eitaa logo
ناگفته هایی از اسارت
255 دنبال‌کننده
36 عکس
48 ویدیو
0 فایل
بیان خاطرات اسارت آزادگان ۸ سال دفاع مقدس، با هدف آموزش و بازخوانی فرهنگ ایثار و مقاومت و اشاعه این فرهنگ بین افراد غیر آزاده و نسل‌های بعد از جنگ ارتباط با ادمین: @Ganjineh_Esarat بیان خاطرات: @Khaterat_Revaiat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹ورزش‌های تیمی صرف نظر از ورزش‌های انفرادی مثل سبک‌های مختلف ، ، و ... که از نظر عراقی‌ها ممنوع ولی در بین رایج بود، ، ، و نیز هواداران و را به خود جذب نموده بود. با حمایت عراقی‌ها و تدارک ، قسمت‌هایی از محوطه بعنوان زمینهای ورزشی مختلف مناسب سازی و در طول روز بازی‌ها و در جریان بود. ابتدا هر آسایشگاه از افراد مستعد یک تیم جهت با تیم‌های رقیب از آسایشگاه‌های دیگر انتخاب و مسابقات انجام می‌شد. ولی رفته رفته با جمع آوری و فراخوان بازیکن ازبین آسایشگاههای مختلف، تیم‌ها تخصصی‌تر، و حرفه‌ای‌تر و بازی‌ها و مسابقات جذاب‌تر شد. به طوری که علاقمندان و باشگاهداران علیرغم آن محدودیتها، لباس‌های متحدالشکلی را برای بازیکنان خود و تهیه کرده و در و شرکت می‌کردند. که بازی کن دست یکی و علاقمند به فوتبال بود، تقریباً تمام وقت خود را برای شناسایی استعدادهای فوتبالی، دسته‌بندی، برنامه‌ریزی مسابقات، داوری و ...، صرف می‌کرد. این تلاش‌ها و زحمات موجب گردید که یکی از سرگرمی‌های عصرگاهی هر روز قبل از سوت داخل باش، جمع شدن اسرا دور برای تماشای و تشویق هواداران از تیم‌ها باشد. نشاط و شور ، تقریباً همه بچه‌ها را در یک یا چند رشته و در سطوح مختلف از دسته یک تا دسته‌های ضعیف‌تر به خود مشغول کرده بود که سهم بسزایی در حفظ روحیه و نشاط عمومی برای گذران به سلامت ایام و سال‌های اسارت داشت. راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹محمود ماهی در محیط هر کس بنا به هنر و توانمندیهای خود اسباب سرگرمی و مشغولیت بچه ها را فراهم میکرد. بعضی ها با تجارب از و و والیبال تا و ...، گروهی دیگر با و و فیزیک و ریاضی و گروهی دیگر هم با و شوخی و و ... و بالاخره همه به نوعی هم بودند(در رشته های صاحب تجربه) و هم متعلم و در رشته های دیگر... که بسیار خدمتگزار بچه ها بود، در و دکانی برای خنده و طنز درست کرده بود. ماجرا از این قرار بود که هر کس کلمه "" را میگفت، با عصبانیت الکی و دنبال افتادن آقا محمود و زمینه خنده و طنز دیگران روبرو میشد. برای همین بود که معروف شده بود به "محمود_ماهی" روز اول فروردین سال ۶۳ برای سبزی پلو با تن ماهی دادند. البته یادم نیست که تن ماهی رو با پول خود بچه‌ها خریدن یا عراقی‌ها آوردن. محمود ماهی🐟 اعتراض داشت و رفت پیش که چرا امروز ماهی دادن البته با کلام خود آقا محمود چرا از این زهرماری دادن.😡😂😳 حاج آقا به محمود گفت که من هم ماهی نمی‌خورم بیا ناهار با هم بخوریم.😏 حاج آقا با محمود هم غذا شد. یه ظرف غذا براشون آوردن، قاشق اول و دوم رو که محمود زد قاشق سومش پر ماهی شد .😁 خلاصه هیچی محمود افتاد دنبال حاجی یه بازار خنده‌ای هم برای بچه‌ها شد.🦈🐬🐳😂😂😂😂😂 راوی: ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan