بانوی 🧕مبارز 💪
یک مرتبه، مرا بر روی تختی🛏 خواباندند و دستها و پاهایم را از طرفین⛓ بستند، وقتی شکنجهگر😈 وارد اتاق شد، سیگار 🚬روشنی بر لب داشت، آن را روی دستم خاموش کرد و همراه با ضجه و ناله من، به مسخره گفت «آخ! سیگارم خامومش شد!» و دوباره سیگار دیگری روشن کرد، این بار آن را بر روی جاهای حساس بدنم خاموش کرد که از تمام سلولهایم درد برخواست.😣😔
حدود 16 روز از بدترین شکنجهها را تحمل کردم، ولی مطلب با اهمیتی به ماموران نگفته بودم؛ و این امر سخت, بر مأموران گران آمد.
از این رو دست به کاری کثیف و غیرانسانی زدند؛ دختر دومم را که به تازگی به عقد جوانی 💍درآمده بود دستگیر⛓ و به نزد من آوردند.
آنها فکر میکردند با ایجاد فشار روحی و روانی، مقاومت مرا در هم شکسته و مرا به حرف درمیآورند
زهی خیال باطل!😏 ...
مأموران به بهانه جلوگیری از خودکشی و حلقآویز شدن، چادر از سرمان گرفتند. برایم خیلی روشن بود که انگیزه واقعی آنها از این کار، دریدن حجاب ـ نماد زن مومن و مسلمان ـ و شکستن روحیه ما بود،
از اینرو ما نیز از پتوهای سربازی که در اختیارمان بود برای پوشش و به جای چادر استفاده میکردیم. 👌
عمل ما در آن تابستان گرم☀️ برای ماموران خیلی تعجبآور 😳بود،
آنها به استهزا و مسخره ما را «مادر پتویی! دختر پتویی!» صدا میکردند. ...
#مرضیه_حدیدچی_دباغ
#الگو #یک_نمونه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#رمان_سو_من_سه
#قسمت_چهلم
من هر دو حسش را خوب می فهمیدم. خرابی و خرابتری را.
دو سوم چپقخانه ها، مشترک بین دختر و پسر است و نی رژی جابه جا می شود. دخترها توالت می کردند که زیبا باشند پسرها یک کاری می کردند که زندگی مونث و مذکر، عمیق و دقیق بوی توالت می گرفت. چشمم به در است تا علیرضا بیاید. با چند من اخم و گوشت تلخ در را باز می کند. نفس عمیق می کشم و لبم را می جوم. ذهنم از سیل مشکالت علیرضا هنگ است. جمع جوانی ما چقدر درهم است!!!
از نفس عمیقم به سرفه می افتم...
سگ بگیرند به همۀ این بند و بساط ها. گاهی آنقدر دود فضا را پر می کند که وقتی بیرون می آییم باید دو لیتر ادکلن اصل فرانسه بزنیم.
فرانسوی ها هم حتما گند بو بوده اند که مخترع بو شدند. بوی مصنوعی خوب. آرشام کلکسیون این بوها را داشت و همیشه برای جواد را او می زد. خراب جواد بود. رو نمی کرد. جواد کم محلی اش نمی کرد، اما آرشام خرابش بود. بعد از فرید ساکت تر بود و گاهی خیره می شد به تخت های بغل و آدم هایش! مثل خودمان بودند؛ یک سری نابالغ و بالغ بخت برگشتۀ خندان!
دیدن نداشت که! بخت سیاه اگر نداشتند اینجا نبودند.من اگر بخواهم به اصالتم برگردم، تمام این چپقخانه ها را آتش می زنم. تخت هایش را می کنم ذغال و می گذارم دو قرن بگذرد تا نفت شود.
وجود ما فسیل شده است و به هیچ درد دیگری هم نمی خورد.
قالیچه ها و پشتی هایش را هم اگر در آب دریا بیندازی، باز هم بوی تن عرق کرده و تعفن می دهد. قاب هایش را هم توی سر صاحبانش می شکنم که با آن لحن داش مشدی و خوش آمدگویی و تحویل گرفتن ورودی، یک طویله درست کردند از... مثل ما. با دود، پول جمع کردند، نه حال ها خوب شد و نه دنیا عوض شد.
اما پول ها رفت زیر پارویشان. آرشام که زل می زند به حلقه های دود و لبهای کم کم سیاه شده و صورت های آدم های روبرو، حس بدی پیدا می کنم. انگار می دید که هربار نی کنار می رود و دود بالا، یک نعش روی دوش نعشکش های سیاه پوش بیرون می رود.
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#محرمانه_
📍 ۱۵ میلیون آمریکایی، آب سالم برای نوشیدن و نظافت ندارند!
@secret_file
🔹 توئیت رشیده طلیب، عضو مجلس نمایندگان آمریکا درباره فقدان دسترسی بسیاری از آمریکاییها به آب سالم:
🔹 ۱۵ میلیون نفر (در آمریکا) از دسترسی به آب سالم برای نوشیدن و نظافت خود در بحبوحه همه گیری جهانی بیماری کرونا محروم هستند.
🔹شرکت #نستله (بزرگترین تولید کننده آب بطری در جهان) اجازه دارد با پرداخت ۲۰۰ دلار در سال بیش از ۵۷۰.۰۰۰ گالن در روز آب سالم استخراج کند تا از این طریق جیب خود را با آب کشور ما پر کند.
#آمریکا_بدون_سانسور
#پشت_پرده
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
مـےگفتـ:
_فـرض ڪن خـدا
در گـوش لحظھ هاتـ
میگہ:
فَـاِنـے قَـریبـ :)
من پیشتمـ
نتـرس....🌱
#خداےمن 🙃♥️
#دلِ_شکسته
#ازخدابه_مخلوق
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
عموم زنگ زد گفت خونه هستين ما داريم ميايم؟
گفتم اره هستيم،قدمتون روي چشم.
فقط بي زحمت توي راه كه ميايد يه كم دارو و مواد سوپ بگيريد بياريد،ما از وقتي مامانم كرونا گرفته خودمون هم مشكوكيم نميتونيم از خونه بيرون بريم.
حالا هر چي زنگ ميزنم خاموشه.واقعا ارزش نداشت برا دو كيلو هویج😁😂
😊 #طنز_خند ☺️
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#رمان_سو_من_سه
#قسمت_چهل_و_یکم
یکبار که علیرضا علف زده بود و قاط قاط بود، شروع کرد به وراجی کردن و چیزهایی گفت که حال همه مان را خراب کرد؛
- ببین. ببین از پایۀ تختا و میزا کرما دارن در میان. جون من وحید ببین.
اووه چه می لولند، کرما سیان. چه تابی می خورن، دارن بالا میان. دارن قالیچه ها را می جون و اوه چاقتر شدن. آب دهنشون چه کشی میاد. آب سیاه ها رو می بینی از بدنشون داره می ریزه. ببین ببین رد زرد میندازه پشت سرشون. رسید روی پای آدما، یک بوی گند خوبی می ده. اوووم.(عق زده بود) آب زرد دهنشون چه کش میاد. یه کرمم رو سیگار یاروئه. رو نی قلیونا رو نگا.
از عکسای تابلوهام داره کرم در میاد. می خندن. کرما می خندن. بی همه چیزا قهقهه شون مستت می کنه. مثل موسیقی اجرای زنده است. ببین.
ببین رهبر ارکست دیوونه شده. چه تکون میده. نانانای نانانانای نای نای. دری ری ریم دیری ریر ریم. نانانای نای.
کرما دارن از دست و پای رهبر ارکست بالا میرن. اصال تکون تکونای دست و بدنش به خاطر کرماست والّا که هزار بار تمرین کردن و بلدند، دیگه نمی خواد اونجا سر و دم تکون بده. وای وای کرما رسیدن به سر انگشتاش. آخی خسته شدن از بس کود خوردن. ببین ببین از لای دهنشون و پیچ های بدنشون خونابه و زردابه با هم بیرون می ریزه. وای وای یارو هربار که انگشتاش رو تکون میده چند تا کرم رو پرت می کنه سمت یه نوازنده.
واییی ببین ببین یکی روی سر سه تاریس، افتاد روی تنبکش، یکی روی ویولون، دو سه تا هم وسط پیانو و دوتار. کرما مغز دوست دارن وحید. دارن مغزا رو میخورن."
تو روحت علیرضا. دو ساعت خراب بودم از این تصویرسازی. جواد کوبید توی سرش تا خفه بشود، بدتر شد. جواد یکبار هم همین جا توی صورت همه زد به خاطر مهدوی. دورۀ دنیا یکجور دیگر داشت می گشت و می گشت. به نفع هیچکس هم نمی گشت. به نفع جواد هم نمی گشت. طوری جلو می رفت که انگار جواد دارد بدبخت می شود.
ما که نمی دانستیم آخرش چه می شود. اما برایمان یک دیدار با مهدوی ضرر که نداشت هیچ، شاید می شد کاری کرد تا جواد از این حالتش بیرون بیاید. جواد وا داده بود! خیلی حرف بود که جواد یک کلام ما، دو کلام شده بود. شک کرده بود که شاید اشتباه می کند. شاید حرف درست دیگری هم باشد.
شاید الان بدبخت است. شاید خوشبختی چیز دیگری است.
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤﷽❤
🎥راه های در امان ماندن از وساوس شیطانی چیست؟
#پرسمان_اعتقادی
🆔@velayattv
#راه_های_نفوذ_شیطان
#گناه #خرافات
#ضعف_اعتقادی #وسوسه_شیطان
#شبکه_جهانی_ولایت
#استاد_محمدی
🔶️کانال پرسش و پاسخ استاد محمدی
🔴پرسمان اعتقادی
✔استاد محمدی پاسخ میدهند
💠【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
نان
👈مواد لازم:
۱ فنجان آب گرم
۲ لیوان شیر گرم
۱ فنجان روغن
۱ قاشق غذاخوری سرپر مخمر
۲ تخم مرغ
۲ قاشق غذاخوری شکر
۱ قاشق چایخوری نمک
۱ کیلوگرم آرد ( کنترل شده اضافه کنید)
زرده تخم مرغ برای رومال
پنیر خامه ای
جعفری ریز خرد شده
👈دستور تهیه:
همه مواد به جز آرد را در یک کاسه بزرگ قرار دهید و مخلوط کنید. سپس آرد را به تدریج اضافه کرده و ورز دهید تا خمیر نرمی به دست آید. روی خمیر را بپوشانید و در محیط گرم اجازه دهید خمیر ۴۰-۴۵ دقیقه استراحت کند. سپس خمیر را کمی ورز دهید و چانه هایی کمی کوچکتر از نارنگی درست کنید. آن را خوب گرد کرده و روی سینی قرار دهید. آنها را با زرده تخم مرغ رومال کنید و به مدت ۱۵ الی ۲۰ دقیقه در فر که از قبل با دمای ۱۹۰ درجه سانتیگراد گرم شده است، قرار دهید. بعد از خنک شدن، آنها را با چاقو از وسط نصف کرده، سپس پنیر خامه ای را روی لبه پخش کرده و در جعفری خرد شده فرو کنید.
🍲 #هنر_مهارت
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost