eitaa logo
خانواده آسمانی
2.1هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
3هزار ویدیو
10 فایل
🌻 کپی برداری با ذکر صلوات 🌻محفلی مطمئن برای خانواده ها ، آنها که دغدغه شان بالاتر از زمینیان است و میخواهند خانواده ای آسمانی باشند تبادل و تبلیغ @jahad4541 شرایط تبلیغ👇👇 @sodedotarafe ارسال تجربه @javad4541 .
مشاهده در ایتا
دانلود
شوهری مثل بازیگران فیلم ┄┅┅❁☘️✨🌸✨☘️❁┅┅┄ دختر نامناسب برای ازدواج😱 ❌ دختران ، زندگی خود را بر طبق های عاشقانه و کتاب های سپری میکنند. این دختران هر چقدر در دوران آشنایی هستند، به همان اندازه در زندگی مشترک ، هستند. 😱 آنها دخترانی هستند که چیزی از واقعیات زندگی نمی دانند. 😔 آنها انتظار دارد کسی تمام مدت از آنها مراقبت و نگهداری کند 🌸ما را به دوستانتان معرفی کنید🌸 @khanvade_asemani
دلت شکست ، برای همه مخصوصا فرج امام زمان (عج) دعا کنید 😭😭 حجت‌الاسلام مسعود عالی ،درباره کرامتی بزرگ از علیه‌السلام گفت: از یکی از آقایان اهل علم شنیدم، می‌گفت روزی روی منبر از کرم و رأفت امام رضا گفتم، بعد از منبر آقایی نزدم آمد و گفت: شما از کرم امام رضا گفتی، من از کرم امام رضا دیدم و می‌خواهم چیزی برایت بگویم. وی افزود: من در تاجر بودم؛ تاجری بسیار موفق و وضع مالی بسیار خوبی هم داشتم، چند معامله سنگین کردم، سرم کلاه گذاشتند و ورشکسته شدم و بدهی سنگینی بالا آوردم؛ طلبکارها دائماً به درب خانه می‌آمدند و من جرأت نمی‌کردم درب خانه را باز کنم. به چند نفر از دوستانم زنگ زدم تا از آنان کمک بگیرم اما اصلاً جوابم را ندادند. به همسرم گفتم من می‌خواهم به جایی بروم ببینم آیا او هم جواب من را مثل دوستانم می‌دهد (پشت به من می‌کند) یا به من جواب می‌دهد؛ گفتم می‌خواهم به حرم امام رضا علیه‌السلام بروم. حجت‌الاسلام عالی ادامه داد: در طول عمرم دو یا سه بار به زیارت او رفتم، در مجلس او نشستم و برایش گریه کردم، به خاطر این کارهایی که کردم آیا امام رضا جواب مرا می‌دهد یا در این وضعیت او هم به من پشت می‌کند؟ همسرم گفت با کدام پول می‌خواهی بروی، ما که پول ندارم، گفتم خانم، پول را شما یک طوری فراهم کن. چند وقت بعد پولی به اندازۀ رفتم به مشهد تهیه شد. این استاد حوزه علمیه قم گفت: شب راه افتادم و صبح رسیدم و یک‌سره به حرم امام رضا علیه‌السلام رفتم. تا رسیدم شروع کردم به درد و دل کردن و گریه کردن ...، چند ساعت گذشت، سرم درد گرفته بود و دیگر نمی‌توانستم بنشینم. گفتم بروم آماده شوم برای نماز ظهر و بعد غذایی بخورم، دوباره برگردم حرم و چند ساعتی بمانم و دیگر به تهران برگردم. وی افزود: به سمت کفشداری رفتم، وقتی می‌خواستم شماره کفشداری را بدم تا کفشم را تحویل بگیرم دیدم جیبم را زدند و آن مختصر پولی که داشتم را هم دزدیدند، دوباره به سمت حرم امام رضا رفتم، حرف نزدم و فقط نگاه کردم و در دلم با حضرت صحبت کردم. از حرم خارج شدم، نمی‌دانستم به چه کسی بگویم که من اهل تهران هستم، پولم را دزدیدند و ...، همینطوری که داشتم راه می‌رفتم و دستم داخل جیبم بود، به یک مرتبه دستم به یک سکه خورد، به ذهنم رسید که با تلفن عمومی بروم و همینطوری یک شماره‌ای را بگیرم، وضعیتم را بگویم که احتیاج به پول دارم. شماره را گرفتم، پاسخ داد و گفت بفرمایید! گفتم من تاجری هستم اهل تهران که ورشکسته شدم، آمدم مشهد به امام رضا توسّل کنم که پولم را اینجا زدند، الان می‌خواهم بروم تهران پول ندارم، به خاطر امام رضا مردانگی کن این پول را به من بده. حجت‌الاسلام عالی گفت: گفت کجا ایستادی؟ همینجا بایست الان ماشینی دنبال تو می‌آید، یک ربع بعد دیدم مردی با ماشین مدل بالایی آمد و گفت شما بودید یک ربع پیش زنگ زده بودید؟ گفتم بله، گفت بیاید سوار شوید... این ماجرای زیبا را بطور کامل در زیر به بیان شیوای استاد عالی بشنوید.👇👇 🏴رازهای آرامش خانواده در اینجاست🏴 @khanvade_asemani
روش های تسخیر قلب همسر ┄┅┅❁☘✨🌸✨☘❁┅┅┄ 👈همسر ( ) 👀 اگر همسر شما بصری است 🔸حتماً به خودتان و محیط پیرامونتان توجه خاص کنید، 🔸با همسرتان ببینید 🔸حواستان به و روزهای خاص باشد 🔸حتما برای تسخیر قلبش برایش تهیه کنید. 🌸رازهای آرامش خانواده در اینجاست🌸 @khanvade_asemani
💞🍃💞🍃💞🍃💞 یکی از مشکلاتی که در روابط زوجین وجود دارد این است که نگاه دختر و پسر و انتظاراتی که در ذهنش از زندگیِ بعد از ازدواج دارد واقع بینانه نیست. 👌 گاهی در اثر ها، ها و تخیلاتی که دارد زندگی‌ای را برای خود ترسیم می کند که عملا در دنیای واقعی عملی نیست و یا خیلی سخت پیدا می‌شود.😲 ✅ نگاه های و را از زندگی مشترک دور کنید و از زندگی واقعی‌ لذت ببرید. 👌 💕 نکات ناب همسرداری 💕 @khanvade_asemani
دلت شکست ، برای همه مخصوصا فرج امام زمان (عج) دعا کنید 😭😭 حجت‌الاسلام ،درباره کرامتی بزرگ از علیه‌السلام گفت: از یکی از آقایان اهل علم شنیدم، می‌گفت روزی روی منبر از کرم و رأفت امام رضا گفتم، بعد از منبر آقایی نزدم آمد و گفت: شما از کرم امام رضا گفتی، من از کرم امام رضا دیدم و می‌خواهم چیزی برایت بگویم. وی افزود: من در تاجر بودم؛ تاجری بسیار موفق و وضع مالی بسیار خوبی هم داشتم، چند معامله سنگین کردم، سرم کلاه گذاشتند و ورشکسته شدم و بدهی سنگینی بالا آوردم؛ طلبکارها دائماً به درب خانه می‌آمدند و من جرأت نمی‌کردم درب خانه را باز کنم. به چند نفر از دوستانم زنگ زدم تا از آنان کمک بگیرم اما اصلاً جوابم را ندادند. به همسرم گفتم من می‌خواهم به جایی بروم ببینم آیا او هم جواب من را مثل دوستانم می‌دهد (پشت به من می‌کند) یا به من جواب می‌دهد؛ گفتم می‌خواهم به حرم امام رضا علیه‌السلام بروم. حجت‌الاسلام عالی ادامه داد: در طول عمرم دو یا سه بار به زیارت او رفتم، در مجلس او نشستم و برایش گریه کردم، به خاطر این کارهایی که کردم آیا امام رضا جواب مرا می‌دهد یا در این وضعیت او هم به من پشت می‌کند؟ همسرم گفت با کدام پول می‌خواهی بروی، ما که پول ندارم، گفتم خانم، پول را شما یک طوری فراهم کن. چند وقت بعد پولی به اندازۀ رفتم به مشهد تهیه شد. این استاد حوزه علمیه قم گفت: شب راه افتادم و صبح رسیدم و یک‌سره به حرم امام رضا علیه‌السلام رفتم. تا رسیدم شروع کردم به درد و دل کردن و گریه کردن ...، چند ساعت گذشت، سرم درد گرفته بود و دیگر نمی‌توانستم بنشینم. گفتم بروم آماده شوم برای نماز ظهر و بعد غذایی بخورم، دوباره برگردم حرم و چند ساعتی بمانم و دیگر به تهران برگردم. وی افزود: به سمت کفشداری رفتم، وقتی می‌خواستم شماره کفشداری را بدم تا کفشم را تحویل بگیرم دیدم جیبم را زدند و آن مختصر پولی که داشتم را هم دزدیدند، دوباره به سمت حرم امام رضا رفتم، حرف نزدم و فقط نگاه کردم و در دلم با حضرت صحبت کردم. از حرم خارج شدم، نمی‌دانستم به چه کسی بگویم که من اهل تهران هستم، پولم را دزدیدند و ...، همینطوری که داشتم راه می‌رفتم و دستم داخل جیبم بود، به یک مرتبه دستم به یک سکه خورد، به ذهنم رسید که با تلفن عمومی بروم و همینطوری یک شماره‌ای را بگیرم، وضعیتم را بگویم که احتیاج به پول دارم. شماره را گرفتم، پاسخ داد و گفت بفرمایید! گفتم من تاجری هستم اهل تهران که ورشکسته شدم، آمدم مشهد به امام رضا توسّل کنم که پولم را اینجا زدند، الان می‌خواهم بروم تهران پول ندارم، به خاطر امام رضا مردانگی کن این پول را به من بده. حجت‌الاسلام عالی گفت: گفت کجا ایستادی؟ همینجا بایست الان ماشینی دنبال تو می‌آید، یک ربع بعد دیدم مردی با ماشین مدل بالایی آمد و گفت شما بودید یک ربع پیش زنگ زده بودید؟ گفتم بله، گفت بیاید سوار شوید... این ماجرای زیبا را بطور کامل در زیر به بیان شیوای استاد عالی بشنوید.👇👇 🏴رازهای آرامش خانواده، اینجاست🏴 @khanvade_asemani
💞🍃💞🍃💞🍃💞 یکی از مشکلاتی که در روابط زوجین وجود دارد این است که نگاه دختر و پسر و انتظاراتی که در ذهنش از زندگیِ بعد از ازدواج دارد نیست. 👌 گاهی در اثر ، و تخیلاتی که دارد زندگی‌ای را برای خود ترسیم می کند که عملا در دنیای واقعی عملی نیست و یا خیلی سخت پیدا می‌شود.😲 💕 نکات ناب همسرداری 💕 @khanvade_asemani
✨ 🍃 دختر نامناسب برای ازدواج😱 ❌ دختران ، زندگی خود را بر طبق های عاشقانه و کتاب های سپری میکنند. این دختران هر چقدر در دوران آشنایی هستند، به همان اندازه در زندگی مشترک ، هستند. 😱 آنها چیزی از واقعیات زندگی نمی دانند. 😔 🌸ما را به دوستانتان معرفی کنید🌸 @khanvade_asemani
دلت شکست ، برای همه مخصوصا فرج (عج)و سلامتی رهبرمون دعا کنید 😭😭 حجت‌الاسلام ،درباره کرامتی بزرگ از علیه‌السلام گفت: از یکی از آقایان اهل علم شنیدم، می‌گفت روزی روی منبر از کرم و رأفت امام رضا گفتم، بعد از منبر آقایی نزدم آمد و گفت: شما از کرم امام رضا گفتی، من از کرم امام رضا دیدم و می‌خواهم چیزی برایت بگویم. وی افزود: من در تاجر بودم؛ تاجری بسیار موفق و وضع مالی بسیار خوبی هم داشتم، چند معامله سنگین کردم، سرم کلاه گذاشتند و ورشکسته شدم و بدهی سنگینی بالا آوردم؛ طلبکارها دائماً به درب خانه می‌آمدند و من جرأت نمی‌کردم درب خانه را باز کنم. به چند نفر از دوستانم زنگ زدم تا از آنان کمک بگیرم اما اصلاً جوابم را ندادند. به همسرم گفتم من می‌خواهم به جایی بروم ببینم آیا او هم جواب من را مثل دوستانم می‌دهد (پشت به من می‌کند) یا به من جواب می‌دهد؛ گفتم می‌خواهم به حرم امام رضا علیه‌السلام بروم. حجت‌الاسلام عالی ادامه داد: در طول عمرم دو یا سه بار به زیارت او رفتم، در مجلس او نشستم و برایش گریه کردم، به خاطر این کارهایی که کردم آیا امام رضا جواب مرا می‌دهد یا در این وضعیت او هم به من پشت می‌کند؟ همسرم گفت با کدام پول می‌خواهی بروی، ما که پول ندارم، گفتم خانم، پول را شما یک طوری فراهم کن. چند وقت بعد پولی به اندازۀ رفتم به مشهد تهیه شد. این استاد حوزه علمیه قم گفت: شب راه افتادم و صبح رسیدم و یک‌سره به حرم امام رضا علیه‌السلام رفتم. تا رسیدم شروع کردم به درد و دل کردن و گریه کردن ...، چند ساعت گذشت، سرم درد گرفته بود و دیگر نمی‌توانستم بنشینم. گفتم بروم آماده شوم برای نماز ظهر و بعد غذایی بخورم، دوباره برگردم حرم و چند ساعتی بمانم و دیگر به تهران برگردم. وی افزود: به سمت کفشداری رفتم، وقتی می‌خواستم شماره کفشداری را بدم تا کفشم را تحویل بگیرم دیدم جیبم را زدند و آن مختصر پولی که داشتم را هم دزدیدند، دوباره به سمت حرم امام رضا رفتم، حرف نزدم و فقط نگاه کردم و در دلم با حضرت صحبت کردم. از حرم خارج شدم، نمی‌دانستم به چه کسی بگویم که من اهل تهران هستم، پولم را دزدیدند و ...، همینطوری که داشتم راه می‌رفتم و دستم داخل جیبم بود، به یک مرتبه دستم به یک سکه خورد، به ذهنم رسید که با تلفن عمومی بروم و همینطوری یک شماره‌ای را بگیرم، وضعیتم را بگویم که احتیاج به پول دارم. شماره را گرفتم، پاسخ داد و گفت بفرمایید! گفتم من تاجری هستم اهل تهران که ورشکسته شدم، آمدم مشهد به امام رضا توسّل کنم که پولم را اینجا زدند، الان می‌خواهم بروم تهران پول ندارم، به خاطر امام رضا مردانگی کن این پول را به من بده. گفت کجا ایستادی؟ همینجا بایست الان ماشینی دنبال تو می‌آید، یک ربع بعد دیدم مردی با ماشین مدل بالایی آمد و گفت شما بودید یک ربع پیش زنگ زده بودید؟ گفتم بله، گفت بیاید سوار شوید... این ماجرای زیبا را بطور کامل در زیر به بیان شیوای استاد عالی بشنوید.👇👇 🏴رازهای آرامش خانواده، اینجاست🏴 @khanvade_asemani