eitaa logo
ناگفته هایی از اسارت
255 دنبال‌کننده
36 عکس
48 ویدیو
0 فایل
بیان خاطرات اسارت آزادگان ۸ سال دفاع مقدس، با هدف آموزش و بازخوانی فرهنگ ایثار و مقاومت و اشاعه این فرهنگ بین افراد غیر آزاده و نسل‌های بعد از جنگ ارتباط با ادمین: @Ganjineh_Esarat بیان خاطرات: @Khaterat_Revaiat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹آموزش زبان بین اسرا افرادی با مهارت‌ و توانمندی‌های متفاوت حضور داشتند. هر کس بدون چشم داشت و انتظار مادی، سعی در ارائه و انتقال توانائیهای خود به دیگران را داشت. فعالیت‌های ، ، ، و و بسیاری از فعالیت‌های دیگر، از آن جمله بود. اسرا، بسته به سلیقه و علاقمندی‌های خود به یک یا چند زمینه از این موارد مشغول و سرگرم بودند. افرادی مثل و ، از فعال‌ترین افرادی بودند که تمام فرصت و توان خود را همراه با مهارت بیان و انتقال مطالب در و به کار گرفته بودند. هر صبح قبل از ساعت کلاس‌های ۵ نفره ایشان در آسایشگاه برای افراد داخل آسایشگاه شروع و بعد از آزاد باش و فرصتی برای انجام امور شخصی، مجدداً طی تمام روز گروه‌های پنج نفره خارج از آسایشگاه منتظر نوبت حلقه زدن دور و آموزش جدید بودند. اردوگاه ما حدوداً ۱۸۰۰ نفر را در خود جای داده بود. بسیاری از افراد یا مستقیماً و یا غیر مستقیم (از طریق شاگردان این اساتید) آموزش‌های ایشان را بهره‌مند شده و به یک یا چند زبان انگلیسی، عربی، ، ، ، ، و ... مهارت یافته و مسلط بر و خواندن نوشتن شدند، طوری که خیلی اوقات آنها بدون نیاز به ، با یکی از زبان‌های فرا گرفته با نمایندگان ، ارتباط برقرار می‌کردند. نکته مهم اینکه با فقدان امکانات و حداقل امکانات آموزشی، سطح آموزش آنها به گونه‌ای بوده است که عمدتاً بر یک یا چند زبان به صورت کاربردی مسلط و در موارد مختلف بعد از اسارت ایفای نقش داشته‌اند. راوی 👈لطفا با معرفی کانال ما به دوستان و گروه‌های ایتا، در اشاعه فرهنگ ایثار و مقاومت سهیم شوید.. ❓سوالات و پیشنهادات @Ganjineh_Esarat ✍روایت خاطرات @Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت @khaterate_azadegan
/ 🔹مدال‌های کشتی با توجه به اشتغال به روزمرگی‌ها و فقدان سالنامه و ، معمولاً از مناسبات و ایام غافل بودند. لکن دوستان فعال در زمینه‌های فرهنگی، قبل از فرارسیدن مناسبات و ، رفت و آمدها و هم قدمی‌های معناداری داشتند که تقریباً ما تقویم خود را با شدت گرفتن تحرکات آنها تنظیم می‌کردیم.😂 کلی، حتی اجرای برنامه‌های اردوگاهی توسط دوستانی مثل ، ، ، و ....، انجام می‌شد. در هر آسایشگاه نیز مسئولین فرهنگی و مجریانی عهده‌دار زنده نگه داشتن و مناسبات بودند. برنامه‌ها معمولاً شامل یک یا چند آیتم ، اجرای و ، ، و ...، بود. ماه معمولا در آسایشگاه ما برگزار می‌شد. ، ، و دوستانی دیگر از مجریان و داوران و کشتی‌گیران این مسابقات بودند. عصرها بعد از بستن در آسایشگاه توسط عراقی‌ها، تشک‌ها در کنار هم پهن می‌شد و پس از علامت دهی دیده بانها برای شروع برنامه، بچه‌ها دور تشک‌ها به تماشا نشسته و شروع می‌شد. در پایان مسابقات هم که معمولاً به روش حذفی یا دوره‌ای انجام می‌شد، که توسط شده بود، به رسم به برندگان داده می‌شد😳😄 راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹ورزش‌های تیمی صرف نظر از ورزش‌های انفرادی مثل سبک‌های مختلف ، ، و ... که از نظر عراقی‌ها ممنوع ولی در بین رایج بود، ، ، و نیز هواداران و را به خود جذب نموده بود. با حمایت عراقی‌ها و تدارک ، قسمت‌هایی از محوطه بعنوان زمینهای ورزشی مختلف مناسب سازی و در طول روز بازی‌ها و در جریان بود. ابتدا هر آسایشگاه از افراد مستعد یک تیم جهت با تیم‌های رقیب از آسایشگاه‌های دیگر انتخاب و مسابقات انجام می‌شد. ولی رفته رفته با جمع آوری و فراخوان بازیکن ازبین آسایشگاههای مختلف، تیم‌ها تخصصی‌تر، و حرفه‌ای‌تر و بازی‌ها و مسابقات جذاب‌تر شد. به طوری که علاقمندان و باشگاهداران علیرغم آن محدودیتها، لباس‌های متحدالشکلی را برای بازیکنان خود و تهیه کرده و در و شرکت می‌کردند. که بازی کن دست یکی و علاقمند به فوتبال بود، تقریباً تمام وقت خود را برای شناسایی استعدادهای فوتبالی، دسته‌بندی، برنامه‌ریزی مسابقات، داوری و ...، صرف می‌کرد. این تلاش‌ها و زحمات موجب گردید که یکی از سرگرمی‌های عصرگاهی هر روز قبل از سوت داخل باش، جمع شدن اسرا دور برای تماشای و تشویق هواداران از تیم‌ها باشد. نشاط و شور ، تقریباً همه بچه‌ها را در یک یا چند رشته و در سطوح مختلف از دسته یک تا دسته‌های ضعیف‌تر به خود مشغول کرده بود که سهم بسزایی در حفظ روحیه و نشاط عمومی برای گذران به سلامت ایام و سال‌های اسارت داشت. راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹رفع نیازها ....... ادامه از قبل 👈 یادداشت: با توجه به ممنوعیت هرگونه در قریب به اتفاق دوران اسارت ، بچه‌ها از کاغذهای نازک توتون پیچی (کاغذ لف برای تهیه سیگار از )، جهت یادداشت و جزوه برداری سخنرانی‌ها و مطالب مهم (از جمله صحبت‌های حاج آقا )، دعاها، نوحه‌ها و ... استفاده می‌کردند . این کاغذها برای مخفی سازی و جاسازی در اوقات نیز کم حجم و بسیار مناسب‌تر از کاغذهای معمولی بود. 👈 و پاپوش: یکی از معضلات از ابتدای ، تامین کفش و به تبع آن نوآوری‌های متفاوتی در رفع این نیاز بود. هنگام اسیر شدن هر یک از ، چکمه نظامی و کفش آنها، بخاطر پیشگیری از چابکی و از انها سلب می‌شد. به همین خاطر بود که در ابتدای اسارت تا هفته‌ها و در برخی موارد چند ماه عمدتا اسرا با پای برهنه و بدون کفش بودند. اولین قدم برای رفع این نیاز، درحواست و تامین از طرف عراقی‌ها بود که تا حدودی مشکل را برطرف کرد لکن برای بهبود شرایط، خود بچه‌ها دست به کار می‌شدند. تولید یکی از موارد بود که قبلاً خاطره‌ای در این مورد گذشت. از دیگر موارد رفع نیاز پاپوش، تولید و تهیه کفش‌های اسپرت و توسط بچه‌ها بود که با تکه‌های (بعنوان رویه)، تکه پاره‌های (بعنوان کفی) و با استفاده از نخ های پلاستیکی (از توری‌های بسته‌بندی و آشپزخانه)، پاپوش‌های دست دوز بسیار زیبا تهیه و استفاده می‌کردند. این پاپوشها بعضا با ساق بلند برای محافظت از مچ پا در و بعضا با ساق کوتاه تهیه و استفاده می‌شد. در سال‌های بعد عراقی‌ها سالانه یک مرتبه کفش پیاده روی در بین بچه‌ها توزیع کردند. 👈 و : یکی دیگر از نوآوری‌های بچه‌ها در آن شرایط با امکانات محدود در راستای تنوع بخشی و رفع نیاز، تولید شوری‌جات ( شور، ) ، و (با استفاده از سهمیه انگور) و مرباجات بود. متداول‌ترین ، مخلوط جوشیده و پودر فلفل تند بود که برای جبران طبع سرد غذاها و مبارزه با امراض و سردی، تهیه و استفاده می‌شد. راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹محمود ماهی در محیط هر کس بنا به هنر و توانمندیهای خود اسباب سرگرمی و مشغولیت بچه ها را فراهم میکرد. بعضی ها با تجارب از و و والیبال تا و ...، گروهی دیگر با و و فیزیک و ریاضی و گروهی دیگر هم با و شوخی و و ... و بالاخره همه به نوعی هم بودند(در رشته های صاحب تجربه) و هم متعلم و در رشته های دیگر... که بسیار خدمتگزار بچه ها بود، در و دکانی برای خنده و طنز درست کرده بود. ماجرا از این قرار بود که هر کس کلمه "" را میگفت، با عصبانیت الکی و دنبال افتادن آقا محمود و زمینه خنده و طنز دیگران روبرو میشد. برای همین بود که معروف شده بود به "محمود_ماهی" روز اول فروردین سال ۶۳ برای سبزی پلو با تن ماهی دادند. البته یادم نیست که تن ماهی رو با پول خود بچه‌ها خریدن یا عراقی‌ها آوردن. محمود ماهی🐟 اعتراض داشت و رفت پیش که چرا امروز ماهی دادن البته با کلام خود آقا محمود چرا از این زهرماری دادن.😡😂😳 حاج آقا به محمود گفت که من هم ماهی نمی‌خورم بیا ناهار با هم بخوریم.😏 حاج آقا با محمود هم غذا شد. یه ظرف غذا براشون آوردن، قاشق اول و دوم رو که محمود زد قاشق سومش پر ماهی شد .😁 خلاصه هیچی محمود افتاد دنبال حاجی یه بازار خنده‌ای هم برای بچه‌ها شد.🦈🐬🐳😂😂😂😂😂 راوی: ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹اجرای فن روی سرباز عراقی در اردوگاهها، علاوه برورزشهای آزاد، مانند ، ، ، ، ، ورزشهای ممنوع (از نظرعراقیها) هم دربعضی از آسایشگاه ها بدور از چشم نگهبان عراقی و با نگهبانی اسرا و امنیتی شدید برگزار میشد. ورزشهایی چون ، ، ، ، و..‌. برای سلامتی و آمادگی رزمی و جسمی انجام می دادیم. حتی در آسایشگاه۱۴ که اکثرا از هم وطنان کُرد بودند و مابه آن آسایشگاه می گفتیم خالوتعش ( به معنای دایی در بعضی از شهرهای ایران مثل بوشهر و کردستان استفاده میشود) . به من دفاع شخصی در آسایشگاه ۱۱ یاد میداد . یک بار فنی را به من گفت اجراء کنم. البته قبل از اجراء باید اطلاع میدادم . او هنوز آماده نشده بود. فن را زدم و او را فرستادم تو هوا 😃😂 البته او ورزیده بود. یک پشتک زد و آمد روی پاهایش ! گفت مگر نگفتم قبل از اجرای فن به من بگو!!. ما معمولا نداشتیم. یکی از روزها با آقای روشنایی در حمام داشتیم دفاع شخصی کار میکردیم، نوبت من بود که آنها را اجرا کنم. همینکه داشتم برمیگشتم به عقب و با مشت محکم می خواستم به حریف بزنم، یک دفعه سر و کله پیدا شد و من زدم تو شکمش😬😳😂😃 او نگاهم کرد و من با از او معذرت خواهی کردم. و الحمدلله ماجرا ختم بخیر شد. راوی ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan