eitaa logo
ناگفته هایی از اسارت
255 دنبال‌کننده
36 عکس
48 ویدیو
0 فایل
بیان خاطرات اسارت آزادگان ۸ سال دفاع مقدس، با هدف آموزش و بازخوانی فرهنگ ایثار و مقاومت و اشاعه این فرهنگ بین افراد غیر آزاده و نسل‌های بعد از جنگ ارتباط با ادمین: @Ganjineh_Esarat بیان خاطرات: @Khaterat_Revaiat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹اسیر مجروح داخل پشت درهای بسته نشسته بودیم و هر کس به کاری مشغول بود. یکدفعه در آسایشگاه با سر و صدا و لگد باز شد و چند نفر آش و لاش داخل شدند. ، شرایطی متفاوت از بقیه داشت. ‌گفت ، بوده و او را با زده بودند. تمام پشت و کمرش تا زیر بغل‌ها شدید داشت به طوری که باید با دست‌های باز حرکت می‌کرد. لباس هم که نمی‌توانست بپوشد فقط یادگار مانده از را به خاطر پیشگیری از اذیت و آزار روی دوش خود و زخم‌های پشتش انداخته بود. در مواقعی این چنین که اسیری تازه خصوصاً از می‌آمد، بچه‌ها دور او را می‌گرفتند و هر کس سوالی می‌کرد: ا ز کدام شهری؟ کی اسیر شدی؟ کدام تیپ بودی؟ فلانی را می‌شناسی؟ فلان عملیات چه شد؟ و بالاخره از آخرین و جبهه و داخل کشور از او سوال می‌کردند. مهدی که به هم مسلط بود، خبرهای متفاوتی از عراقی‌ها و بیمارستان برای بچه‌ها می‌گفت. روزها، چند تا از بچه‌ها پشت سر مهدی می‌نشستند و با چوب کبریت، چرک و عفونت‌های خشک شده زخم‌هایش را جدا می‌کردند تا او مقداری از بابت و پشتش کمی احساس راحتی بکند. مهدی تا آخر اسارت به عنوان ، مدافع امینی برای بچه‌ها در برابر سربازان بعثی بود. راوی 👈لطفا با معرفی کانال ما به دوستان و گروه‌های ایتا، در اشاعه فرهنگ ایثار و مقاومت سهیم شوید.. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹آبگرم و حمام هر آسایشگاه‌ بین ۱۰۰ تا ۱۲۰ نفر جمعیت داشت، از همه سنین. در این بین، روزانه افرادی برای نیاز به آب و داشتند. بچه‌ها یک دستشویی و حمام سرپایی (موقت)، گوشه آسایشگاه با کلاف فلزی و پتو پیچ شده، برای ساعات بسته بودن آسایشگاهها، درست کرده بودند. ، برای خودش دکان و بازار خنده‌ای درست کرده بود. ادعا می‌کرد از خوشش نمی‌آمد، بچه‌ها هم سر به سرش می‌گذاشتند و همیشه او را صدا می‌زدند، او هم به دنبال آنها و فرار و پایه خنده بچه‌ها ... در هوای سرد ، محمود ماهی (ترکیب تکه ای سیم برق و دو الکترود فلزی ) برای گرم کردن آب، تهیه کرده بود. المنت، با آن شرایط نه تنها از نظر و برق گرفتگی خطراتی جدی برای او و دیگران داشت بلکه از نظر ممنوع و در صورت لو رفتن عواقب سنگینی در انتظار صاحب المنت بود. او آخر شب‌ها، یک تکه به دیواره دستشویی می‌چسباند و هر کس نیاز به آب پیدا می‌کرد، اسم خود را در لیست می‌نوشت. شبها از دو ساعت مانده به ، آب را گرم و با بیدار کردن افراد از روی لیست به هر نفر نصف سطل برای حمام و می‌داد. و به این ترتیب محمود ماهی، خود را در معرض شناسایی و تنبیه قرار می‌داد تا اینکه بچه‌ها بتوانند نماز صبح را با خیال راحت و طاهر اقامه کنند. یادش بخیر راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹باغبانی دور تا دور محوطه اردوگاه یک راهرو عریض و در دو طرف قرار داشتند و عمده محوطه اردوگاه زمین خاکی بود. هر آسایشگاه زمین جلوی آسایشگاه را به عنوان و زمین زراعی برای کشت از جمله گوجه، بادمجان خیار و فلفل آماده سازی کرده بود. یکی از مشاغل خدماتی (به مفهوم به دیگران) بود. معمولا دوستانی که سابقه داشتند کار و خدمت در باغچه ها می‌شدند. هر آسایشگاه یک باغبان و احیاناً چند نفر کمکی داشت که از صبح، بعد از آزاد باش تا آمار عصر گاهی در گرما و سرمای چهار فصل مشغول در باغچه و تولید محصولات برای بقیه بودند. غیر از توزیع هفتگی محصولات بین نفرات ، هر آسایشگاه به نوبت مواد لازم برای تهیه و آماده سازی کل اردوگاه را نیز تامین می‌کرد. محصولات این باغچه‌ها نسبت به زمین آن به قدری زیاد و با برکت بود که هر بار برای آسایشگاه ما چیده می‌شد پشته‌ای از گوجه وسط آسایشگاه جهت تقسیم بین گروه‌های غذایی تلنبار می‌شد. سربازان عراقی با دیدن این مقدار محصول تعجب می‌کردند و می‌گفتند ما بیرون اردوگاه خیلی زمین و مزرعه داریم ولی هیچ وقت اینقدر محصول نمیدهد، شما چکار میکنید!! البته غیر از لطف خداوند و برکت خدمت خالصانه و بی‌ریای باغبانان، باغچه هر آسایشگاه به نوبت از آب خون و چربی حاصل از شستشوی گوشت سهمیه روز آشپزخانه، تقویت می‌شد.😂😂 راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan