#ورزشی
🔹ورزشهای تیمی
صرف نظر از ورزشهای انفرادی مثل سبکهای مختلف #رزمی، #کشتی، #بوکس و ... که از نظر عراقیها ممنوع ولی در بین #اسرا رایج بود، #فوتبال، #والیبال، #بسکتبال و #هندبال نیز هواداران و #ورزشکاران را به خود جذب نموده بود.
با حمایت عراقیها و تدارک #صلیب_سرخ، قسمتهایی از محوطه #اردوگاه بعنوان زمینهای ورزشی مختلف مناسب سازی و در طول روز بازیها و #مسابقات در جریان بود.
ابتدا هر آسایشگاه از افراد مستعد یک تیم جهت #مسابقه با تیمهای رقیب از آسایشگاههای دیگر انتخاب و مسابقات انجام میشد. ولی رفته رفته با جمع آوری و فراخوان بازیکن ازبین آسایشگاههای مختلف، تیمها تخصصیتر، #مربیان و #باشگاه_داران حرفهایتر و بازیها و مسابقات جذابتر شد. به طوری که علاقمندان و باشگاهداران علیرغم آن محدودیتها، لباسهای متحدالشکلی را برای بازیکنان خود #دوخت_و_دوز و تهیه کرده و در #تورنومنتها و #لیگها شرکت میکردند.
#صفر_پیرمرادیان که بازی کن دست یکی و علاقمند به فوتبال بود، تقریباً تمام وقت خود را برای شناسایی استعدادهای فوتبالی، دستهبندی، برنامهریزی مسابقات، داوری و ...، صرف میکرد. این تلاشها و زحمات موجب گردید که یکی از سرگرمیهای عصرگاهی هر روز قبل از سوت داخل باش، جمع شدن اسرا دور #زمین_فوتبال برای تماشای #مسابقات_لیگ_برتر و تشویق هواداران از تیمها باشد.
نشاط و شور #ورزشهای_تیمی، تقریباً همه بچهها را در یک یا چند رشته #ورزشی و در سطوح مختلف از دسته یک تا دستههای ضعیفتر به خود مشغول کرده بود که سهم بسزایی در حفظ روحیه و نشاط عمومی برای گذران به سلامت ایام و سالهای اسارت داشت.
راوی #حسین_نواب
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
#طنز
🔹محمود ماهی
در محیط #اسارت هر کس بنا به هنر و توانمندیهای خود اسباب سرگرمی و مشغولیت بچه ها را فراهم میکرد. بعضی ها با تجارب #ورزشی از #رزمی و #فوتبال و والیبال تا #کشتی و ...، گروهی دیگر با #آموزش_زبان و #خط و فیزیک و ریاضی و گروهی دیگر هم با #طنز و شوخی و #تِاتر و ...
و بالاخره همه به نوعی هم #مربی بودند(در رشته های صاحب تجربه) و هم متعلم و #فراگیر در رشته های دیگر...
#محمود_محمدی که بسیار خدمتگزار بچه ها بود، در و دکانی برای خنده و طنز درست کرده بود. ماجرا از این قرار بود که هر کس کلمه "#ماهی" را میگفت، با عصبانیت الکی و دنبال افتادن آقا محمود و زمینه خنده و طنز دیگران روبرو میشد. برای همین بود که معروف شده بود به "محمود_ماهی"
روز اول فروردین سال ۶۳ برای #ناهار سبزی پلو با تن ماهی دادند. البته یادم نیست که تن ماهی رو با پول خود بچهها خریدن یا عراقیها آوردن. محمود ماهی🐟 اعتراض داشت و رفت پیش #حاج_آقا_ابوترابی که چرا امروز ماهی دادن البته با کلام خود آقا محمود چرا از این زهرماری دادن.😡😂😳
حاج آقا به محمود گفت که من هم ماهی نمیخورم بیا ناهار با هم بخوریم.😏
حاج آقا با محمود هم غذا شد. یه ظرف غذا براشون آوردن، قاشق اول و دوم رو که محمود زد قاشق سومش پر ماهی شد .😁
خلاصه هیچی محمود افتاد دنبال حاجی یه بازار خندهای هم برای بچهها شد.🦈🐬🐳😂😂😂😂😂
راوی: #مسعود_پرویز_حمیدی
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan