eitaa logo
خاطرات فراموش شده (رزمندگان)
1هزار دنبال‌کننده
615 عکس
273 ویدیو
1 فایل
مقام معظم رهبری: "نگذارید غبارهای فراموشی روی این خاطره های گرامی را بگیرد...... هدف ما ارائه و ترویج فرهنگ ارزش های دفاع مقدس می باشد با این نیت اقدام به راه اندازی کانال خاطرات فراموش شده نموده ایم @Alireza_enayati1346
مشاهده در ایتا
دانلود
ماشاالله به مردم عزیز نجف آباد برای تشییع پیکر شهیدسرتیپ محسن دریانوش سنگ تمام گذاشتند .قدر سرباز وطن را خوب می‌دانند دمتان گرم نجف آبادی‌های عزیز ای جونم به مردم اهل بیتی زنجان برای تشییع پیکر مطهر سرهنگ فنی،بهروز قدیمی کولاک کردند سرباز وطن شهادت گوارای وجودت ای فدایی مردم شهرری برای پیکر مطهر سردار دپیماتیک دکتر امیر عبداللهیان غوغا کردند هزار ماشاالله به مردم مشهد ومجاورین حرم آقا جانم امام رضا علیه السلام هنوز مراسم به صورت رسمی شروع نشده است انبوه جمعیت برای تشییع پیکر مطهر در خیابان‌های اطراف موج میزنه کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
امشب برای همه این می شود یک نماز لیله الدفن خواند و به روح همه آنها اهدا کرد ، یا باید برای هر کدام جداگانه خواند ؟ طبق نظر مراجع باید برای هر کدام از عزیزان ، جدا خواند. خود این حقیر برای شهید محسن دریا نوش می خوانم ،اگر شما هم مقدور بود یکی از شهدا را انتخاب کنید امشب بعد از نماز عشاء ان شالله . اگر نام پدر این شهدا را نمی دانید ، همان گفتن نام و نام خانوادگی کفایت می کند ، چون مراد از نام پدر گفتن برای شناسایی آن فرد است و امروزه با وجود نام خانوادگی داشتن افراد خیلی نیازی به آن نام پدر نیست . اما اگر نام پدر را می دانید ، ذکر کنید. کیفیت نماز لیلة الدفن (نماز وحشت): در رکعت اول بعد از حمد آیت الکرسی یک مرتبه در رکعت دوم بعد از حمد،ده مرتبه سوره قدر و بعد ازآن بگوید: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمدٍ وَ آلِ مُحمدٍ وَ ابْعَثْ ثَوابَها اِلی قَبرِ فلان بن فلان». (به جای فلان بن فلان، نام میت و پدرش را ببرد) اسامی شهدا: 🌷 شهید سیدابراهیم رئیسی، فرزند: سیدحاجی 🌷شهیدحسین امیر عبداللهیان ،فرزند محمد. 🌷شهید شهید سید محمدعلی آل هاشم، فرزند: سید محمد تقی 🌷 شهیدمالک رحمتی، فرزند: اسکندر 🌷سیدمهدی موسوی 🌷 شهید سید طاهر مصطفوی،فرزند سید احمد. 🌷شهید محسن دریانوش،فرزند مختار 🌷شهید بهروز قدیمی التماس دعا کوچک ملت ایران، عنایتی کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
سلام وعرض ادب دوستان عزیز توجه فرمایید: در حال حاضر تحلیل ها وگمانه های زیادی در خصوص علل سانحه بالگرد حامل رئیس جمهور و همراهانش مطرح میشه. لیکن باید صبر کرد تا گزارش نوع سانحه معلوم شود وفعلا تمام نظریه ها احتمالی است. باید صبر کنیم تا تیم کارشناسی نیروهای مسلح با فرماندهی سرتیپ خلبان علی عبداللهی به طور رسمی دلایل حادثه را بیان کنند. لذا استدعا دارد از انتشار اخبار وپیامهای که سندیت نداشته وباعث تشویش اذهان مردم میشه خوداری کنید. کوچک شما عنایتی کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
. 🔴اقدام دیر هنگام نکته ای که در این ایام خیلی مشاهده کردیم و افسوس خوردیم حتی به جرات میشه گفت افسوسی بیشتر از اتفاق ناگواری که منجر به از دست دادن رییس جمهور مظلوم و همراهانشون بوده، مربوط به پخش دیرهنگام تصاویر و ویدیوهای متنوعی از خدمات و مردم داری شهید رییسی و دولت ایشون هست که این روزها در شبکه های مختلف سیما به کرّات در حال نمایش هست. واقعا چرا علیرغم تاکیدات و تذکرات رهبری معظم مبنی بر اطلاع رسانی و رسانه ای کردن دستاوردها و خدمات دولت ، این قبیل تصاویر و نمایش این حجم از مردمی بودن شهید رییسی در زمانی که در قید حیات مادی بودند، توسط رسانه ها به خصوص صدا و سیما انجام نشد! تصاویری که حقیقتا بسیاری از اونها برای اولین بار به نمایش گذاشته میشه و برای عموم مردم همچنان ناآشناست و تازگی داره! چرا این اتفاق در زمان حضور ایشون رقم نخورد تا موجبات هم افزایی عاطفی و ایجاد همدلی و همراهی بیشتر مردم نجیب و شریف ایران با این شهید مظلوم و دولت ایشون شکل بگیره تا اینهمه مورد آماج اتهامات بی اساس از طرف مردم بی اطلاع قرار نمی گرفت! واقعا چرا در نمایش دستاوردها و اطلاع رسانی و گفتگوی با مردم اینهمه اهمال کاری وجود داره؟ کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
... 🔴 شهادت می‌دهم همیشه کسر خواب داشتی، از بس غرق کار و خدمت بودی، بخاطر همین، گاهی در ماشین و هلیکوپتر چرت میزدی، اما زود بیدار می‌شدی و بعد، یا ذکر می‌گفتی یا ازحال مردم می پرسیدی. 🔴 شهادت می‌دهم سرباز واقعی ولایت بودی، منتظر امر و نهی اش نبودی و کاری که احساس می‌کرد اقاراضی نیست، انجام نمی‌دادی و اصرار ما برای پاسخ دادن به امثال مهر علیزاده و ... را نادیده میگرفتی و میگفتی: « رضایت آقا در این نیست، مردم از این دعواها خوششان نمی آید» 🔴 شهادت می‌دهم مظهر آرامش بودی و جز برای عقب ماندن کار مردم، از چیزی عصبانی نمی شدی 🔴 شهادت می‌دهم ساده زیست بودی و به بیت المال حساس بودی.‌ یادم نمی رود شبی را که بعد از یک روز پر‌کار سفر استانی به سمنان و شاهرود، نان و پنیر و خرما بعنوان شام خوردی و بر خلاف اصرار سید مهدی عزیزم، با ماشین عازم مشهد شدی، چون معتقد بودی« امروز دوبار سوار هواپیما شدم، من کار خاصی نمیکنم که مدام سوار هواپیما بشوم!!» 🔴 شهادت می‌دهم حتی یک شب از شب‌هایی که همراهت بودم، بدون تهجد و نماز شب نبود، در ماشین، در هواپیما در محل استراحت، هرجا که بود و در نهایت خستگی، اشک می‌ریختی و تضرع میکردی. 🔴 شهادت می‌دهم شهر به شهر و استان به استان دنبال حل مشکل مردم دویدی و خسته نشدی، حتی روستاهای کم جمعیت را هم بی ارزش ندانستی و برایش برنامه ریختی. 🔴 شهادت می‌دهم در پایان یک سفر استانی خسته کننده، وقتی خبر دار شدی زندانی هایی هستند که امکان آزادی آنها وجود دارد، ساعت یک شب به زندان رفتی و بعد از دو ساعت بازدید، تغییرات اساسی در آن مجموعه دادی 🔴 شهادت می‌دهم روزی که در سفر استانی متوجه دست تکان دادن چند راننده وانت باربر شدی ، اسکورت و تیم همراه را نگه داشتی، پیاده شدی و پای درد دلشان نشستی و گره از کارشان باز کردی. ✍ محمد فرجی کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
امشب نماز لیلة الدفن دو نفر از شهدای خدمت که امروز به خاک سپرده شدند فراموش نشه: 1_شهید سید مهدی موسوی فرزند سید محمدعلی 2_شهید مالک رحمتی فرزند اسکندر کیفیت نماز لیلة الدفن (نماز وحشت): در رکعت اول بعد از حمد آیت الکرسی یک مرتبه در رکعت دوم بعد از حمد،ده مرتبه سوره قدر و بعد ازآن بگوید: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمدٍ وَ آلِ مُحمدٍ وَ ابْعَثْ ثَوابَها اِلی قَبرِ فلان بن فلان». (به جای فلان بن فلان، نام میت و پدرش را ببرد) کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
شهید محسن دریانوش در ۲۲ مهر ۱۳۵۹ به دنیا آمد. خانواده‌ای مذهبی و ریشه‌دار که اهل روستای یانچشمه از توابع شهرستان بِن هستند و برای زندگی به شهر نجف‌آباد اصفهان نقل مکان کردند. پدر نام خانوادگی خود را از بهارلویی به دریانوش تغییر داد، نامی که حکایت از عشق به دریا و آسمان داشت. شهید دریانوش که از کودکی رویای پرواز در آسمان‌ها را در سر می‌پروراند، با عزمی راسخ و اراده‌ای آهنین، به رویای خود جامه عمل پوشاند. او همواره در صدر جدول تحصیلی قرار داشت، پس از اتمام تحصیلات، در سال ۱۳۷۸ وارد خدمت نیروی هوایی ارتش شد. او که شاگرد اول دوره خلبانی بود به دلیل توانایی و مهارت چشمگیر در پرواز، در جمع خلبانان آشیانه جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت و در طول خدمت خود ۱۴۵۰ ساعت پرواز را به ثبت رساند. امیر خلبان محسن دریانوش، پدری جانباز دارد و همسرش فرزند شهید است. عموی او، شهید سیف الله بهارلویی، نیز در زمان جنگ تحمیلی به شهادت رسید. تولد پوریا و پویا دوقلوهای شهید دریانوش در سال ۱۳۸۹ از شیرین ترین اتفاقات زندگی‌اش بود. نوجوانانی کلاس هفتمی که حالا در اوج بهت و ناباوری پرواز ابدی پدر را نظاره می‌کنند. او پس از مدتی خدمت در شیراز به تهران رفت. ولی هیچگاه مردم زادگاهش را فراموش نکرد و پس از اتمام سفر رئیس مجلس به شهرستان فریدن، از او خواست به یانچشمه روستای زادگاهش بروند و این‌طور محمدباقر قالیباف را در سفری پیش‌بینی نشده به روستایی در چهارمحال و بختیاری برد تا صدای مردم روستا را زودتر به گوش مسئولین برساند و مردم ساده و بی‌تکلف و صمیمانه از دردها و مشکلاتشان برای رئیس مجلس بگویند. محسن دریانوش، نمادی از اراده، پشتکار، مهربانی و شجاعت بود. در نهایت، این شهید بزرگوار پس از سالها خدمت، در سانحه سقوط بالگرد رئیس‌جمهور به شهادت رسید. پیکر پاک او پس از تشییع در پایگاه هشتم شکاری اصفهان در گلزار شهدای نجف آباد اصفهان، روی دستان مردم قدرشناس این شهر از میدان امام (باغ ملی) به سمت جنت الشهدای نجف‌آباد با شکوه خاصی تشییع و در کنار دیگر شهدای راه خدمت آرام گرفت و برای همیشه پرواز کرد و آسمانی شد. روحش شاد کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
اسفند ماه یک تلگراف از اهواز آمد که من و یکی دیگر از برادران بهداری الیگودرز به اهواز برویم. من به همراه آقای پالیزبان به اهواز رفتیم. آقای عزیز داریوشی مسئول بهداری محورها بود. گفت ، شما که به دارخوین آشنا هستی، برای آنجا کسی را نداریم. شما بیا و سرپرستی بهداری محور دارخوین را بعهده بگیرید . از همان اسفند 60 و به مدت 4 ماه طول تا پایان عملیات بیت المقدس آن جا بعنوان مسول بهداری محور و راه انداز بیمارستان انرژی اتمی (دارخوین ) بودم. برادر جواد عبادی بعنوان مسئول بهداری منطقه 8 بعد از عملیات سوسنگرد رفت. آقای دکتر وکیلی آمدند. من ارتباط نزدیکی با ایشان داشتم. تا پایان عملیات بیت المقدس آقای دکتر وکیلی بود. بعد از ایشان آقای دکتر اعلایی به بهداری منطقه آمدند 31 فروردین یا اول اردیبهشت. آقای دکتر وکیلی پیغام داد که بیا کار دارم. من به اهواز رفتم ایشان گفت که فلانی آنجا ( دارخوین )مأموریتی برای شما مشخص کردیم. بیمارستان انرژی اتمی با حداکثر ظرفیت باید فعال کنی این بیمارستان مدت ها خالی بود. من سئوال کردم که خب چه قدر فرصت داریم. ایشان گفتند ده روز فرصت داریم. هنوز هیچ خبری از عملیات نیست، ولی این ده روز من جدی گرفتم. یعنی برای ده روز حساب شده عمل کردم. گفتم باشد اشکال ندارد اگر که می خواهید کار در این ده روز انجام بشود یک تکنسین اتاق عمل باید به من معرفی کنید. که همان جا یک نفر به اسم ( مرحوم )پیغمبری از بیمارستان نجمیه را معرفی کردند ( شهیدان) شریفی پور و آسمانی، این ها هر دو، داروئی را وارد بودند و کارهای داروئی آنجا را انجام می دادند، از این ها هم خواستم که برآوردهایشان را انجام بدهند. اطلاعات اورژانس را خودم داشتم . لیست ها را تنظیم می کردیم. رابط داروئی هم نداشتیم ،بیشتر خودم رفت و آمد داشتم. در این ده روزی کمتر لحظه ای بوده که من در اتاق استراحت کرده باشم. استراحت و خوراک و خواب من در ماشین بود. من به جای این که استراحت کنم راننده عوض می کردم. آقای دکتر رجائی مسئول دارو تجهیزات پزشکی سه راه گلستان، اهواز هم کم نگذاشت. در این ده روز کار ما به این شکل بود، رفت و آمد بین انرژی اتمی و دارو و تجهیزات و همین طور هماهنگی برای نیروی انسانی. یکی از بحث های اصلی آن جا تأسیسات بیمارستان بود. تأسیساتی که می بایست که آب و برق آن جا را تضمین میکرد. سایت بیمارستان انرژی اتمی توسط فرانسوی ها ساخته شده بود در دو قسمت. یک قسمت عملیاتی بود و یک قسمتی سایت استراحتگاهی و شهرکشان بود که این بیمارستان در این قسمت شهرک ساخته شده بود. سازمانی بیمارستان هم که ساختمانی پیش ساخته بود. یعنی برای همه چیز خوب و مفید بود غیر از جنگ ، یعنی از نظر تمیزی و شیکی این بیمارستان نظیر نداشت. نیروی انسانی هم همین طوری به مرور می آمد و مستقر می شد. با توجه به گستردگی عملیاتی که به ما گفته بودند، من دیدم این سایت اصلی بیمارستان برای این کاری که در پیش هست خیلی کم هست. لذا با افزایش اطاق عمل های سیار و نقاهتگاه ظرفیت ان را افزایش دادیم. راوی:حسین وحدتی کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
با رفتن رئیسی مظلوم چه اتفاقی افتاد؟ 1⃣ خودش، عاقبت بخیر شد 2⃣ طرفدارانش را روسفید کرد 3⃣ دشمنانش را روسیاه 4⃣ غافلان را پشیمان و شرمنده برخی از ما همصدا با دشمن شدیم و فکر می کردیم رئیسی بدنبال تامین ریاستش در آینده است درحالی که رئیسی بدنبال توفیق شهادت بود... رئیسی نماد بارز "تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ" گردید و با تشییع میلیونی نماد وفاق ملی گشت و شهیدجمهور و سید الشهدای خدمت شد. آیت الله رئیسی باعث افتخار روحانیت شد وآبرویی که بعضی از روحانیون برده بودند را برگرداند جا دارد تعابیری که حضرت آقا در این چند روز درباره آیت الله رئیسی مطرح کردند(در دیدار با خانواده ایشان ومهمانان خارجی... )را مرور کنیم تا متوجه شویم اگر می خواهیم به مردم و کشور،خدمت و از ولایت و انقلاب حمایت کنیم تنها راهش انتخاب فردی است که بتواند راه شهید رئیسی را ادامه دهد کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
سلام با پایان گرفتن مراسمات مختلف در اقصی نقاط کشور جا دارد از عموم مردم شریف وبزرگوار ایران اسلامی تقدیر وتشکر کنیم: از حافظان ومدافعان امنیت که با تلاش ومجاهدت شبانه روزی تامین امنیت نمودند از کادر درمانی،آتش نشان‌ها، امدادگران، پاکبان های محترم،رانندگان شرکت اتوبوسرانی ،فعالان رسانه ای،صدا وسیما و.... واما دم شما گرم دست فروش‌های بازار شمس تبریزی که از پول خودتان بنر زدید وابراز همدردی کردید دم شما گرم آقا رضا رویگری بازیگر دوست داشتنی که با اون وضعیت جسمی اومدی آقا وحید شمسایی وخانم زارعی(خاله شادونه) از شما هم متشکریم سلبریتی های وبازیکنی که استوری زدید وعرض تسلیت گفتید ممنونم از شما اون جوانی که بدنت پر از خالکوبی بود وقتی عکاس اومد ازت عکس بگیره تصویر شهدا را جلوی صورتت گرفتی ممنونم ازت با مرام عزیزانی روشندل،بزرگوارانی که با واکر آمده بودید وبه سختی حرکت می کردید،پیرمردها وپیرزنانی که با قد خمیده اومده بودید.ویلچرنشینانی که با کمک دیگران تشریف آوردیده بودید. بیماران وجانبازانی که حضورشان در جمعیت برای سلامتی‌شان ضرر داشت مادرانی که با نوزدان به دوش کشیده اومده بودید. دانشجویان، محصلین،جوانان،نوجوانان، کودکان،پسران،دختران دستمریزاد خانواده محترم شهدا که چشم وچراغ این کشور هستید ممنونم از شما از کسبه محترم ،از مردم کوچه وبازار ودر یک کلام از ملت رشید وبزرگ ایران اسلامی که همگی بدون منت آمده بودند تقدیر وتشکر می کنیم آری،اینجا ایران اسلامی است وهمه وهمه وهمه برای وفاق ملی وتشکر از خدمتگزاران خود اومده بودند. خدا به همه شما عزت وسلامتی بدهد. کوچک ملت ایران عنایتی کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
شهید حاج شعبان نصیری در اسفندماه سال ۱۳۳۶ در کرج به دنیا آمد اما شناسنامه اش را به تاریخ اول فروردین ماه ۱۳۳۷ گرفتند. در همان کودکی به همراه خانواده عازم تهران شد و در خیابان حسینی محله نظام آباد سکونت گزید. محله نظام آباد که از محلات مستضعف نشین و انقلابی تهران بود در پرورش او تأثیر گذاشت و از همان نوجوانی، مبارزه در خط حضرت امام راحل را آغاز کرد. او پس از انقلاب بی درنگ به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و در تشکیل سپاه کرج نیز نقش بسزایی ایفا کرد. حاج شعبان در سال ۱۳۶۰ در حالی که ۲۳ سال داشت ازدواج کرد و حاصل آن، ۴ فرزند شد؛ ۳ پسر و یک دختر. در قرارگاه فوق سری نصرت نیز حضور داشت و فعالیت‌های گوناگونی را در کنار فرماندهان این قرارگاه از جمله سردار محمد باقری و سردار شهید علی هاشمی انجام می‌داد. سپس به لشکر ۹ بدر رفت. مدتی در این لشکر به فرماندهی شهید اسماعیل دقایقی فعالیت کرد و با شهادت این سردار در عملیات کربلا ۵ در جایگاه رئیس ستاد این لشگر به فرماندهی حاج محمدرضا نقدی مشغول فعالیت شد. اخلاق نیکو و پسندیده‌اش، مجاهدین عراقی را شیفته او کرده بود، چنانچه بعد از شهادتش نیز سردار نقدی تصریح کرد، یاران او در عراق، عزادارتر از یاران او در ایران هستند. حاج شعبان نصیری لحظه‌ای آرام و قرار نداشت. چون بنا نبود لشکر ۹ بدر در برخی عملیات‌ها از جمله عملیات والفجر ۸ شرکت کند، او به همراه تعدادی از همرزمان فارس زبانش در لشکر ۹ بدر، به لشکر ۱۰ سیدالشهدا (علیه السلام) رفت تا از فیض حضور در این عملیات‌ها بی نصیب نماند. جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به ظاهر پایان یافته بود اما جنگ نرم، عرصه تازه ای بود که دشمن برای مقابله با انقلاب اسلامی آغاز کرد. حاج شعبان لباس رزمش را از تن خارج کرد و در قامت یک نیروی فرهنگی، آستین‌هایش را بالا زد و مشغول شد. با تعدادی از فرزندان شهدا، مؤسسه ای فرهنگی تأسیس کرد و در آن قالب، خدمات فرهنگی تربیتی گسترده‌ای به خانواده شهدا و جامعه ارائه کرد. او حتی از دیگر کشورهای اسلامی هم غافل نبود و سال ۱۳۹۰ برای کمک به مردم مظلوم سومالی، عازم موگادیشو شد. حاج شعبان نصیری با آغاز درگیریهای سوریه و عراق، دوباره لباس رزمش را به تن کرد و راهی دمشق و حلب و کربلا و سامرا شد. او حضور مؤثری در سوریه داشت و رفاقت و نزدیکی اش به فرمانده دلاور نیروی قدس سپاه، سردار حاج قاسم سلیمانی باعث شده بود از مشورتهای او در عرصه‌های مختلف استفاده کنند؛ اما آشنایی قدیمی اش با مجاهدان عراقی و تسلط او بر زبان و منش و رفتار آنها باعث شد فعالیت‌هایش را در مبارزه با داعش در عراق متمرکز کند. حدود نه ماه قبل از شهادت، در عملیات سخت و سرنوشت ساز الخالدیه پس از رشادتهای فراوان مورد اصابت گلوله‌های مستقیم داعش قرار گرفت و از ناحیه سر، کتف، دست راست و پا به شدت مجروح شد. مداوای او در بیمارستان‌های عراق ممکن نبود و به همین خاطر به ایران اعزام شد. قرار بر این بود تا برای تکمیل درمان به آلمان اعزام شود که نپذیرفت. حتی حاضر نشد پرفسوری که از آلمان برای مداوای تعدادی از جانبازان به تهران آمده بود هم او را ویزیت کند. با همان دستی که حالا قدرت بالا آمدن نداشت، بی محابا عازم عراق شد. پس از عمری مجاهدت، منطقه عمومی تل عفر در غرب موصل مقتل او شد و در غروب روز جمعه ۵ خرداد ۱۳۹۶ مصادف با ۲۹ شعبان همراه جمعی از دوستانش در کمین تله انفجاری داعش افتاد و به سوی یاران شهیدش پرکشید و در آستان مقدس امام حسن (علیه السّلام) کرج به خاک سپرده شد.ایشان پنجمین شهید مدافع حرم می باشند وکتاب "برایم حافظ بگیر"با نویسندگی خانم زینب سوداچی از انتشارات شهید کاظمی به مجموعه خاطرات شهید والامقام سردار حاج شعبان نصیری می پردازد روحش شاد کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
خواندن قرآن در اردوگاه ممنوع بود، آن هم در شرايطی كه تنها مونس و آرام بخش ما در آن دنيای ظلمانی قرآن بود. در يكی از شب‌های زمستان حدود ساعت هشت، يكی از اسرا به نام مهدی،‌ درحالی‌كه پتويی بر روی سرش كشيده بود، با خواندن قرآن با خدا راز و نياز می‌كرد. نگهبان آسايشگاه ناگهان در را باز كرد و با شنيدن صدای قرآن و مشاهده او،‌ با مشت و لگد به جانش افتاد و از اين‌كه امشب مجرمی را برای معرفی به افسر اردوگاه پيدا كرده است خوشحال هم بود. مهدی را بيرون بردند و در محوطه اردوگاه تمام لباس‌هايش را از تنش درآوردند. سوز سرمای زمستان به حدی بود كه تا مغز استخوان‌ نفوذ می‌كرد ولی نگهبانان كه بويی از انسانيت و رحم و شفقت نبرده بودند، يك سطل آب سرد بر روی او ريختند و سپس بدن نحيف و رنجورش را زير ضربات سنگين كابل گرفتند و آن‌قدر او را زدند كه خسته شدند و عرق از سر و صورتشان سرازير شد اما باز هم او را رها نكردند. ما از دور شاهد اين صحنه‌های فجيع و دلخراش بوديم و ديديم كه او چون كوهی استوار در برابر ضربات آنان پايداری كرد و در واقع حسرت يك آه را نيز بر دلشان نشاند. راوی: آزاده سرافراز حسن نادری کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
روز ۲۴ مرداد ۱۳۵۹ هلی‌کوپتر حامل ابوالحسن بنی‌صدر، رییس‌جمهوری وقت که برای بازدید از مناطق مرزی به کرمانشاه رفته بود، در نزدیکی اسلام‌آباد غرب سقوط کرد اما سرنشینان آن جان سالم به در بردند. روزنامه کیهان فردای آن روز در گزارشی نوشت: «ساعت ۱۱ دیشب هلی‌کوپتر حامل دکتر بنی‌صدر رییس‌جمهوری هنگام بازگشت ایشان از نوار مرزی ایران و عراق در نزدیکی اسلام‌آباد بر اثر نقص فنی سقوط کرد ولی خوشبختانه به ایشان و هیچ یک از همراهان صدمه‌ای نرسید. دکتر بنی‌صدر پس از سقوط هلی‌کوپتر در ساعت ۳۰ :۱ بامداد در گفت‌وگویی جریان وقوع این حادثه را بیان کرد و گفت: پس از حرکت از قصر شیرین و طی مقداری راه، استاندار به من اطلاع داد که هلی‌کوپتر دچار نقص فنی شده و مجبور به فرود اجباری می‌باشد، در این هنگام هلی‌کوپتر شروع کرد به دور زدن و وقتی آدم بیرون را نگاه می‌کرد چنین به نظر می‌رسید که روی آب پرواز می‌کند. خلبان بعد متوجه شد چراغ‌ها از کار افتاده است به هر حال ناچار آماده فرود اجباری گردید که کنترل از دست او خارج شده و هلی‌کوپتر سقوط کرد. پس از سقوط هلی‌کوپتر تیمسار ظهیرنژاد درب هلی‌کوپتر را باز کرد و کلیه سرنشینان به بیرون پریدند در این لحظه بود که متوجه شدیم قطعات هلی‌کوپتر در نقاط مختلف افتاده است. رییس‌جمهوری سپس افزود: این الحمداله از شگفتی‌ها و نشانه کمال رحمت خداوندی است که هلی‌کوپتری سقوط کرده و متلاشی هم بشود و به هیچیک از سرنشینان کوچک‌ترین صدمه‌ای نرسد و نشانه دوم رحمت الهی اینکه در ۱۵ کیلومتری محل سقوط هلی‌کوپتر ۱۵ روز پیش ۱۵ نفر از پاسداران سپاه انقلاب به وسیله ضدانقلاب شهید شده بودند. رییس‌جمهور در ادامه سخنان خود اظهار داشت که محل سقوط در نزدیکی دهی بود و روستاییان آن ده که بعد معلوم شد کرد هستند، آمدند و خیلی شادی کردند و شگفت‌زده شده بودند. روستاییان که دارای یک جیپ و یک تراکتور بودند کلیه سرنشینان را به پاسگاه ژاندارمری آن منطقه انتقال داده و در آنجا با استفاده از اتومبیل پاسگاه به کرمانشاه آمدیم. رییس‌جمهور بنی صدر افزود: هنگام حرکت هلی‌کوپتر هوا تاریک بود و ظاهراً این هلی‌کوپتر شب نمی‌بایستی پرواز می‌کرد ولی چون خلبان ماهری بود لذا آماده پرواز گردید و به هر حال نقص فنی از عهده او بیرون بود و وقتی که هلی‌کوپتر به زمین سقوط کرد. از آنجا که عواطف و احساسات بشری ظاهرسازی نیست و احساسات صمیمانه است روحیه انسانی این خلبان‌ها و همه سرنشینان خیلی برجسته بود و من هم باید از روحیه فرمانده نیروی زمینی و هم از صیاد شیرازی و از همه و همچنین از مردمی که با آن صمیمیت بر گرد ما حلقه زدند در صورتی که دیگران می‌ترسیدند که آن‌ها به ما حمله کنند، تشکر و قدردانی کنم. دهقانان آنجا کرد بودند و خیلی پرشور و بحمداله همه چیز گواهی می‌داد از الطاف خداوندی. و اما پیام مهم و قابل توجه امام خمینی (ره) بسم‌الله الرحمن الرحیم جناب آقای بنی‌صدر، رییس جمهور (حفظه‌الله تعالی) نجات جنابعالی و همراهان محترم از سانحه‌ای که به حسب عادت مصیبت‌وار باید باشد، نشانه‌ای از الطاف الهی است برای پیشرفت انقلاب اسلامی. ما از این اموری که قدرت حق آشکارا در آن پیداست که همه در جهات حفظ این کشور و ملت است کراراً دیده‌ایم. ان‌شاءالله تعالی از این پس نیز عنایات پروردگار با ماست و با همه وجود در پیشگاه مقدس شکرگزاریم. ما همه از خداییم و باید در راه خدمت به او باشیم. این عنایت معجزه‌آسا دلیل آن است که شما و همراهانتان در خدمت به کشور اسلامی صدیق بوده و صدیق خواهید بود. شما به شکرانه این نعمت بزرگ زندگانی ثانوی خود را بیش از پیش وقف خدمت به اسلام و کشور اسلامی نمایید و ملت بزرگ با رویت این عنایات پی در پی اطمینان کامل داشته باشند مادام که در خدمت اسلام هستند آسیب‌پذیر نیستند و دشمنان کوردل این کشور بدانند که با توطئه‌ها و شیطنت‌ها نخواهند توانست کشور اسلامی را آسیب رسانند. ملت ما تا پای جان در خدمت به اسلام حاضر و در پشتیبانی از نهادهای اسلامی مصمم هستند و از خداوند تعالی عظمت اسلام و مسلمین و کشور اسلامی ایران را خواستارم. والسلام علیکم و رحمت‌الله. روح‌الله الموسوی الخمینی ۲۵/ ۵/ ۵۹» همراهان بنی صدر در آن سانحه و عاقبت جالب آنها: ۱_ بنی صدر عاقبت مطرود به جمع منافقین پیوست و از ایران متواری شد ۲_ سرلشگر ظهیرنژاد بعد از عمری خدمت و پس از بازنشستگی دار فانی وداع گفت ۳_شهید سپهبد امیر صیاد شیرازی توسط منافقین ترور شد و مزد ۲۰ ساله رشادت او شهادت در راه خدا شد. کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
11 شهیدی که منسوب به یک پدر هستند؛ مرحوم «حاج غلام حسین اسحاقی 1 فرزند، 5 نوه و 5 نتیجه دلم می خواهد بدنم مثل شهید بهشتی بسوزد شهید حاج حمزه اسحاقی- او در تعاونی سپاه بود. بعد از چند نوبت که به جبهه رفت، یک بار به او گفتند باید شما در قم بمانید و یک گروه دیگر بروند. اما وقتی با اصرار او برای اعزام مواجه شدند، قرعه کشی کردند اما به نامش در نیامد. وی که برای رفتن به جبهه خیلی مصمم بود قرعه را از کسی که به نامش درآمده بود خرید و به این ترتیب عازم جبهه شد. می گفت دلم می خواهد بدنم مثل شهید بهشتی بسوزد و به آرزویش رسید. در جزیره مجنون هلی کوپترش را زده بودند. هلی کوپترش در نیزار افتاده و در آنجا آتش گرفته بود؛ پیکرش به طور کامل سوخته بود. شهید اسماعیل صادقی معاون لشکر ۱۷علی ابن ابیطالب بود شهید اسماعیل صادقی- نوه برادرم بود. از وقتی از روستا آوردنش. برادر بزرگترش حاج علی صادقی آمد و گفت فعلا پیش شما بماند تا جایی برایش پیدا کنیم. آن موقع کار من نصب دار قالی در منازل بود. در آن مدت که پیش ما بود، همراه من برای نصب دار قالی می آمد. یادم هست وقتی جایی نوار مداحی پخش می شد به او میگفتم تو که نمی توانی کار بکنی پس بشین و شعر آنها را بنویس و او آن ها را می نوشت. وقتی مهدی زین الدین به شهادت رسید از آنجا پیغام داد که خانواده شهید زین الدین در قم غریبند. مردم را خبر کنید تا تشییع جنازه اش خلوت نباشد. چهلم شهید زین الدین بود که از جبهه برگشت و آمد منزل ما. همسرم به او گفت: «اسماعیل، دیدی زین الدین هم رفت؟» او جواب داد: زن عمو خدا گل ها می چیند من دیگر آماده شهادت هستم خاطرم هست یک مرتبه از جبهه برگشته بود. با او سوار موتور بودیم به من می گفت اگر جنگ تمام شود چطور می تونم در این شهر زندگی کنم و از حال و هوای جبهه به حال و هوای شهر بیایم. همه فکر و ذکرش جبهه بود. ایشان در آخرین اعزامش به دایی اش گفته بوده من دیگر آماده شهادت هستم. چرا که همه کارهایم را کرده ام. همین طور هم شد؛ رفت و دیگر برنگشت.  خدایا این قربانی را از ما قبول کن شهید محمد اسحاقی- وقتی جنازه اش را از جبهه آوردند، صورتش بدجوری صدمه دیده بود و ما نگران بودیم از اینکه مادرش او را در با آن وضع ببیند. وقتی قرار شد مادرش را برای ملاقات با جنازه فرزندش ببریم به او گفتم خودداری کنید. نکند بی تابی کنید که دل منافقین شاد شود. باورش برایم مشکل بود؛ این مادر وقتی با جنازه فرزندش مواجه شد حتی یک قطره اشک هم نریخت! با اینکه علاقه بسیار زیادی به او داشت. فقط مدام می گفت: «خدایا این قربانی را از ما قبول کن.» بابا جان، قرعه نینداز شهید غلامرضا اسحاقی- وقتی وارد منزل می شدم جلوی پای من می ایستاد و تا زمانی که نمی نشستم همان طور می ایستاد! هرچقدر هم طول می کشید نمی نشست! 16 سالش بود که شهید شد. از 14 سالگی می خواست به جبهه برود اما او را نمی بردند، به همین خاطر شناسنامه اش را دستکاری کرد. آن موقع ما مزرعه ای داشتیم که همیشه باید یک نفر می ماند و از آن مراقبت می کرد. یک بار به او گفتم این دفعه تو بمان و من به جبهه می روم. قبول نکرد. گفتم پس قرعه می اندازم تا معلوم شود. گفت: «بابا جان، قرعه نینداز؛ چون اگر قرعه به نام من نیفتد باید به آن تن دهم. خواهش می کنم قرعه نکش و بگذار من به جبهه بروم.» 16 رکعت در مقابل 2 رکعت نماز! از حاج حسن درباره راز این توفیق پرسیدیم. توفیق وجود این همه شهید در خانواده اسحاقی. سرش را خدا بهتر می داند. مرحوم پدرم نمازشان را با حال و هوای خاصی می خواندند. اهل شب زنده داری بودند. معمولا نماز صبحشان همراه با تعقیباتشان از اذان تا طلوع آفتاب طول می کشید. تا آفتاب طلوع نمی کرد از سر سجاده بلند نمی شدند. یک بار می خواستم ببینم همراه با نماز صبحشان می توانم چند رکعت نماز بخوانم، دیدم با دو رکعت نماز ایشان من 16 رکعت نماز خواندم! خیلی اهل رعایت و مراقبه بودند. خیلی به فکر مردم بودند و به آنها خدمت می کردند.  شادی روحشان الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عجل الله و شفای بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت به خیری کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت آغاز به کار دوازدهمین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی، پیامی صادر کردند. متن پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی که صبح امروز توسط حجت‌الاسلام والمسلمین محمّدی گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری در آیین افتتاحیه دوره جدید مجلس شورای اسلامی قرائت شد، به شرح زیر است: بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد المصطفی و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الارضین. اکنون که دوازدهمین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی مانند همیشه در موعد مقرّر و بی‌تأخیر آغاز میشود، جبهه‌ی خشوع به درگاه خداوند عزیز و حکیم میسایم و استمرار و استحکام مردم‌سالاری دینی را که هدیه‌ی بزرگ الهی به ملّت ایران است، سپاس میگویم. هر مجلس جدید میتواند درخششی تازه در افق روشن کشور پدید آورد و بر امید و انگیزه‌ی ملّت بیفزاید. ترکیب نمایندگان تازه‌نفَس با منتخبان کارآزموده و مجرّب، این پیام را میرساند که خانه‌ی ملّت، با بهره‌گیری از اختیاراتش در قانون اساسی و با التزام به مسئولیّت سنگینش در جمع ارکان کشور، خواهد توانست روزآمدی و نوآوری را با پختگی و سنجیدگی همراه کند و قانونگذاری و نظارت را از تلاطم و آشفتگی و نیز از رکود و سکون دور نگه دارد. بی‌شک، تعامل منضبط و همدلانه با قوای دیگر و نیز رفتارِ جمعیِ صحیح و صبورانه در داخل قوّه‌ی مقنّنه، به تحقّق همه‌ی ویژگی‌های یک مجلسِ تراز کمک خواهد کرد و یاد نیک نمایندگان را ماندگار خواهد ساخت. نکته‌ای که همواره بر آن تأکید میکنم آن است که مجلس باید آرامش‌بخش و امیدآفرین و برانگیزاننده‌ی همّتها و دعوت‌کننده به همدلی و برادری در محیط عمومی کشور باشد. در خود مجلس نیز مسابقات بی‌فایده‌ی رسانه‌ای و مجادلات مضرّ سیاسی، وقت و عمر کوتاه دوران مسئولیّت را به خود مصروف نسازد؛ وگرنه ظرفیّت ارزشمند حضور نمایندگان در این جایگاه والا ضایع خواهد شد و این خسارت بزرگی است. نکته‌ی دیگر درباره‌ی سوگند نمایندگی است. این سوگند، نمایشی و تشریفاتی نیست؛ سوگندی حقیقی و مسئولیّت‌زا است که در دنیا و آخرت گریبان‌گیر خواهد بود. نمایندگان محترم، ناگزیر باید در همه‌ی مدّت نمایندگی، بندبندِ این سوگند شرعی را در پیش چشم داشته باشند و پایبندی به آن را معیار قضاوت درباره‌ی عملکرد خویش بدانند. نکته‌ی بعدی مربوط به التزامات اخلاقی است. سبک زندگی اسلامی که بخش مهمّی از آن را فضایل اخلاقی تشکیل میدهد، در عرصه‌ی چالشهای سیاسی و رقابتهای مشروع، اهمّیّت بیشتر می‌یابد. در اینجا است که کیمیای تقوا و گذشت و انصاف و صداقت و مسئولیّت‌پذیری و کار بی‌منّت، قیمت اصلی خود را آشکار میسازد. شهیدان پرواز اردیبهشت -که اکنون سراسر کشور داغدار آنها است- یکی از خصوصیّاتشان رعایت فضیلت‌های اخلاقی بود. مراقبت از خویش در این زمینه را باید جدّی گرفت. نکته‌ی آخر یادآوریِ این حقیقت است که هر یک از نمایندگان مجلس، نماینده‌ی همه‌ی ملّت ایران است؛ این بدان معنی است که کار اصلی نماینده تأمین منافع ملّی است. پیگیری مسائل حوزه‌ی انتخابیّه باید در چارچوب نگاه کلان به مسائل کشور انجام گیرد و از تصویب طرحهای آبادانی به صورت افراطی و بیرون از حدّ طاقت بودجه‌ی عمرانی پرهیز شود. برادران و خواهران گرامی! کار با نیّت خدمت به مردم، عمل صالح و حسنه‌ی مأجور الهی است و خدای شاکر علیم، در دنیا و آخرت به آن پاداش خواهد داد. جذب دلهای مردم و سپاس بی‌دریغ آنان یکی از پاداشهای الهی در دنیا است و تشییع چندین‌میلیونی رئیس‌جمهور فقید و همراهان عزیزش نمونه‌ای از این پاداش الهی است. مردم وفادار و هوشیار در شهرهای مختلف، با گل‌باران و اشک‌باران این پیکرهای پاک، یاد شهیدان دهه‌ی ۶۰ را برای نسل جدید کشور زنده کردند و در عمل، به هزاران دروغ و تهمت و شایعه پاسخ دادند. رحمت و درود خدا بر آنان! در پایان لازم میدانم از نمایندگان محترم دوره‌ی یازدهم، بویژه رئیس پُرتلاش و هیئت‌رئیسه‌ی فعّال آن، تشکّر کنم. والسّلام‌علیکم‌ورحمةالله سیّدعلی خامنه‌ای ۱۴۰۳/۳/۶ کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
من ۳۰ سال با آقای امیرعبدالهیان زندگی کردم، وقتی زندگی‌مان را شروع کردیم این ویژگی شخصیتی ایشان که حواس‌شان به همه‌چیز بود بسیار برای من جالب بود. جزو کسانی بودند که به صله‌رحم بسیار اهمیت می‌دادند. ما بدون استثنا باید هر هفته به فامیل سر می‌زدیم. حتی فامیل و بستگان دورتر را الزام داشتند که ماهی یک‌بار به آنها سر بزنند و یا اینکه اگر شرایطش پیش نمی‌آمد تلفنی احوال‌شان را جویا باشند. وزارت نه اسمش نه رسم و مسئولیتش ذره‌ای از خانواده دوستی و مردم‌داری آقای وزیر کم نکرد. او دلبسته صندلی گرم و نرم وزارتخانه و پله‌های ترقی نبود. اسم و رسمش را جای دیگری جستجو می‌کرد؛ شاید در دایره محبوبان خدا. بارها پیش‌آمده بود که برخی از دوستان شهید در جمع به ایشان گفته بودند که ما در شما استعداد و توانایی‌ای می‌بینیم که به مقام بالایی خواهید رسید. اما همسرم هر بار که با هم صحبت می‌کردیم می‌گفتند:من همیشه از خدا خواستم که زمانی به جایگاه و مقامی برسم که آن مقام به اندازه عطسه بز برای من بی‌ارزش باشد. دقیقا هم همینطور بود. ایشان وزراتخانه را فرصتی برای حل بیشتر مشکلات مردم و خدمت به آنها می‌دانستند و هیچ‌وقت تغییر نکردند. خانم امیرعبدالهیان که شیرینی مرور روزهای خوش زندگی با یک شهید، طراوت را به چشم‌هایش بازگردانده، پیوست جالبی برای خاطراتش دارد. می‌گوید:« انگار از پهلوی پیغمبر خدا رد شده بودند و ما داشتیم قطره‌های کوچکی از سیره نبوی را در وجودشان می‌دیدم. مثل یک مسلمان واقعی!» کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
شهید «جعفر کریمی» فرزند حسین، متولد ششم بهمن سال ۱۳۳۷ در تهران است. او که از تکاوران نیروی دریایی کشور بوده، مامور به خدمت ارتش در شهر منجیل بود. او فعالیت‌های مبارزاتی خود را از سال ۱۳۵۷ آغاز کرد و سرانجام با آغاز جنگ تحمیلی در شهریورماه سال ۱۳۵۹ با گروه ارتش تکاوران نیروی دریایی به جبهه اعزام شد. در تمام جبهه‌های مناطق جنوب (اندیمشک، اهواز، خرمشهر، اروند رود، آبادان و غیره) که شرکت داشت، مسئول خمپاره زن ۱۰۶ بود اما ژ-س داشت. شهید کریمی به خاطر انجام وظایف شرعی و ناموسی خود و برای دفاع از وطن، مرتبا در جبهه بود و مجموعا سه سال و نیم خدمت کرد. او یکبار از ناحیه پا دچار مجروحیت شد. زخم عمقی نبود اما دیگر رمقی برای شهید نگذاشته بود و او با تنی بی‌حس و رنگ پریده به منزل برگشت و پس از بهبودی دوباره به جبهه اعزام شد. او مدتی دوره غوّاصی در آبهای جنوب دیده و دوره چتربازی هم در شیراز دیده بود. شهید کریمی در سال ۱۳۵۸ نامزد کرد و در سال ۱۳۵۹ درست زمانی که می‌خواست با همسرش به ماه عسل برود، خبر دادند که یک ماموریت فوری پیش آمده و باید هرچه سریعتر خود را به پادگان برساند. از آن پس او به جبهه رفت و مدام در ماموریت‌ها شرکت داشت. پس از گذشت سه سال از ازدواجش، خداوند دختری به نام پریسا به او و همسرش هدیه کرد. در سال ۱۳۶۲ بود که به ماموریت رفت و از محل خدمت با خانواده‌اش تماس گرفت که خانه‌ای را در تهران کرایه کرده است، اسباب‌ها را منتقل کنید. قرار بود در هفته اول اسفند به تهران بیاید و به خانواده‌اش سر بزند که نشد، دوباره تماس گرفت و گفت برای ایام عید می‌آید و خانواده چاره‌ای جز صبر کردن نداشت تا اینکه در بیست‌وششم اسفند سال ۱۳۶۲ خبر شهادتش را آوردند و فردای آن روز در بهشت زهرای تهران قطعه ۲۷ تشییع شد. او در اثر ترکش خمپاره به ناحیه گلو در خرمشهر به شهادت رسید شادی روحش الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عجل الله و شفای بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت به خیری کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
این پیام را یکی از همراهان گرامی ارسال نموده است دوستانی که می‌خواهند مشرف بشوند مشهد مقدس با شماره تلفن مورد اشاره پیام تماس حاصل فرمایید . سلام عرض ادب واحترام تور مشهد مقدس با اسکانیا به مدت 5 روز و 4شب با غذا و اسکان تاریخ حرکت 16 خرداد لطفا برای ثبت نام با شماره 09132146787،تماس حاصل بفرماید با تشکر التماس دعا 🌺 مبلغ 1550 اسکان در سوئیت آپارتمان هست و غذا یک بار مصرف توزیع می‌شود و در خیابان شیرازی چندین سوئیت هست که اسکان میدهم مثل هتل نیروی انتظامی و امریه ها نیست ولی راه نزدیک و لی کیفیت غذا و از نظر راه نزدیک و سرویس دهی مناسب هست با قیمت آن کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
گفته بودند که سید ابراهیم رئیسی اول صبح به ایذه می‌رسد. دل تو دلم نبود برای دیدنش. صبح خیلی زود از خانه زدم بیرون. به لطف یکی از دوستانم که برای خودش برو بیایی داشت توانستم به محل فرود هلیکوپتر بروم. می‌خواستم رئیس جمهور را ببینم و با او حرف بزنم. اما چه بگویم؟ از مشکلات اقتصادی حرف بزنم یا کمکی برای کسب و کارم از او بگیرم؟ شاید هم بگویم برای مردم ایذه کاری بکند. نمی‌دانستم؛ فقط می‌خواستم رئیس جمهور را ببینم. هلیکوپتر نشست. لا به لای خاک و باد سید ابراهیم را دیدم که پیاده شد و با چند نفر همراه به سمت ماشین رفت. با قدم های تند به طرفش رفتم و داد زدم «سید ابراهیم! سید ابراهیم!» نفس نفس می‌زدم و اضطراب داشتم. یکی دست روی سینه‌ام زد و نگذاشت جلوتر بروم. آخرین نفس‌هایم را به زور خرج کردم تا یک «سید ابراهیم!» دیگر بگویم. چقدر من خوش اقبالم! سید ابراهیم برگشت و به طرفم آمد و باهام دست داد. بیست و پنج سالم بود و قیافه‌ام بیست ساله نشان می‌داد. سید ابراهیم رئیسی فکر می‌کرد که من چه حرف مهمی دارم برای گفتن؟ گفتم «سید مو خیلی دوستت دارُم.» سید ابراهیم لبخند زد:«مو بیشتر!» و رفت. با همین جمله طوری مهرش به دلم نشست که برای دیدار بعدی تا استادیوم تختی دویدم تا در محل دیدار مردمی سید ابراهیم را دوباره ببینم. قبل از این که سوار ماشین بشود این بار بدون لهجه گفتم «من خیلی دوستت دارم.» برگشت و نگاهم کرد و با آن لبخند آشنا گفت «مو بیشتر.» باورم نمی‌شد هنوز آن مکالمه قبلی را فراموش نکرده باشد. عزیز بود و عزیزتر شد.‌ حالا تنها دلخوشی‌ام بعد از شهادتش، این است که ارادتم را به او نشان دادم.  راوی: کمیل گودرزی کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
شهید سید غلامحسین موسوی در تاریخ ۱۳۴۲/۵/۲۱در روستای بیاضه در خانوادی روحانی به دنیا آمد از هفت سالگی در مدرسه ارم بیاضه درس را اغاز وتا سوم راهنمایی در بیاضه درس خواند ودر ادامه جهت تحصیل به شهرستان خوروبیابانک رفت ایشان همیشه در کارهای خیر پیش قدم بود کمک در برق رسانی روستا وبازسازی روستا از جمله کارهای ایشان میباشد شهید مو سوی به فرمان رهبر کبیر انقلاب امام خمینی به جبهه های حق علیه باطل شتافت وچندین ماه در جبهه حضور داشت که سرانجام در تاریخ ۱۳۶۲/۵/۱۰در عملیات والفجر۲ در منطقه حاج عمران به درجه رفیع شهادت نائل می شود وپس از ۱۵ روز پیکر پاک این شهید عزیز که اولین شهید روستا می باشد بر روی دستان ملت شهید پرور منطقه تشیع و در گلزار شهدای بیاضه به خاک سپرده می شود پدر شهید از فرزند بزرگوارش اینگونه سخن می‌گويد: مهمترین خصوصیات اخلاقی وی را کار و تلاش، راستگویی و صداقت و پاکدامنی ذکر می کند ایشان می گوید: این شهید بزرگوار در کوچه و خیابان حتی هنگام سلام کردن به دیگران نیز سرش را بلند نمی کرد او بسیار محجوب بود.ایشان در ادامه می افزاید وقتی خبر شهادت ایشان را برایمان آوردند گفتم خداوندا این قربانی را از من قبول فرما . من هرگز ناراحتی ام را نمایان نساختم و اجازه ندادم که دیگران نیز ناراحتی خود را نمایان سازند زیرا هدیه خداوند را به ذات اقدس عودت داده بودم . ایشان می گوید : نه ذره ای از اینکه ایشان شهید شده اند ناراحت نشده ام انشالله ناراحت هم نخواهم شد شادی روحش الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عجل الله و شفای بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت به خیری کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
سلام دیروز که انتخاب رئیس مجلس بود ۲۴ نماینده برای رای گیری مشارکت نداشتند ورای باطله دادند خبری که در خیل عظیم خبرهای مجلس گم شد وشاید خیلی‌ها توجه نکردند. دقیقا مثل عدم مشارکت چیزی حدود ۶۰٪ مردم در دور اول انتخابات مجلس که هنوز واکاوی نشده است وبعد از آن دوره دوم که بحث بر انگیز بود این صبحتهای بنده را پای اینکه الان وقت این حرفها نیست و...‌‌نگذارید بگذارید ساده برای شما بگم اگه ۲۹۰ نماینده مجلس را برای کل مثلا ۸۵ میلیون مردم ایران در نظر بگیریم این ۲۴ نفر نماینده که رای باطله دادند به عبارتی نماینده نزدیک هشت میلیون نفر از مردم ایران هستند که تو مجلس بودند اما هیچ تاثیری نداشتند. 🔴 رای ندادن یا رای ممتنع دادن یعنی چی؟ یعنی نظری ندارید؟ پس برای چی نماینده شدی؟ نکنه دغدغه شما اول کار مجلس چیزی دیگه هست ودغدغه ای برای مردم نداری؟ 🔴 یا نمی تونید درست وغلط را تشخیص بدهید؟ یا واقعا در سطح نماینده مجلس نیستید؟ یا واقعا چی باید گفت به این کار شما والا الان از بچه مدرسه ای تا مردم عادی نظر وتحلیل می زنند در حد لالیگا اون وقت شما نظری ندارید خدا وکیلی اول کار مجلس نکنید این کارها مردم الان نیاز دارند گره از مشکلاتشان باز بشه این مردم با شرافت که همه جا پای این کشور با جان ودل ایستاده اند. یک کم به فکر مردم باشید قبل از انتخابات که خوب کبک تون خروس میخوند نکنه الان خرتون از پل گذشته؟ عزت زیاد کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
🔴 دومین گزارش هیئت عالی بررسی ابعاد و علل سانحه بالگرد رئیس‌جمهور 🔹مرکز ارتباطات ستاد کل نیروهای مسلح دومین گزارش هیئت عالی بررسی ابعاد و علل سانحه بالگرد رئیس‌جمهور و هیئت همراه را منتشر کرد. ۱- برابر گزارش دریافتی از سازمان هواشناسی در مورخه ۱۴۰۳/۰۲/۳۰ هوای حاضر و پیش بینی فرودگاه تبریز (مبداء) تا مقصد اول و دوم گروه پروازی‌( پل آغبند و سد قیز قلعه‌سی ) تا ساعت 08.50 صبح مساعد و متناسب با شرایط پرواز با دید‌( VFR ) بوده است لکن هوای مسیر برگشت با دریافت آخرین اسناد دریافتی و اظهارات خلبانان و سرنشینان دو بالگرد دیگر نیاز به بررسی بیشتر دارد که متعاقبا اعلام می‌گردد. ۲- بخش اعظمی از اسناد، سوابق و مدارک مرتبط با تعمیر و نگهداری بالگرد سانحه دیده مورد بررسی دقیق قرار گرفت و اشکالی که به لحاظ تعمیرات و نگهداری بتواند در‌ وقوع سانحه موثر باشد مشاهده نشد. ۳- با بررسی به عمل آمده و محاسبات صورت گرفته، ظرفیت بالگرد از جهت تعداد سرنشین و تجهیزات، متناسب با حداکثر وزن استاندارد بالگرد در شروع پرواز و به هنگام برخاستن از مبداء تا مقصد و مسیر برگشت در حد مجاز رعایت گردیده است. ۴- بر‌اساس پیاده‌سازی مکالمات ضبط شده بین خلبانان گروه‌پروازی، آخرین تماس با خلبانان بالگرد سانحه دیده تا زمان وقوع حادثه و عدم پاسخگویی آنها ۶۹ ثانیه طول کشیده است و هیچ گونه اعلامی مبنی بر وضعیت اضطراری ضبط نگردیده است.( زمان تقریبی اعلام شده‌(حدود 1.5 دقیقه) در گزارش اوّل با پیاده‌سازی نوار ضبط شده در بالگرد MIL-17، 69 ثانیه تأیید می‌گردد.) ۵- با توجه به نمونه‌برداری و آزمایش‌های صورت گرفته از بقایا و قطعات بالگرد و نحوه پراکندگی آنها و فواصل اجزاء جدا شده از بدنه اصلی، وقوع انفجار ناشی از خرابکاری در جریان پرواز و لحظات قبل از برخورد به دامنه ارتفاعات منتفی می‌باشد. ۶- در طول مدت ماموریت و تا ۶۹ ثانیه قبل از وقوع سانحه، تماس روی فرکانس‌های مشخص شده با بالگرد سانحه دیده برقرار بوده و آخرین تماس و پیام نیز توسط فرمانده گروه پروازی(شهید مصطفوی ) صورت گرفته است لذا هرگونه بروز اختلال در سامانه ارتباطی و یا تداخل فرکانسی منتفی می‌باشد.( لازم به ذکر است ارتباط بین دو فروند بالگرد دیگر کماکان تا فرود در معدن مس سون‌گون ادامه داشته است.) ۷- برابر گزارش کارشناسان تخصصی آثاری ناشی از اقدامات جنگ الکترونیک بر روی بالگرد سانحه دیده مشاهده نشده است. 🔹یادآوری می‌گردد تا زمان کشف علت اصلی سانحه، بررسی آزمایش‌ها و تجزیه و تحلیل داده‌ها ادامه می‌یابد و نتایج اطلاع‌رسانی خواهد شد. کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
شب عملیات، گردان ما مستقر در جاده فعلی شلمچه به سمت بصره بود و از ساعت یازده شب در سمت غربی جاده مستقر شدیم و از آن‌جا که جاده از دشت حدود یک متر بلندتر بود به فاصله ۱۲ متری ما عراقی‌ها در سوی دیگر جاده مستقر بودند. درگیری شدیدی رخ داد و عراقی‌ها کشته‌های بسیاری دادند و توانستیم کنترل جاده را به دست بگیریم و وظیفه ما این بود که اجازه ندهیم عراقی‌هایی که در خرمشهر محاصره شده‌اند فرار کنند. نیمه شب تا اذان صبح به‌طور ممتد خودروهای عراقی به ویژه با سرنشینان و فرماندهان عراقی بی‌خبر از تصرف جاده توسط ما تردد می‌کردند و ما هم کل جاده را پوشش داده، خودروهای دشمن را می‌زدیم و اسیر می‌گرفتیم. گردان ما اولین گردانی بود که با سربازان دشمن که از خرمشهر فرار می‌کردند مواجه می‌شدند و اتفاق جالب این بود تا صبح، شمار زیادی از نیروهای متخاصم، تسلیم گردان‌های ما شدند. راوی: سرهنگ پاسدار سعید کوشکی جهرمی کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
سومین فرزند خانواده بود. در شهر مرزی بانه به دنیا آمد. دوران کودکی‌اش در شهرهای بانه و سقز سپری شد. دوران کودکی را پشت سر نهاد. و برای یادگیری علم و دانش در یکی از دبستان‌های سنندج ثبت نام گردید. با اتمام تحصیلات مقطع ابتدایی نظام قدیم، به علت شرایط سخت زندگی تحصیل در دبیرستان را ناتمام رها کرد و با مدرک سیکل به استخدام ارتش درآمد. دوره‌‌ی آموزشی را با موفقیت در تهران پشت سر گذاشت و چون رتبه‌ی اول کسب کرده بود، به نزدیکترین شهربه محل زندگي خانواده که در آن ایام کرمانشاه بود، اعزام گردید. شش سال در کرمانشاه خدمت کرد، در همان سال‌ها در کنار خدمت، از ادامه‌ی تحصیل غافل نشد و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد، پس از آن به لشکر 28 پیاده‌ی کردستان منتقل گردید. پس از بازگشت به شهر سنندج  ازدواج نمود که ثمره‌ی آن دو فرزند به نام‌های رضا و رضوان است. در دوران خدمت در سنندج به علت فعالیت‌های انقلابی، همواره زیر نظر بود و چند بار توسط ساواک تحت تعقیب و بازجویی قرار گرفت و تصمیم به تبعید او گرفته شد که با اوج‌گیری تظاهرات مردمی بر علیه رژیم ستمشاهی موضوع تبعید او عملی نشد. با پیروزی انقلاب اسلامی عاشقانه به دفاع ازانقلاب  پرداخت و بارها در راه پاسداری از انقلاب اسلامی و مبارزه با گروهک‌های ضد انقلاب تا مرز شهادت پیش رفت. او سرانجام پس از سی و دو سال زندگی با عزت در اردیبهشت ماه سال 1359 توسط گروهکهای ضدانقلاب دستگیر و پس از ده روز شکنجه و آزار در روز بیست و چهارم همان ماه مظلومانه در نزدیکی شهر سنندج در منطقه‌ای بنام «سنگ سیاه» توسط انسان نمایان ضد خلق به شهادت رسید و پیکر قطعه، قطعه‌اش، در قبرستان شیخ‌ سلام سنندج دفن گردید. همسر شهید در وصف شهید والامقام آذر پیرا می گوید: همیشه در حال مطالعه بود، هر وقت فرصتی دست می‌داد به تلاوت قرآن مشغول می‌شد. در نمازهای جمعه و جماعت شرکت فعال داشت. و به اقامه نماز اول وقت بسیار مقید بود، هرگاه در بین دوستان از نظم و انضباط سخن به میان می‌آمد، همه به او اشاره می‌کردند. در احترام به مردم و اهل خانه سرآمد بود، مخصوصاً برای پدر و مادرش بسیار احترام قائل بود و به‌ خاطر ویژگی‌های خوب اخلاقی در بین مردم از محبوبیت بالایی برخوردار بود، زمانی که به شهادت رسید، حتی کسانی هم که با او همفکر نبودند، از شهادتش به دست گروهک‌های ضدانقلاب ناراحت بودند و اظهار تأسف می‌کردند. شادی روحش الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عجل الله و شفای بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت به خیری کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
ایام مهر ماه بود و شروع ترم دانشگاه. پيرمرد و پيرزن، دخترِ تنها پسر شهيدشون و به شهری غریب آوردند. یک هفته موندند و بالاخره ﺩﺧﺘﺮ شهيد تنها ماند!! گفت: روز اول که تنها شدم، خیلی گریه کردم و غربت شهر منو احاطه کرد. ترس هم کمی همراهم بود. شب که شد با خودم می‌گفتم: اگه بابام بود.... و با هق هق گریه خوابیدم.... تو خواب دیدم یه جوون با لباس رزمندگی اومد ايستاد پيشم و بهم گفت: توی این شهر مهمان ما شهدايى، هیچ غصه نخور. اگه بابات این‌جا پیشت نیست من هستم. گفتم: شما؟ گفت: محمدابراهیم موسی پسندی. صبح که شد پُرس و جو كردم و فهميدم کیه. بعد از شروع کلاسها.... یکی از اساتيد كه دید من محجبه‌ام و ولايى، خیلی بهم گیر داد و حرفهاى سیاسی رو خطاب به من می‌زد و با من به شدت بحث می‌کرد. تا اين‌كه در يكى از جلسات برگشت گفت: خانم فلانی دیگه حق نداری بیای سر اين کلاس. رفتم بیرون درحالی‌که فقط گریه می‌کردم، توی دلم با بابام حرف می‌زدم و اشك می‌ریختم.... دوباره شب دیدمش. همون شهید اومد بهم گفت: فردا برو سرِ كلاس بشین و كارى نداشته باش و به استادتون بگو: اگه ما و نسل بسیجی نبود؛ تو اين‌قدر راحت و آسوده نمی‌تونستی؛ حتی زندگی کنی!! از اين به بعد اگه خودتو اصلاح نکنی به شهدا بايد جواب پس بدی....!!! صبح رفتم سر كلاس. بچه‌های کلاس بهم گفتند: تو را به خدا خودت برو بيرون. این استاد از شماها و.... بدش میاد. استاد اومد يه نگاهی به کلاس و من انداخت. بعد روى تابلوی کلاس نوشت: ما هر چه آبرو و اعتبار و آسايش و امنيت داریم از شهدا داریم. و بعد سر كلاس رسماً از من معذرت خواهی کرد. از من پرسید: شما با شهيد محمدابراهیم موسی پسندی نسبتی دارید؟ من در جواب گفتم : بله.... ظاهراً عين خواب من رو استاد هم دیده بود. بعد از اون هم دیگه اون استاد با قبل فرق کرده بود....!! کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan