41.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاعر #حسن_نوری(زیداله)
راوی #منصور_جدیدی
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
#اسارت
🔹دیدار دو برادر
یک شب ساعت حدود ۸ شب بود. رفتم پیش #سلمانیان. ازم پرسید از برادر اسیرت خبری نشد؟
همان لحظه سرباز عراقی (کریم) مرا صدا زد. من رفتم کنار پنجره. مترجم هم #فرهاد_باقری کنارم بود، خودم متوجه میشدم ولی عراقیه نمیدانست #عرب هستم. اوگفت فردا تو را میبریم پیش برادرت!
من دوست نداشتم از این اردوگاه بروم، به عراقیه گفتم من نمی خواهم بروم اصلا برادری که اسیرباشه ندارم او گفت چه برادر داشته باشی چه نداشته باشی، می بریمت. فردا وسایلت راجمع کن و آماده شو😤
فردای آن روزبعداز صبحانه، درحیاط اردوگاه قدم می زدم. سربازان عراقی آمده بودن دنبالم #صادق_ندیمی آمد به من گفت سرباز عراقی آمده دنبالت که ببرنت پیش برادرت. من به او و هر کسی که می آمد میگفتم نمی خواهم بروم، و نمیرفتم.
تا اینکه سوت آمار را زدن و همه رفتند به آسایشگاهاشان. من از خلوتی دستشوئی استفاده کردم و رفتم دستشویی. وقتی از دستشویی درآمدم دیدم اردوگاه خالی و ساکت بود وهمه به آسایشگاها رفته بودن😃😂و از پنجره مرا میدیدند.
سربازان عراقی مرا دیدند و آمدند طرفم. گفتند چرا نمی آیی تا ببریمت پیش برادرت؟!
گفتم من دوست ندارم بروم از این اردوگاه .. به یکی گفتن برو وسایلش را بیارو بعدمرا بردند به مقر خودشون، چشمانم را بستن و سواربر جیپ ، بردن اردوگاه #حاج_آقا_ابوترابی(#موصل_1_جدید).
مرا بردند در محوطه عراقیها و چشمانم را باز کردند. سربازان مرا نگاه میکردن و من چیزی به انها نگفتم و ساکت بودم.
برادرم، عراقیها ازطریق #بلندگو صدایش زدن و آمد. وقتی هم دیگر را دیدیم همدیگر را در بقل گرفتیم .او شروع کرد به گریه کردن😭 من به رضا گفتم گریه نکن جلو سربازان دشمن. حتی از گریه او عراقیهایی که انجا بودند گریه کردند.
خیلی سخته در آن شرایط سخت اسارت بعد از چندین سال آن هم دراسارت همدیگر را می دیدیم. قابل وصف نیست من خودم را گرفته بودم که اشکم در نیاد تا دشمن بداند ما محکم و مقاومیم.
بعد با همدیگر وسایلم را که چیزی نبود، ۲ دست رخت و کمی تاید و مسواک و لیوان پلاستیکی ،خمیردندان، قاشق، تعدادی تیغ، ۳تا پتو بود، بلندکردیم و راه افتادیم.
وقتی وارد اردوگاه شدم دنیای عجیبی بود با اینکه آنجا هم اردوگاه اسرا بود ولی همه برایم جدید بودندگرچه اسیر قدیمی بودند. همه آنها برادرم رضا را میشناختند واز اینکه مرا دیدند خوشحال بودند. به دنیای دیگری وارد شدم اردوگاه نسبت به اردوگاه قبلیم بزرگتر بود. بیشترین اردوگاهی که حاج ابوترابی(ره) در آن بود.و برای همین اسم حاجی راروی آن گذاشته بودند.
من نمی دانستم که از نطر جو، اردوگاه بسیار خوبیه. اول بار که می خواستند بیاورندم خوشم نمی آمد ولی وقتی رفتم ادوگاه بسیار خوبی بود زیرا حاج آقا ابوترابی بسیار کارکرد رو این اردوگاه وجوّ بسیار عالی داشت.
راوی #سعید_غبیشاوی
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
6.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌آجیل و خشکبار امیران
@Amiran_Trading
40.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با تشکر از #منصور_جدیدی
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
12.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راوی #سید_علی_اکبر_ابوترابی، با واسطه
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
611852032_1510760671.mp3
8.17M
روایت صوتی خاطرات #نیکبد_معصوم_زاده (۱۲)
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
-227401982_1749931515.mp3
6.62M
روایت صوتی خاطرات #نیکبد_معصوم_زاده (۱۳)
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
-2146951423_-809736729.mp3
7.21M
روایت صوتی خاطرات #نیکبد_معصوم_زاده (۱۴)
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
هدایت شده از ناگفته هایی از اسارت
🔹توضیحی بر هشتگ گذاری واژهها و کلمات
#هشتگ علامتی پر تکرار در شبکههای اجتماعی و در کانال #ناگفتههایی_از_اسارت است که برای جستجوی واژهها به کار میرود. لطفاً به مثالهای زیر توجه کنید:
- در صورتی که بخواهید خاطرات قبل یک نفر راوی را دنبال کنید با زدن انگشت روی هشتگ اسم راوی تعداد خاطرات ایشان در کانال به همراه علامت فلش بالا و فلش پایین در پایین صفحه ظاهر میشود. حال شما میتوانید با استفاده از فلشها خاطرات قبل یا بعد او را ملاحظه کنید.
- در صورتی که کلمهای دارای هشتگ برای شما نامأنوس باشد و علاقمند به پیگیری وقایع مرتبط در کانال باشید، نیز میتوانید با زدن انگشت روی کلمه (مثلاً #فر_شیرینی_پزی)، موضوعات و متون مرتبط را ملاحظه کنید.
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
هدایت شده از گنجینه اسارت
#اسارت
🔹اردوگاه جدید
من در آن #اردوگاه کسی را نمی شناختم و تجربه ام نسبت به تشخیص افراد کم بود، نه فقط برای من، برای هر کس که وارد اردوگاه موصل بزرگه (موصل #حاج_آقا_ابوترابی) میشد برایش تشخیص افراد حزب اللهی با دیگر افراد مشکل بود!
در این اردوگاه همه با هم متحد و دوست بودند و به همدیگر با اینکه افراد مختلف اعم از بسیجی و ارتشی، شخصی،... بودند ولی دلهایشان با هم بود. خیلی خیلی عجیب بود، چه کسی این همه افکار با سلیقه های مخلتف و حساسیتها نسبت به عقیده را به هم نزدیک کرده بود!!
واقعا خیلی سخته شخصی مسلط روی همه افراد باشد تا بتواند این چنین کاری را بکند و همه افراد چه موافق نظام و چه مخالف و بعضیهای آنها با اینکه ضد روحانیت بودند ولی این شخص که یک روحانی بنام حاج آقا ابوترابی بود را قبول کند. سیدبزرگوار و روحانی عزیز دل اسراء بود و تمام وقتش رابرای #اسرا گذاشت ،
از زمان #آزادباش، کار هر روزش بود که به امور اسراء می رسید، حجم مشکلات بسیار زیاد بود،بچه ها برای ملاقات باایشان وقت میگرفتند، ایشان حلال مشکلات فردی و جمعی اسراء بود. اسرا را سفارش به محبت به یکدیگر و جذب همدیگر مینمود و از دعوی و درگیری ممانعت میکرد، میگفت دراسارت جاذبه ه۱۰۰٪، دافعه ۰٪
اخلاق نیکو و چهره زیبا و خندانش باعث و برخورد خوبی که داشت هر شخصی که حتی برای اولین بار با ایشان ملاقات می کرد، شیفته ی او میشد، خدا حاج آقا را برای اسرا فرستاده بود. زیرا اگر ایشان نبود درگیری بین اسرا زیاد بود. هم چنانکه در #موصل_یک قدیم بین حزب اللهی ها و مخالف نظام درگیری بود،
یک مثال بزنم شما فکر کنید یک گرگ گرسنه کنار میش چاق چله زندگی کند!
جذبه و برخورد ایشان افراد را بخودش جذب میکرد. نه فقط اسرا حتی عراقیها و صلیبی ها ایشان را قبول داشتند و به ایشان احترام میگذاشتند، هر چند ایشان را #بعثیها خیلی شکنجه وضرب و شتم کردند.
راوی #سعید_غبیشاوی
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan