🔶 دوستى سؤال مى كرد كه چرا ما احساس و حالى را در خود و اعمال خود نمى بينيم⁉️
🔶 به او گفتم: اگر تو در بيابان، ناگهان با شير بزرگى مواجه شوى و يا صداى آن را بشنوى، در اين شرايط، با اينكه خسته و بى حال هستى، حال پيدا مى كنى.
🔶 مى ترسى و فرار مى كنى، حال ترس دارى. حال خوف و فرار دارى، ولى اگر همين شير را در باغ وحش ببينى، باز هم حال پيدا مى كنى، ولى حالِ كمترى است.
🔶 ممكن است بترسى، اما اين ترس خيلى كمتر است؛ چون حجاب وجود دارد.
🔶 پس اگر مى خواهى حالى بدست آورى، دو چيز را بايد مراعات كنى: هم بايد قرب را بدست آورى و هم بايد حجابها را بردارى، كه كسى كه طالب حال است، آن را مفت نمى دهند.
🔶 البته به اين نكته هم بايد توجه كنيم كه آدمى گيرِ حالتهاست. خيال مى كند اگر حالى پيدا كرد و اشك و آهى داشت و گريه اى كرد، خيلى خوب و مقّرب است و يا اگر حال خوشى نداشت و اشكى نيامد، خيلى بد است!
🔶 اين هر دو از بيچارگى اوست؛ چرا كه نه خشكى چشم، علامت بدى است و نه جوشش آن، علامت قرب و خوبى.
📚 اخبات، ص 113
#مهجوریت_تدبر
#اندیشه_تدبری
#تدبر_در_سیره
#شاگرد_قرآن
@shagerd_Quran
هدایت شده از روش تدبر در قرآن و سیره
✨✨✨✨✨✨✨✨
بسم الله الرحمن الرحیم
👌رسول ص چگونه قرآن را مطرح مىكرد؟
@shagerd_Quran
آيا همينگونه به #تفسير آن مىپرداخت؟ #مجموعى و #واژهاى و #موضوعى كار مىكرد؟
اين #سيرهى_رسول و #تاريخ اوست.
👈 او #درس_تفسير نمىگذاشت،
اين طور كه ما #كلاس_تفسير و #نهج_البلاغه و #ايدئولوژى و #شناخت_مكاتب مىگذاريم!👉
آنچه بود #تلاوت_آيهها بود: «يَتْلوُا عَلَيْهِم آياتِه؛ يَتْلوُنَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ»؛ و به دست دادن معيار انتخاب، «تَواصَوْا بِالْحَقِّ».
اگر #قرآن در جايگاه خودش مطرح شود و #حق_تلاوتش ادا شود، احتياج به #توضيح و #تفسير ندارد.
و اگر در جاى خودش ننشيند و #مخاطب خودش را نيابد، آن وقت #تحريف شده و #منحرف گرديده است؛ «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِه». #تحريف نه زياد كردن بر قرآن و نه كم كردن از قرآن است، كه #تحريف همين جايگاهها را به هم زدن و موضعها را ناديده گرفتن است. اين تحريفى است كه روايات صحيح هم از آن حكايت مىكند.
@shagerd_Quran
اگر در #مقام_شك، #آيههاى_انكار را به كار بگيرى و اگر در #مقام_توبيخ، #آيههاى_محبت را بخوانى، #تحريف كردهاى. و اينجاست كه آيهها گنگ و نامفهوم و حتى طنز آلود و خندهآور مىشوند.
كسى كه بايد #حركت كند، يك آيه براى او كافى است. #يك_سؤال براى او كافى است؛ «أَتُترَكُونَ فى ما ههُنا آمِنينَ؟ فى جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضيم ...؟ و تَنْحِتُون مِنَ الْجِبال بُيُوتاً فارِهين؟»
#صالح از قومش همين را مىپرسيد: آيا شما متروك و رها شدهايد در همينها ... در همينها ... آيا شما متروك شدهايد با امن و امان ... در اين
باغها ... و چشمهها ... و كشتزارها ... و نخلهايى كه شكوفههايش رسيدهاند...؟
شما متروك ماندهايد كه از كوهها خانه بسازيد و خوش باشيد؟
براى حركت همين سؤال كافى است. انسانى كه خودش را بيشتر از اين تلاوت تكرار و زندگى محدود ديد، راه مىافتد و حركت مىكند و همان را مىگويد كه #ابراهيم گفت: «انى ذاهب»؛ من روندهام. من نمىتوانم بمانم. و علامت اين حركت همين است كه به گذشته حسرت نمىخورم. اين #كافر است كه #حسرت گذشته را دارد. مىگويد: «ياليتنى كنت ترابا»؛ كاش خاك بودم. كاش رويشى مىداشتم. و كاش مثل #سنگها #چشمهاى را از دلم بيرون مىريختم.
@shagerd_Quran
(#مرحله_اول): كسى كه #ارزش خودش را مىشناسد و #اندازهى_خودش را مىبيند، ديگر ماندگار نيست، #رونده است، «انّى ذاهِبٌ ...»
اينجاست كه #مرحلهى_دوم مىرسد؛ #جهت رفتن و #مذهب تو كدام است؟ رو به چه چيزهايى خواهى آورد؟ رو به آنچه كه در اين پوست و پايينتر از توست؟ تو از پوست بيرون آمدهاى ديگر نمىتوانى در پوست بگنجى. نمىتوانى در اين محدوده، مقصودى و مذهبى داشته باشى. پس «انى ذاهب الى ربى».
رو به سوى #حاكميت مىآورى و او را مىخواهى كه #جهت تو و #مقصد تو و #حاكم تو و #محرك تو باشد.
و #مرحله_سوم، طى اين راه با دستگيرى و همراهى اوست؛ «انّى ذاهِبٌ الى رِبى سَيَهْدين ...» كسى كه راه افتاد او به زودى همراهيش مىكند و مىرساندش.
@shagerd_Quran
من در #مرحلهى_شروعم همين آيهها برايم #كافى هستند. اگر #تمام_قرآن را بخوانم و موضوعى و واژهاى كار كنم، به #بنبست مىرسم. به آيههاى جبر و اختيار و آيههاى توحيد برخورد مىكنم، به بنبست مىرسم و دچار تناقض مىشوم.
و اين است كه آيهها #تحريف شدهاند و در جاى خود ننشستهاند.
#تفسير به اينگونه كه ما با آن همراه شدهايم، نتيجهى #انحراف از بر خورد صحيح با قرآن است.
تطهير با جارى قرآن، ج1، ص: 23
#مکتب_تدبر
#فرهنگ_تدبر
#تحریف_قرآن
#مهجوریت_تدبر_در_قرآن
#اندیشه_تدبری
#تدبر_در_سیره
#تطهیر_با_جاری_قرآن
#استاد_علی_صفایی
#شاگرد_قرآن
@shagerd_Quran