🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
فهرست خاطرات و داستانهایی که تاکنون در کانال ♥خاطره شهدا♥ درج شده است...
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
1⃣
🌹#شهید_احمد_علی_نیری
♦️https://eitaa.com/khatere_shohada/2
2⃣
🌹#شهید_سید_مجتبی_علمدار
♦️https://eitaa.com/khatere_shohada/41
3⃣
🌹#شهید_حبیب_الله_جوانمردی
♦️https://eitaa.com/khatere_shohada/92
4⃣
🌹#شهید_امین_کریمی
♦️https://eitaa.com/khatere_shohada/144
5⃣
🌹#شهید_هادی_ذوالفقاری
♦️https://eitaa.com/khatere_shohada/272
6⃣
🌹#شهید_مصطفی_چمران
♦️https://eitaa.com/khatere_shohada/614
7⃣
🌹#شهید_مهدی_خراسانی
♦️https://eitaa.com/khatere_shohada/861
8⃣
🌹#شهید_مصطفی_ردانی_پور
♦️https://eitaa.com/khatere_shohada/1032
9⃣
🌹#شهید_منوچهر_مدق
♦️https://eitaa.com/khatere_shohada/1191
1⃣0⃣
🌹#شهید_مهدی_زین_الدین
♦️https://eitaa.com/khatere_shohada/1446
1⃣1⃣
🌹#شهید_مجید_زین_الدین
♦️https://eitaa.com/khatere_shohada/1954
1⃣2⃣
🌹#شهید_ایوب_بلندی
♦️https://eitaa.com/khatere_shohada/2012
1⃣3⃣
🌹#شهید_ادواردو_آنیلی
♦️https://eitaa.com/khatere_shohada/2467
1⃣4⃣
🌹#شهید_لوکا_گائتانی_لاواتلی
♦️ https://eitaa.com/khatere_shohada/2800
1⃣5⃣
🌹#شهید_سید_علی_حسینی
♦️ https://eitaa.com/khatere_shohada/2830
1⃣6⃣
🌹#شهیده_نسرین_افضل
♦️https://eitaa.com/khatere_shohada/3382
1⃣7⃣
🌹#شهید_ستار_ابراهیمی_هژیر
♦️ https://eitaa.com/khatere_shohada/3598
1⃣8⃣
🌹#شهید_مهدی_قاضی_خانی
♦️https://eitaa.com/khatere_shohada/5335
1⃣9⃣
🌹#شهید_ابراهیم_هادی
♦️ https://eitaa.com/khatere_shohada/5499
2⃣0⃣
🌹#شهید_محسن_حججی
♦️ https://eitaa.com/khatere_shohada/6214
2⃣1⃣
🌹#شهید_مرتضی_عطایی
♦️ https://eitaa.com/khatere_shohada/6494
2⃣2⃣
🌹#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
♦️ https://eitaa.com/khatere_shohada/6734
2⃣3⃣
🌹#شهید_محمد_زهره_وند
♦️ https://eitaa.com/khatere_shohada/6867
2⃣4⃣
🌹#شهید_مرتضی_جاویدی
♦️ https://eitaa.com/khatere_shohada/7022
2⃣5⃣
🌹#شهید_روح_الله_قربانی
♦️ https://eitaa.com/khatere_shohada/7353
2⃣6⃣
🌹#شهید_مرتضی_کریمی_شالی
♦️ https://eitaa.com/khatere_shohada/7494
2⃣7⃣
🌹#شهید_احمد_اعطایی
♦️ https://eitaa.com/khatere_shohada/7635
2⃣8⃣
🌹#شهید_محمدعلی_رجایی
♦️ https://eitaa.com/khatere_shohada/7785
2⃣9⃣
🌹#شهید_صادق_عدالت_اکبری
♦️ https://eitaa.com/khatere_shohada/8317
3⃣0⃣
🌹#شهید_ابراهیم_همت
♦️ https://eitaa.com/khatere_shohada/8505
3⃣1⃣
🌹#شهید_مهیار_مهرام
♦️ https://eitaa.com/khatere_shohada/9054
3⃣2⃣
🌹#شهید_ژوان_کورسل
♦️ https://eitaa.com/khatere_shohada/9117
3⃣3⃣
🌹#شهید_شاهرخ_ضرغام
♦️ https://eitaa.com/khatere_shohada/9214
3⃣4⃣
🌹#شهید_کاظم_عبدالامیر
♦️https://eitaa.com/khatere_shohada/9512
3⃣5⃣
🌹#شهید_طیب_حاج_رضایی
https://eitaa.com/khatere_shohada/9584
3⃣6⃣
🌹#شهید_حسین_خرازی
https://eitaa.com/khatere_shohada/9793
3⃣7⃣
🌹#شهید_ایمان_خزاعی_نژاد
https://eitaa.com/khatere_shohada/9985
3⃣8⃣
🌹#شهید_علی_صیاد_شیرازی
https://eitaa.com/khatere_shohada/10086
3⃣9⃣
🌹#شهید_حسن_باقری
https://eitaa.com/khatere_shohada/10232
جاودانه ها.pdf
4.04M
#کتاب_پی_دی_اف
💐نام كتاب: #جاودانه_ها
🌹موضوع: این کتاب شامل زندگي نامه ی ۳۷ شهيد نوجوان كشور است.
✍نویسنده: علی رستمی
🍀انتشارات: نشر شاهد
🌹ڪتابخانہ مجازے دبستان لقمان
https://eitaa.com/joinchat/1780416602C465cb2cbc2
سیر نمایشگاهی چی بودیم چی شدیم.pdf
25.57M
#کتاب_پی_دی_اف
🇮🇷نام کتاب: #چی_بودیم_چی_شدیم
#دهه_فجر
🇮🇷کتابخانه مجازی دبستان لقمان🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/1780416602C465cb2cbc2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انیمیشن
💪#با_قهرمانان💪
نام کلیپ: #شهید_ابراهیم_هادی
💕کتابخانه مجازی دبستان لقمان💕
https://eitaa.com/joinchat/1780416602C465cb2cbc2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انیمیشن
💪#با_قهرمانان💪
🤼♀نام کلیپ: یک تکه از ماه
🥀قهرمان: #شهید_حسن_باقری
💐 ۱۰ شاخه گل صلوات هدیه به روح مطهر این قهرمان شهید
💕کتابخانه مجازی دبستان لقمان💕
https://eitaa.com/joinchat/1780416602C465cb2cbc2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انیمیشن
💪#با_قهرمانان💪
🤼♀نام کلیپ: غیبت
🥀قهرمان: #شهید_محمد_گرامی
💐 ۱۰ شاخه گل صلوات هدیه به روح مطهر این قهرمان شهید
💕کتابخانه مجازی دبستان لقمان💕
https://eitaa.com/joinchat/1780416602C465cb2cbc2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انیمیشن
💪#با_قهرمانان💪
🤼♀نام کلیپ: تواضع
🥀قهرمان: #شهید_عباس_کریمی
💐 ۱۰ شاخه گل صلوات هدیه به روح مطهر این قهرمان شهید
💕کتابخانه مجازی دبستان لقمان💕
https://eitaa.com/joinchat/1780416602C465cb2cbc2
43.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پادکست
🌸نام کتاب: #از_چیزی_نمی_ترسیدم
🍀قسمت: 1⃣
🌼موضوع: زندگی نامه خودنوشت سرباز شهید حاج قاسم سلیمانی
💕کتابخانه مجازی دبستان لقمان💕
https://eitaa.com/joinchat/1780416602C465cb2cbc2
44.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پادکست
🌸نام کتاب: #از_چیزی_نمی_ترسیدم
🍀قسمت: 2⃣
🌼موضوع: زندگی نامه ی خودنوشت سرباز شهید حاج قاسم سلیمانی
💕کتابخانه مجازی دبستان لقمان💕
https://eitaa.com/joinchat/1780416602C465cb2cbc2
32.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پادکست
🌸نام کتاب: #از_چیزی_نمی_ترسیدم
🍀قسمت: 3⃣
🌼موضوع: زندگی نامه ی خودنوشت سرباز شهید حاج قاسم سلیمانی
💕کتابخانه مجازی دبستان لقمان💕
https://eitaa.com/joinchat/1780416602C465cb2cbc2
45.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پادکست
🌸نام کتاب: #از_چیزی_نمی_ترسیدم
🍀قسمت: 5⃣
🌼موضوع: زندگی نامه ی خودنوشت سرباز شهید حاج قاسم سلیمانی
💕کتابخانه مجازی دبستان لقمان💕
https://eitaa.com/joinchat/1780416602C465cb2cbc2
45.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پادکست
🌸نام کتاب: #از_چیزی_نمی_ترسیدم
🍀قسمت: 4⃣
🌼موضوع: زندگی نامه ی خودنوشت سرباز شهید حاج قاسم سلیمانی
💕کتابخانه مجازی دبستان لقمان💕
https://eitaa.com/joinchat/1780416602C465cb2cbc2
27.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پادکست
🌸نام کتاب: #از_چیزی_نمی_ترسیدم
🍀قسمت: 6⃣
🌼موضوع: زندگی نامه ی خودنوشت سرباز شهید حاج قاسم سلیمانی
💕کتابخانه مجازی دبستان لقمان💕
https://eitaa.com/joinchat/1780416602C465cb2cbc2
track 1 - Hazrat Khadije .mp3
40.63M
#پادکست
🔸️ نام کتاب: #ماجرای_عشق_من
🌸موضوع: شرح زندگانی حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها
🔹️ { قسمت اول }
📢صدا: نجم الدین شریعتی
✍نویسنده: انسیه سادات هاشمی
💕کتابخانه مجازی دبستان لقمان💕
https://eitaa.com/joinchat/1780416602C465cb2cbc2
track 2 - Hazrat Khadije .mp3
39.73M
#پادکست
🔸️ نام کتاب: #ماجرای_عشق_من
🌸موضوع: شرح زندگانی حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها
🔹️ { قسمت دوم }
📢صدا: نجم الدین شریعتی
✍نویسنده: انسیه سادات هاشمی
💕کتابخانه مجازی دبستان لقمان💕
https://eitaa.com/joinchat/1780416602C465cb2cbc2
#سیره_شهدا
#سبک_زندگی
🔹️متروی تهران ایستگاهی دارد به نام #جوانمرد_قصاب
🔹️این جوانمرد، همیشه با وضو بود.
🔹️می گفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه...!!
🔹️هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود.
🔹️اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.»
🔹️وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش.
🔹️گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما ما بقی پولت.»
🔹️این جوانمرد با مرام، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید.
⚘ ''شهید عبدالحسین کیانی'' همان ''جوانمرد قصاب'' است!
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@khatere_shohada
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
#خاطرات_شهید_احمد_علی_نیری
سن شهادت: ١٩ سال
اهل شهرستان دماوند
#قسمت 1⃣
دوران کودکی
🍃در اواخر تیر ماه سال 1345 آخرین فرزندم بدنیا آمد. پسری بسیار زیبا که آخرین فرزند خانواده ی ما شد. به اصرار شوهرم نامش را احمدعلی گذاشتیم. احمد در خانواده ما واقعا نمونه بود. همه او را دوست داشتند. همه خانواده اهل نماز و تقوا بودند. لذا احمد از همان دوران به مسائل عبادی و معنوی بخصوص نماز توجه ویژه داشت.
🍃اما احمد هر چه بزرگتر می شد به رفتار و اخلاقی که اسلام تایید کرده بود با دقت عمل می کرد. مثلا وقتی مدرسه می رفت به دانش آموزانی که مشکل مالی داشتند تا می توانست کمک می کرد. وقتی در خانه غذای خیلی خوب و مفصل درست می کردیم جلو نمی آمد. می گفت: «توی این محل خیلی از مردم نمی توانند چنین غذایی درست کنند، حتی برای تهیه غذا معمولی مشکل دارند حالا ما ...» برای همین اگه سر سفره هم می آمد با اکراه غذا می خورد. برای بچه ای در قد و قواره او این حرفها خیلی زود بود. اصلا بیشتر بچه ها در سن دبستان به این مسائل فکر نمی کنند.
🍃هر چه بزرگتر می شد رشد و کمال و معنویت او بالاتر می رفت. یادمه رفته بودیم روستا، مادر یک چوب از باغ دایی آورد و مشغول چیدن سیب شد. وقتی دایی آمد، احمد بهش سلام کرد و گفت: «دایی راضی باش ما یه چوب از داخل باغ شما برداشتیم.» دایی هم برای اینکه سر به سر احمد بگذارد می گفت: «نه من راضی نیستم.» احمد هم اصرار می کرد: «دایی رو خدا، تودایی ببخشید.» دایی هم جدی می گفت: «نه من راضی نیستم.» آن روز اصرار های احمد و برخورد دایی نشان داد که احمد در همین سن کم چقدر به حق الناس اهمیت می دهد.
📚منبع: کتاب عارفانه ، صفحه 18 الی 22
کانال @sangarshohada
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@KHATERE_SHOHADA
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
#خاطرات_شهید_احمد_علی_نیری
سن شهادت: ١٩ سال
اهل شهرستان دماوند
#قسمت 2⃣
نماز اول وقت
🍃بیشترین چیزی که احمد به آن اهمیت می داد نماز بود. هیچ وقت نماز اول وقت را ترک نکرد.حتی زمانی که در اوج کار و گرفتاری بود. معلم گفته بود: «بر خلاف همیشه خارج از ساعت آموزشی امتحان برگزار میشه.» آمدیم داخل حیاط. صدای اذان از مسجد بلند شد. احمد رفت سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: «احمد برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای ازت امتحان نمی گیره و ...» می دانستم نماز احمد طولانی است.
🍃رفتیم کلاس برای امتحان. ناظم گفت: «ساکت باشید تا معلم سوال ها را بیاره.» خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه. بیست دقیقه همینجوری داخل کلاس نشسته بودیم نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد. همه داشتند پچ پچ می کردند که معلم وارد شد. معلم با عصبانیت گفت: «از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما را تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه!» بعد به یکی از بچه ها گفت: «پاشو برگه ها را پخش کن.»
🍃هنوز حرف معلم تموم نشده بود احمد وارد شد. معلم ما اخلاقی داشت که کسی بعد از خودش را راه نمی داد. من هم با ناراحتی منتظر عکس العمل معلم بودم. آقا معلم گفت: «نیری برو بشین.» احمد سرجایش نشست و من با تعجب به او نگاه می کردم. احمد مثل همه ما مشغول پاسخ شد. فرق من با او در این بود که احمد نماز اول وقت خوانده بود و من ... خیلی روی این کار او فکر کردم. این اتفاق چیزی نبود جز نتیجه عمل خالصانه ی احمد.
📚 کتاب عارفانه، صفحه 23 الی 25
کانال @sangarshohada
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@khatere_shohada
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
#خاطرات_شهید_احمد_علی_نیری
سن شهادت: ١٩ سال
اهل شهرستان دماوند
#قسمت 3⃣ (بخش اول)
آغاز تحول
🍃رفتار و عملکرد احمد با بقیه فرق چندانی نداشت. اما احمد به گونه ای دیگر خدا را می شناخت و بندگی می کرد. ما نماز می خوانیم تا رفع تکلیف کرده باشیم، اما دقیقا می دیدم که احمد از نماز خواندن و مناجات با خدا لذت می برد. شاید لذت بردن از نماز برای یک انسان عالم و عارف، طبیعی باشد اما برای یک پسربچه دوازده ساله عجیب بود. من سعی کردم بیشتر با او باشم تا ببینم چه می کند. اما او رفتارش خیلی عادی بود. من در آن دوران دوست احمد بودم. رازدار هم بودیم.
🍃یک روز به او گفتم: «احمد، من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم. اما یه سوال ازت دارم! من نمی دانم چرا توی این چند سال اخیر، شما در معنویات رشد کردی اما من...» لبخندی زد و خواست بحث را عوض کند. اما من دوباره سوالم را تکرار کردم و گفتم: «حتما یه علتی داره، باید برام بگی؟» بعد از کلی اصرار گفت: «طاقتش را داری؟!» با تعجب گفتم: «طاقت چی رو!؟» گفت: «بشین تا بهت بگم.» نفس عمیقی کشید و گفت: یه روز با رفقای محل و بچه های مسجد رفته بودیم دماوند. همه مشغول بازی بودند. یکی از بزرگترها بهم گفت: «احمدآقا برو این کتری را آب کن بیاور.» رفتم کنار رودخانه که ازمون دور بود آب بیارم. از لابه لای درخت ها و بوته ها به رودخانه نزدیک شدم. تا چشمم به رودخانه افتاد یکدفعه ...
👈 ادامه دارد...
📚 کتاب عارفانه، صفحه 26 الی 29
کانال @sangarshohada
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@khatere_shohada
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
#خاطرات_شهید_احمد_علی_نیری
سن شهادت: ١٩ سال
اهل شهرستان دماوند
#قسمت 4⃣
توسل به اهل بيت
🍃در مسجد احمد درباره ی ارادت و توسلات به اهل بیت (ع) صحبت می کرد. احمد آقا گفت: این را که می گویم بخاطر تعریف از خود نیست. می خواهم اهمیت ارتباط و توسل به اهل بیت علیه السلام را بدانی.
🍃بعد ادامه داد: یک بار در عالم رویا بهشت را با همه زیبایی هایش دیدم. نمی دانی چقدر زیبا بود. دیگر دوست نداشتم بمانم. برای همین با سرعت به سمت بهشت حرکت کردم. اما هر چه بیشتر می رفتم مسیر عبور من باریک و باریک تر می شد! به طوری که مانند مو باریک شده بود. من حس کردم الان است که از این بالا به پایین پرت شوم. آنجا بود که حدس زدم این باید صراط باشد؛ همان که می گویند از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر خواهد بود. مانده بودم چه کنم! هیچ راه پس و پیش نداشتم. یکدفعه یادم افتاد که خدا به ما شیعیان، اهل بیت (ع) را عنایت کرده. برای همین با صدای بلند حضرات معصومین را صدا زدم. یکباره دیدم که دستم را گرفتند و از آن نجاتم دادند.
🍃بعد ادامه داد: ببین، ما در همه ی مراحل زندگی بعد از توکل بر خدا به توسل نياز داریم. اگر عنایت اهل بیت (ع) نباشد، پیدا کردن صراط واقعی در این دنیا محال است. بعد به حدیث نورانی نقل شده از امان زمان (ع) اشاره کرد که می فرمایند: «از تمام حوادث و ماجراهایی که بر شما می گذرد کاملا آگاه هستیم و هیچ چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست. از خطاها و گناهانی که بندگان صالح خداوند از آن ها دوری می کردند ولی اکثر شما مرتکب می شوید با خبریم. اگر عنایات و توجهات ما نبود، مصائب و حوادث زندگی شما را در بر می گرفت و دشمنان، شما را از بین می بردند.»
📚 کتاب عارفانه، صفحه ٣٣ الی ٣٤
کانال @sangarshohada
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@khatere_shohada