eitaa logo
ناگفته هایی از اسارت
257 دنبال‌کننده
35 عکس
48 ویدیو
0 فایل
بیان خاطرات اسارت آزادگان ۸ سال دفاع مقدس، با هدف آموزش و بازخوانی فرهنگ ایثار و مقاومت و اشاعه این فرهنگ بین افراد غیر آزاده و نسل‌های بعد از جنگ ارتباط با ادمین: @Ganjineh_Esarat بیان خاطرات: @Khaterat_Revaiat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹ارتشی، بسیجی، یه لشکر الهی (۳) جای خواب من زیر پنجره بود. و پنجره بالای سر من نزدیکترین پنجره به شیر آب بیرون. راهرو نسبتا عریض زیر بالکن طبقه دوم از یک طرف به دیوار آسایشگاه و بعد از عرض راهرو، بلافاصله به محوطه و شیر آبی که در زاویه دید پشت بام بود. که سابقه ورزشکاری و بدنی قوی داشت چند روز بود به میله‌ها و پنجره بالای سر من ور می‌رفت. بالاخره توانست جوش میله را با هر زور و زحمت بود بشکند و میله قطور را با دست چند بار خم و راست کند. شرایط باید خیلی عادی نشان داده می‌شد تا برای نگهبانی که مرتب پشت پنجره‌ها قدم می‌زد جلب توجه نکند. ذخیره آب ته کشیده بود. هوا روزها گرم و حتی بعضی اوقات ، را از خارج آسایشگاه قطع می‌کرد. در فرصت مناسب، بعد از رد شدن سرباز عراقی از پشت پنجره مذکور، حسینی نسب، با یک حرکت ، میله را خم و از لای میله های پنجره، با یک سطل خودش را گذاشت پای شیر آب. به طوری که از هول و استرسش سطل را به زمین کوبید و شیر آب را تا آخر باز کرد. مستقر در کیوسک با صدای سطل متوجه شد و لوله آهنی که دم دستش بود را از بالا به طرف او پرتاب کرد که به کمر او اصابت کرد. حسینی نسب بیچاره با رنگ پریده و ترسان، سطل نیم پر شده را برداشت و به طرف پنجره .... میله خم شده را فورا به حالت اول درآورد و شرایط برای آمدن سربازان عراقی عادی شد. چند سرباز عراقی به دو آمدند پای شیر آب. همه درها و پنجره‌های اطراف را کردند و خدا را شکر از دیدن پنجره با میله شکسته کور شدند و بخیر گذشت. ماجرا ادامه دارد... (در ۴ قسمت) راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan