خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
مبینی: این حرف کدام یک از بزرگانی که قبول داریم نیست؟ خب همه ی بزرگانی که قبول داریم در مورد حوزه هم
سید مجید طباطبایی:
سلام علیکم
به کار بردن تعبیر ذوق زدگی از سوی جناب عالی در مورد بنده ، اصلا شایسته و مناسب نیست .
عرض بنده این است که کلام حاج شیخ ، به سبب اصالت و صحتش دامنه نفوذش ناخودآگاه ، بدون این که ما ذوق زده ها و ذو ق نزده ها کمترین کاری بکنیم ، یا تکانی به خودمان بدهیم یا از جایمان حرکتی بکنیم تا درون یک همایش حوزوی وارد می شود.
آقای رهدار زید عزه هم چه ما بپسندیم و نپسندیم در بین جمعی از حوزویان و دانشگاهیان نفوذ کلام دارد.
مسعود حیدری:
بنده هم هیچگونه ذوق زدگی درگزارش شماندیدم،بهتراست دوستان جوان دقت بیشتری درتعابیرداشته باشند،اگرزمان اوج فشارها به مرحوم استادوتفکرایشان درحوزه راشاهدبودید که رفت وآمدباایشان ازنگاه بعضی ازصاحبان تریبون حوزه یک جرم محسوب می شد وچه هاکه نمی گفتند ومقایسه آن بافضای کنونی که بعضی درانتساب کلام خودبه استادوتفکرایشان سنداتقان وافتخارمی دانند آن موقع چنین گزارشاتی(صرفاگزارش)عیارخودراخواهدیافت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️قسمت ۲۹ برنامه تلویزیونی مصیر
✴️ اولین قسمت از مجموعه برنامهٔ
استاد #علی_صفایی_حائری
▫️با موضوعِ «تعلیم و تربیت
در اندیشه مرحوم استاد صفایی»
👤 با حضور حجتالاسلام سید عباس لاجوردی، مسئول موسسه لیلة القدر
➖ تربیت انسانِ آزاد
➖ انسانِ آزاد چه کسی است؟
➖ طرح کلی دین
➖ حجاب میوهٔ شناخت
🗓 یکشنبه ۱۳ مهر، ساعت ۲۱
📺 شبکه چهار سیما
🌿 @GeraFekr
خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
▪️قسمت ۲۹ برنامه تلویزیونی مصیر ✴️ اولین قسمت از مجموعه برنامهٔ استاد #علی_صفایی_حائری ▫️با
″صراط″:
سلام
برنامه تمام شد
مجموع برنامه(مجری و طراحی صحنه و تصاویر و صوت ها و معرفی استاد) رو که در نظر بگیریم، می تونم بگم برنامه ای در حد همون شبکه چهار بود.
و اینکه به تعبیر یک جوان غیر طلبه ای که داشت برنامه رو می دید، فرمایشات حاج آقا لاجوردی این نکته رو داشت که چون خودشون تسلط داشتند بر مباحث مرحوم استاد، فقط اشاره می کردند و رد می شدند و مخاطبینی که آشنا نبودند، متوجه نمی شدند.
اما در مجموع یک شروع خیلی خوبی بود که یک برنامه مستقل، درباره ی خود مرحوم استاد، با تصاویر و صوت و معرفی و شاگرد ایشون، در تلویزیون، باعث میشه راه معرفی بینش و اندیشه ی ایشون به جوون ها، سریع تر طی بشه.
خدا خیر بده به همه کسانی که زحمت کشیدند
گمشده انسان ارزش وجودی اوست:
البته که این برنامه محدود جای تحلیل وتبیین مکتب استاد را ندارد .وبه هر حال تاحدودی سر فصلها وارجاعات استاد لاجوردی به جا بود.وباید پای درس اساتید تلمذ کرد.
″صراط″:
قطعا به جا بود
ولی به فهم برخی نمی رسید
نصرت الله:
اگه خاطره میگفتند و این پرسش را ایجاد میکردند که ایشان محصول کدام مکتب فکری بوده اند که اینگونه شده اند بهتر بود
گمشده انسان ارزش وجودی اوست:
به نظر میرسه این بحث اشاره به این داشت که تلقی انسان از خودش باید عوض بشه .وتا اینجا کفایت میکرد.البته امیدواریم در ادامه با بیان وجه تمایز بینش استاد با سایر علما کاملتر هم بشه
هدایت شده از فرهیختگان تمدن شیعیnbo.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد شیخ علی صفائی حائری :
امام حسین علیه السلام خواستنی است، خدا شاهد است انسان بعد از سالهای سال گرمی انگشتان حسین علیه السلام را احساس می کند. گاهی این حوس به ذهن می آید که دست حسین علیه السلام روی سرش کشیده شود. گاهی حصرت آن صورتی را می خورم که دست حسین علیه السلام روی آن کشیده شده. حسین علیه السلام دوست داشتنی است، حسین علیه السلام خواستنی است، نمی دانم چه جور می شود امام حسین علیه السلام را کشت باور نمی کنید بارها و بارها فکر می کردم اصلا چطور شمشیر بر پیکر امام حسین علیه السلام نفوذ می کند بر من سنگین بود که چطور می توانند اینها روی سینه حسین علیه السلام بنشینند.
Nbo.ir
https://eitaa.com/ftshiee
مرحوم آیت الله حاج عباس صفایی حائری در کتاب تاریخ سید الشهداء علیه السلام صفحه ۵۸۴ نوشته اند: «بیست سال پیش از این از زیارت جلوگیری می نمودند من از قم با سیدی از رفقا به عزم زیارت به سمت صالح آباد- اندیمشک فعلی- رفتیم از اندیمشک تا اهواز با قطار حرکت کردیم در خرمشهر سختگیری مینمودند و هر ماشین یا کشتی که وارد خرمشهر میشد به وسیله مأمورین شهربانی مسافرین را دقیقاً بازرسی میکردند و کسی که برای زیارت آمده بود محروم می شد شاید قریب ده روز در اهواز ماندیم و این مسافرخانه هایی که امروز دایر است نبود و در یک قهوه خانه توقف داشتیم تا آنکه به فکرم رسید که نزد یکی از شیوخ بنی طرف که قبلاً به قم تبعید شده بود و از آنجا به اهواز و تحت نظر هم بود بروم چون به او مراجعه کردم و مرا شناخت قول مساعد داد در منزل او بودم نیمه های شب از تکلم و سخن گفتن خود بیدار شدم دیدم زبان من به اختیار من نیست و بی اختیار این جمله را می گویم« از راه محمره برو راه محمره خوب است» چون مکرر گفتم و خوب گوش کردم زبان من از کار افتاد از جا برخاستم و دیدم باران می آید این باران خیلی طولانی شد و آن راه مسدود شد چون دیگر اتومبیل نمی توانست برود از منزل شیخ بیرون آمدم و وسیله حرکت با کشتی فراهم شد و با همه مشکلات که در جلو بود راه برای ما باز می شد تا با خوشی به مقصد رسیدیم»
هدایت شده از گرافکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ ویژگی آثار و اندیشه
استاد #علی_صفائی_حائری
از زبان دکتر #احمد_رهدار
📝 «عین-صاد» تسلط فوقالعادهای به ادبیات روایی داشت. از هر ۵۰ واژه در آثار ایشان، ۳۰ کلمهٔ آن ترجمهی واژگان روایی میباشد.
📺 برنامهی دیدنیِ "سوره"،
شبکه ۴، ۱۹ مهرماه ۱۳۹۹،
فصل سوم با موضوع
«محمد رسولالله ص»
🌿 @GeraFekr
هدایت شده از مناهج 🇵🇸🇮🇷
🌀 آخوندی چه فایدهای دارد؟
📝 پاسخ مرحوم علی صفایی حائری به ناامیدان سیاهنما
🔻 هنگامی که من وارد حوزه شده بودم، افرادی که دلسوزی میکردند و استعداد مرا میشناختند، میگفتند: «پسرم! آخر آخوندی چه فایدهای دارد؟ اصلا آخوندی دورهاش گذشته»!
و گاهی میگفتند: «بين آخوندها چقدر بد هستند و چه کارها که نکردهاند!» و شروع میکردند دادِ سخن دادن در این زمینهها.
🔹 و هنگامی که خطابه طولانی آنها تمام میشد، میگفتم:
«این حرفها را قبول دارم و بهتر از شما هم میدانم و چون اینها را دانستهام مجبور شدم که در این راه بیایم. اگر به اندازه احتیاج، آخوند و روحانی داشتیم، که به من احتياج نبود. اما حالا شما هم باید بیایید تا این زمینه پر شود و به اندازه احتیاج و نیاز اجتماع، فقیه در دین تهیه شود و آنگاه به کارهای دیگر بپردازیم، چون اجتماعی که مغز و قلبش گرفتار است، فکر و روحش عليل است، نمیتوان برایش لباس قشنگ و وسایل قشنگ و مدرن و تکنیک پیشرفته درست کرد؛ چون این تکنیک پیشرفته با این فکر مسموم و قلب آلوده، جز به نابودی و هلاکت ما خدمت نمیکنند، جز تیغ دادن در کف زنگی مست نیست!»
🔻 و در اینجا بود که همان خطابهسرایان زبردست، با بیچارگی میگفتند: «آخر ما کار داریم و بار داریم و فلان داریم و بهمان داریم».
🔹 و من میگفتم: «وقتی که انسان کارهای زیادی پیش رو دارد، باید به ترتيب الأهم فالأهم شروع کند و با ملاک اهمیت جلو بیاید. مگر این تربیتها و آدمسازیها و درمان دردها، بیکاری است؟! این بزرگترین نیاز و بزرگترین احتياج و در نتیجه بالاترین کار است.»
«آخر آدمهایی که از درون پوک و فاسد شدهاند، طبیب و مهندس میخواهند چه کار؟! یا مربی میخواهند و یا جلّاد. و تازه اینقدر داوطلب در آن طرف هست که هر سال پشت دیوار کنکور روی هم کپک میزنند و گند میگیرند. پس برای این طرف هم باید کاری کرد و با این توجه شروع به کار کرد، که همه فاسد و بد هستند و همانطور که میگویید فلان و بهمان هستند.
🔻 و در اینجا بود که میگفتند: «آخر این کارها هم نتیجه ندارد. این همه آخوند، مگر چه کردهاند؟!»
🔹 و در اینجا بود که مشتشان باز میشد، میگفتم: «تا به حال میگفتید همه بد هستند و فلان و بیسار هستند. خب، از بدها چه توقع دارید و چه کاری میخواهید؟!»
و میگفتم: «بر فرض اینها کاری نکرده باشند، این وسیلهی تبرئهی شما نمیشود و دلیل نشدنِ کار نمی شود. شما دستها را بالا بزنید و مریضها را درمان کنید و از غرق شدهها دستگیری نمایید و لااقل دارو و درمان را در دسترس بگذارید تا هر کس بخواهد نجات بیابد و هرکس نخواست و از روی نخوت و عناد درمان پذیرفت، با حجت تمام جان بکند و بمیرد.»
📗 روحانیت و حوزه، صص۱۷۵-۱۷۷
#عین_صاد
#فسلفه_طلبگی
@Manahejj
خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
🌀 آخوندی چه فایدهای دارد؟ 📝 پاسخ مرحوم علی صفایی حائری به ناامیدان سیاهنما 🔻 هنگامی که من وارد حو
البته ویرایش میخواهد : خط آخر «درمان را نپذيرفت» و #فلسفه طلبگی
هدایت شده از مناهج 🇵🇸🇮🇷
🌀 تو که پدرت روشنفکر بود، چرا گذاشت آخوند بشی؟!
📝 پاسخی به ناامیدان سیاهنمای حوزوی که دنبال بیانگیزه کردن طلاب هستند
🖋 مرحوم علی صفایی حائری
🔹 در حدود سال ۴۵ بود، من در صحن نو در یکی از مقبرهها درسی داشتم که حدود ساعت ده با یک استاد خصوصی می خواندم. من روبهروی مقبره، کنار میلههایی که بر سر قبرها میگذاشتند نشسته و منتظر بودم تا استاد بیاید و درسم را بگوید. آن طرفتر هم چند نفر از مردهخورها و مقبرهچیها نشسته بودند و کنار آفتاب گرم و مطبوع، صحبتشان گرم و سرد و گُم بود.
🔹 در این اثنا یک نفر پیرمرد آمد که به من اسمش رسیده بود و میگفتند خیلی حرّاف و متلکپران و خوشمزه است. از راه که آمد مقبرهچیها برایش بلند شدند و او هم کنارشان نشست و فاتحهای خواند و بعد شروع کرد به دیدزدن اطراف.
نگاهش که به من افتاد -با آن قیافه و با آن سن و با آن کتاب- چشمهایش را جمع کرد و دقت كرد و با تحقیر از مقبرهچیها پرسید: «این دیگه کیه؟»
❓یکی از آنها مرا میشناخت و پدرم را هم میشناخت، معرفی کرد و او با آشنایی نخوت زدهای رو به من کرد و گفت: «تو که پدرت روشنفکر بود، چرا گذاشت آخوند بشی؟!»
🔹 مقبرهچیها گوش بودند و بعضیهاشان لبخند میزدند و پیرمرد هم رویی ترش میکرد، سینهای صاف میکرد و منتظر جواب بود.
من هم خیلی آرام و بیتوجه مقداری نگاهش کردم و بعد با نیشخندی ازش پرسیدم: «مگر آخوندی چه عیبی داره؟!»
من این سؤال را طرح کردم تا حرفهایش را بزند و شکمش را خالی کند و او هم منتظر همین فرصت بود، ماشینش را روشن کرد وگاز داد، که «ای بابا اینکه دیگه مثل کفر ابلیس میمونه! حالا از من می پرسی چه عیبی دارد!»
و شروع کرد، که «شبش این طور است و روزش این طور و درسش این طور و بحثش این طور، طلبگیاش فلان و روضهخوانیاش بهمان و تبلیغش بیسار و آقاییاش چنین و مرجعیتش چنان!»
و به قدری مسلط بود که برای من هم تعجبآور بود. و بعد فهمیدم قبلا آخوند بوده و بیرون آمده و این تسلطش از همانجا آب میخورد و در نتیجه، تعجبم رفت.
🔹 آن روز در من حال عجیبی گذاشته بودند. او با طنز و شوخی و مسخره، حرف هایش را خوب قالب می کرد و شرح میداد و از حضار تحسین میطلبید و از من هم تسلیم.
اما من داشتم با مورچهها ور میرفتم و بیاعتنا به تمام خوشمزگیهایش گنجشکها را نگاه میکردم و اطراف را میپاییدم و اصلا به او نگاه هم نمیکردم.
و او که میدید مخاطبش این طور خودسر و بازیگوش و بیاعتناست، به دیگران میپرداخت و از آنها تصدیق میخواست و عاقبت نگاهش در چشم من افتاد و کنجکاو شد که حالم را بررسی کند. نگاه من تیز و مسخره بود.
🔹 خیلی آرام گفتم: «شما خوب بود از من میپرسیدید که برای چه آخوند شدهام، اگر میگفتم نون و آب و شب و روز و فلان و بهمان، خب، راهنماییام میکردید؛ که آقا بفرمایید اون طرف، این در بسته است و بازم که بشه، این خبرها نیست. باید شب چطور بخوابی و روز چطور راه بری و دنبال ... بیفتی و...». و شروع کردم حرفهایی را که زده بود با مسخرگی قطار کردن.
او کلافه شده بود و سرفه میکرد و گردنش را میخاراند و آخر طاقتش طاق شد و گفت: «بفرمایید شما ...آقا میخواهید چه کار کنید؟ چرا آخوند شدید؟!»
🔹 من هم با بیپرواییِ تندی که از چنان بچه آرامی بعید مینمود، گفتم: «من آخوند شدم تا یک مشت آدم احمق؛ مثل تو را که هنوز به نون و آب و ... و شکمشون فکر میکنند، بیارم بالا!» و ساکت شدم.
و اون بیچاره داشت سر میخورد و میگفت: «توی بچه میخواهی منو بالا بیاری؟! این همه آخوند هست، هرجا نگاه میکنی، خدا بده برکت».
🔹 و من با صلابت ماتم گرفتهای گفتم: «اگر یک غربال بزرگ بذارن توی این مدرسه و این آخوندها را که تو میگی، بریزن توش چقدرشون سالم میمونن؟!»
به آرامی طنز آلودی گفت: «پنج نفر». گفتم: «خر مصب! (مذهب) پنج تا برای این جمعیت قم، این استان مرکز، این ایران بسه، تا برسه بقیه جاها؟!»
✅ و بعد گفتم: «من آمدهام که ششمی آن پنج تا بشوم و تو هم باید هفتمی آنها باشی و پسرت هم و استعدادهایی که میشناسی، به ترتیب باید این نیاز را برآورند و این احتياج را جوابگو باشند، نه اینکه از گود بیایی بیرون و کناری بنشینی و توی آفتاب گردنت را بخارانی و همه را تخطئه کنی و شب و روز آنها را به چوب بگیری و مرا هم بیرون بفرستی».
✅ راستی چارهای جز این نیست که هرکس خود بار مسئولیت را به دوش بگیرد و به مقصد برساند.
📗 روحانیت و حوزه، صص۱۷۷-۱۸۰
〰〰〰〰〰
📌 بیشتر بخوانید:
https://eitaa.com/manahejj/3215
💬 پ.ن: طبعا فضای حوزه و روحانیت نسبت به قبل انقلاب (سال ۴۵) بسیار رشد داشته است و انتشار این نوشتار، صرفا جنبه پاسخ به توطئه «بیانگیزه کردن طلاب» را دارد.
#عین_صاد
#فسلفه_طلبگی
@Manahejj
هدایت شده از Mrm
با عرض سلام و وقت بخیر
متاسفانه مطلع شدیم برادرِ آقای دکتر صابریان، به علت سکته مغزی در ICU بستری گردیده و وضعیت مناسبی ندارند.
از همه دوستان تقاضا می کنیم جهت سلامتی و شفای همه بیماران و بویژه ایشان، حمد شفا تلاوت بفرمایند با صلوات بر محمد و آل محمد.
هدایت شده از مؤسسهٔ لیلةالقدر تهران
معرفی_شخصیت_و_اندیشۀ_استاد_علی_صفایی.mp3
5.78M
#معرفی_استاد_علی_صفایی ۱
❇️ معرفی شخصیت و اندیشۀ استاد صفایی
♻️ انسان از زمانی که به آزادی و اختیار خویش پی بُرد، دریافت که فرزندِ انتخابهای خویش است، نه محکومِ شرایط.
☘ @EinSadTehran
🌐 Einsadtehran.ir
تفسیرسوره همزه.wav
39.75M
بخشی از تفسیر سوره همزه استاد صفایی ره تقدیم شما👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی حاج اصغر زنجانی بر پیکر سالک الی الله حاج آقا فخر تهرانی با حضور آیات عظام استادی، موسوی تهرانی و استاد صفایی حائری رحمة الله علیه ۱۳۷۳۰۵۰۱
هدایت شده از سید مجید پورطباطبایی
سلام علیکم شهید حسین ثروت دار ☝️، به فاصله چند ماه بعد از شهید اصغر ترک علی عسکری جمع شاگردان مرحوم حاج شیخ را ترک کرد . عقد بسته بود که شهید داشت ، در سردخانه بهشت معصومه ، پیکرش را دیدم ، نصف صورتش را تیر بار دشمن برده بود. در تشییع جنازه اش که قوچان بر گزار شد ، بنده ، آقای دکتر امیر قاسمی ، حجت الاسلام و المسلمین سعید بهمنی (که خود اصالتا قوچانی است ) شرکت داشتیم .
این سال ها ، هم برخی وقت ها که هنگام بازگشت از مشهد از مسیر شمال بر گشته ایم ، بر سر مزارش فاتحه ای خوانده ایم .
شهید حسین.. چهارمین شهید از رفقا بود ، یک محمد علی نامی بود( فامیلی اش یادم رفته است )که سال سوم طلبگی اش بود که به واسطه گلوله مستقیم توپ فقط نصف پایینی بدنش باقی ماند ، شهید رضا چمانی هم بود ظاهرا شیرازی بود . از این دو بزرگوار هیچ نام و نشانی بنده و سایر رفقا در دست نداریم .
کار بسیار قشنگی که خانواده همسر سابقش انجام دادند ، این بود که پس از گذشت دو سال از شهادت حسین ، وقتی برای دخترشان خواستگار آمد ، از قم رفتند قوچان ، از پدر و مادر حسین اجازه گرفتند . در حالی که به طور طبیعی و عادی به این اجازه نیازی نبود، دخترشان فقط چند ماهی عقد بسته حسین بود و هنوز زندگی مشترک را شروع نکرده بودند.
هدایت شده از سید مجید پورطباطبایی
♦️معرفی شهید محمد حسین ثروتدار
🔹️تولد:۱۳۳۳
🔹️شهادت:۱۳۶۶
🔹️محل تولد:قوچان
🔹️مسئولیت:رزمنده مبلغ
🔹️محل شهادت:شلمچه
🌷🌷🌷
بخشی از زندگی نامه شهید:
در اوایل انقلاب فعالیت چشمگیری در رابطه با پیشبرد انقلاب و در درگیری با منافقین و دیگر احزاب مخالف نظام داشت،ودر جبهه به عنوان روحانی رزمنده حضور داشت ودر عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید.
📎با ما همراه باشید👇👇👇👇👇
🔺 آدرس صفحه اینستاگرامی:
http://instagram.com/sh_737_q
🔺آدرس کانال تلگرامی:
https://t.me/joinchat/AAAAAEThvAjWJaw29ohzdw
هدایت شده از حیدری نیک
خدارحمتشان کند دوسالی هم حجره بودیم وقتی خبرشهادتش رابه مرحوم استاددادم اشک درچشمانش حلقه زدوآثارغم واندودرچهره شان کاملا هویداشد، استادبسیارحسین رادوست داشت وانصافاازمخلصین وپاکان روزگاربود،خدایش مقامش رامتعالی گرداند