eitaa logo
🇮🇷خاطرات سمی خواستگاری 🇮🇷
113.9هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
499 ویدیو
9 فایل
‌ ‌ • خاطرات خواستگاری خودتون رو برای ما ارسال کنید😁 👤 ادمین : @admin_khastegarybazi ‌‌‌ ‌‌‌ 💍 کانال دوم به نام ناشناس‌های ازدواجی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/569574085C8be2fd5c89 🔖 تبلیغات👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/224199022C2753a108e9
مشاهده در ایتا
دانلود
اونجوری که پیامای کانالو با دقت میخونم اگه درسامو میخوندم الان یه چی شده بودم🫤😂
‌آخرین باری که یه نفر بهم گفت: قول میدی تا آخرش باهام بمونی؟🫀 داداش کوچیکم بود، نصف شب میخواست بره دستشویی 💔❤️‍🩹
از سنی که مادرم می‌گفت: "من هم‌سن تو بودم، تو رو داشتم"، عبور کردم... و حالا وارد سنی شدم که مادربزرگم می‌گه: "من هم‌سن تو بودم، نوه داشتم." زمان چه زود می‌گذرد...
باحال ترین خاطراتی که تو فرایند خواستگاری باهاش مواجه شدید رو برامون به این آیدی ارسال کنید 😊 @admin_khastegarybazi
باحال ترینش اینکه من به واسطه یک فعالیت مشترک فرهنگی به یک آقایی معرفی شدم وقتی دیدم شون ازشون بدم اومد و گفتم واقعا کدوم بدبختی حاضره زن این بشه😐 ایشونم (بعداً فهمیدم) وقتی منو دیدن گفتن کی حاضره اینو بگیره😑 الان دوازده ساله زن و شوهریم و دو تا هم بچه داریم😶‍🌫 کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
جلسه اول آشنایی رفته بودیم یه پارکی خانواده نشستن اونور من و آقای خواستگار هم نشستیم رو سبزه ها یه گل بابونه وسط ما بود وقتی دیدمش هی میگفتم گل رو نچینم زشته 🙅‍♀صحبت ها که تموم شد میخواستیم بریم لحظه آخر نمیدونم چیشد دیدم گل روچیدم🙆‍♀ داماد هم گفت بلههه این یعنی جوابت مثبته 😁 الان که ازدواج کردیم همش میگه روز اول عاشقم شدی نزاشتی یه گل تو پارک بمونه 😂 کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
رفتیم خاستگاری برای داداشمون جلسه اول ، عروس خانم اومدن و ما پسندیدیم بعد یه مدت خواهر کوچیکه عروس اومد و بعد دیگه ما رفتیم. مادرمون به شدت مخالفت کرد و نمیدونستیم چرا، بعد گفتن خواهر عروس زشته😩😩😁🤦‍♀🤦‍♀ بچه شون به خاله میره😐😐 و دیگه نشد که بشه کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
با آقا پسر قرار خواستگاری تو پارک میخواستیم بزاریم، باباشون گفتن تو ماشین بشینید حرف بزنید هوا سرده پسرم سرما میخوره😐💔
سلام! مامان من روی تمیزی سرویس بهداشتی خیلی حساسه و هر مهمونی که میخواد بیاد اول دستشویی رو خوب میشوره و همیشه میگه: "دستشویی خونه کسی کثیف باشه، معلومه خیلی شلخته‌ست!" 🤦‍♀ وقتی خواستگار برام اومد، مادر آقاپسر تا رسیدن، مستقیم رفت سمت سرویس بهداشتی! منم همون‌جا ردشون کردم، گفتم معلومه اومده فضولی کنه ببینه ما تمیزیم یا نه! 🤪 چند سال بعد، برا داداشم رفتیم خواستگاری. تا رسیدیم، گلاب به روتون، دستشوییم گرفت. 😩 با کلی سختی رفتم سرویس، ولی چیزی به مامانم نگفتم، چون اگه اون وضع رو می‌دید، درجا پا می‌شد می‌رفت! 🤮 آخرش همون‌جا برای داداشم عروس گرفتیم. 😁 کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi