eitaa logo
ناگفته هایی از اسارت
255 دنبال‌کننده
36 عکس
48 ویدیو
0 فایل
بیان خاطرات اسارت آزادگان ۸ سال دفاع مقدس، با هدف آموزش و بازخوانی فرهنگ ایثار و مقاومت و اشاعه این فرهنگ بین افراد غیر آزاده و نسل‌های بعد از جنگ ارتباط با ادمین: @Ganjineh_Esarat بیان خاطرات: @Khaterat_Revaiat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹عنایت اهل بیت (ع) ...... ادامه از قبل سید را صدا زدم اومد گفتم این حرفا چیه می‌زنی ؟ یافتن چیه ؟ گفت دکتر جان من دیشب کلی اذیت شدم! من اصلاً باورم نمی‌شد شفا پیدا کرده باشه گفتم رو زمین دراز بکش هر دو دستت را زیر سرت بذار و بلند شو. چندبار این کار را انجام داد گفتم حالا بایست و چندبار بشین و بلند شو دیدم هر چی گفتم انجام داد و احساس درد نکرد؛ بعد رو زمین دراز کشید معاینش کردم دست رو آن قسمت پارگی شکم که می دونستم کجاست کشیدم اثری از آن پیدا نکردم سمت دیگه دست کشیدم دیدم نه هیچ آثاری از فتق وجود ندارد!! بی اختیار نشستم کنار دیوار و هر چی که از می دونستم از یادم رفت ؛ و در حالی که یکی دو تا از پرسنل (محل دیدار من با دکتر) هم شاهد صحبت دکتر بودن، اینجور صحبتش را ادامه داد، بعد از سید پرسیدم خُب آقا سید عزیز دیشب چه اتفاقی براتون افتاد؟ بفرمائید.. او (سید عباس) گفت، دکتر حسین دیشب قبل از نماز صبح در عالم خواب دیدم درِ باز شد و دو نفر وارد شدند. یکیشون که چفیه سبزی دور گردنش انداخته بود، ابتدا پیش شما اومد گفت دکتر حسین مواظب اسرا باش بعد اومد بالای سر من. در حالی که دراز کشیده بودم پرسید چته ؟ گفتم دلم درد میکنه دست مبارکش را رو دلم گذاشت گفتم می‌خوای چیکار کنی ؟ به این مضمون فرمود می‌خوام خوبت کنم من که اون آقا را نمی‌شناختم بهش گفتم من باید برم عمل کنم ؛ درهمان حال که دست مبارکش را روی پارگی شکمم کشید درد یهو قطع شد؛ خواستند تشریف ببرند از اون آقایی که همراش بود پرسیدم این آقا کیه؟ گفت نشناختیش؟ گفتم نه ؛ فرمود این آقا (ع) است که مادرش دیروز سفارش شما را بهش نمود ؛😳😢😢 و چنین به سخنان دل نشین ادامه داد من اردوگاه بودم و خستگی درکارِ مداوای دوستان برام معنا و مفهومی نداشت چه قبلِ شِفا یافتن سید و چه بعدِ آن و در مدت ۸ سال اسارتم تعداد زیادی عمل جراحی ( در آوردن از بدن همبندان در اردوگاه ) انجام دادم که الحمدلله همه با موفقیت انجام شد از جمله ترکشی که از شکم در آوردم ؛و با آن همه کمبود و دارو، خوشبختانه برای هیچ کدام از همبندان آزاده مشکلی بوجود نیامد ؛ میدونی چرا منصور جان ؟ گفتم نه ؛ با چهره ای خندان گفت، آخه مرد حسابی من در اردوگاه ( ع )بودم و مورد تایید آن حضرت روحش شاد و یادش گرامی ، انشالله از امام حسین ع بهره مند گردد به ذکر برمحمد و ال محمد از زبان و مرحوم راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan