eitaa logo
ناگفته هایی از اسارت
255 دنبال‌کننده
36 عکس
48 ویدیو
0 فایل
بیان خاطرات اسارت آزادگان ۸ سال دفاع مقدس، با هدف آموزش و بازخوانی فرهنگ ایثار و مقاومت و اشاعه این فرهنگ بین افراد غیر آزاده و نسل‌های بعد از جنگ ارتباط با ادمین: @Ganjineh_Esarat بیان خاطرات: @Khaterat_Revaiat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹تلویزیون سال ۶۲ برای آسايشگاه ما آورده بودند و مجبور میکردند که همیشه روشن باشه و معمولا اصرار بر شبکه های مبتذل و و همه هم باید نگاه کنند... اکثریت تماشا نمی‌کردند، تعداد معدودی هم که تمایل به تماشا کردن داشتند به احترام بقیه واکنشی نشان نمی‌دادند. لذا تلویزیون اکثر اوقات خاموش بود. عراقی ها بعد از اینکه متوجه بی توجهی بچه ها به تلویزیون شدند، آسايشگاه را زندان کردند (در را بروی ما بستند) و تهدیدات فراوان که اگر تلویزیون را باز هم خاموش کنید و نگاه نکنید فلان میکنیم و بهمان میکنیم.. چند روزی از زندانی شدن آسايشگاه گذشت، یک روز ضابط احمد () به اتفاق اکیپی از سربازها وارد آسایشگاه شد. همه در حالت آمارگیری به ردیف ۵ نفره پشت سر هم نشستیم. ضابط احمد با آن شکم گنده و قد کوتاه و چشمان ریز و شخصیت متکبرانه و چوب دستی افسری زیر بغل، پس از توپ و تشرهای معمول گفت آنهایی که تلویزیون نگاه می‌کنند بروند آن طرف به صف شوند... چند نفری بلند شدند و رفتند، متوجه شد خیلی ضایع شده و اکثر بچه ها سرجاشون نشسته اند. من هم ردیف های اول نشسته بودم. آمد جلو با چوب دستیش زد رو سرم و گفت تو هم تلویزیون نگاه نمیکنی؟ ، و مسول آسایشگاه ترجمه کرد، جواب دادم که بهش بگو اگر میخواستم تلویزیون نگاه کنم که اینجا نمی نشستم میرفتم آن طرف... ضابط_احمد که بدجوری خراب شده بود، ضربه محکمی با چوبش به سرم زد و چند فحش نثارم کرد... بعد شروع کرد به سخنرانی و شستشوی مغزی به اصطلاح. اینکه به شما اهمیت نمیدهد و شما را به بهانه به فرستاده اند و ها () خودشان جبهه نمیاند و شما ها و را روانه خط مقدم می‌کنند و از این حرفها.. یکی دو بار دست بلند کردم که صحبتی دارم، توجهی نمیکرد. بالاحره با اشاره به من گفت بلند شو ببینم چی میگی.. گفتم اینکه میگویی خمینی به ما اسرا توجه نمیکنه و به فکر ما نیست را از کجا متوجه شدید؟ گفت همه می‌دانند و از BBC.. گفتم اینکه میگی فرماندهانتون شما را دم مرز رها می‌کنند و خودشان نمیاند را از کجا؟ چون من فرمانده گروهان و گردان دیدم که در کنار خودم کشته شدند... بالاخره وقتی از بستن اسایشگاه و جلسه هم چیزی عایدشون نشد، دست از پا دراز تر رفتند و آسایشگاه هم آزاد کردند.. راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan