◾روضه مراسم #ختم_پدر◾
غم مرگِ پدر کوچک غمی نیست
جگر میسوزد و درد کمی نیست
پدر زیبا گُل باغ وجود است
که بی او زندگی جز ماتمی نیست
بیا بابا که با یادت غمینم
چگونه جای خالیتو ببینم
آی دلم تنگه با این حالِ خسته
کنارِ قبر تو دختر نشسته
دلم تنگه ب یاد خاطراتت
ب یاد پیکر بیمار و خسته
دلم تنگه برای خنده هایت
ب یاد قامت از غم شکسته
دلم تنگه برای رنج هایت
برای دستهای پینه بسته
◾خانواده ی محترم....... داغ بابا دیدین ، خدا صبرتون بده، ب والله خیلی سخته هر موقع دلتون از زمانه میگرفت میگفتید هنوز بابا داریم ، تاج سر داریم، چند روزه ک روی بابا رو ندیدین ، چند روزه ک چراغ خونه خاموش شده، عزیزان داغدیده میدونم دلی غمدیده دارین نمیخوام نمک رو زخمتون بپاشم، ولی باید بگم پدر ستون خانه و روشنایی خانه ست ، پدر پشت و پناه و تکیه گاه دختره، اما اگر داغ دیدین فامیل اومدن ، دوستان و همسایه گان اومدن تسلیت و سرسلامتی دادن ، تنهاتون نذاشتم، اما بمیرم برا یتیمان حسین، آخه تو کربلا کسی نبود با عزیزان حسین همدردی کنه ، بمیرم هر وقت که میگفتن بابامونو میخوایم با ضرب تازیانه و سیلی جوابشونو دادن، شما رو فامیل با ناز و نوازش از بدن بابا جدا کردن اما بمیرم برای یتیم امام حسین با ضرب سیلی و تازیانه از بدن بابا جدا کردن ، بخدا داغ بابا آتیش میزنه قلب آدمو، اما برا دختر داغ بابا سخت تره ، همه ی وجود ی دختر باباشه، الهی بمیرم برا غربتت حسین جان، بخدا خیلی سخته یه دختر
بدن پاره پاره باباشو ببینه ، بخدا خیلی سخته ی دختر بدن بی سر باباشو ببینه ، ی جایی هم تو خرابه ی شام بی بی رقیه ی سه ساله هی بهونه ی بابا رو میکرد، هر کاری کردن این دختر آروم نشد ، اینقدر گریه کرد تا سربریده ی بابا شو براش آوردن ، با دستهای کوچیکش این سر و ب سینه گذاشت شروع کرد ب درد و دل کردن😭😭😭
@khatme14
✿༅✤ ⃟◼️ ⃟ ✤༅◼️༅✤ ⃟◼️ ⃟ ✤༅✿
﷽
#مجلس_ختم_پدر
خدایا کجا رفته بابای من
امید دل وروح شیدای من
کجاشد امیدم,,که از غم خمیدم
پدر جان پدر ,پدر جان پدر
بگفتند که بابا سفر رفته است
ندانم چرا بی خبر رفته است
صفای دلم بود,,همه حاصلم بود
پدرجان پدر ,پدر جان پدر
تو رفتی واز غم شکسته دلم
فراغت پدرجان شده مشکلم
زتن شد قرارم,,که بابا ندارم
پدر جان پدر,,پدرجان پدر
امید دل وجان کجا رفته ای
زکاشانه خود چرا رفته ای
گل من بهارم ,,ببین حال زارم
پدرجان پدر,,پدرجان پدر جان
@khatme14
✿༅✤ ⃟◼️ ⃟ ✤༅◼️༅✤ ⃟◼️ ⃟ ✤༅✿
634.9K
فراق مادر
✍️ شاعر علیرضا علوی زنجانی ✍️
🎤 مهندس حاج علیرضاداداش نژاد میاندوآب
سبک :منم باید برم
یانور خدا اورک بیله چتین مصیبته
نقدری صبر ایدیم آنا فراق غربته
آنام آنام آنام آنام آنام آنام آنام
مزارون اوسته من آنا جهانی داغلا رام
یادیما دوشموسن آنا اورکدن اغلا رام
آنام آنام آنام آنام آنام آنام آنام
اولوم فدا سنه دور آنا بیله یاتما سن
گلوب بالالارین بیزی گوزوندن آتماسن
آنام آنام آنام آنام آنام آنام آنام
مقصده چاتموسان نیه بالاوی آتموسان
گوزون یوموب آنا نیه ائیلری آتموسان
آنام آنام آنام آنام آنام آنام آنام
قان اولدی گوزیاشیم آناایشیم فغان اولوب
سس ویر سسیمه سن آنااورگیم قان اولوب
آنام آنام آنام آنام آنام آنام آنام
دردیمی یوخ بیلن آناسیز قالمیشام آنا
اشکیمی یوخ سیلن آناسیز قالمیشام آنا
آنام آنام آنام آنام آنام آنام آنام
اجل گلوب بوگون آنا بالادن ایلدی
بیور گوروم آنا. تازه منزلون نجدی
آنام آنام آنام آنام آنام آنام آنام
فراقه آغلارام آنا یاسیوی ساخلارام
چتیندی آیریلیق آنا قراوی باغلارام
آنام آنام آنام آنام آنام آنام آنام
محبت عالمی هیچ کس آنایه چاتمیوب
دنیاده هیچ آنا والله بالاسین آتمیب
آنام آنام آنام آنام آنام آنام آنام
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
@khatme14
اوخشاما جوان ترکی
سالار اورکده او هر زمان جوان ئولومی
ایدر آتا آنا قدین کمان جوان ئولومی
باخاندا عکسینه هر کس الین چالار الینه
ائدر اورکلری بیر لخته قان جوان ئولومی
همیشه درده اولار مبتلا جوانی ئولن
دییر گوزیمده آزالمیش ضیا جوانی ئولن
آناسی اولسا سیزیلدار اورکلری یارالار
ویرار باشینا دییر وای بالا جوانی ئولن
گرک جوانی ئولن اکبره توسل ائده
آناسی لیله وئردی تکان جوان ئولومی
جوانین ئولمگی ئورک یارالار
انسانین طاقتین الیندن آلار
آتانین قامتی بوکلن یرده
گورن گورر ننه نه حاله قالار
دییر اوغول آرزو گولین درمدیم
طوی کارتووی اللره گوندرمدیم
ئولنه جک نیسگیل منی یاندیرار
الیوی گلین الینه وئرمدیم
بخت اولدوزم آخاندا
یاندیراندا یاخاندا
قوجاقلارام دیزیمی
جوانلارا باخاندا
بایرام اولاندا گول بیتر چمنده
آنالار اوغول پایی گلنده
اوغلی ئولن ننه حزین آغلار
ئوز اوغلونون تای توشون گورنده
چیخماغ داغی چتیندی
یولماق باغی چتیندی
هامی بیلر دنیادا
بالا داغی چتیندی
😭😭😭😭
@khatme14
📚شعر جدید در فراق مادر فارسی ترکی
🎼باآهنگ من مانده ام تنهای تنها
زبانحال و گریز به شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیه و آله و سلم
▪️زبانحال حضرت زینب کبری «ع»
اشک ریزیم در فراغت
مادر ای روح و روانم
بی قرارم بی قرارم
کرده بودیم برتو عادت
مونس آرام و جانم
بی قرارم بی قرارم
یارو یاور بودی مارا
جان فدایت جان فدایت
بی قرار ت گشته دلها
جان فدایت جان فدایت 2بار
محرم راز م تو بودی
دل زهجرت بی قرار است
گر چه چشمم اشکبار است
در کجا منزل نمودی
این چه رسم روزگار است
گر چه چشمم اشکبار است
چون تو بودی جان پناهم
مادر ای آرام و جانم
طاقت هجران ندارم
مادر ای آرام و جانم 2بار
ای صولان گل تک جهاندا
ای منیم آرام و جانیم
یالقزام من یالقزام من
قالدی چوخ آرزوم اورکده
ای منیم نام و نشانیم
یالقزام من یالقزام من
ایندی ای مادر اتاقون
باغلی قالدی باغلی قالدی
یاندی قلبیم غمده سینم
داغلی قالدی داغلی قالدی 2بار
صولدی غمونده نازلی گول لر
آغلورایندی بو اوشاقلار
باشه مادر قاره باغلار
پوزقون قالوبدی ایندی ایللر
بوغم هجرانه قیزلار
ایندی آغلار سینه داغلار
قالمشوق غملرده تنها
ای نگاریم ای نگاریم
دوندی سنسیز شام وتاره
روزگاریم روزگاریم 2بار
مادر ئولسه دوشر ایوه صفادن
دویماروق بیز دای نوادن
قبرین اوسته آغلار ام من
تز گدوبسن سن آرادان
چکدون ال دارو فنادن
قبرین اوسته آغلار ام من
داغدار اولدی بو ایللر
اولمادی بو درده چاره
صولدی گلشنده بو گللر
اولمادی بو درد ه چاره
آغلار ام من آغلار ام من 2بار
ای منیم روح و روانیم
غصه دن سن تز قوجالدون
آتش محنتده یاندون
سن بودنیانی ندن تز
ای آناجان باشدان آتدون
گون کیمی سن نیه باتدون
دهریده مقصوده چاتدون
زینبی سن گوزدن آتدون
ناله می عرشه اوجاتدون
قلبیم اوت دوتدی یانوبدی
بوغم هجرانه مادر
صبریمی الدن آلوبدی
گلمیشم افغانه مادر 2بار
غنچه تک صولدون وطنده
ای منیم آرام و جانیم
وی اولان نام و نشانیم
گوزلریم یولاردا قالدی
ای منیم نازلی نگاریم
قانه دوندی روزگاریم
آغلارام قان یاش غمینده
گتدی الدن اختیار یم
یوخدی دای صبرو قراریم
غصه دن زینب ئولر دای
راحت اولدون سن آناجان
دویمادوق سننن جهاندا
راحت اولدون سن آناجان 2بار
زینبون آغلور آناجان
دیده گریان سینه سوزان
جان و جانان ماه تابان
گوز یاشیم جاردی الان
قلبیم اولدی ایندی القان
ای ننه جان ای ننه جان
زینبه آرام و جانسان
سن منه روح و روانسان
غصه دن قلبیم اولوب قان
شمع تک صولدون جهاندا
دوشدی سینم درده مادر
قالدی چوخ دردین نهاندا
آغلارام غملرده مادر 2بار
✍ بقلم حاج مهدی ملکی زنجانی
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
@khatme14
ختم و ترحیم خوانی مجمع الذاکرین اهلبیت ع
?سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت 19) 🔵قطعه آتش ☑️چند قدمی که از ماموران دور شدیم،به پشت سرم نگاهی
🔴 سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت 20)
✅از نیک پرسیدم: افراد در اینجا چگونه شناسایی میشوند؟
گفت: اسامی افرادیکه حق مردم را بر گردن دارند در دست مامورین است و پس از شناسایی مجرم از عبور او جلوگیری میکنند.
⁉️گفتم: تا کی باید اینجا بمانند؟ گفت : مدت توقف و گرفتاری آنها متفاوت است. برخی ماهها و برخی سالهای سال..
⚠️با تعجب گفتم: مگر رسیدگی به پرونده ی حق الناس چقدر طول میکشد؟ نیک گفت: در اینجا عدل خدا حاکم است و از مظلوم حق ظالم را میگیرد مگر اینکه خود مظلوم از گناه ظالم بگذرد. اگر از گناه ظالم نگذرند از نیکیهای ظالم به مظلوم میدهند تا راضی شود و اگر ظالم کار نیکی نداشت از گناههای مظلوم به ظالم میدهند تا مظلوم راضی شود.
🔰با شنیدن این سخنان ترس و اضطرابم بیش از پیش شد. ولی چون چاره ای نبود به نیک گفتم: بیا برویم.
⛔️سراشیبی را پیمودیم و به گذرگاه مرصاد قدم گذاشتیم.چیزی نگذشت که خود را در مقابل مامورین الهی دیدم.
❌در یک آن با اشاره ی یکی از انها زنجیر ضخیمی به گردنم انداخته شد و بدون اینکه کوچکترین مهلتی بدهند تا از آنها سوال کنم کشان کشان مرا از جاده بیرون بردند...
❎بی جهت دست و پا میزدم تا شاید از دست آنها خلاصی پیدا کنم. اما تلاشهایم بی فایده بود. از نیک خواستم از آنها بپرسد علت کارشان را.
ولی نیک بدون اینکه سوالی از آنها بپرسد نزد من آمد و گفت: خوب فکر کن چه کرده ای. این مامورین بی جهت کسی را گرفتار نمیکنند.
💠کمی فکر کردم و یادم آمد که پولی از همسایه ام قرض گرفته بودم که به علت مسافرتی که پیش آمد و بعد از آن مریضی که منجر به مرگم شد ،نتوانستم آن را برگردانم. این را به نیک گفتم و پرسیدم : حالا چه کار کنیم؟
🌹نیک اندکی فکر کرد و گفت: اگر بتوانی به خواب بستگانت بروی و از آنها بخواهی تا قرضت را ادا کنند امیدی به نجاتت هست وگرنه همینطور اسیر خواهی ماند.
☘با کمک نیک به خواب پسر بزرگم رفتم و از او خواستم تا قرضم را ادا کند.
🍃همانطور که منتظر جواب بستگانم بودم شخصی را دیدم که زنجیر آتشینی🔥 بر کمر داشت و پیوسته به این سو و آن سو میگریخت و فریاد میزد :
وای بر من ! اموالی که با گناه به دست آوردم اینگونه مرا گرفتار کرد در حالیکه وارثانم آن را در راه خدا انفاق کردند و به سعادت رسیدند...
⚔کمی آن طرفتر هم عده ای به شخصی حمله ور شده بودند و از او مطالبه ی حقشان را میکردند.
🔴با دیدن این صحنه های وحشتناک به فکر فرو رفتم و با خود گفتم:
اگر میدانستم حقوق مردم تا این حد مهم و نابخشودنی است تا زنده بودم در برخورد با مردم و معامله و حتی شهادت دادن و صحبت کردن با آنها نهایت دقت را به عمل می آوردم...
🔷آنگاه از شدت ناراحتی فریاد زدم: وای از این راه که براستی گذرگاه بدبختی و فلاکت است...
در این هنگام ماموران به سراغم آمدند و زنجیرها را از گردنم باز کردند.
🔶اول فکر کردم بخاطر فریادم بوده ولی بعد نیک مرا با خوشحالی در آغوش گرفت و گفت: بیا برویم . قرضت ادا شد...
🔵نبرد سرنوشت ساز!
♦️بعد از گذر از گذرگاه سخت و طاقت فرسای مرصاد کمی که جلو رفتیم چشمم به هیکل سیاه و عجیبی در وسط جاده افتاد.
🔘وقتی جلوتر آمدیم او را شناختم.گناه بود با هیکلی کوچکتر و لاغرتر و لباسی عجیب!
✅همدوش نیک تا چند قدمی او رفتیم. او با چهره ای خشن و بوی متعفن و چشمانی خون گرفته در حالیکه شمشیری مانند اره بر دوش گرفته بود با غضب به من مینگریست.
🔆نیک ایستاد و من هم پشت سر او ایستادم.. نیک مهربانانه به من نگاه کرد و گفت خودت را برای نبرد با گناه آماده کن!
❓با وحشت و ترس و تعجب گفتم: جنگ؟ برای چه؟
🌹نیک که متوجه ترس من شده بود گفت: در این سفر و در اینجا،اولیای خدا،مومنین و انساهای خوب و پاک و ..نباید بترسند.
از سخنان نیک قوت قلب گرفتم ،از او پرسیدم: جنگ با دست خالی در برابر کسی که مسلح هست غیر ممکن است!
🔰نیک گفت: نگران نباش فرشته ای الهی تو را تجهیز خواهد کرد. به نیک گفتم: تو چه میکنی؟ گفت: من تو را آماده و تشویق میکنم..
🌟 سپس دستم را فشرد و گفت: گناه پس از آنکه در گذرگاه ارتداد و و جاده های انحرافی و ... از تو ناامید شد این بار با تمام قوا جلوی تو ایستاده،او اینبار لباس دنیا را برتن کرده و شمشیر شهوات را در دست گرفته.
🍂 مواظب دندانه های شمشیرش که هرکدام نشانه ی یکی از شهوات است و بسیار برنده و تیز میباشد ،باش که اگر یکی از انها به تو اصابت کند در مسیر به مشکل میخوریم...
✍ادامه دارد.....
@khatme14
قسمتهای باقیمانده: #هفت_قسمت
#قسمت_بیستم
پنجشنبه و ياد درگذشتگان😔🥀
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ🌹
التماس دعا 🤲
🌿🌺🌿🌺🌿🌿🌺🌿
🥀پنجشنبہ است
با فاتحه و صلواتی
یـادی كنيـم
ازمسـافـران بهشتی 🖤
که روزي در
کنـارمان بودند
و حالا بیش از هرچیز
دلتنگی را برایمان
به یادگار گذاشتند🥀
به یاد عزیزان آسمانی بخوانیم 🖤
فاتحه وصلوات 🌹
#از_غم_و_داغ_تو_ای_یار_نجیب
#در_فراق_همسر
#در_فراق_خواهر_شهید
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴
از غـم و داغ تـو ای یـار نجیب
مانده ام دیگردراین وادی غریب
همدم تنهایی ام ای همسرم
جـای خـالیِ تـو را چـون بنـگرم؟
دست گلچین حیف زودت چیدوبرد
بـر تنت آخـر کـفن پیچـید و بــرد
با وجودت مهربان یـار صبور
می نمودم هردم احساس غرور
رفتنت دیگر غرورم را شکست
تا ابد داغ تو براین دل نشست
در فراز ودر نَشیب ای همسرم
بوده ای هم مونس وهم یاورم
در همه حالت صداقت داشتی
هر چه گویم تو لیاقت داشتی
شاد بودیم ما زشادی های هم
غصه می خوردیم هریک جای هم
کی بَرَم مـن خاطراتت را زیـاد
دائمـا بودی تو در حال جهاد
شکوه ای هرگز زتـو نشنیده ام
صادقانه از تو خدمت دیده ام
خـادم الـزهـرا و خـادم الشهـید
نزد حق هستی بلاشـک روسفید
من شهادت می دهم نزد خدا
تو نبودی اهل عصیان و خطا
هم زبانت بوده از غیبت بدور
هم کلامت بوده است ازجنس نور
خیر خـواه جمله مـردم بـوده ای
حیف تو در بین ما گـم بوده ای
تو که عشقت حضرت فاطمه بود
بی شک آن بی بی شفاعتت نمود
با ولایت بودی ای اُختُ الشهید
با لیاقت بودی ای اُختُ الشهید
دیدن............. گوارای تو باد
آن بهشت جاودان جای توباد
من چه گویم دیگر از آن روزمرگ
یا که از آن لحظه ی جانسوزمرگ
داغ زد داغ تــو«......... جان»مرا
می کُشداین درد واین هجران مرا
نه شبم شب باشد و نه روز، روز
درد هجران تو گشته سینه سوز
رفتنت دیگر برایم یک نداست
خوب دانستم که دنیا بی وفاست
آتشی افتاده درجان و تنم
آنکه می سوزد ز داغ تو منم
تازه فهمیدم علی ای کوه درد
داغ زهرای جوان با توچه کرد
گرچه پشتم خم شدازاین غم ولی
زیـر بـار درد گفتـم یـا علـی
من شنیدم تا که بی طاقت شدی
پیش نعش فاطمه زانو زدی
من شنیدم ای علیِ نازنین
از غم زهرا زدی سر بر زمین
سینه ات از داغ زهرا خسته بود
پهلویش چون قلب توبشکسته بود
مرغ جانش تا که پر زد از قفس
من شنیدم اوفتـادی از نفس
کودکان از داغ مادر جانشان
آستین بگرفته بودند در دهان
دور نعش فاطمه بر سر زدند
چون کبوتر بچه ها پرپر زدند
سینه ها ازماتم جانکاه سوخت
از غم زهرا دل«مداح» سوخت
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴
@khatme14
تذکر:این شعرهم درفراق همسر سروده شده هم برای هسمری که خواهرشهیدهم بوده لذا درجای نقطه چین میتونیداسم مرحومه و اسم برادرشهیدش روبنویسید.
هدایت شده از ختم و ترحیم خوانی مجمع الذاکرین اهلبیت ع
❇️ گروه مجمع الذاکرین اهلبیت(علیهم السلام)
اولین وفعال ترین گروه درایتا👌
باحضور اساتید وشاعران گرامی
🔹 درخواست هر گونه مطالب مذهبی، اشعار، نوحه،حدیث، روضه
داری
روی لینک بزن وارد گروهمون بشو⬇️
https://eitaa.com/joinchat/77201857C160ebf881a
📣📣📣📣📣
اتمام حجت رهبر معظم انقلاب مدظله العالی
برای عموم مردم عزیز
همه ی ما ایرانیها اعم از شیعه و سنی ، همه اقوام از ، کرد ، عرب ، لر ، ترک ، بلوچ ، ترکمن ، بختیاری ، ووو گرفته تا همه جریانات سیاسی اصولگرا ، اصلاح طلب و... باید بدانیم جایگزینی برای نظام جمهوری اسلامی فعلی وجود نخواهد داشت.
اگر خدای ناکرده این نظام جمهوری اسلامی فعلی سرنگون شود ، فکر نکنید زمان قبل از انقلاب مثل دوران پهلوی شکل می گیرد.
نـخیـــــــــر
آنهـــایی که خواب تشریف دارند را بیدار کنید.
آمریکا و انگلیس پشت دستشان را داغ کرده اند که بخواهند حکومتی مانند پهلوی را دوباره بر سر ما ایرانیها بگذارند.
پس جایگزین این نظام جمهوری اسلامی اگر خدای نکرده سرنگون شود چیست؟
جوابش را آمریکایی ها از زبان سگ هارشان داعش بیان کرده اند :
حمام خون - قتل عام سراسری - فاجعه انسانی - نسل کشی ایرانیان بسیار بدتر از میانمار
لذا کسانی که فکر می کنند با رفتن ولایت فقیه و از بین بردن جمهوری اسلامی همه چیز عالی می شود. بسیار بسیار در اشتباهند.
اینها هیچ چیز از عالم سیاست و گرگهای در کمین مردم ایران نمی دانند.
آخر و عاقبت سقوط نظام جمهوری اسلامی برای مردم ایران چیزی بسیار بدتر از سوریه و لیبی و افغانستان فعلی است.
حالا سوریه کسی مانند ایران را داشت بفریادش برسد.
اگر نظام سقوط کند ما غارت می شویم - به ما شبیخون می زنند و خدا میداند چه خواهد شد.
فقط همین را بدانید که کار به جاهایی برسد که حسرت این ایام را خواهیم خورد.
باید دست خانواده ات را بگیری و فراری کوه و بیابان بشوی.
ای مردم عزیز بیائید قدر این امنیت را بدانیم و همه مشکلات را با هوشیاری تحمل کنیم
باید دقت کنیم و هوشیار و آگاه باشیم تا فریب دسیسه های بدخواهان ملتمان را نخوریم.
نشر دهید و مطلع باشید که دشمن بفکر من و تو نخواهد بود.
جزاکم الله خیرا
نشر و روشنگری = صدقه ی جاریه
638.9K
#زمزمه
#فراق_عزیزان
🎤کربلایی مصطفی کامران
دلم تنگ است و میدانم تو دیگر برنمیگردی
بمانم هرچه خیره پشتِ این در، برنمیگردی
به یادت هرچه بی تابانه بنشینم به رویِ تاب
به زیرِ این درختِ سایه گستر برنمیگردی
دوباره دانه می پاشم حیاطِ خیسِ باران را
اگرچه خوب میدانم کبوتر برنمیگردی
تُهی از نوبهارت مانده تقویمِ خزانِ من
به این مهر و به این آبان و آذر برنمیگردی
غریبی میکنم با قابِ عکست نا اُمیدانه
خودم هم کرده ام انگار باور برنمیگردی
هزاران سالِ دیگر کااااااااش با بویِ تو برخیزم
به دیدارم نگو که صبحِ محشر برنمیگردی
@khatme14
522.2K
#زمزمه #دشتی
#برادر
🎤کربلایی مصطفی کامران
سه پنج روزه دلم از غم شکسته
به راهت مــادر زارت نـشسته
برادر رفتنـت را بـاورم نیـست
کفـبن پوشیدنت را بـاورم نیست
تــو آرام دل و جــانی بــرادر
به هر دردی تــو درمــانی برادر
خوش آنروزی که با هم می نشستیم
یقین خط جـــدایی می نوشتیم
گلی خــوش بو و پرپر دارم اینجا
عزیز جــان بـــرادر دارم اینجا
خدایا بی سر و ســامانم امـشب
اسیر درد بی درمــانم امــشب
@khatme14
491.8K
#برادر
🎤کربلایی مصطفی کامران
گلزار بهشت است گل روی برادر
آید به مشام دل وجان بوی برادر
گر طالب مردانگی و صدق وصفایی
هر روز گذر کن به سر کوی برادر
هم خون تووحافظ ناموس توباشد
بنگر به وفا و شرف و خوی برادر
آری غم مرگش شکند قلب و کمر را
تابی-نرسد بهر تو از سوی برادر
صبر از کف انسان برد اندوه و فراقش
خم میشود از غم قد دلجوی برادر
@khatme14
500.4K
ازغم مرگ توای سروخرامان چکنم
بهرپژمردنت ای نوگل خندان چکنم
داغ جانسوزتوافکنده شرربرجگرم
بادل سوخته وآتش هجران چکنم
شدبهارتوخزان وگل رویت پرپر
من دراین داغ خزان دیده پژمان چه کنم
پدرت ناله کندازغمت ای تازه جوان
گویدازماتمت ای نوردوچشمان چه کنم
مادرت جامه ی ماتم ببرونوحه گراست
گویداوگرنکنم چاک گریبان چه کنم
دوستان بهرتو آورده گل ای نوردوعین
گرمزارت نکنم همچوگلستان چه کنم
شمع سان سوخته ازداغ تووآب شدم
ای امیددل غمدیده ی نالان چه کنم
خیزازجای ببین حال جگرسوختگان
باچنین ناله ی جانسوز عزیزان چه کنم
“کربلایی”زغم مرگ توگرصبرکند
من که خودکاسه ی صبرم شده پیمان چه کنم
611.8K
#زمزمه
#جوان
من جوان بودم عزیزان اینچنین پرپر شدم
غنچه بودم لاله بودم اینچنین پرپر شدم
من جوان بودم قد وبالای رعنا داشتم
صورتی چون ماه تابان روی زیبا داشتم
من جوان بودم دلم خوش بود بابا داشتم
مادر دلسوز خوبی سایه سر داشتم
من جوان بودم ولیکن رفتم از بین شما
رفتم اما روح من در آسمان پیش خدا
من جوان بودم مکن گریه برایم مادرم
تو مکن گریه برایم ای عزیزم خواهرم
من جوان بودم پدر جان اشک از بهرم مریز
ای برادر جان تو پر کن جای من را ای عزیز
من جوان بودم رفیقان رفتم از بین شما
رفتم و گویم رفیقان حق نگهدار شما
من جوان بودم خداوند اینچنین تقدیر کرد
«حکمت» این بودو اجل را اینچنین تدبیر کرد
@khatme14
ختم و ترحیم خوانی مجمع الذاکرین اهلبیت ع
🔴 سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت 20) ✅از نیک پرسیدم: افراد در اینجا چگونه شناسایی میشوند؟ گفت: اسا
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت 21)
🔥گناه همچنان وسط راه ایستاده بود و رفتار ما را زیر نظر داشت.
✅ در همین وقت فرشته ی فریاد رس پرواز کنان ظاهر گردید و سلامی کرد و یک شمشیر،یک لباس زره مانند،یک سپر و یک خنجر به نیک سپرد و رفت.
⚡️از دیدن این منظره گناه کمی جا خورد و ترس در چهره زشتش آشکار گردید،
با خوشحالی رو به نیک کردم و گفتم: وسایل من بیشتر از گناه است.
✨راستی اینها نتیجه ی کدام اعمال من هستند؟
نیک در حالیکه شمشیر را در دستش تکان میداد گفت:
🗡 این شمشیر نتیجه ی راز و نیازها و دعاهای توست که در دنیا انجام دادی.
🍃سپس در حالیکه لباس را بر تن من میپوشاند گفت: این هم هم نشانه ی تقوای توست در دنیا، که البته ضخامت آن بستگی به درجه ی تقوای تو دارد.
🍀وقتی زره را پوشیدم شمشیر را به دست راستم داد و سپر را به دست دیگرم سپرد🛡 و گفت: این سپر هم نتیجه ی روزه گرفتن های تو در دنیا بوده..
🔶 و سپس در حالیکه با لبخند ملیحش به من قوت قلب میداد گفت: اصلا نهراس با یک ضربه او را از پای در خواهی آورد.
🔰سرم را به نشانه ی تایید تکان دادم و به سمت گناه حرکت کردم.
🔥 گناه شمشیر را بلند کرد و شروع کرد به رجز خواندن:
من به نمایندگی از شیطان و دنیا در برابر تو ایستاده ام تا تو را از پای در آورم.در همان لحظه سایه ی شمیر گناه را بالای سرم حس کردم و فورا سپر را روی سرم گرفتم.
🔸ضربه ی شمشیر چنان محکم بود که از سپر عبور کرد و دو دندانه آن سرم را زخمی کرد...
♻️در همین حال شمشیرم را بر پهلوی آن شیطان فرود آوردم و او در حالیکه فریاد زنان از من دور میشد، من مشغول رسیدگی به زخم سرم شدم که ناگهان فریاد نیک را شنیدم که فریاد زد:
مواظب باش از پشت سرت می اید....
⚠️بیدرنگ به عقب برگشتم و با یک ضربه ی شمشیر ضربه او را دفع و ضربه ی دیگری به پهلویش وارد کردم.
❎نبرد همچنان ادامه داشت. من ضربات بیشتری بر پیکر او وارد می آوردم و او نیز با یک ضربه غافلگیر کننده زره ام را پاره و بدنم را زخمی کرد. اما هنوز هم با تشویقهای نیک من برنده میدان بودم.
🔆هر از گاهی صدای نیک را میشنیدم: بهای بهشت،نابودی گناه است و من روحیه میگرفتم.
🌀لحظات میگذشت و گناه خسته و خسته تر میشد.تا اینکه وسط جاده افتاد.
رفتم تا ضربه ی آخر را بر فرقش بکوبم که نیک با خنجری که در دست داشت به من نزدیک شد و گفت: فقط با این میتوانی از شر او خلاص شوی وگرنه او نابود نمیشود.
❗️تازه فهمیدم که در میدان بدون خنجر بوده ام!
🌸نیک گفت: این خنجر نتیجه ی صلواتهایی است که در دنیا فرستاده ای. چون صلوات💫 این قدرت را دارد که گناه را به کلی نابود کند.
💥خود را به پیکر نیمه جان گناه رساندم و بلافاصله خنجر را در تنش فرو کردم و به سرعت فرار کردم.
بدنش بزرگ و بزرگتر شد تا با صدای مهیبی منفجر شد و به هزاران تیکه تقسیم شد..
💐صدای شادی نیک به هوا برخاست. با سرعت به طرفم آمد و مرا در اغوش کشید و صمیمانه تبریک گفت. من هم از شدت خوشحالی او را در آغوش گرفتم.
🌺نیک گفت: با نابود شدن گناه تمام زخمهای بدن من هم خوب شد و از این جا به بعد با شادی و نشاط بیشتری به تو کمک خواهم کرد.
🍃من بار دیگر از شدت خوشحالی نیک را محکم در آغوش کشیدم و تبریک گفتم.
سرانجام راه باز شد و ما به مسیر خود ادامه دادیم...
🍀در حالیکه فراموش کرده بودم که قول و قرارم با نیک برای رسیدن به بهشت این بود که هیچ زخم و آسیبی از گناه بر تنم بر جای نماند....
@khatme14
✍ادامه دارد...
قسمتهای باقیمانده: #شش_قسمت
#قسمت_بیست_و_یکم
🔘ماجرای ساخت مسجد با یک حبه انگور
آقای قرائتی نقل میکند: روزی به مسجدی رفتیم که امام جماعت مسجد دوست پدرم بود، گفت داستان بنا شدن این مسجد در این شهر قصه عجیبی دارد، برایتان تعریف کنم:
روزی شخص ثروتمندی یک مَن انگور میخرد و به خدمتکار خود میگوید انگور را به خانه ببر و به همسرم بده و به سر کسب و کاری که داشته میرود، بعدازظهر که از کارش به خانه برمیگردد به اهل و عیالش میگوید لطفا انگور را بیاور تا دورِهم با بچه ها انگور بخوریم.
همسرش باخنده میگوید:
من و فرزندانت همه انگور ها را خوردیم ،خیلی هم خوشمزه و شیرین بود!
مرد با تعجب میگوید: تمامش را خوردید..؟!
زن لبخند دیگری میزند و میگوید: بله تمامش را
مرد ناراحت شده میگوید:
یک مَن (سه کیلو) انگور خریدم یک حبهی اون رو هم برای من نگذاشتهاید؟!
ناراحت میشود و بعد از اندکی که به فکر فرو میرود، ناگهان از جا برخاسته از خانه خارج میشود...
همسرش که از رفتارش شرمنده شده و او را صدا میزند، ولی هیچ جوابی نمی شنود
مرد ناراحت ولی متفکر میرود سراغ کسی که املاک خوبی در آن شهر داشته...
به او میگوید:
یک قطعه زمین میخواهم در یک جای این شهر که مردمش به مسجد نیاز داشته باشند و آن را نقدا خریداری میکند، سپس نزد معمار ساختمانی شهر رفته، و از او جهت ساخت و ساز دعوت بکار میکند و میگوید:
بی زحمت همراه من بیایید؛ او را با خود بر سر زمینی که خریده بود برده و به معمار میگوید:
میخواهم مسجدی برای اهل این محل بنا کنید و همین الان هم جلو چشمانم ساخت و ساز را شروع کنید..
معمار هم وقتی عجله مرد را میبیند تمام وسایل و کارگران را آورده و شروع کرد به کار کردن و ساخت مسجد میکند...
مرد ثروتمند وقتی از شروع کار مطمئن میشود به خانه برمیگردد.
همسرش به او میگوید:
کجا رفتی مرد...؟! چرا بیجواب چرا بی خبر؟!
مرد در جواب همسرش میگوید:
هیچ رفته بودم یک حبه انگور از یک مَن مالی که در این دنیا دارم برای سرای باقی خودم کنار بگذارم، و اگر همین الان هم بمیرم دیگر خیالم راحت است، که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم.
همسرش میگوید چطور؟ مگر چه شده؟ اگر بابت انگورها ناراحت شدید حق با شما بوده ما کملطفی کردیم معذرت میخواهم...
مرد با ناراحتی میگوید:
شما حتی با یک دانه از یک مَن انگور هم به یاد من نبودید و فراموشم کردید البته این خاصیت این دنیاست و تقصیر شما نیست...
جالب اینست که این اتفاق در صورتی افتاده که من هنوز بین شما زنده هستم، چگونه انتظار داشته باشم بعد از مرگم مرا به یاد بیاورید و برایم صدقه دهید؟!؟
و بعد قصه خرید زمین و ساخت مسجد را برای همسرش تعریف میکند...
امام جماعت تعریف میکرد که طبق این نقل مشهور بین مردم شهر الان چهارصد سال است که این مسجد بنا شده،
۴۰۰سال است این مسجد صدقه جاریه برای آن مرد میباشد ،چون از یک دانه انگور درس و عبرت گرفت.
@khatme14
#روضه ختم دختر جوان▪️🌾🥀
گریز امام موسی بن جعفر (ع)
زبان حال پدرومادربرادان وخواهران
سوم هفتم چهلم وسالگرد
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
یا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ، یَا سَیِّدَتَنا وَ مَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکِ إِلَی اللّٰهِ وَ قَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِی لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🔸اشکی بود مرا که به دنیا نمی دهم
🔸اینک گوهری است که به دریا نمی دهم
🔸درلحظه وصال حبیم شود نصیب
🔸آن لحظه را به عمر گورا نمی دهم
🔸عمری بودکه گوشه نشین محبتم
🔸این گوشه رابه وسعت دنیا نمی دهم
🔸درسینه ام جمال علی نقش بسته است
🔸این سینه را به سینه سینا نمی دهم
🔸سرمایه محبتم زهرا دین من
🔸من دین خویش رابه دنیا نمی دهم
▪️▪️▪️▪️
🔸صدایت می کنم با قلب خسته
🔸غم تو دخترم پشتم شکسته
🔸نیاید باورم مرگ تو ای گل
🔸خدایا می کنم داغش تحمل
عزیز دلم دختر خوبم بابا مگر یاد تو فراموش شدنی است نه ولا هر وقت دلتنگت می شویم منو مادرت به عکس زیبایت نگاه می کنیم
🔸باباجان دخترم ..داغ تو پیرم نموده
🔸باباجان دخترم ...غم مرگت زمین گیرم نموده
🔸 تو مارا بی خبر کردی و رفتی
🔸چرا بی ما سفر کردی و رفتی
🔸عزیزجان مرا کردی سیه پوش
🔸کجا یاد تو می گردد فراموش
🔸باباجان دخترم ...درودیوار خانه غم گرفته
🔸دلم بایاد تو ماتم گرفته
🔸دل بی تاب بابا سو گواره
🔸ببوسم با فغان سنگ مزارت
پدرومادری که درگوشه (قبر)یا مجلس نشسته ا ی ازداغ دوری دختر می نالید
برادران وخواهران این عزیز که گوشه ای از قبر نشستی به یاد خواهر گریه می کنید اما یک جمله ازبان شما بگم
🔸ای سفرکرده به معراج خواهر به یادت هستیم
🔸ای خواهر ...همگی چشم به راهت هستیم
🔸خواهرم...توسفر کردی و آسوده شدی از دوران
🔸خواهرم ...همه ماتم زده هر لحظه به یادت هستیم
⬅️مراسم امروز به بمناسبت ( سوم )سالگرد....... درگذشت دختری مهربان خواهری دلسوز که درسن جوان از دنیا رفته برگذار شده است خانواده محترم...... خدا صبرتون بده داغ دخترجوانی را دیدید همه آشنایان همسایگان فامیل واقشارمردم آمدنددر کنارتان بودند درسالگرد دختراتان شرکت کردند به شما دلداری وتسلیت گفتنداما به واللهِ خیلی سَخته پدرومادر زمانی که خدا بهشان فرزند میدهد به قد وبالای فرزندش نگاه می کنه تا بزرگ بشه حاضرنیست کوچکترین صدمه ای ببینه خدا صبرتان بده بزار حرف دل پدرومادرو بگم یکسال دخترم صدای نازنینت به گوش ما نمی رسه ،یکساله خنده های زیباتو ندیدیم ، اما دخترم الان یکساله توی دلمون مونده که یکبار دیگه صورت نازنین تو ببوسیم آی مردم بخدا دیگه خونه مون صفای ندارد امازبان حال شمارا بگم😭
🔸عزیزم خفته درخاکم دخترم ..گل باغ دلم بودی
🔸درخشان گوهرپاکم چراغ محفلم بودی
🔸کجا یابم دگرچون تو دختر خوبم ..اگر دور جهان گردم
🔸تورا ای نازنین دختر که یاروهمدم بودی بابا جان😭
یاد شهدا امام شهدا اموات جمع
حاضر الخصوص روی این دخترعزیزمان ازاین مجلس ومحفل فیض ببردا اما دلها امده شد بریم مدینه دلها بسوزه برای
ان مادری که فرمود علی جان شب غسلم بده شب کفنم کن شب دفنم کن
بمیرم چه کرد مولا علی به وصیت زهرا😭😭😭
میگن شبانه بدن زهراش را ارام ارام غسل داد اسماء روی بدن زهرا آب می ریخت یک وقت اسماء متوجه شدعلی
دست ازغسل کشید دست بر دیوار غربت گذاشت صدای ناله علی بلندشد لا اله الا الله😭😭
صدازدعلی جان چرا بلند گریه می کنید😭
صدا زد اسماء دست روی دلم نگذار حالا دستم رسید به بازوی ورم کرده زهرا 😭اما امشب شهادت امام موسی بن جعفره گریزی در این خصوص داشته باشیم اموات فیض ببرند
امشب بگیر دامن آقا موسی بن جعفر رو زندانی غریب بغداد، دو نفر مرگ خودشونواز خدا طلب کردن ، آقا یا صاحب الزمان منو ببخش😭😭😭 یکی مادرتون زهرای مرضیه حسنین و زینبین رو صدا زد فرمود: میخوام دعا کنم دستتونو بیارین بالا یازهرا... بچه ها خوشحال شدن گفتن مادر میخوای برای شفات دعا کنی؟ آره مادر😭😭😭
اینجا بود که بی بی فرمود: اللهم عجل وفاتی سریعا، خدایا دیگه مرگ فاطمه رو برسون.
یکی هم میوه دلش امام کاظم بود فرمود: خدا دیگه مرگ موسی بن جعفر رو برسون😭😭😭چقد زود دعای آقامون مستجاب شد، آی آبرو دارا، گرفتارا، یه وقت دیدن درِ زندان باز شد چهار نفر دارن بدنی رو غریبانه از زندان بیرون میارن یه مرتبه دیدن خدایا چقد بدن آقا سنگینه😭😭خدایا بدنی که سالهای سال گوشه ی زندان بوده نباید اینقدر سنگین باشه، تا عبا رو کنار زدن دیدن هنوز غُل و زنجیر به دست و پای مبارک آقا موسی بن جعفره(آی غریب آقااااااا
شیعیان اومدن بدن امام رو با احترام کفن کردن ، تشییع جنازه ی با شکوهی برگزار کردن
وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات
@khatme14
#مادر
گلـی مـانند مـادر دادم از دست
اَنیس و یار و یاور دادم از دست
مـرا در سینه دردی دیگر افتاد
غـم جانسوز جـان مـادر افتاد
عـزیـز و نـازنینم بـود مـادر
فـرشته ی زمینم بـود مادر
صفای خانه ام رفته ز خانه
گـرفته در دل قبـر آشیـانه
دریغا کـه مـرا گـردیده باور
غــروب آفتـاب عمـر مـادر
عجب ایـن روزگـار بـی وفـایی
زند بـر طبل هجران و جدایی
نمی دانم چه باید کرد زین غم
کـه بـی مـادر بُـوَد دنیـا جهنم
ز هرخانه که مادر رفت، «مداح»
بر آمد نـاله ی جانسوز و جانکاه
🔸️شاعر:
#علی_اکبر_اسفندیار_مداح
@khatme14
#مادر
سه پنج روزه که مادرجان سپرده
به قلبُم خنجری تا دسته خورده
دلی دارُم که خورده زخم خنجر
سه پنج روزه که دیدُم داغِ مادر
مسلمانان غریبِ این دیارُم
گِره افتاده از داغش به کارُم
غمِ بی مادری سَخته وُسنگین
بغل گیرُم دِگر زانوی غمگین
برفته همدمِ دیرینه ی مو
نشسته داغی روی سینه ی مو
خدایا خاکِ غم شد بر سرِ مو
نیاید بارِ دیگر مادرِ مو
غم مادر سوزونده استخونُم
کجا رفتی عزیزه مهربونُم
مو که دل را زدُم بر موج دریا
به دوشِ خود کشیدُم بارِ غمها
بگو(هستی)از این غم کن شکایت
بخوان(پرویزی)با سوزِ صدایت
🔸️شاعر:
#علیمحمدی
@khatme14
#مادر
دلی دارم غریب و بی نشونه
مثالِ بلبلی بی آشیونه
فلک تیرم نزن که من غریبم
من از این دار فانی بی نصیبم
فلک از حالِ محزونم چه دانی
که این دردیست در جانم نهانی
بزن نی زن ندارم نای خواندن
در این عالم ندارم پای ماندن
بهار عمر من رو به زَواله
نمی دانی درون من چه حاله
غمی دارم به جانم آید هر شب
بسوزد سینه از یادش لبالب
خداوندا همه شب من بسوزم
ندارد کس خبر از حال و روزم
تن بیمار من لبریز درده
فلک با این دل زارم چه کرده
الا(هستی)تویی گویا زِ حالم
بخوان(صمدی )تا من هم بنالم
@khatme14
اولین دعای فارسی سفره
الهی به این سفره بركت بده
به این مائده شكر نعمت بده
همه شاد گردیم در این زندگی
به بانی این سفره رحمت بده
به آشپز و میزبان و هم میهمان
تن سالم و شان و شوكت بده
نصیب همه دوستان علی(ع)
ز حق سفره خیر قسمت بده
الهی به روز جزا بهر ما
طعام بهشتی ز جنت بده
دومین دعای فارسی سفره
الهی كه این سفره معمـور باد
همیشه پر از نعـمت و نــور باد
زبان بداندیش و چشم حسود
از این سفره و صاحبش دور باد
سومین دعای فارسی سفره
الهی كه این سفره، معمور باد
دمادم پر از نعمت و نور باد
بلائی كه باشد در آفاق و دهر
از این سفره و صاحبش دور باد
چهارمین دعای فارسی سفره
الهی که این سفره معمور باد
همیشه پر از نعمت و نور باد
گزند زمانه و آفات دهر
از این سفره و اهل آن دور باد

پنجمین دعای فارسی سفره
الهی که این سفره، معمور باد
دمادم پر از نعمت و نور باد
بلائی که باشد در آفاق و دهر
از این سفره و صاحبش دور باد
(بلاهای ارضی و آفات دهر/ از این سفره و جمعش دور باد)
بعد از دعای فارسی سفره
جالسین در پایان نیز صلواتی می فرستند و این گونه به طور رسمی مهمانان از کنار سفره برخاسته و امکان برداشتن سفره برای میزبان فراهم می شود.
@khatme14
ختم و ترحیم خوانی مجمع الذاکرین اهلبیت ع
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت 21) 🔥گناه همچنان وسط راه ایستاده بود و رفتار ما را زیر نظر داشت. ✅
?سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت 22)
🔵مژدگاه شفاعت!
🔶گاه گاهی از زخمهای سر و بدنم می نالیدم. تا قبل از آن به خاطر هیجان ناشی از پیروزی بر گناه متوجه درد زخمهای بدنم نبودم.
هنوز راه زیادی نرفته بودیم که از نیک خواستم بنشیند تا کمی استراحت کنیم.
🌹نیک گفت: وقت کم است باید هر طور شده حرکت کنیم.
گفتم نمیتوانم،مگر نمیبینی از پا افتاده ام؟
نیک مانند همیشه با دلسوزی گفت: ای کاش کمی تقوایت بیشتر بود،در این صورت زره تقوی آن ضربه را نیز مانند بقیه ضربه ها از بدنت دفع میکرد.
⚠️نگاهی به سپر انداختم و با بیحالی گفتم: چرا سپری با این ضخامت نتوانست در برابر آن ضربه مقاومت کند؟
نیک جواب داد:
❎یکسال از هنگام بالغ شدنت که اصلا روزه نگرفتی،بقیه روزه هایی هم که میگرفتی با صفتهای ناپسند مثل دروغ و آزار و ... اثرشان را کم میکردی.
🌀حسرت و پشیمانی و خجالت ،همه ی وجودم را فرا گرفت.نیک دستم را گرفت و از زمین بلندم کرد و گفت: اگر بتوانی خود را به وادی شفاعت برسانی امید هست که شفا بگیری و براحتی به راهت ادامه دهی.
♦️نام شفاعت برایم خیلی اشنا و همیشه در دنیا مایه ی امیدواری من بود. بهمین خاطر با عجله پرسیدم:این وادی کجاست؟
🌻 نیک به جلو اشاره کرد و گفت: کمی جلوتر از اینجاست، بعد ادامه داد:
البته شفاعت برای قیامت کبری است ولی در اینجا میتوانی بفهمی که اهل شفاعت هستی یا نه.
اگر مژده شفاعت برایت آوردند جان تازه ای خواهی گرفت و میتوانی براحتی بقیه راه را بپیمایی.
⚡️دست خود را بر گردن نیک آویختم و با سختی فراوان به راه ادامه دادیم. همان طور که میرفتیم به نیک گفتم: اگر میتوانستم به دنیا برگردم به اهل دنیا پیغام میدادم که: بهترین توشه برای اخرت تقوی است.
🍂کمی جلوتر رفتیم ،دیگر قادر به راه رفتن نبودم. درد سراسر وجودم را ازار میداد.از نیک خواستم مرا بر کول بگیرد ،او قبول کرد و گفتم میشود من را تا دار السلام برسانی؟
🌷نیک گفت: هرکسی که گناهش ضربه ای به او وارد کرده باشد و زخم گناه بر تنش نشسته باشد اجازه ورود به دار السلام را ندارد.
🍀پس دریافتم که برای ورود به دار السلام فقط باید مژده ی شفاعت را بگیرم و بس!
با امید فراوان قدم به قدم به وادی شفاعت نزدیک میشدیم.
🌿کم کم هوا بهتر و لطیفتر شد. از شدت گرما کاسته و از دود ضخیم آسمان تنها لایه ی نازکی به چشم میخورد.
سرانجام به تپه ای رسیدیم.
🥀نیک ایستاد و مرا به زمین گذاشت و گفت: پشت این تپه ،وادی پرخیر و برکت شفاعت است.ما باید در اینجا در انتظار مژده ی شفاعت بنشینیم .
🌼 اگر مورد شفاعت کسی،مخصوصا اهل بیت علیه السلام، قرار بگیری، با دوای شفاعت زخمهای تو شفا خواهند گرفت.
💐با خوشحالی منتظر شدم چون میدانستم پیرو دینی بودم که رهبرانش خود بهترین شفیع برای ما هستند.
ناگهان سوالی به ذهنم رسید که مرا خیلی نگران کرد..
⚡️با دلهره از نیک پرسیدم: و اگر برایم نیاورند چه؟ اگر شفاعتم نکنند؟؟
🌷نیک سرش را به زیر انداخت و گفت: در این صورت بدبخت🔥 خواهی شد ولی نگران نباش ما اینهمه راه را آمده ایم و لطف آنها خیلی بیشتر از این حرفها است و ...
❄️ناگهان صدای سلام اشنایی شنیدیم.همان فرشته ی رحمت بود که با داروی شفاعت به سراغ ما آمده بود.
✨فرشته دارو را به نیک داد و گفت:این دارویی است به عنوان مژده ی شفاعت از خاندان رسول الله و سپس بال زنان از آنجا رفت..
🌟از خوشحالی به گریه افتادم . نیک با خوشحالی دارو را روی زخمهایم نهادو بلافاصله احساس کردم تمام دردها و رنجهایم از بین رفت.
🌻ا خوشحالی فریاد کشیدم:
درود بر محمد و خاندان پاک او،همانها که در برابر محبت،شفاعت میکنند(و خداوند شفاعت آنها را در قیامت هرگز رد نخواهد کرد.)
☄صدایم چنان رسا بود که به صدای بعضی از اهالی برزخ رسید و با سرعت به سمت من دویدند و گفتند: چه شده؟ صدای شادی از تو شنیدیم.
🌹با خوشحالی گفتم،بله من نیز مورد شفاعت قرار گرفته ام.
وقتی علت شفاعت خواهی ام را پرسیدند گفتم: بخاطر ضرباتی بود که گناه بر پیکرم وارد کرده بود و آن بزرگواران مرا شفا دادند.
🍁یکی از آنها با ناراحتی گفت: پس ما چه کنیم؟ کی ما را شفاعت خواهد کرد؟ گفتم : شما برای چه شفاعت میخواهید؟
گفت به ما اجازه عبور نمیدهند. میگویند تا اینجا توانستید بیایید ولی برای رد شدن از اینجا به شفاعت احتیاج دارید...
#قسمت_بیست_و_دوم
✍ادامه دارد..
#قسمتهای_باقیمانده:پنج_قسمت
@khatme14
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
⚠️نکته:
ذکر این نکته ضروری هست که شفاعت مخصوص قیامت کبری هست نه برزخ.اما بخاطر محتوای تربیتی و آموزنده بودنش،ناچار شدیم در این قسمت تحت عنوان مژده شفاعت به تحریر در بیاریم تا جلوه ی کوچکی از این مساله اعتقادی مهم را به نمایش در آورده باشیم.
کانال مولودی شامل مدح و مولودی های اهلبیت ع با مدیریت خادم الحسین کربلایی محمد مسلمی
ارتباط با مدیر
@moslemi_124
ایدی کانال
@molodikhany
هدایت شده از مولودی مجمع الذاکرین اهلبیت ع
🔴قابل توجه مداحان عزيز
با توجه به اينكه هر مداحي براي اينكه بتواند مجلسي گرم داشته باشد نيازمند ارائه مطالب و اشعار به روز ميباشد ولي در طول مجلس بايد از روايات و داستانهايي هم براي جذاب تر شدن مجلس استفاده كند
ما اينكار را براي شما راحت تر كرديم كلي روايت و داستان از ائمه و بزرگان دين آماده كرديم تا ديگر هيچ مداحي وقت گرانمايه خود را صرف ورق زدن كتابهاي مختلف نكند
با عضويت در كانال زير در مجالس بدرخشيد
https://eitaa.com/khatme14
با حذف چند بيت
ميتوانيد براي چهلم فرزند دختر هم اجرا كنيد
چهلـم فـرزند
سبک : دشتی
چــهل روزه كـه بوي گــل نيومد
صـــداي چـهـچه بلبـل نيومـد
چــهل روزه بــه داغ تـو اسيرم
غـم چل ســاله گويي كرده پيرم
چـهل روزه عــــزيزم را نـديدم
گــلي از مــاه رخـسارش نچيدم
چهــــل روزه دم در مــينشينم
كه شـــــايد روي فرزندم ببينم
تــو را با خـــون دل پروده بودم
الهي جـــــاي تو من مرده بودم
الهي مـــــادري در ايــن زمونه
قريب و بي كــــس و تـنها نمونه
شــده اين قلب من از غصه پـاره
كه داغ نـــوجوان درمــون نداره
خوش آن روزي كــه در اين خانه بودي
فروغ روشــــن كـاشـانه بـودي
شب جـــمعه كـنار قبرت اي جان
شوم با قلب خــون و چشم گريان
اگــر امروز بــــرداري سـرت را
به زحــمت مي شناسي مادرت را
دعــاكــن بعد تــو من هم بميرم
كه ازبــــهر تــو من ماتم نگيرم
فقط يـك خــواهشي دارم ز رويت
شبي بينم به خـواب روي نكــويت
همـه بود آرزويـــم شـــاد باشي
ببينـــم تا كــــه تو داماد باشي
اجـل آتـــش فـــكند بر خانمانم
ز دستــــم بــــرد زيبـا جوانم
#جوان
@khatme14
روضه و زبانحال در فوت فرزند
الهي هيـــچ بابايي نبيـــند
كه در سوگ جوان خود نشيند
منم آن باغـــبان زار و خسته
كه در سوگ جوان خود نشسته
يه دعا ميكنم، هر كسي كه دل شكسته است زير لب آمين بگه...
درسته مرگ پير و جوان نميشناسه...
درسته وقتي اجل برسه ، بايد بريم...
اما دعاي من اينه ، الهي جگر هيچ پدر مادري به داغ جوان نسوزه...
به گمانت نرسد داغ جوان آسان است
خون اگر گریه کنی بهر جوان جا دارد
الهي هيچ مادري چشم انتظار بچه اش نمونه...
از امام صادق(ع)پرسيدند ، آقا جان!!!در اين دنيا بهترين لحظه براي پدر چه
لحظه اي است؟؟؟
بگـــفتا زاده ي خـــتم النّبيين
نــبـاشـد لـذتي بـالا تر از اين
جـوانـي در بــهار زنــدگــاني
بـه هـنـگــام شباب و كامراني
خــرامــان گـام بر دارد هَماره
كــنـد بـابـا بـه اندامش نظاره
بـگـويـد گرچه زحمتها كشيدم
ولـي زيـبـا جـوانـي پـروريدم
آقا فرمود: لحظه اي كه يك پسر جوان بشه ، جلوي چشم بابا راه بره...
همه ي آرزوي پدر و مادر اينه ، ميگن الهي به ما فرصت بده ، زنده بمونيم
عروسيه پسرمونو ببينيم...
امـيــدش زيــر چـرخ آبنوسي
كـنـد از بـهـر فرزندش عروسي
دوباره از امام صادق(ع) پرسيد، آقا جان ، سخت ترين لحظه ي عمر پدر چه
لحظه اي است؟؟؟
حضرت فرمود: لحظه اي كه يك پدر جان سپردن فرزندشو ببينه...
هــمـان زيـبـا جوان سَـرو بالا
دهــد جـان در بـرِ چشمان بابا
#جوان
@khatme14
🥀🥀🥀🥀🥀
#روضه ختم مادر(3)
روضه فاطمه زهرا(س)
(هفتم ،چهلم( سالگرد )
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
یا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ، یَا سَیِّدَتَنا وَ مَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکِ إِلَی اللّٰهِ وَ قَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِی لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
♦️مادر جان یاد آن شبها که ما را شمع جان بودی
♦️میان ناامیدیها (مادر)چراغ جاودان بودی
♦️برایت زندگانی گرچه یکسر رنج و سختی بود
♦️بنازم همتت مادر ، که تا بودی، صبور و مهربان بود
♦️مادرم دیده برویت نگران است هنوز
♦️غم نادیدن تو بار گران است هنوز
♦️آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو
♦️نام نیکت همه جا ورد زبان است هنوز
⬅️ مجلس امروز به مناسبت سالگرد مادری دلسوز خواهری غم خوار برگزار شده خانواده محترم........فرزندان مرحومه شما یک سال جای خالی مادررااحساس می کنید به خداقسم هیچ کس جای مادر را برای شما نمی گیرد اما شما هروقت دلتنگ مادر می شدید هرکجا بودید می آمدید ازنزدیک مادر را ملاقات می کردی ولی حالا باید به عکس مادر باید نگا کنید یا برید سر قبر مادر بنشینید عقده دل راخالی کنیداما مرگ مادر برای دخترها خیلی سخت است به چه خاطر چون روزمادرباشه سال نوع باشه دخترها به یاد مادر هستند اما بچه های مرحومه، دخترهای مرحومه که درگوشه ای از مجلس نشسته ای نمی دانم به یاد کدام خاطره مادر عزیزتان اشک می ریزیدتنها خاطره به یاد ماندنی مادر چادر نمازه که یاد دختر نمی ره اما یک مادری من سراغ دارم که به امام علی گفتند یادگاریهای فاطمه را جمع کن تا بچه ها نبیند اما گفتند یادگاری را جمع کنم خون روی در ودیوار را چه کنم اما می خوام زبان حال دخترهای این مادر و رو بگم
🔸(اخ)گل گلخونه ام بودی تو مادر
🔸چراغ خونه ام بودی تومادر
آخ بمیریم برات مادر خوبم دیگه یک ساله صدای قشنگت به گوش ما نمی رسه
🔸(مادرم) زنم بوسه به عکس دلربایت
🔸ای بریزم اشک ماتم از برایت
یاد شهدا امام شهدا اموات جمع
حاضر الخصوص روی این مادرعزیزمان ازاین مجلس ومحفل فیض ببرد ⬅️امادلها امده شد بریم مدینه
🔸دلم به یاد مدینه بهانه می گیرد
🔸سراغ گلی را شبانه می گیرد
🔸چه حکمت است که چون نام فاطمه آید
🔸 برای گریه دل من بهانه می گیرد
دلها بسوزه بر
آن مادری که فرمود علی جان شبانه غسلم بده شبانه کفنم کن شبانه دفنم کن
بمیرم چه کرد مولا علی به وصیت زهرا😭😭😭
میگن شبانه بدن زهراش را آرام آرام غسل داد اسماء روی بدن زهرا آب می ریخت یک وقت اسماء متوجه شدعلی
دست ازغسل کشید دست بر دیوار غربت گذاشت صدای ناله علی بلندشد لا اله الا الله😭😭
صدازدعلی جان چرا بلند گریه می کنید😭
صدا زد اسماء دست روی دلم نگذار حالا دستم رسید به بازوی ورم کرده زهرا 😭😭😭😭
دستت رسید به بازوی طاقت نیاوردی😭
اما علی جان نبودی کربلا آن ساعتی
که زینب آمد گودی قتلگاه 😭
شمشیر شکسته ها را نیزه شکسته ها
را کنار زد چه دید حلقوم بریده اما زبان حالی داره بی بی زینب 😭😭
🔹گلی گم کرده ام می جویم اورا
🔹به هر گل می رسم می بویم اورا
🔹گل من یک نشانی دربدن داشت
🔹یکی پیراهن کهنه به تن داشت
حسین آرام جانم..حسین روح روانم
لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات
@khatme14
التماس دعا
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
#مادر
روضه شب جمعه امام حسین (ع)🥀
گریز روضه حضرت عباس(ع)🥀
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ
*- اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
شب های جمعه فاطمه،با سوز و آه و واهمه
آید به دشت کربلا گردد به دور قتلگاه
گویید حسین من چه شد،نور دوعین من چه شد
*شب زیارتی ابی عبدالله شبی که مادرش فاطمه زهرا مهمان امام حسین است ای کسانی که در گوشه ای از مجلس نشتی حاجت داری مریض داری گرفتاری امشب امام حسین قسم بده به پهلوی شکسته مادرش انشاء الله حاجت روا می شی شفای همه مریض ها انشالاا مشب آسمان هم با ما در این ساعت بر ابی عبدالله گریه کنه . فرمود فاطمه جان ، همه چشم ها قیامت گریانه غیر از اون چشمی که بر حسین تو گریه کنه وقتی جبریل خبر شهادت ابی عبدالله رو به پیغمبر داد، همون لحظه ی ولادت، پیغمبر گریه کرد😭 دستور امد این خبر و باید به مادرش فاطمه هم بدی،کدوم فاطمه؟همون فاطمه ای که "وَوَضَعَتْهُ أُمُّهُ😭 كُرْهًا" حسین و به سختی به دنیا آورده، تا پیغمبر به فاطمه خبر داد دخترم این بچه ای که تازه از تو به دنیا اومده این فرزندت و کربلا غریبانه میکشند "بَکَتْ فَاطِمَةُ بُکَاءً شَدِیداً" ان شالله بی بی دوعالم شفاعت همتون رو کنه میگه اینا مجلس روضه حسینمو ترک نکردند نذاشتند جلسه روضه حسینم بی رونق باشه بگو فاطمه جان شاهد باش .
تا زهرا گریه کرد همون جا پرسید: بابا روزی که حسینمو میکشن شما زنده ای یا نه فرمود: نه دخترم، من مادرش هستم یا نه؟ نه دخترم، باباش علی هست یا نه؟ نه دخترم، گریه زهرا بیشتر شد عرضه داشت "یَا أَبَهْ فَمَاْ یَبْکِی عَلَیْهِ؟"اگه ما نیستیم پس کی بر حسین من گریه میکنه؟فرمود: دخترم غصه نخور امتی میان نسلی بعد نسلی بر حسین تو زار میزنند گریه میکنند، تا این بشارت و داد گل لبخند بر چهره فاطمه نقش بست، پیغمبر فرمود:زهرا جان باید یه قولی به من بدی بابا، چیه بابا؟ دخترم تو باید از زنهای گریه کنشون شفاعت کنی .... منم قیامت از مرد هاشون شفاعت کنم ...."
یعنی با این گریه تو مشمول شفاعت پیغمبر و فاطمه ای" آماده ای یا نه؟بریم کنار گودال...
"فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً وَضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ" یه نگاه کرد دید همه یاراش رو زمین افتادن خسته شد،تکیه به نیزه داد بلکه لحظه ای استراحت کنه،نانجیبی چنان با سنگ به پیشانی حضرت زد.... خون تمام پیشانی رو فرا گرفت ...
شهدا هم با ما گریه کنند ...
ابی عبدالله هرچه کرد نتونست خون پیشانی رو بند بیاره،یا اللعجب این لباس عربی رو بالا زد .... بلکه بتونه خون پیشانی رو بند بیاره،اینجا بود سپیدی سینه حسین نمایان شد .... یه ظالمی با تیر سه شعبه چنان به قلب حسین..... دیگه نتونست تیر و از مقابل در بیاره خون مثل ناودان داره فواره میزنه ... دیدن ابی عبدالله میگه بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله دیگه نتونست دوام بیاره چنان با صورت به زمین افتاد همه بگیم یا حسین ....
یادشهدا وامام شهدا اموات جمع حاضراز این مجلس و محفل فیض ببرند شب جمعه بهره امواتمان باشه عزداران این جا امام حسین با صورت به زمین افتاد درعلقمه هم وقتی دستهای عباس را قطع کردند وباعمود اهنین به سرش زدند اخ بمیرم برات قمر بنی هاشم همچنان با صورت به زمین افتاد
صدا زد : برادر برادرت را در یاب
اه امان از اون لحظه ای که امام حسین امد علقمه دید دستهای علمدارش بریده تمام بدن قطعه قطعه صدا زد برادرم کمرم شکست الهی هیچ کسی داغ برادر نبینه الهی غم برادر نبینی عزیز دلم
دلم خون دلم خون ایهاولناس
گرفته علقمه بوی گل یاس
😭😭😭😭😭😭😭😭😭
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
التماس دعا
@khatme14