https://www.instagram.com/tv/CBtYFFFJHUZ/?igshid=cpn2wtmbfw6x
پیج استاد علی صفایی
سعید, [۰۱.۰۷.۲۰ ۱۲:۳۸]
سلام شیخ حرف بسیار خوبی زدند اما کسی باید نقد کند که علم و عمل توام باهم داشته باشد گاهی وقتها در مسیر کارم به نکاتی میرسم که می بینم مرحوم شیخ راه حل را برایم بیان کرده بود و بنده توجه نکردم و یا اینکه شیخ در مرز درگیری با گرفتاری و مشکلی بوده که بنده درحال درگیر شدم و ایشان قصد داشت که به نحوی به شاگردانش راه حل عبور از مشکلات را آموزش بدهد ..اما دریغ که خودخواهی و غرور و شاید هم بی توجهی و سهل انگاری باعث میشد کمتر بیاموزیم ..این نکته را در مورد خودم عرض می کنم یک وقت جسارتا به دوستان نشود...یادم هست در زیرزمین منزل شیخ بودیم
بنده یک قسمت از زیرزمین را بخاطر حساسیتهایی که به استفاده شخصی از وسایلم داشتم ..جدا کردم و نوشتم به این قسمت وارد نشوید ..
خدا رحمت کند شیخ را وقتی صحنه را دید نه تنها موضع نگرفت از دوستان خواست به حریم من احترام بگذارند و مزاحم من نشوند
و جمله قشنگ و طنزی گفتند ..
ایشان گفت دوپادشاه در یک اقلیم نمی گنجد..
خندیدم گفتممتوجه نمی شوم مرحوم شیخ گفت آخه سعید جان هم من ادعای مالکیت دارم و تو هردوی ما الان ادعای پادشاهی داریم پس من عقب نشینی می کنم تا تو راحت تر حکومت کنی
اون روز متوجه این تن نازی ها نمی شدم آرام آرام وسایلم را جمع کردم و سعی کردم برای دوستان مزاحمت درست نکنم.و قانع تر باشم
وخدا می داند هنوزهم از عمق اون حرکت زیبای شیخ که فرمود من عقب نشینی می کنم تو حکومت کن درسهای زیادی در حال یاد گیری هستم ..منی که فکر می کردم اگر کسی چه حق چه ناحق نزدیک حریمت شد باید مثل گرگ باشی..فهمیدم نه مهم تراز دریدن و حمله کردن چیزیست بنام.........گذشت....
نهایی.mp3
26.11M
پادکست بیست و یکمین سالمرگ مرحوم استاد علی صفایی حائری
به نام حق
سلام بر تمام همراهان و علاقمندان به اندیشه و آثار استاد علی صفایی حائری.
امسال برای حفظ حرمت جانها، نتوانستیم در سالگرد وفات ایشان گرد هم آییم. ولی از نزدیکی دلها و گرمی حضورتان بهره بردیم و پادکستی در بزرگداشت مقام استاد تقدیمتان میکنیم.
این اولین تجربه در این مسیر است. آن را به چشم نقطه آغاز بنگرید و ضعفهای ما را به ما هدیه کنيد.
استاد غنوی: ریشه های فقه الاخلاق در اندیشه مرحوم استاد
⚡️سؤال:
«شهریه ایشان [آقای صفایی] هرگز بدست خودشان نمیرسید و با واسطه بدست خانوادههای افراد آبرومندی میرسید که بدلایلی زندانی شده یا گرفتاری دیگری داشتند.» (رد پای نور)
✨سوال اینجاست که ایشان خرج خود و خانوادهشان را از کجا تامین میکردند؟ 🌱پاسخ: یک دوست: ✨شاید این نوع زندگی برای ما که تجربه ای ازش نداریم غیر قابل باور و یا داستانهایی مربوط به افسانه ها و اساطیر بیاید اما مرحوم استاد علی صفایی به تاسی از مرحوم پدرشان شیخ عباس صفایی قائل به رزق من حیث لایحتسب بودند تا رزقی که ماهیانه به حساب واریز شود و بتوان روی ان برنامه ریزی کرد.
مرحوم پدرشان میگفتند وظیفه من تحصیل است و وظیفه خدا براوردن رزق طالب های علم. به من ربطی ندارد که خدا کی و چگونه رزقش را میفرستد. چیزی که به من مربوط است طلب علم است. خدا خودش بهتر میداند رزق و روزی مرا چگونه و با چه واسطه ای واریز کند. رزقی که ثابت و حساب شده باشد انسان را وابسته و ذلیل میکند و خدا مومن را ذلیل نمی خواهد.
این فقط یک حرف نبود. ایشان از خدا خواسته بودند که رزق هر ساله شان حج خانه خدا باشد و سالی که نمیتواند ایام حج در عرفات و مشعر حضور پیدا کند اخرین سال او باشد. یک سال که شیخ عباس صفایی در عطش رفتن به حج دست و پا میزده، هیچ پولی برایش فراهم نمیشود. از قضا یکی از دوستانش را در مسیر میبیند که مشغول فراهم کردن تدارکات سفر به حج بوده. به او میگوید پول تو، هزینه رفت و برگشتت را میدهد درست است؟ با شنیدن پاسخ میگوید: تو هزینه سفر من تا مکه را بده، من هزینه برگشت تو را میدهم.
آن شخص اگرچه از این معامله بیم داشته اما به خاطر دوستی و اطمینانی که به ایمان شیخ عباس داشته میپذیرد و میگوید: قبول، اما باید قول بدهی در بازگشت دستم را توی حنا نگذاری.
پدر مرحوم استاد بی هیچ ترس و واهمه ای و صرفا با توکل به رازق بودن کسی که راهی حرمش شده میپذیرد و آن سال هر دو راهی حج میشوند.
با رسیدن به خانه خدا و پس از اعمال حج هنوز برای شیخ عباس صفایی گشایشی صورت نپذیرفته است. شیخ رو به کعبه به خدا عرضه میدارد: خدایا، من به امید گدایی در خانه ات تا اینجا آمده ام و به تو ایمان دارم. اگر عشق و ایمان من به تو و وعده های راستینت نبود میدانی که چنین نمیکردم.
اکنون هم من نگران نیستم. ازت میخواهم که نگرانی را از قلب همراهانم دور کنی.
وقت مراجعت به منزل، در راه یکی از آشنایان را میبیند که چند روز آزگار در به در دنبالش میگشته را میبیند. آن شخص، مبلغی از طرف یکی از علما به شیخ میرساند و میگوید: آقا فرمودند این را به آشیخ عباس صفایی برسانید سلام ما را ابلاغ کرده و بگویید ایشان ملتمس دعا هستند.
وقتی شیخ به خانه میرسد تمام مخارج دوستش علاوه بر هدیه ای برایش میگیرد و وی را از نگرانی در می آورد.
این نوع زندگی برای ما که پر از تعلق و توقع هستیم به خواب و خیالی شبیه است. تنها کسانی میتوانند اینگونه زندگی کنند که توقع شان را از تمام عالم بریده و فقط و فقط چشم به پروردگارشان دوخته اند.
📚داستان فوق از کتاب خواندنی «افکار و امال شیخ عباس صفایی» و به نقل از خودشان روایت شده. ایشان در سال 57 وقتی نتوانستند به سفر حج بروند به همه می گفتند که امسال آخرین سال عمر من است.
طولی نکشید که ایشان در همان روزها به دیار باقی شتافت و حج آن سال را در جوار اولیای خدا بود. رحمت و رضوان خدا بر روح مطهر پدر و پسر 📢فردا 22 تیر ماه ساگرد رحلت ملکوتی عالم مفسر دانشمند مربی گرانقدر آیت الله علی صفایی حائری است. مباد بخل ورزیدن از تحفه ای برای شادی روح پدر و پسر و شهید محمد صفایی حائری#فاتحه #صلوات #صدقه #احسان #زیارت_ازنزدیک_یادور آرزو بر جوانان عیب نیست. خدایا کاری کن که ما هم اینگونه شویم.🤲
آمین🙏🌱☘️🌷💐
هدایت شده از یک دوست
سلام مجدد
بد نیست حالا که بحث از رزق من حیث لایحتسب و مرحوم شیخ عباس به میان امد داستانی هم از خود ایشان بشنویم:
استاد حاج موسی صفایی فرزند فرزند مرحوم استاد نقل میکردند که در سفری به یاسوج و از آنجا به شیراز جیب مان خالی خالی شد.
شیراز جایی بود که میتوانستیم به خانه دوستانی مانند دکتر اسکندری که ارادت خاصی به پدر داشتند برویم و مابقی هزینه سفرمان را از ایشان قرض بگیریم. البته دکتر اگر میفهمید ما در شیراز با جیبهای خالی در گشت و گذار هستیم کار به قرض و قوله نمی رسید و قطعا ایشان به ما محبت میکردند.
از انجا که پدر هیچ گاه به خاطر جیب خالی در خانه کسی را نمیزد، تصمیم گرفت بدون زیارت دوستان شیراز به دروازه قران برویم و از انجا راهی قم بشویم.
من در ان زمان سن و سالی نداشتم و اگرچه میدانستم پدرم بی خود چنین تصمیمی نگرفته، منتظر بودم ببینم این رزق من حیث لایحتسب، سر جاده و بی هیچ دوست و اشنایی چگونه قرار است به دستمان برسد.
همه پولمان را که روی هم میریختیم، هزینه سفر تا شهرضا که دقیقا میانه راه قم شیراز است را نمیداد.
با ترمز زدن اولین ماشین سوار شدیم. اتوبوس از بوشهر راهی اصفهان بود. همین که سوار شدیم یکی از دوستان جنوبی پدر با دیدن او گل از گلش شکفت و او را در آغوش گرفت و در کنار خودش نشاند.
با رسیدن به رستوران بین راهی و توقف جهت نهار و نماز، غذای مفصلی دعوتمان کرد و بالاخره، اصفهان کرایه سفرمان را حساب کرد و از هم جدا شدیم.
از اصفهان به بعد هم سوار اتوبوس دیگری شدیم و با پولی که در اختیار داشتیم خود را به قم رساندیم.
این هم از ذکر نمونه ای از توکل مرحوم استاد که به حق باید انها را ستود.
11.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۲۱ سال پیش در چنین روزی روح بلند استاد علی صفائی حائری (عین، صاد) در راه سفر زیارتی امام رضا (ع) به ملکوت اعلی پیوست و این بار به میهمانی حضرت در عالم باقی شتافت، امید است ما قطع کننده زنجیری که ایشان از خدا و رسول ص و ائمه ع تا به نسل ما ادامه دادند نباشیم.🤲 🌷✨🌱💐
15.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستانی از حاج آقای عالی به نقل از استاد صفائی
خبر مشرق در مورد مرحوم استاد صفایی
کوتاه ولی خواندنی
mshrgh.ir/1093967
هدایت شده از سید میثم سید میثم
سلام
اقای قدیری ابیانه
اقای صفایی منزل پدرم قبل از انقلاب مجموعه سخنرانیهایی داشتند و...