چندین بار فرزند *شهید محمد اصغری خواه* را میخواستند در مراسم های مختلف تجلیل کنند و قبول نمیکرد و یا در برابر اصرارهای زیاد مردم و همرزمان پدر بسیار ساده و متواضع حاضر میشد و یک جمله ای را میگفت که همه ما مردم در این افتخار بزرگی که شهدا رقم زدند سهم داریم و مسئولیم.
وقتی از او علت عدم حضور در مراسم و یادواره ها را برای حضور در راس مجلس و تجلیل می پرسیدیم ، چیزی نمیگفت تا اینکه یک روز به بخشی از وصیتنامه پدرش خطاب به خانواده اشاره کرد که میگوید: *نکند خدای ناکرده شهادتم وسیلهای باشد که شما بر ملت فخر بفروشید.*
مهربانی شهید اصغری خواه او رابه اسوهای دوستداشتنی تبدیل کرد و همنشینی و انس مداوم با قرآن، از او انسانی اهل عمل ساخت، نه اهل حرف و سخن.
ایشان آنقدر به استفادهی شخصی از اموال دولت حساس بود که بعد از ازدواجش، وقتی فرزندش بیمار شد، حاضر نشد او را با ماشین دولت به درمانگاه ببرد.
روزی پدرش به دیدار محمد در جبهه رفت؛ دید که چادرش هیچ سقف ندارد.
علت را جویا شد و محمد دراینباره گفت: «برای مسقف کردن چادرها، پلاستیکهایی آوردیم که مقدارش کافی نبود؛ دیدم انصاف نیست تا وقتی چادر بچهها مشکل دارد، من در چادر فرماندهی در آسایش باشم و به خودم فکر کنم».
سردار شهید اصغری خواه در طول مدت حضور خود در جبهه، در لشکر «کربلای ۲» و «قدس» فرمانده گردانهای امام رضا(علیه السلام)، امام حسین(علیه السلام) و کمیل بود و در عملیاتهای متعددی حضور مؤثر داشت.
محمد پس از مدتی جانشین همرزم شهیدش شد و فرماندهی گردان کمیل را برعهده گرفت و در تاریخ ۱۳۶۷/۱/۱۹ در عملیات «والفجر۱۰ » در منطقهی «بانی بنوک» به شهادت رسید.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سردارشهیدمحمداصغریخواه
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan