#رمان_هوای_من
#قسمت_سی_و_سوم
«ساعت سه! جواد دیوانه بازم کوتاه اومد مقابل شما، سه صبح! کی حال داره، به جان تو من خودمم بخوام بیام رختخواب منو ول نمی کنه.»
کسی که یک و دو شب می خوابد، اصلا مرد سه و چهار صبح نیست.
شبمان که بر باد است.
صبح زود هم که...
********************
«دیشب، هدی تب داشت و بغلم بود تا صدای گریه اش مسعود را بیدار نکند. حدود دو بود که تبش پایین آمد و خوابیدم...»
********************
به جواد بی شعور غر زدم برای ساعت کوه... نازم را کشید:
«یه امشب زودتر کپه ی مرگتو بذار کمتر پای اینترنت لاس بزن، گور مرگت بیا،... اصلا به درک نیا!»
********************
به مصطفی گفته ام که یک صبحانه ی سبک برای بچه ها بیاورد. تعداد را می پرسد. می نویسم: «نمیدانم. اما برای بچه ها چای هم بیاور. در هوای سرد بهشان می چسبد...»
********************
تا خود دو با میترا چت می کنم، گاهی آنلاین است اما دیر جواب می دهد، هر بار هم که می پرسم چرا دیر جواب می دهی می گوید:
رفتم آب بخورم... دستشویی جیگر... چرتم برد...
اعصابم به هم می ریزد، پنجره را باز می کنم تا هوای دود گرفته از بین برود و ته سیگارها را می ریزم در خرابه، ماندنم بی فایده است چون نمی توانم جمع ببندم میترا را، رفتنم... بروم؟.... چرا نروم؟...
لباس می پوشم و می روم.
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
آمار خودکشی در غرب – براساس تخمین سازمان بهداشت جهانی، در هر ۴۰ ثانیه یک نفر در جهان خودکشی میکند. در این رابطه بر اساس سرشماری سال ۲۰۱۱، کشور اروپایی گرینلند در صدر فهرست تعداد خودکشی در جهان قرار گرفته است، در گرینلند، از هر ۴ نفر یک نفر حداقل یک بار در عمرش دست به خودکشی میزند. در این کشور میزان سالانهی خودکشی حدود ۱۰۰ نفر از هر ۱۰۰۰۰۰ نفر است.
فنلاند دارای رتبه ۶، آرژانتین رتبه ۸، استرالیا نهمین آمار از نظر درصد خودکشی را دارد و خودکشی در لیتوانی واقع در حوزهی دریای بالتیک در اروپای شرقی نیز یک معضل اجتماعی جدی است، که هنوز پس از تاثیر اقتصادی فروپاشی شوروی حل نشدهاست. فقر و بیکاری دلایل اصلی خودکشی در لیتوانی هستند.
در سوئد اولین عامل مرگ مردان ۱۵ تا ۴۴ سال و دومین عامل مرگ زنان ۱۵ تا ۴۴ سال خودکشی است، یعنی تعداد خودکشی به بیش از ۱۵.۴ میرسد. برگرفته شده از theism.blog.ir
بر اساس گزارش انجمن ملی بهداشت روانی هر ساله حدود ۱۷ میلیون آمریکایی از جمله نظامیان آمریکا دچار افسردگی میشوند. (واشنگتن پست هلت، ۷ اکتبر ۱۹۹۷)
سایت بصیرت
#پشت_پرده
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من
مریم ام
دختری که....
#تغییرمسیر
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
همیشه حاضر بود...
هیچ وقت خودش رو کنار نمیکشید...
حتی وقتی بنی صدر خلع درجه اش کرد. با لباس بسیجی می رفت سپاه
مثل یه بسیجی صفر کیلومتر کار می کرد....
طرح میداد و برنامه ریزی ستادی میکرد...
اصلا براش مهم نبود که تا دیروز سرهنگ بوده و امروز یه بسیجی ساده است
فقط به خدمت فکر میکرد...
فقط خدمت......
#شهید_صیاد_شیرازی
#الگو
#یک_نمونه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
اگر به فرش، میز یا حتی موهایتان #آدامس چسبیده!
کافی است به جای کندن و سابیدن آدامس کمی سس مایونز به آدامس بزنید و آن را مالش دهید. روغن سس، آدامس را سست می کند و میتونید آنرا کاملا پاک کنید 👌☺️
🎀 🌸 🎀
✨ #هنر_مهارت
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#رمان_هوای_من
#قسمت_سی_و_پنجم
وحید آمده همراه جواد با آرشام و اکیپشان. مصطفی و پنج شش نفر دیگر.
وحید نالان می گوید:
- شـما برادرشـونی. نصیحتـش کنیـد ایـن موقـع صبـح مـا جوون هـای بی پـدر و مـادر رو نکشـونه اینجـا. اونـم از کجـا... رختخواب گرم و نرم، نه... ظلم نیست این؟ شما بگید.
مسعود چه جوابی می دهد نمی شنوم، اما مصطفی بازویم را می گیرد و کنار گوشم می گوید:
- ایشون همون برادرتونند که آمریکا درس خوندند؟
سر تکان می دهم.
- پس چرا...
و نگاه می چرخاند سمت مسعود، راه می افتم و نمی گذارم بیشتر از این انرژی مسعود را بگیرند. مصطفایی متحیر را باقی می گذارم و فضا را دست می گیرم.
بالای کوه، کنار مزار شهدای گمنام که می رسیم آرشام می گوید:
- نگید ما رو آوردید اینجا مراسم گریه و زاری؟
مصطفی خوب است که حرف بزند اما مات شده است. وحید می گوید:
- نه که تـو هـم خیلی اهل گریه ای! تو رو باید اینجا دفن کنند که گریه ی همه رو در می آری.
- نـه جـدا... آقـای مهـدوی، چـرا هـر جـا رسـیدند دو تـا شـهید کاشتند، همه جا شده قبرستون.
مصطفی خوب است وارد شود که فقط دارد مسعود را نگاه می کند.
وحید می گوید:
- البتـه خیلـی هـم شـبیه قبرسـتون نیسـت، پنـج تا سـنگ مرمره دیگـه، تو حـس مردن اینجا پیـدا می کنی؟ الآن دلت گرفت؟ الآن حالت گرفته شد؟ نه... الآن خسته ای... خسته!
آرشام ابرو درهم می کشد، می ایستد بالای سر و با پایش روی قبر شکل می کشد، با چشم دنبال جواد می گردم، ساکت مانده و سر به زیر:
- بازم به نظرم نباید بیارند، هر شهری قبرستون داره دیگه...
مصطفی بالاخره حرف می زند. پاهایش را بغل گرفته و چشم روی صورت آرشام محکم می کند و می گوید:
- قبرسـتون بـرا مرده هاسـت، اینا مثل الآن من و توانـد، زنده ان، نمی شـه کـه زنـده رو برد چـال کرد کنار مرده، میارن وسـط زنده ها که وقتی حال آدم ها خراب شد، یه حالی بهشون بدن...
- الان حال تو خوبه؟
جواد نمی گذارد بحث کش پیدا کند:
- الان حداقل حـال تـو از اولـی کـه راه افتادیـم خیلی بهتر شـده، از پاییـن کـوه تـا اینجـا حـرف نمی زدی، الآن داری اعتـراض می کنی، نطقت رو باز کردند.
- برو بابا...
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 چرا امتحان میشیم؟!
❇️ خدا قراره ما رو با امتحانات مختلف به چی برسونه؟!
استاد پناهیان
🌷 #پاسخ_چراها
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#کوکوی_ذرت
آرد 1 پیمانه
ذرت پخته 2 پیمانه
تخم مرغ 2 عدد
شیر 1 پیمانه
فلفل دلمه ای نصفی
پیازچه خرد شده نصف پیمانه
پنیر پیتزا رنده شده نصف پیمانه
هویج رنده شده 1 عدد
نمک وفلفل و زردچوبه به میزان لازم
روغن برای سرخ کردن
طرز تهیه:
ذرت پخته و آرد و پنیر پیتزا و هویج و شیر و پیازچه و 2تا تخم مرغ و نمک و زردچوبه و فلفل رو ریختم داخل یه ظرف، و خوب هم زدم تا با هم مخلوط بشن ،بعد داخل تابه روغن ریختم و روی حرارت گذاشتم تا داغ بشه ،من از قالب استفاده کردم ،قالب رو داخل روغن گذاشتم و از مایه کوکو داخلش ریختم و با حرارت متوسط سرخش کردم (یه طرفش که سرخ شد از قالب در آوردم و برگردوندم تا طرف دیگش سرخ بشه) و در ظرف مناسب گذاشتم و با سبزیجات تزیینش کردم ،جاتون خالی خیلی خوشمزه اس
نکته:
⭐️اگه قالب ندارین ،با قاشق مایه کوکو رو داخل روغن بریزید
⭐️مایه کوکو اگه شُل شد کمی آرد بهش اضافه کنید
⭐️از کنسرو ذرت هم میتونید استفاده کنید
🍲 #هنر_مهارت
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
.
.
شب جمعس هوایت نکنم می میرم
.
.
.
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
3 - درباره نائبان عام و ویژگی هایی که باید داشته باشند توضیحاتی بفرمایید.mp3
2.07M
❓❓نایب عام امام زمان در زمان غیبت کیست؟
#استاد_عالی
#امام_زمان
#ولایت_فقیه
#سخنرانی_کوتاه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#رمان_هوای_من
#قسمت_سی_و_پنجم
وحید آمده همراه جواد با آرشام و اکیپشان. مصطفی و پنج شش نفر دیگر.
وحید نالان می گوید:
- شـما برادرشـونی. نصیحتـش کنیـد ایـن موقـع صبـح مـا جوون هـای بی پـدر و مـادر رو نکشـونه اینجـا. اونـم از کجـا... رختخواب گرم و نرم، نه... ظلم نیست این؟ شما بگید.
مسعود چه جوابی می دهد نمی شنوم، اما مصطفی بازویم را می گیرد و کنار گوشم می گوید:
- ایشون همون برادرتونند که آمریکا درس خوندند؟
سر تکان می دهم.
- پس چرا...
و نگاه می چرخاند سمت مسعود، راه می افتم و نمی گذارم بیشتر از این انرژی مسعود را بگیرند. مصطفایی متحیر را باقی می گذارم و فضا را دست می گیرم.
بالای کوه، کنار مزار شهدای گمنام که می رسیم آرشام می گوید:
- نگید ما رو آوردید اینجا مراسم گریه و زاری؟
مصطفی خوب است که حرف بزند اما مات شده است. وحید می گوید:
- نه که تـو هـم خیلی اهل گریه ای! تو رو باید اینجا دفن کنند که گریه ی همه رو در می آری.
- نـه جـدا... آقـای مهـدوی، چـرا هـر جـا رسـیدند دو تـا شـهید کاشتند، همه جا شده قبرستون.
مصطفی خوب است وارد شود که فقط دارد مسعود را نگاه می کند.
وحید می گوید:
- البتـه خیلـی هـم شـبیه قبرسـتون نیسـت، پنـج تا سـنگ مرمره دیگـه، تو حـس مردن اینجا پیـدا می کنی؟ الآن دلت گرفت؟ الآن حالت گرفته شد؟ نه... الآن خسته ای... خسته!
آرشام ابرو درهم می کشد، می ایستد بالای سر و با پایش روی قبر شکل می کشد، با چشم دنبال جواد می گردم، ساکت مانده و سر به زیر:
- بازم به نظرم نباید بیارند، هر شهری قبرستون داره دیگه...
مصطفی بالاخره حرف می زند. پاهایش را بغل گرفته و چشم روی صورت آرشام محکم می کند و می گوید:
- قبرسـتون بـرا مرده هاسـت، اینا مثل الآن من و توانـد، زنده ان، نمی شـه کـه زنـده رو برد چـال کرد کنار مرده، میارن وسـط زنده ها که وقتی حال آدم ها خراب شد، یه حالی بهشون بدن...
- الان حال تو خوبه؟
جواد نمی گذارد بحث کش پیدا کند:
- الان حداقل حـال تـو از اولـی کـه راه افتادیـم خیلی بهتر شـده، از پاییـن کـوه تـا اینجـا حـرف نمی زدی، الآن داری اعتـراض می کنی، نطقت رو باز کردند.
- برو بابا...
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
ترسم که ...
شعر سنگ مزار مـ💔ـن این شود
او هم ...
جمال یوسفـ❤️ـ زهرا ندید و رفت
#شعر_مهدوی
#امام_زمان
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost