eitaa logo
خاطرات سمی خواستگاری
69.6هزار دنبال‌کننده
972 عکس
407 ویدیو
8 فایل
🖐️خاطرات خواستگاری خودتون رو برای ما ارسال کنید 👈ادمین @admin_khastegarybazi کانال دوم به نام ناشناس‌های ازدواجی https://eitaa.com/joinchat/569574085C8be2fd5c89 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/224199022C2753a108e9
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطرات سمی خواستگاری
سوال یکی از مخاطبای کانال 👇 〽️〽️〽️〽️〽️〽️〽️〽️〽️〽️〽️〽️ اگه یه پسری دختری رو در اماکن مذهبی یا خیابون
آبجیم با مامانم رفته بودند مطب دکتر؛ یه آقا پسر با شخصیتی دو ساعت خواهرم رو دید می‌زد؛ خواهرم می‌گفت: سنگینی نگاهش رو حس می‌کردم اما تو نخش نبودم.. خلاصه در یک فرصت مناسب به خواهرم سلام میده و میگه: من خیلی از حجاب، ادب، وقار و متانت شما در راه رفتن خوشم اومد؛ در این دو ساعت سرتون تو کار خودتون بوده و خیلی حواست به مادر پیرتون بود.... باور کنید من برای اولین بار به خودم جرات دادم اقدام کنم؛ نیتم خیره! لطفا شماره مادرتون رو بدید تا مادرم تماس بگیرند... خواهرم که خیلی ترسیده بود با آرامش کامل بهش میگه: شمارتو بده و برو لطفا!! هیچی دیگه.... رفت که رفت.... خواهرم با اینکه خیلی از ظاهر و شخصیت پسره خوشش اومده بود اما حاضر نشد ادامه بده.... کانال خاطرات خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
اگر امکان تجدید دیدار وجود نداشته باشه یعنی مثلا من از دختر خانمی خوشم اومده ولی الان نه پدر یا مادرشون هستن ک باهاشون صحبت کنم نه پدر یا مادر من هستن که باهاشون صحبت کنن و اصلا هم ممکن نیست ما دوباره همو ببینیم اینجا بنظرم اگر جلو برن و خواستشونو مطرح کنن هیچ ایرادی نداره و خارج از عرف هم نیست اما اگر امکان تجدید دیدار هست بنظرم بهتره دفعه بعدی از طریق خانواده ها اقدام بشه
در مورد سوالی که پرسیدید منم یه خاطره سمی داشتم البته برای خیلی سال پیشه یبار با دوستانم رفته بودم بیرون موقع برگشت هوا تاریک شده بود منم استرس داشتم که دیر نرسم خونه تو راه برگشت گویا یه آقا پسری منو دیده بودن و خوششون آمده بوده دقیقا نمیدونم از کجای مسیر بوده اما دنبال ما آمده بودن تا خونمون سر کوچه که از دوستم جدا شدم رسیدم جلوی خونمون یهو دیدم یکی داره میاد سمتم حالا من داشتم سکته میکردم اون آقا با خونسردی کامل پرسید قصد ازدواج دارید؟ من از شما خوشم آمده و... همینقدر رک، بی مقدمه منم اونموقع سنم خیلی کم بود هول شدم فقط گفتم نه و در باز کردم رفتم داخل درم بستم جالبه که چند دقیقه بعد از من پدرم رسید خونه جلوی پدرمو گرفته بود گفته بود شما برای این خونه هستید؟ بعدم با پرویی کامل گفته بود یه دختر خانمی چند دقیقه پیش وارد این خونه شدن من ازشون خوشم آمده کارد میزدی خون بابای من در نمیامد میگفت چقدر بعضیا بی ملاحظه هستن خنده‌دار بود که با اینکه آدرسمونم یاد گرفته بود نرفته بود با یه بزرگتر مطرح کنه میخواست همون شب خودش کارو جمع کنه🤦🏻‍♀️😶 کانال خاطرات خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
تو راه مدرسه مثل اینکه یه آقا پسری از ما خوشش اومده بود نه گذاشته بود نه برداشته بود به سرعت جت رفته بود مادرشو سوار ماشین کرده بود اومده بود دنبالمون که مارو بهشون نشون بدن و... اون موقع که کلا قصد ازدواج نداشتم ولی از نظر من خیلیا که تو خیابون ابراز علاقه میکنن در اثر تشعشعات هورمونیشون هست اینکه با یبار دیدن میگن عاشق شدیم خیلی خطرناکه برادرم میگفتن فرض کن فردا روز تو خیابون راه بره و از یکی دیگه خوشش بیاد اونوقت چی؟ کانال خاطرات خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
خاطرات سمی خواستگاری
تو راه مدرسه مثل اینکه یه آقا پسری از ما خوشش اومده بود نه گذاشته بود نه برداشته بود به سرعت جت رفته
خواستم در جواب آخرین پیام کانال بگم که اکثر پسرها توی فامیل و آشناها و... کسی رو ندارن که برن خواستگاری یا اینکه به همدیگه نمی‌خورن بخاطر همینه که مجبورن توی مکان‌های مختلف مثل مراسمات، دانشگاه، هیئت، خیابون و... دنبال یه مورد مناسب بگردن و این موضوع هم بیشتر توسط مادر یا خواهر آقاپسر پیگیری می‌شه که خب طبیعیه که فقط ظاهر ارزیابی می‌شه و اگر دخترخانم کلیات مناسبی داشتن برای گرفتن شماره اقدام می‌کنن حالا بعضی وقت‌ها اگه آقاپسر خودشون میان موضوع رو بیان می‌کنن اصلا به معنی عاشق‌شدن نیست 😏 فقط دیدن یه مورد نسبتا مناسبی هست و خواستن که برای آشنایی بیشتر شماره خانواده رو بگیرن هیچ تشعشع هورمونی‌ای هم اتفاق نیفتاده!!!
درمورد موضوع آخر منم یه خاطره دارم که واسه چندماه پیشه اول اینکه بگم من متاهلم ازجایی داشتم پیاده وخسته به سمت خونه برمیگشتم هوام تاریک شده بود واز کوچه پس کوچه هامیرفتم که مستقیم به کوچه ی خودمون برسم یه دفعه یه آقاپسر موتورسوار از کنارم رد شدو با همین لحن یهو گفت شمارتو میدی من که اصلا فکرشم نمیکردم بامن باشه از گوشه چشمم نگاه کردم دیدم جزمن کسی تو کوچه نیست فهمیدم بامنه دیگه سکته رو زدم🤦‍♀️ بعداز گفتن همین جمله گازشوگرفت ورفت یه نفسی کشیدم گفتم خب خداروشکر فهمید اشتباه گرفته رفت اماپامو که تو کوچه بعدی گذاشتم دوباره ظاهرشد دوباره گفت ازت خوشم اومده ومن مزاحم نیستم شمارتوبده اینارو که گفت کفرم دراومد کوچه بعدیم که رسید وشروع کرد به حرف زدن گفتم آقامن متاهلم وخداروشکر باهمین حرف نشون داد که مزاحم نبوده و رفت اما خیلی دوس داشتم چندتانکته روبهش بگم ولی گذاشتم ختم به خیرشه وبره اینجا میگم که ان شاالله بقیه توجه کنن اول اینکه اگه توی محلتون ازکسی خوشتون اومد دخترخانمو دنبال کنید به خونشون برسید مادرتون وبفرستید جلوی در نه اینجوری مستقیم وسیریش بااون لحن یعنی اگرمجردبودم وقصدازدواجم داشتم بازم نه به اون آقا بلکه به هرکسی که اینطوری قصدشو بگه مطمئناجوابم نه بود درثانی توی این مدل ابراز خواسته معمولا دیدم که آقایون میگن عه چه راحت شمارشو به من داد پس هرکسی دیگه جای من بودم همینکارو میکرد پس این دختره فلان وبیسار... درآخر بنظرم این رفتاراکثرمواقع به سرانجام نمیرسه فقط دخترخانمایی که خط قرمزای خودشونو دارن یه دور سکته میکنن بااین روش ها کانال خاطرات خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
🔶یکی از اهداف مون تو کانال جمع آوری نظرات و خاطرات مختلف در یک موضوع و جمع بندیشونه تا فرد به واسطه تجربه دیگران بتونه بهتر در اون موضوع فکر کنه و تصمیم بگیره ✅تا به الان نظرات زیادی جمع شده که فقط بخشیش تو کانال قرار داده شده‌‌. 🖐اگر فرصت کنم سعی می‌کنم جمع بندی نظرات رو خدمتتون ارائه بدم. 🛑راستی اگر تو این موضوع نظری دارین، هنوز وقت دارید که نظرتون رو باهامون به اشتراک بذارید آیدی جهت دریافت نظر یا خاطره 👇 @Admin_khastegarybazi
ما تازه دانشجو شده بودیم توی شهر قم . چون جایی رو بلد نبودیم و میترسیدیم ما ۵ تا هم اتاقیا باهمدیگه هرجا میخواستیم میرفتیم 😂 همون دم حرم یه پل معروف هست که روبروش کفش ملیه . منو یه دوستم رفتیم اونجا جنساشو نگاه کنیم تا بقیه هم به ما ملحق بشن . داخل مغازه من متوجه شدم یه اقای حدود ۳۰ساله زل زده به ما .ازونجایی که دوستمم سفیده بود گفتم قطعا چشمش اونو گرفته😐 دوستم گف ولش کن اهمیت نده ولی من نگران بودم حقیقتا .. هیچی ما اومدیم بیرون همچنان دنبالمون بود... تا اینکه بقیه بچه ها هم اومدن واتفاقا یکی دیگه از دوستام حقیقتش جذاب تر از قبلی بود و این اقا از روی دوست قبلیم شیفت کرد روی این جدیده 😂 و قبل از اینکه سوار اتوبوس بشیم اومد جلو و ازش خواست شماره پدر یا خونشونو بده .. مام چون کم سن و کم تجربه بودیم اینور مرده بودیم از خنده ولی دوستم هاج و واج مونده بود و فقط میگف نه نه نمیتونم😂 دیگ یکی از بچه ها دستشو کشید گف نه اقا دوستم تازه دانشگاه قبول شده نمیخواد ازدواج کنه .. و پسر مردمو ناکام ول کردیم و اومدیم😂 ولی بعدا که ماجرا رو تعریف کردیم و گفتیم اول به یکی دیگه مون نظر داشته و بعدا نظرش سریع عوض شده دوستم خیلی ناراحت شد و حرص خورد از دست پسره 🤧 کانال خاطرات خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
سلام خاطره ای که از این شیوه خواستگاری دارم اینه دم ایستگاه اتوبوس بودم یه پسر با ماشین شاسی بلند جلوم ترمز زد گفت خانم اگر میشه باهم آشنا بشیم من قصدم ازدواجه. منم خیلی ریلکس گفتم شماره پدرم رو میدم شرایط تون رو به ایشون بگین یا شماره مادرم رو میدم مادرتون تماس بگیره. بعد گفت من میخوام خودمون چند ماه آشنا بشیم بعد خانواده ها در جریان باشن. گفتم من اینجوری نیستم اونم یه کم اصرار کرد بعد دید قبول نمیکنم رفت. یه کم جلوتر برای یه خانم دیگه ترمز زد😂 میخوام بگم مهمه که هول نشین اینجور مواقع. چه آقا چه خانم. اما از مواضع تون هم کوتاه نیایین. بعدش همه چی روشن میشه. یه مورد هم برای دوستم اتفاق افتاد که منتهی به ازدواج شد. یه مورد هم برای دوست دیگه ام اتفاق افتاد که انقدر هول شده بود و نتونست به آقا اعتماد کنه که حتی باهاش حرف نزد چه برسه شماره پدر یا... بده به طرف. با اینکه میگفت می‌فهمیدم داره صادقانه خواسته شو مطرح میکنه و حاضره خانوادگی پیگیری کنه. کانال خاطرات خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
🔶تقریبا همه نظرات و پیشنهادات رو درباره درخواست خواستگاری در محیط‌های عمومی خوندم. ✅جمع بندی مطالب شد هشت توصیه به آقایون و چهار توصیه به دختر خانم‌ها 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🖐 چند توصیه به آقا پسرها 1⃣ یکی از توصیه‌های مهم دین مخصوصا تو سن جوونی کنترل کردن نگاهه، قرار نیست ما به بهونه اینکه دنبال مورد مناسب هستیم تو خیابون همه رو به چشم گزینه بالقوه برای خواستگاری و ازدواج نگاه کنیم❗️ در ضمن اون نگاهی هم که تو خواستگاری میگن حلاله و اشکال نداره، درباره بررسی فردیه که رفتید خواستگاریش نه نگاه با دقت به کل دخترهای شهر😊 2⃣ حواسمون باشه شاید اون فرد اصلا متاهل باشه، یا اصلا به هر دلیلی فعلا قصد ازدواج نداشته باشه، هر کاری که میخواید انجام بدید حتما این ملاحظه رو گوشه ذهنتون داشته باشید 3⃣ به هر حال اگر فردی رو دیدین و به هر دلیلی ظاهرش مورد پسندتون واقع شد. اگر امکانش هست که دوباره فرد رو ببینید. با خانوادتون مطرح کنید و مثلا مادر یا خواهرتون رو یه زمانی بفرستین تا موضوع رو با دختر خانم مطرح کنند. 4⃣ اگر امکان دیدار مجدد وجود نداره، شاید بتونید از افرادی که اون اطراف هستند کمک بخواید که نقش واسطه رو انجام بدن. مثلا شاید جایی هستید که یک‌خانم‌ سن بالاتر هم هست میتونید بهش موضوع رو مطرح کنید و ازش بخواید که اگر براش مقدوره شماره خانواده دختر خانم رو برای آشنایی بیشتر بگیره و یا اگر خود دختر خانم همراهی داشت میتونید از همراهش درخواست کنید که موضوع رو مطرح کنه. 5⃣ اگر واقعا قصد خیر دارید صرفا باید دنبال شماره خانواده طرف مقابل باشید. اگرشما درخواست شماره والدین فرد رو بکنید. دختر خانم اعتماد بیشتری می‌کنه و احتمال بیشتری میده که قصدتون خیره و دنبال مزاحمت نیستین. 6⃣ به هر دلیلی اگر فرد اطلاعاتش رو در اختیارمون قرار نداد و جوابش منفی بود. قرار نیست که فرد رو تو کوچه و خیابون معذب کنیم و بیوفتیم دنبالش و اذیتش کنیم. 7⃣ تعقیب کردن و دنبال طرف راه افتادن رو کار درستی نمی‌دونم اما اگر همچین کاری کردین قرار نیست همون روز اقدام کنید میتونید روزهای بعد خانواده رو بفرستید تا از محل، تحقیق اولیه رو انجام بدن 8⃣ حواسمون باشه به دل نشستن چهره فقط یکی از معیارهایه که تو انتخاب باید بهش توجه کنیم نه تنها معیار انتخاب ❗️ کانال خاطرات خواستگاری @khastegarybazi
🖐چند توصیه به دختر خانم‌ها 1⃣ واقعا نمیشه فردی که در محیط عمومی درخواست ازدواج داده رو در یک دسته مشخص جا داد ممکنه اون فرد قصد آزار و اذیت داشته باشه یا دنبال دوستی باشه و یا اینکه واقعا قصد خیر داشته باشه. 2⃣ بنابراین اگر فردی همچین مسئله ای رو مطرح کرد اگر شرایط ازدواج رو ندارید و یا اینکه در بررسی اولیه از روی ظاهر به این نتیجه رسیدین که به درد هم نمیخورد در همون درخواست اول پاسخ منفی رو به طرف بگید و بگید که به هیچ وجه نظرتون عوض نمیشه و براشون آرزوی خوشبختی کنید. 3⃣ اما اگر به نظرتون رسید که شاید بشه روی فرد تامل بیشتری کرد می‌تونید به آقا پسر بگید که میتونن برای آشنایی بیشتر صرفا شماره مادر یا پدرتون رو داشته باشه. اگر فرد قبول کرد می‌تونه نشون دهنده این باشه که واقعا طرف قصد جدی داره. البته نیازه که قبلش هم این موضوع رو با خانواده‌تون مطرح کنید و اونها رو در جریان بذارید 4⃣ به هیچ‌ وجه قرار نیست شماره خودمون رو به بهانه آشنایی برای ازدواج به فرد مقابل بدیم متاسفانه بعضی از پسرا می‌دونن راه ارتباط با دختر خوب صرفا وعده آشنایی برای ازدواجه و الا اگر پسر بگیر باشه و نیت خیر داشته باشه با همون شماره والدین کارو درمیاره😉 کانال خاطرات خواستگاری @khastegarybazi
یه بار که رفته بودم کتابفروشی📙 با مامانم و پسرخاله ام که دو سه سال کوچیکتر خودم هستش... دوران کرونا بود 😷 منتظر کتابفروش بودیم تا از طبقه بالا بیاد پسرخاله ام و یه آقا پسر دیگه تو کتابفروشی بودن منو مامانم تو راهرو اولش پسرخاله ام با اون آقا راجع به تولید ماسک حرف میزدن ولی اون آقا تمایلی نشون نمی‌داد و می‌گفت من اصلا پولی برای کمک به افراد نیازمند ندارم این جور کارا رو هم دوس ندارم همین که اومدن بیرون منو مامانمو دیدن به پسر خاله ام گفتن بی زحمت شماره تونو بدین من برای تولید ماسک بیام خدمت تون سرمایه هم دارم 😐 چقدرم که نیازمندا کمک لازم دارن 😐 عصرش شماره ما رو از پسرخاله ام به طرز عجیبی گرفته بودن و زنگ زدن مادرشون و گفتن که پسر من از دختر خانوم تون خیلی خوش شون اومده چه چهره ای چه چشمایی چه... 😐 لا اله الا الله 🤦🏻‍♀️ ایشون نخبه هستن و خواننده و ورزشکار و.... واقعا که نخبه ها بلدن چجوری شماره یکی رو گیر بیارن 😂😏 کانال خاطرات خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
خاطرات سمی خواستگاری
▪️تحقیقات خواستگاری ◾️#آموزشی (این جلسه حدودا ۷۰ دقیقه‌ای که توسط دکتر شاهین فرهنگ ارائه شده دربار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖐با توجه به استقبالی که از فایل آموزشی تحقیقات خواستگاری داشتید و درخواستی که بابت بارگزاری فایل‌های مشابه بود ✅به این نتیجه رسیدیم که تو موضوعات مرتبط با مسائل مطرح شده فایل‌هایی رو با هشتگ تو کانال قرار بدیم🌺 موضوع: تحقیق خواستگاری دکتر علی غلامی کانال خاطرات خواستگاری @khastegarybazi
در مورد نحوه صحيح خواستگاري بيرون از خونه من يه خاطره داشتم خالي از لطف نيست يك بار با مامانم توي قطار بوديم و اشتباها كوپه عمومي بجاي خواهران رزرو كرديم از قضا دوتا اقاي جوون اومدن توي كوپه ي ما. خدايي هيچكدومشون اصلا اهل زل زدن و يا معذب كردن طرف مقابل نبودن و سرشون به كار خودشون گرم بود و محترم بودن. خلاصه رييس قطار اومد و ما مطرح كرديم كه اشتباه رزرو كرديم و بعد از حدود ٢-٣ ساعت جابجا شديم. چند دقيقه بعدش مهماندار واگن قبلي اومد در كوپه اي كه رفته بوديم(ما فكر كرديم وسيله اي جا گذاشتيم چون طبيعي نبود حضورشون) و مامانمو صدا زدن و گفتن يكي از اون اقايون خيلي اصرار و خواهش كردن كه از مامانم شمارشو بگيرن براي خواستگاري. خلاصه بنا به دلايلي جور نشد ولي واقعا در كمال احترام بود رفتارشون و خاطره خوبي ازشون توي ذهنمون موند. کانال خاطرات خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
توی گلزار شهدا نشسته بودم دعا ميخوندم حس كردم یه آقایی مدت زمان طولانی زل زده بودن به من و بعد اومدن ازم شماره خودمو خواستن من قبول نكردم ولی شماره خودشون دادن كه اگر مايل بودم خبر بدم😐😐 اخه برادر من اين چه كاريه؟ من كه قصد ازدواج نداشتم ولی اگر هم داشتم بايد زنگ ميزدم ميگفتم بيايد خواستگاری من؟؟؟ کانال خاطرات خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
پنج سال پیش یک خواستگاری داشتم، مورد قدشون از من کوتاه تر بود و در تمام جلسات سرفه می‌کردند. اما خوب گفتیم اخلاق خوبی دارند و آدم خوبی هستند. خلاصه ادامه دادیم تا سه جلسه خواستگاری. جلسه آخر ما به همراه خانواده رفتیم منزل آقا پسر . یک کتابخونه خیلی بزرگی داشتند و گفتند که تقریبا بیشتر کتاب‌ها رو خواندن. حتی بعضی از کتاب‌ها رو که خونده بودند خلاصه کرده بودند و صحافی شده توی کتاب خونه اشون گذاشته بودند. من هم دقیقا داشتم با خودم فکر می کردم که قطعا دیگه جواب مثبت بدم. آخر جلسه که مادر آقاپسر اومدن و کتاب هاشون رو نشون بدهند یک دفعه در یک کمد رو باز کردند قرص و دارو توش بود. سریع در اون کمد رو بستند. اون در بستن باعث شد که کلا جواب من منفی بشه. اما هنوز پشیمون هستم که چرا اجازه ندادم که بفهمم موضوع چی بود. پنج سال هست که دارم به اون موضوع فکر می‌کنم. هم از کرده‌ی خودم پشیمونم و هم از در بستن اون مدلی. خلاصه که اگر مشکلی یا بیماری چیزی هست حتما بگید. چون این مدل موارد آخر سر مشکل ایجاد می‌کنه. کانال خاطرات خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
درمورد خاستگاری توی فضای عمومی ما چهارتا دوست هستیم همه هم متوسطه اول_راهنمایی(کلاس نهم) درس میخونیم رفته بودیم قم زیارت نشسته بودیم توی حیاط جمکران یهو یه اقایی که از خادمین بود اومد و با دوست ما گرم صحبت شد نگو از سه تا دخترا! دقت کنید از هر سه تا خوشش اومده و شمارشو داده که اگه ما قصد داشتیم زنگ بزنیم بیان خواستگاری برای پسرشون 😂🤦‍♀️ اقا نکنید شماره ندید چون ما هیچ وقت زنگ نمیزنیم کانال خاطرات خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
یکی از دوستان می‌گفت ما قرارِ جلسه‌ی اول خواستگاری رو گذاشته بودیم و روز موعود فرا رسید و آماده شدیم که بریم خواستگاری حدود یکساعت قبل از اینکه برسیم خونه خانواده‌ی دختر شخصِ دختر خانم مستقیماً تماس میگیره با شخصِ آقا پسر و میگه دارید تشریف میارید سر راهتون چند کیلو میوه هم بگیرید😶😂 بعداً علت رو جویا شدن دختر خانم گفته بودن میخواستم ببینم یه وقت خسیس نباشید🤦‍♀ دوستان برای تشخیص میزان خساست طرف از فنون بهتری هم میشه استفاده کرد💔😂 کانال خاطرات خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
وقتی 17 سالم بود تو گلستان شهدا دیدم هر جا میرم یه آقایی دنبالم دارن میان مادرم با فاصله از من بودن هر چقدر این آقا نزدیک تر میشد قلبم بیشتر میزد و ترسم بیشتر می‌شد وقتی چند قدم بیشتر نمونده بود برسم مزار شهیدی که مادرم سرش نشسته بودن اون آقا یه قدم بلند برداشت و اومد روبروی من : سلام من میخوام شماره شما رو داشته باشم من 😐😔 چون دیده بودم اتفاقای بدی افتاده تو چنین موقعیت‌هایی مثه چاقو زدن و... خودمو 😂 زدم به ناشنوایی 😂 و ادای ناشنوایی در آوردم و رفتم وقتی رفتم پیش مامانم داشتم حرف میزدم یهو دیدم همون آقا دوباره اومد و گفت خانوم شما که 😯 😂🤦🏻‍♀️ نقشه ام خراب شده بود و... هیچی هر چی گفتیم قبول نکرد و گفت شماره تونو بدین یه تک بزنم مجبور شدیم شماره رو دادیم گلستان شهدا خلوت بود و... به هر حال 😂 اول که 30 سالش بود اون آقا 😐 پزشک هم بود 😐 از خانواده معروفیم بود 😐 بعد جواب منفی هم تا 2 ماه هر هفته گلستان شهدا ایشون میومد و منو تعقیب می‌کرد و اذیت میشدم (چه قدر بعضیا بیکارن) خداییش حواستون به رفتارتون باشه بچه مردمو اینقدر نترسونین جای خواهر خودتون کانال خاطرات خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
من چند هفته ای بود که صبح های جمعه با پدربزرگم میرفتیم گلزار شهدا (کرمان) برای دعای ندبه. تو این چندهفته یه آقا پسر بنده رو دیده بودن و هفته بعدش با مادرشون اومده بودن دعا و بعد مارو تعقیب کرده بودن و خونه پدربزرگم رو پیدا کرده بودن و رفته بودن از همسایه ها تحقیق هم کرده بودن! یه شب مادرشون اومدن جلوی در و با پدربزرگم صحبت کردن و قرار گذاشتن برای دیدار حضوری که من هم آقا پسر رو ببینم و خانواده ها بیشتر آشنا بشن. اتفاقا تو همون گلزار شهدا هم قرار گذاشتیم و جلسه اول برگزار شد و من و آقا پسر چنددقیقه ای هم صحبت کردیم.. کلا خانواده مشتاقی بودن و پسرشون مدام دنبال این بودن که نظر منو بدونن. من تو همون جلسه اول حس کردم که اخلاقاً به درد هم نمیخوریم اما بخاطر اینکه سریع رد نکرده باشیم و اونا هم تو ذوقشون نخوره گفتم ادامه بدیم شاید ویژگی های مثبت بیشتری ازشون پیدا کردیم!! خلاصه قرار شد که برای جلسه دوم بیان خونه و بیشتر صحبت کنیم. صبح روزی که قرار بود بیان، ما تمیزکاری کرده بودیم و در تدارک پذیرایی بودیم که مادرشون پیام دادن و نوشته بودن: پسرم گفته من و دخترخانم به درد هم نمیخوریم. امشب مزاحمتون نمیشیم! آقا پسر خودش دیده بود و پسندیده بود و کلی هم تعقیب و گریز و کارآگاه بازی!! و جالبه خودش بعد از اونهمه اشتیاق نخواست و حتی حاضر نشد جلسه دوم برگزار بشه!! خلاصه که اینایی که تو کوچه خیابون عاشق میشن، دو روز بعدش فارغ میشن. جذابیت ماجرا اینجا بود که چندماه بعد من دوباره ایشون رو تو گلزار دیدم که درحال چرخیدن و احتمالا پسندیدن بود!! کانال خاطرات خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
خاطرات سمی خواستگاری
من چند هفته ای بود که صبح های جمعه با پدربزرگم میرفتیم گلزار شهدا (کرمان) برای دعای ندبه. تو این چند
یعنی هر آقاپسری که تو خیابون یا هر جایی اتفاقی یکیو ببینه و بپسنده و خیلی محترمانه مادرشو ببره برای صحبت با خانواده دخترخانم، اجازه نداره بعد از صحبت با خوده دخترخانم از نظر اخلاقی نظرش منفی بشه؟😐 یا حالا بعد از منتفی شدن ماجرا اون دیگ اجازه نداره بازم گلزار شهدا بره و اگر رفت ینی داره دنبال مورد میگرده؟😐 شما هم که نظرت میگی منفی بود خب چرا گفتی دوباره بیان که این جوری به آقا پسر ترکش بزنی الان خدایی این چه دیدیه ب مردم دارید منم مث شما خانمم ولی متاهلم با این دید بعدا ب زندگیتونم آسیب میزنید
سلام منم یه تجربه جالب داشتم چند سال پیش یه بار داشتیم از مدرسه با دوستام برمیگشتیم خونه و خب هممون هم دخترای چادری و مذهبی بودیم توی پیاده رو بودیم داشتیم با هم ح ف میزدیم یهو یه آقایی که تقریبا هم سن دار بودن منو صدا کردن، منم با تعجب نگاه کردم ببینم واقعا منو میگن یا نه وقتی فهمیدم با خودمن از دوستام جدا شدم و رفتم ببینم چیکار دارن خداروشکر دوستام یکم جلوتر منتظرم وایستادن و اونجا هم یه خیابون شلوغ بود این اقا گفتن ببخشید میدونم اصلا مکان و زمان مناسبی نیست اما من برای امر خیر برای پسرم مزاحمتون میشم و میخواستم اگر ممکنه شماره خانوادتونو لطف کنید. اینقدر محترمانه و مهربون و صدالبته با حجب و حیا این اقا صحبت کردن که واقعا من معذب نشدم. ولی خب من اون موقع کوچیک بودم و هنوز خواستگار راه نمیدادیم بهشون گفتم ببخشید ولی من باید با خانواده مشورت کنم و الان نمیتونم شماره بدم و ایشونم خیلی محترمانه گفتن درست میفرمایید و دیگه پاپیچ نشدن... وقتی برا خانواده تعریف کردم 😂 خالم کلی بهم عذاب وجدان داد که خب شاید پسره مامان نداشته شاید خواهر نداشته با اون بره خواستگاری چرا شمارتو ندادی گناه داشتن😁 کانال خاطرات خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
سوالی که پرسیدن پاسخش خیلی مفصله ✅اما این آشفتگی یک ریشه خیلی مهم داره، اونهم استرسیه که افراد در این جلسات دارن و تا ریشه رو حل نکنیم هر چه قدر راهکار عملی هم بدیم آنچنان که باید آشفتگیمون رو کم نمیکنه