🌻🌻🌻🌻🌻🍃🍃🍃🍃🍃
🌻🌻🌻🌻
🌻🌻🌻
🌻🌻
🌻
🍃
#بخوانیم
#رمان_رنج_مقدس:🌺
#قسمت_شانزدهم:
....
این ضعف من همه را اذیت کرده است. سرم را پایین میاندازم.
– لیلا پارچهها را دید؟
علی پوزخندی میزند و میگوید:
– کور خوندیم.
آنقدر خواهرمان کمخرج هست که با هیچ رشوهای حاضر به پذیرش نشد.
مسعود چشمش که به پارچههای کنار چرخ خیاطی میافتد، میگوید:
– خواهرتو نمیشناسی از حیثیت برادری ساقط شدی.
پارچهها را گذاشته کنار چرخ خیاطی، یعنی اینکه دلشم خواسته، بیمنت.
برمیگردد سمت من:
– خداییش لیلاجان برای این دو نفر را خراب کردی مهم نیست، من رو هواداری کن؛
چون شلوارم مونده روی دستم نمیدونم با چی بپوشمش…
علی پوفی میکند و میگوید:
– با این لباسها هر چی من خوشگل میشم تو زشت.
شلوارت رو بده به من، خودت رو بیخود انگشتنمای مردم نکن.
مسعود خیز برمیدارد سمت علی و میگوید:
– ای بیمروت، منو بگو که میخواستم تو رو ساقدوش خودم کنم.
و مشتهایش را به سر و کول علی میزند.
علی تلاش میکند تا دستهای مسعود را بگیرد و همزمان فریادش خانه را پر میکند.
از حرکات بچهگانه و از دیدن لباسهای کج و کوله و موهای بههم ریختهشان میخندم.
مسعود بلند میشود و دستانش را بههم میزند،
لباسش را صاف میکند و میگوید:
– اگه بدونم با زدن علی خوشحال میشی و میخندی، روزی دوسه بار میزنمش.
علی خیز برمیدارد سمت مسعود و فرار و بعد هم دری که محکم بسته میشود.
برمیگردد و میایستد جلوی آینه و موهایش را شانه میکند،
تیشرت کرمش را صاف میکند و میگوید:
– مسعود دیوانه. خدا شفاش بده!
* * *
روحم نیازمند شفاست.
باید تلخیهایی را که دارد خرابم میکند بجوشانم تا زهرش برود.
چشمانم را میبندم و با خود زمزمه میکنم:
باید مربا شوم.
زیتون پرورده شوم.
باید تلخی را از بین ببرم.
باید باید باید…
مقابل آینه میایستم و به خودم خیره میشوم.
این خودم هستم یا قسمتی از یک خود.
چشمانم وقتیکه خیره آیینه میشود یعنی که هیچ نمیبینند و تنها فکرم است که میبیند.
پلک بر هم میگذارم و دوباره باز میکنم؛ خودم را میبینم،
چشمان درشت و ابروهای کشیدهام،
بینی قلمی و لبهای ساکتم را…
دست میبرم و موهایم را باز میکنم. سرم انگار سبک میشود.
خون در رگهایم به جریان میافتد.
شانه را روی موهایم میکشم، انگار دستی دارد سرم را نوازش میکند.
با هر بار کشیدن، موهای خرماییام به بازی گرفته میشوند.
منظم و صاف میشوند و دوباره مجعد میشوند.
حس شیرینی میدهد دستان مهربانی که موهایم را با انگشتانش شانه میزند
و آرامش وجودش را در طول موهایم امتداد میدهد.
شانه را میگذارم، موهایم را سه دسته میکنم و میبافمشان.
بین گلسرهایم چشم میچرخانم. بیشترشان را پدر خریده است.
چهقدر با هدیههایش به دنیای دخترانهام سرک میکشید!
گلسرها را یکییکی بر میدارم و نگاهشان میکنم.
چرا هر بار کنار هر هدیهای که میخرید حتماً یک گلسر هم بود؟!
خندهام میگیرد از جوابهایی که دارد به ذهنم میرسد.
#رمان
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdos
🍃
🌻
🌻🌻
🌻🌻🌻
🌻🌻🌻🌻🍃🍃🍃🍃🍃🍃
✅تیرامیسو
5 عدد تخم مرغ زرده و سفیده جدا
115 گرم شکر نرم
450 گرم پنیر ماسکارپونه به دمای محیط رسیده
240 میلی قهوه
1پ خامه ی فرم گرفته شیرین
40 عدد لیدی فینگر
کمی وانیل
پودر کاکائو و شکلات برای تزیین
✅ابتدا زرده ها و شکر و وانیل را روی بخار آب خوب هم بزنید تا رنگ آن تغییر کرده و بپزد و غلیظ شود و بگذارید خنک شود. سپس پنیر را افزوده خوب هم بزنید. سفیده ها را فرم دهید تا به سافت پیک برسد و آرام به بقیه ی مواد اضافه نمایید.
کف قالب 22*33 ابتدا یک لایه بيسکوئيت که در قهوه مرطوب شده بچینید سپس یه لایه مایه ی پنیری و مجدد بيسکوئيت و بعد لایه ی پنیر روی آن خامه ی فرم گرفته و بعد با پودر کاکائو و شکلات کاور نمایید حداقل 3 تا 4 ساعت در یخچال بگذارید
#کیک
#آشپزی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdos
🌸تميز كردن قاشق هاي چوبي🌸
اگر بر اثر زياد استفاده كردن و زياد شستن ريش ريش شدن حتما با يه كاغذ سمباده روش بکشید چون خيلي اين ريشه ها به خودشون ميكروب ميگيره قاشق هاي چوبي و به هيچ عنوان نبايد تو ماشين ظرفشويي بزارين چون نبايد بيشتر از چند دقيقه در مجاورت آب باشن براي شست و شو هاي روزانه هم ميتونين با كف و اب ولرم بشورين و بزارين با هوا خشك شه خودش براي تميز كردن ماهيانه اونا هم بزارينشون توي مخلوط اب و سركه و به مدت ده دقيقه بجوشونيدشون 🌱
#ترفند
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdos