فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک کانال خاص-> برای سلیقه های خاص😋🍓🍯-...
https://eitaa.com/joinchat/1367081065C46c0019053
عکس نوشته هاش با کلی وسواس درست میشه"😍.🍫-'
#بهشدتپیشنهادمیشه
#بدوکهبدجاپارکهاتوبوس🚌''...\~
مطالب انگیزشی فوق العاده که به اعتراف مخاطبین مون میتونه مسیر زندگیتون رو عوض کنه'😳😎🤪¡¡¡
eitaa.com/Khatdoost
#کلیککن🥴
#پیدانمیکنیبهترازاینکانالا-'😉🤞...
اسرار و قوانین جذب 😀
تصاویر بامزه، موزیک هاۍ عالۍ و...
یک جمع با صفا پر از نوجوونای بامرام😌
به همین برکت 💉پشیمون نمیشید
https://eitaa.com/joinchat/1367081065C46c0019053
منتظر چۍ هستۍ؟ بزن رو لینک دیگه☁️
#عضوبشےبرگشتنٺ_دردسره🌱
گربیایۍخودماۍدوست✨
بھدنبالتوخواهمآمد🚶🏼♂🛵
ساکسفربستھ
وچیپسوپفکتمیدهم🍒⚘🍻
https://eitaa.com/khatdoost
#نیاۍباهواپیمامیامدنبالت✈️🍓
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🍃🍃🍃🍃
🌻🌻🌻🌻🌻
🌻🌻🌻🌻
🌻🌻🌻
🌻🌻
🌻
🍃
#رمان_رنج_مقدس🌺
#بخوانیم
#قسمت چهل وهفتم:
هر چه اراده کرده اند برای آسايش شان ساخته اند: ماشين هايی که می شورد، می سابد، می پزد، می جود، زشت را خوشگل می کند، دور را نزديک می کند! پس چرا با اين حال، باز هم از زندگی راضی نيستند و از خودکشی و ديگرکشی دست برنمی دارند!؟
ديگر نمی خواست دلش بسوزد. اين چند روز آنقدر رفته بود و آمده بود که سنگريزه های کوه هم می شناختندش. در تنهايی کوه، فکرهايش را
فرياد زده بود. آخر هم برای خلاصی خودش و صحرا ايميلش را برای هميشه معدوم کرده بود.
کثرت پيام ها کلافه اش کرده بود، بايد کاری می کرد تا هم خودش و هم او را راحت کند. وقتی گوشی اش را پرت کرد وسط خيابان، آزاد شده
بود انگار. دستش را کرد توی جيبش و راه افتاد به سمتی که بايد می رفت.
* * *
افشين را در دلش سرزنش کرده بود.
به خودش مغرور شده بود و دقيقاً از همان زاويه به زمين گرم خورده بود.
حالا هم به التماس افتاده بود تا
نفهمی اش را جبران کند.
بعضی وقت ها رو می کرد به آسمان
و می گفت: سخت می گذرد.
اين جنگ گاهی نابرابر هم می شود.
بيا يک طرف را بگير و کمک کن که نيفتم.
صحرا به مرز جنون رسيده بود.
هر کاری که از دستش بر می آمد انجام می داد؛
هر بار لای جزوه ای، توی کيفی، از طريق دوستی، نامه ای می
رساند، اما او کار را راحت می کرد.
از همان نامه اول رفت سراغ مادر.
يادش است داشت حلوا می پخت.
حتماً نذر کرده بود که عطرش او را کشيد
سمت آشپزخانه.
صبر کرد تا کار مادر تمام شود.
هرچه مادر حال و احوالپرسی کرد، نتوانست درست جواب بدهد.
نامه را گذاشت توی دستش و گفت:
- نمی دونم چيه؟ نمی خوامم بدونم.
و رفت.
نامه سوم يا چهارم را که داد، مادر طاقت نياورده بود و آمده بود توی اتاق به هم ريخته شان.
نشسته بود. پسرها بازار شام راه انداخته بودند.
شايد مادر داشت فکر می کرد که تمام وسايل شان را بريزد تو گونی و بفروشد
و چهار تا بستنی بخرد بدهد ليس بزنند. اين ها را چه به کنکور دادن و درس خواندن!
صندلی ميز را چرخاند.
با احتياط از بين بازار شام رد شد و نشست.
ديگر وسايل را نگاه نکرد. آرام گفت:
- ميخواهی صحبت کنيم؟
حرفی نداشت که بزند جز:
- نه...
دلش برای چه می تپيد؟
اين که معصوميتش در خطر است؟
يعنی او را بره مظلوم در بين گرگ ها ديده بود؟
- می خوای برم با دختره صحبت کنم؟
مادر چقدر معصومانه فکر می کرد:
- نه.
- می خوای با پدرت صحبت کنی؟ ممکنه چند روز ديگه بره، الآن که هست صحبت کن...
قاطعانه گفت:
- نه...
مادر که رفت کتاب را کوبيد توی ديوار و دراز کشيد. پتو را روی سرش کشيد تا از همه دنيايی که اطرافش هست جدا بشود؛ اما از افکارش
نتوانست رها شود. نمی شد.
عرق کرد زير پتو، اما پتو که دنيای ديگر نيست تا آزاد شود از وضعيت کنونی.
#نرجس_شکوریان_فرد
#رمان
🍃
🌻
🌻🌻
🌻🌻🌻
🌻🌻🌻🌻
🌻🌻🌻🌻🌻
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ نماهنگ «یکی بزنی» منتشر شد
🔹به بهانه عملیات مقتدرانه ایران در مواجهه با دزدان آمریکایی
🔹نماهنگ «یکی بزنی» با صدای «مُجال» همزمان با اعلام خبر برخورد قاطع و غرورآفرین نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با راهزنی دریایی آمریکا در اختیار مخاطبان قرار گرفت.
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لاک جیغ تا خدا💅
معصومه بهروزی و محمد مهدی کوچکی 😍
#دوربرگردون💫
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سوال
⁉️ آیا بیماری های نادری که برخی مبتلا می شوند نشانه عذاب الهی است؟
🎙 استاد محمدی شاهرودی
پرسمان اعتقادی استاد محمدی 👇
🔹🔸🔹🔸🔹🔸
♨️ @ostadmohamadi
#اعتقادی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost