#اخلاقی
🔹حاج آقا ابوترابی
طبق معمول هر روز، از آسایشگاه آمدم بیرون تا در محوطه #اردوگاه قدم بزنم. معمولاً بعد از صرف #صبحانه، همه از #آسایشگاه خارج میشدند تا آسایشگاه نظافت بشه. رسیدم به #زمین_فوتبال.
در همین موقع #حاج_آقا_ابوترابی رسید. #روپوش زرد رنگ را درآورد و با پیراهن بلندی که معمولاً میپوشید، میخواست برای بازی وارد زمین بشه.
داشتم با ایشان سلام و علیک میکردم که یک نفر آمد و به #حاج_آقا گفت: دیشب #ذوالفقار در سلول #خودکشی کرده.
حاج آقا، به محض شنیدن این خبر، مثل کسی که خبر مرگ داداش یا نزدیکانش را به او داده باشند، دو دستی محکم زد تو سرش.
من تعجب کردم که چرا حاج آقا اینقدر محکم زد تو سر خودش، چون همه ذوالفقار را میشناختیم، چه طور آدمی بود بطوریکه خیلیها بعداً گفتند از او راحت شدیم. (شایع بود، او که مشکلات #اخلاقی داشت و به #عراق #پناهنده شده بود.)
ولی ایشان همون موقع که دو دستی زد تو سر خودش گفت بخدا #روز_قیامت از ما سوال میکنند. منظور ایشان این بود که چرا ما با برخوردمان او را طرد کردیم.
راوی #محمد_سهیلی
👈لطفا با معرفی کانال ما به دوستان و گروههای ایتا، در اشاعه فرهنگ ایثار و مقاومت سهیم شوید..
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan