eitaa logo
ناگفته هایی از اسارت
255 دنبال‌کننده
36 عکس
48 ویدیو
0 فایل
بیان خاطرات اسارت آزادگان ۸ سال دفاع مقدس، با هدف آموزش و بازخوانی فرهنگ ایثار و مقاومت و اشاعه این فرهنگ بین افراد غیر آزاده و نسل‌های بعد از جنگ ارتباط با ادمین: @Ganjineh_Esarat بیان خاطرات: @Khaterat_Revaiat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹آبگرم و حمام هر آسایشگاه‌ بین ۱۰۰ تا ۱۲۰ نفر جمعیت داشت، از همه سنین. در این بین، روزانه افرادی برای نیاز به آب و داشتند. بچه‌ها یک دستشویی و حمام سرپایی (موقت)، گوشه آسایشگاه با کلاف فلزی و پتو پیچ شده، برای ساعات بسته بودن آسایشگاهها، درست کرده بودند. ، برای خودش دکان و بازار خنده‌ای درست کرده بود. ادعا می‌کرد از خوشش نمی‌آمد، بچه‌ها هم سر به سرش می‌گذاشتند و همیشه او را صدا می‌زدند، او هم به دنبال آنها و فرار و پایه خنده بچه‌ها ... در هوای سرد ، محمود ماهی (ترکیب تکه ای سیم برق و دو الکترود فلزی ) برای گرم کردن آب، تهیه کرده بود. المنت، با آن شرایط نه تنها از نظر و برق گرفتگی خطراتی جدی برای او و دیگران داشت بلکه از نظر ممنوع و در صورت لو رفتن عواقب سنگینی در انتظار صاحب المنت بود. او آخر شب‌ها، یک تکه به دیواره دستشویی می‌چسباند و هر کس نیاز به آب پیدا می‌کرد، اسم خود را در لیست می‌نوشت. شبها از دو ساعت مانده به ، آب را گرم و با بیدار کردن افراد از روی لیست به هر نفر نصف سطل برای حمام و می‌داد. و به این ترتیب محمود ماهی، خود را در معرض شناسایی و تنبیه قرار می‌داد تا اینکه بچه‌ها بتوانند نماز صبح را با خیال راحت و طاهر اقامه کنند. یادش بخیر راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹آبگرمکن نفتی پاییز سال ۶۱ اولین سال و همزمان با اولین سال تاسیس بود و با توجه به شرایط اقلیمی، زودتر از مناطق مرکزی عراق سرمای را حس می‌کرد. شرایط اردوگاه از نظر و آب تقریباً بهتر شده بود ولی هنوز در حمام‌ها نبود و بچه‌ها مجبور بودند با آب سرد کنند، به طوری که بعد از صابون زدن سر و بدن به سختی امکان برطرف کردن کف صابون ارتشی رس کرده وجود داشت. اواسط پاییز برای هر حمام یک "صنع فی العراق" (تولیدی عراق) آوردند. یک مخزن آب و یک مخزن نفت که مستقیماً به مشعل زیر مخزن آب (بدون کاربراتور) متصل بود. البته عراقی‌ها از این خدمت جدید بسیار راضی‌تر و خوشحال‌تر از بودند. به طوری که سرباز عراقی سوال می‌کرد، از این‌ها در ایران هم دارید؟😳😳😅 تازه اول کار بود. لوله کشی حمام‌ها فقط برای آب سرد پیش بینی شده بود و لازم بود برای هر حمام لوله کشی موازی برای آب گرم نیز اجرا گردد و ما تا پایان پاییز آن سال، دوش گرفتن با آب گرم را انتظار کشیدیم. تمام شد. به آسایشگاه‌ها ابلاغ کردند هر هفته یک بار و هر دفعه فقط ۲۰ لیتر ، سهمیه هر آسایشگاه. (هر چند بعضی اوقات هفته به ۱۰ روز هم می‌رسید و با چانه زنی و رفت و آمد مسئول آسایشگاه بالاخره سهمیه نفت را می‌گرفتیم) آبگرمکن روشن شد و آبگرم در لوله‌ها جریان پیدا کرد. گروه‌های اول و دوم آسایشگاه ما به ترتیب با آب گرم حمام کردند ولی آبگرمکن‌های عراقی که همه سهمیه نفت را در همان چند ساعت اول بلعیده بودند، فقط برای همان نفرات اول خوش شانس آب را گرم کردند و بقیه ماندیم برای نوبت بعدی 😳😂😂 حالا دیگر حساب کار دست و حمام آمده بود و می‌دانست که با این سهمیه اندک نفت، آب گرم را باید به صورت سهمیه‌ای از آبگرمکن برداشت و به هر کابین تحویل می‌داد تا همه بتوانند در یک نوبت با آب گرم حمام کنند. و اینگونه بود که ما توانستیم برای اولین بار با یک ولرم، صابون رس کرده را برطرف و خود را شستشو دهیم.😂😂😄 راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹هیتر سهمیه نفتی که به ما می‌دادند به قدری کم بود که از ۱۵۰ نفر شاید فقط ۲۰ نفر می‌توانستند با آب گرم حمام کنند. لذا ما برای اینکه بتوانیم هفته‌ای یک بار حمام کنیم از المنت استفاده می‌کردیم. از دو رشته سیم تشکیل شده بود که یک سر هر کدام به یک جسم فلزی مانند در روغن نباتی یا قاشق وصل می‌شد، یک جسم عایق مانند چوب هم بین این دو فلز قرار گرفته و با نخ محکم بسته میشد. حالا المنت یا آماده بهره‌برداری و فقط کافی بود المنت را داخل آب و سر دیگر سیمها را به پریز برق بزنیم. با حاصل از آن هم حمام می‌کردیم و هم و چای درست می‌کردیم. فقط مشکلی که بود عراقی‌ها شدیداً با هیتر مخالف بودند و داشتن آن را جرم می‌دانستند. مسئول هیتر هم شب‌ها یا هر وقت که لازم بود آن را روی هم سوار می‌کرد و بعد از اتمام کار دوباره قطعاتش را از هم جدا و هر تکه را جایی مناسب پنهان می‌کرد.. قرار شد کسی به صورت انفرادی اقدام به ساختن آن نکند بلکه هر اتاق یک مسئول هیتر داشته باشد و مسئول هیتر هر اتاق ، هم خطر را به جان می‌خرید و هم زحمت تهیه آب گرم برای همه را. ، هر موضوعی را که می‌خواست برای همه عنوان کند، ارشد اتاق‌ها را جمع می‌کرد و از این طریق اعلام می‌کرد و آنها هم مطالب را برای بچه‌ها در سطح بازگو می‌کردند. ارشد ما هر بار که از چنین جلساتی برمی‌گشت و می‌خواست مطالب عنوان شده را برای ما بازگو کند به قدری تهدیدهای فرمانده اردوگاه را با عنوان می‌کرد که صدای خنده بچه‌ها تا آسایشگاه بغلی می‌رفت.😂😂 یک روز که از جلسه برگشته بود، گفت فرمانده عراقی خیلی عصبانی بود و گفته من مطمئن هستم شما هیتر دارید ما هم قسم خوردیم که اصلاً چنین چیزی نداریم. او گفت اگر هیتر ندارید پس چرا وقتی شما را داخل آسایشگاه و در را قفل می‌کنیم، کنتور برق ما مانند به قدری تند می‌چرخد که می‌خواهد از جا کنده شود!!😳😳 علی فرعون گفت در هر صورت ما زیر بار نرفتیم و با حالت تعجب اظهار بی‌اطلاعی کردیم ولی فرمانده عراقی قسم خورده و گفته والله العلی العظیم اگر از هر اتاقی هیتر پیدا کنیم سیم آن را به گردن ارشد آن اتاق می‌اندازیم و او را کشان کشان تا زندان می‌بریم. بعد هم خودش می‌داند چه بلایی به سرش می‌آوریم.. علی فرعون بعد از بیان تهدیدهای فرمانده اردوگاه، مسئول هیتر اتاق را صدا زد. من احتمال دادم می‌خواهد به او بگوید چون اوضاع فعلاً خیلی خراب است تا اطلاع ثانوی از هیتر استفاده نکنید. خلاصه مسئول هیتر بلند شد و گفت بله. علی فرعون گفت از فردا حق نداری سیم هیتر را از یک وجب بلندتر درست کنی! مسئول هیتر گفت چرا؟ علی فرعون گفت معلومه !! برای اینکه دور گردن من جا نشه!! این را که گفت صدای شلیک خنده بچه‌ها بلند شد😂😂 راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan