eitaa logo
ختم و ترحیم خوانی مجمع الذاکرین اهلبیت ع
4هزار دنبال‌کننده
52 عکس
21 ویدیو
1 فایل
کانال اشعار ترحیم پندیات ،نصایح و اشعار ترحیم از ابتدا تا انتهای مجلس ختم با مدیریت ذاکراهلبیت کربلایی محمدمسلمی 👈ارتباط با مدیر @moslemi_124 پذیرش تبلیغات شما👈 @moslemi_124 @khatme14
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴 از غـم و داغ تـو ای یـار نجیب مانده ام دیگردراین وادی غریب همدم تنهایی ام ای همسرم جـای خـالیِ تـو را چـون بنـگرم؟ دست گلچین حیف زودت چیدوبرد بـر تنت آخـر کـفن پیچـید و بــرد با وجودت مهربان یـار صبور می نمودم هردم احساس غرور رفتنت دیگر غرورم را شکست تا ابد داغ تو براین دل نشست در فراز ودر نَشیب ای همسرم بوده ای هم مونس وهم یاورم در همه حالت صداقت داشتی هر چه گویم تو لیاقت داشتی شاد بودیم ما زشادی های هم غصه می خوردیم هریک جای هم کی بَرَم مـن خاطراتت را زیـاد دائمـا بودی تو در حال جهاد شکوه ای هرگز زتـو نشنیده ام صادقانه از تو خدمت دیده ام خـادم الـزهـرا و خـادم الشهـید نزد حق هستی بلاشـک روسفید من شهادت می دهم نزد خدا تو نبودی اهل عصیان و خطا هم زبانت بوده از غیبت بدور هم کلامت بوده است ازجنس نور خیر خـواه جمله مـردم بـوده ای حیف تو در بین ما گـم بوده ای تو که عشقت حضرت فاطمه بود بی شک آن بی بی شفاعتت نمود با ولایت بودی ای اُختُ الشهید با لیاقت بودی ای اُختُ الشهید دیدن............. گوارای تو باد آن بهشت جاودان جای توباد من چه گویم دیگر از آن روزمرگ یا که از آن لحظه ی جانسوزمرگ داغ زد داغ تــو«......... جان»مرا می کُشداین درد واین هجران مرا نه شبم شب باشد و نه روز، روز درد هجران تو گشته سینه سوز رفتنت دیگر برایم یک نداست خوب دانستم که دنیا بی وفاست آتشی افتاده درجان و تنم آنکه می سوزد ز داغ تو منم تازه فهمیدم علی ای کوه درد داغ زهرای جوان با توچه کرد گرچه پشتم خم شدازاین غم ولی زیـر بـار درد گفتـم یـا علـی من شنیدم تا که بی طاقت شدی پیش نعش فاطمه زانو زدی من شنیدم ای علیِ نازنین از غم زهرا زدی سر بر زمین سینه ات از داغ زهرا خسته بود پهلویش چون قلب توبشکسته بود مرغ جانش تا که پر زد از قفس من شنیدم اوفتـادی از نفس کودکان از داغ مادر جانشان آستین بگرفته بودند در دهان دور نعش فاطمه بر سر زدند چون کبوتر بچه ها پرپر زدند سینه ها ازماتم جانکاه سوخت از غم زهرا دل«مداح» سوخت 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴 @khatme14 تذکر:این شعرهم درفراق همسر سروده شده هم برای هسمری که خواهرشهیدهم بوده لذا درجای نقطه چین میتونیداسم مرحومه و اسم برادرشهیدش روبنویسید.
❇️ گروه مجمع الذاکرین اهلبیت(علیهم السلام) اولین وفعال ترین گروه درایتا👌 باحضور اساتید وشاعران گرامی 🔹 درخواست هر گونه مطالب مذهبی، اشعار، نوحه،حدیث، روضه داری روی لینک بزن وارد گروهمون بشو⬇️ https://eitaa.com/joinchat/77201857C160ebf881a 📣📣📣📣📣
اتمام حجت رهبر معظم انقلاب مدظله العالی برای عموم مردم عزیز همه ی ما ایرانیها اعم از شیعه و سنی ، همه اقوام از ، کرد ، عرب ، لر ، ترک ، بلوچ ، ترکمن ، بختیاری ، ووو گرفته تا همه جریانات سیاسی اصولگرا ، اصلاح طلب و... باید بدانیم جایگزینی برای نظام جمهوری اسلامی فعلی وجود نخواهد داشت. اگر خدای ناکرده این نظام جمهوری اسلامی فعلی سرنگون شود ، فکر نکنید زمان قبل از انقلاب مثل دوران پهلوی شکل می گیرد. نـخیـــــــــر آنهـــایی که خواب تشریف دارند را بیدار کنید. آمریکا و انگلیس پشت دستشان را داغ کرده اند که بخواهند حکومتی مانند پهلوی را دوباره بر سر ما ایرانیها بگذارند. پس جایگزین این نظام جمهوری اسلامی اگر خدای نکرده سرنگون شود چیست؟ جوابش را آمریکایی ها از زبان سگ هارشان داعش بیان کرده اند : حمام خون - قتل عام سراسری - فاجعه انسانی - نسل کشی ایرانیان بسیار بدتر از میانمار لذا کسانی که فکر می کنند با رفتن ولایت فقیه و از بین بردن جمهوری اسلامی همه چیز عالی می شود. بسیار بسیار در اشتباهند. اینها هیچ چیز از عالم سیاست و گرگهای در کمین مردم ایران نمی دانند. آخر و عاقبت سقوط نظام جمهوری اسلامی برای مردم ایران چیزی بسیار بدتر از سوریه و لیبی و افغانستان فعلی است. حالا سوریه کسی مانند ایران را داشت بفریادش برسد. اگر نظام سقوط کند ما غارت می شویم - به ما شبیخون می زنند و خدا میداند چه خواهد شد. فقط همین را بدانید که کار به جاهایی برسد که حسرت این ایام را خواهیم خورد. باید دست خانواده ات را بگیری و فراری کوه و بیابان بشوی. ای مردم عزیز بیائید قدر این امنیت را بدانیم و همه مشکلات را با هوشیاری تحمل کنیم باید دقت کنیم و هوشیار و آگاه باشیم تا فریب دسیسه های بدخواهان ملتمان را نخوریم. نشر دهید و مطلع باشید که دشمن بفکر من و تو نخواهد بود. جزاکم الله خیرا نشر و روشنگری = صدقه ی جاریه
638.9K
🎤کربلایی مصطفی کامران دلم تنگ است و میدانم تو دیگر برنمیگردی بمانم هرچه خیره پشتِ این در، برنمیگردی به یادت هرچه بی تابانه بنشینم به رویِ تاب به زیرِ این درختِ سایه گستر برنمیگردی دوباره دانه می پاشم حیاطِ خیسِ باران را اگرچه خوب میدانم کبوتر برنمیگردی تُهی از نوبهارت مانده تقویمِ خزانِ من به این مهر و به این آبان و آذر برنمیگردی غریبی میکنم با قابِ عکست نا اُمیدانه خودم هم کرده ام انگار باور برنمیگردی هزاران سالِ دیگر کااااااااش با بویِ تو برخیزم به دیدارم نگو که صبحِ محشر برنمیگردی @khatme14
522.2K
🎤کربلایی مصطفی کامران سه پنج روزه دلم از غم شکسته به راهت مــادر زارت نـشسته برادر رفتنـت را بـاورم نیـست کفـبن پوشیدنت را بـاورم نیست تــو آرام دل و جــانی بــرادر به هر دردی تــو درمــانی برادر خوش آنروزی که با هم می نشستیم یقین خط جـــدایی می نوشتیم گلی خــوش بو و پرپر دارم اینجا عزیز جــان بـــرادر دارم اینجا خدایا بی سر و ســامانم امـشب اسیر درد بی درمــانم امــشب @khatme14
491.8K
🎤کربلایی مصطفی کامران گلزار بهشت است گل روی برادر آید به مشام دل وجان بوی برادر گر طالب مردانگی و صدق وصفایی هر روز گذر کن به سر کوی برادر هم خون تووحافظ ناموس توباشد بنگر به وفا و شرف و خوی برادر آری غم مرگش شکند قلب و کمر را تابی-نرسد بهر تو از سوی برادر صبر از کف انسان برد اندوه و فراقش خم میشود از غم قد دلجوی برادر @khatme14
500.4K
ازغم مرگ توای سروخرامان چکنم بهرپژمردنت ای نوگل خندان چکنم داغ جانسوزتوافکنده شرربرجگرم بادل سوخته وآتش هجران چکنم شدبهارتوخزان وگل رویت پرپر من دراین داغ خزان دیده پژمان چه کنم پدرت ناله کندازغمت ای تازه جوان گویدازماتمت ای نوردوچشمان چه کنم مادرت جامه ی ماتم ببرونوحه گراست گویداوگرنکنم چاک گریبان چه کنم دوستان بهرتو آورده گل ای نوردوعین گرمزارت نکنم همچوگلستان چه کنم شمع سان سوخته ازداغ تووآب شدم ای امیددل غمدیده ی نالان چه کنم خیزازجای ببین حال جگرسوختگان باچنین ناله ی جانسوز عزیزان چه کنم “کربلایی”زغم مرگ توگرصبرکند من که خودکاسه ی صبرم شده پیمان چه کنم
611.8K
من جوان بودم عزیزان اینچنین پرپر شدم غنچه بودم لاله بودم اینچنین پرپر شدم من جوان بودم قد وبالای رعنا داشتم صورتی چون ماه تابان روی زیبا داشتم من جوان بودم دلم خوش بود بابا داشتم مادر دلسوز خوبی سایه سر داشتم من جوان بودم ولیکن رفتم از بین شما رفتم اما روح من در آسمان پیش خدا من جوان بودم مکن گریه برایم مادرم تو مکن گریه برایم ای عزیزم خواهرم من جوان بودم پدر جان اشک از بهرم مریز ای برادر جان تو پر کن جای من را ای عزیز من جوان بودم رفیقان رفتم از بین شما رفتم و گویم رفیقان حق نگهدار شما من جوان بودم خداوند اینچنین تقدیر کرد «حکمت» این بودو اجل را اینچنین تدبیر کرد @khatme14
ختم و ترحیم خوانی مجمع الذاکرین اهلبیت ع
🔴 سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت 20) ✅از نیک پرسیدم: افراد در اینجا چگونه شناسایی میشوند؟ گفت: اسا
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت 21) 🔥گناه همچنان وسط راه ایستاده بود و رفتار ما را زیر نظر داشت. ✅ در همین وقت فرشته ی فریاد رس پرواز کنان ظاهر گردید و سلامی کرد و یک شمشیر،یک لباس زره مانند،یک سپر و یک خنجر به نیک سپرد و رفت. ⚡️از دیدن این منظره گناه کمی جا خورد و ترس در چهره زشتش آشکار گردید، با خوشحالی رو به نیک کردم و گفتم: وسایل من بیشتر از گناه است. ✨راستی اینها نتیجه ی کدام اعمال من هستند؟ نیک در حالیکه شمشیر را در دستش تکان میداد گفت: 🗡 این شمشیر نتیجه ی راز و نیازها و دعاهای توست که در دنیا انجام دادی. 🍃سپس در حالیکه لباس را بر تن من میپوشاند گفت: این هم هم نشانه ی تقوای توست در دنیا، که البته ضخامت آن بستگی به درجه ی تقوای تو دارد. 🍀وقتی زره را پوشیدم شمشیر را به دست راستم داد و سپر را به دست دیگرم سپرد🛡 و گفت: این سپر هم نتیجه ی روزه گرفتن های تو در دنیا بوده.. 🔶 و سپس در حالیکه با لبخند ملیحش به من قوت قلب میداد گفت: اصلا نهراس با یک ضربه او را از پای در خواهی آورد. 🔰سرم را به نشانه ی تایید تکان دادم و به سمت گناه حرکت کردم. 🔥 گناه شمشیر را بلند کرد و شروع کرد به رجز خواندن: من به نمایندگی از شیطان و دنیا در برابر تو ایستاده ام تا تو را از پای در آورم.در همان لحظه سایه ی شمیر گناه را بالای سرم حس کردم و فورا سپر را روی سرم گرفتم. 🔸ضربه ی شمشیر چنان محکم بود که از سپر عبور کرد و دو دندانه آن سرم را زخمی کرد... ♻️در همین حال شمشیرم را بر پهلوی آن شیطان فرود آوردم و او در حالیکه فریاد زنان از من دور میشد، من مشغول رسیدگی به زخم سرم شدم که ناگهان فریاد نیک را شنیدم که فریاد زد: مواظب باش از پشت سرت می اید.... ⚠️بیدرنگ به عقب برگشتم و با یک ضربه ی شمشیر ضربه او را دفع و ضربه ی دیگری به پهلویش وارد کردم. ❎نبرد همچنان ادامه داشت. من ضربات بیشتری بر پیکر او وارد می آوردم و او نیز با یک ضربه غافلگیر کننده زره ام را پاره و بدنم را زخمی کرد. اما هنوز هم با تشویقهای نیک من برنده میدان بودم. 🔆هر از گاهی صدای نیک را میشنیدم: بهای بهشت،نابودی گناه است و من روحیه میگرفتم. 🌀لحظات میگذشت و گناه خسته و خسته تر میشد.تا اینکه وسط جاده افتاد. رفتم تا ضربه ی آخر را بر فرقش بکوبم که نیک با خنجری که در دست داشت به من نزدیک شد و گفت: فقط با این میتوانی از شر او خلاص شوی وگرنه او نابود نمیشود. ❗️تازه فهمیدم که در میدان بدون خنجر بوده ام! 🌸نیک گفت: این خنجر نتیجه ی صلواتهایی است که در دنیا فرستاده ای. چون صلوات💫 این قدرت را دارد که گناه را به کلی نابود کند. 💥خود را به پیکر نیمه جان گناه رساندم و بلافاصله خنجر را در تنش فرو کردم و به سرعت فرار کردم. بدنش بزرگ و بزرگتر شد تا با صدای مهیبی منفجر شد و به هزاران تیکه تقسیم شد.. 💐صدای شادی نیک به هوا برخاست. با سرعت به طرفم آمد و مرا در اغوش کشید و صمیمانه تبریک گفت. من هم از شدت خوشحالی او را در آغوش گرفتم. 🌺نیک گفت: با نابود شدن گناه تمام زخمهای بدن من هم خوب شد و از این جا به بعد با شادی و نشاط بیشتری به تو کمک خواهم کرد. 🍃من بار دیگر از شدت خوشحالی نیک را محکم در آغوش کشیدم و تبریک گفتم. سرانجام راه باز شد و ما به مسیر خود ادامه دادیم... 🍀در حالیکه فراموش کرده بودم که قول و قرارم با نیک برای رسیدن به بهشت این بود که هیچ زخم و آسیبی از گناه بر تنم بر جای نماند.... @khatme14 ✍ادامه دارد... قسمتهای باقیمانده:
🔘ماجرای ساخت مسجد با یک حبه انگور آقای قرائتی نقل میکند: روزی به مسجدی رفتیم که امام جماعت مسجد دوست پدرم بود، گفت داستان بنا شدن این مسجد در این شهر قصه عجیبی دارد، برایتان تعریف کنم: روزی شخص ثروتمندی یک مَن انگور میخرد و به خدمتکار خود میگوید انگور را به خانه ببر و به همسرم بده و به سر کسب و کاری که داشته میرود، بعدازظهر که از کارش به خانه برمیگردد به اهل و عیالش میگوید لطفا انگور را بیاور تا دورِهم با بچه ها انگور بخوریم. همسرش باخنده میگوید: من و فرزندانت همه انگور ها را خوردیم ،خیلی هم خوشمزه و شیرین بود! مرد با تعجب میگوید: تمامش را خوردید..؟! زن لبخند دیگری میزند و میگوید: بله تمامش را مرد ناراحت شده میگوید: یک مَن (سه کیلو) انگور خریدم یک حبه‌ی اون رو هم برای من نگذاشته‌اید؟! ناراحت میشود و بعد از اندکی که به فکر فرو می‌رود، ناگهان از جا برخاسته از خانه خارج میشود... همسرش که از رفتارش شرمنده شده و او را صدا میزند، ولی هیچ جوابی نمی شنود مرد ناراحت ولی متفکر میرود سراغ کسی که املاک خوبی در آن شهر داشته... به او میگوید: یک قطعه زمین میخواهم در یک جای این شهر که مردمش به مسجد نیاز داشته باشند و آن را نقدا خریداری میکند، سپس نزد معمار ساختمانی شهر رفته، و از او جهت ساخت و ساز دعوت بکار میکند و میگوید: بی زحمت همراه من بیایید؛ او را با خود بر سر زمینی که خریده بود برده و به معمار میگوید: میخواهم مسجدی برای اهل این محل بنا کنید و همین الان هم جلو چشمانم ساخت و ساز را شروع کنید.. معمار هم وقتی عجله مرد را می‌بیند تمام وسایل و کارگران را آورده و شروع کرد به کار کردن و ساخت مسجد میکند... مرد ثروتمند وقتی از شروع کار مطمئن میشود به خانه برمیگردد. همسرش به او میگوید: کجا رفتی مرد...؟! چرا بی‌جواب چرا بی خبر؟! مرد در جواب همسرش میگوید: هیچ رفته بودم یک حبه انگور از یک مَن مالی که در این دنیا دارم برای سرای باقی خودم کنار بگذارم، و اگر همین الان هم بمیرم دیگر خیالم راحت است، که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم. همسرش میگوید چطور؟ مگر چه شده؟ اگر بابت انگورها ناراحت شدید حق با شما بوده ما کم‌لطفی کردیم معذرت میخواهم... مرد با ناراحتی میگوید: شما حتی با یک دانه از یک مَن انگور هم به یاد من نبودید و فراموشم کردید البته این خاصیت این دنیاست و تقصیر شما نیست... جالب اینست که این اتفاق در صورتی افتاده که من هنوز بین شما زنده هستم، چگونه انتظار داشته باشم بعد از مرگم مرا به یاد بیاورید و برایم صدقه دهید؟!؟ و بعد قصه خرید زمین و ساخت مسجد را برای همسرش تعریف میکند... امام جماعت تعریف میکرد که طبق این نقل مشهور بین مردم شهر الان چهارصد سال است که این مسجد بنا شده، ۴۰۰سال است این مسجد صدقه جاریه برای آن مرد می‌باشد ،چون از یک دانه انگور درس و عبرت گرفت. @khatme14
ختم دختر جوان▪️🌾🥀 گریز امام موسی بن جعفر (ع) زبان حال پدرومادربرادان وخواهران سوم هفتم چهلم وسالگرد بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم یا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ، یَا سَیِّدَتَنا وَ مَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکِ إِلَی اللّٰهِ وَ قَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِی لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🔸اشکی بود مرا که به دنیا نمی دهم 🔸اینک گوهری است که به دریا نمی دهم 🔸درلحظه وصال حبیم شود نصیب 🔸آن لحظه را به عمر گورا نمی دهم 🔸عمری بودکه گوشه نشین‌ محبتم 🔸این گوشه رابه وسعت دنیا نمی دهم 🔸درسینه ام جمال علی نقش بسته است 🔸این سینه را به سینه سینا نمی دهم 🔸سرمایه محبتم زهرا دین من 🔸من دین خویش رابه دنیا نمی دهم ▪️▪️▪️▪️ 🔸صدایت می کنم با قلب خسته 🔸غم تو دخترم پشتم شکسته 🔸نیاید باورم مرگ تو ای گل 🔸خدایا می کنم داغش تحمل عزیز دلم دختر خوبم بابا مگر یاد تو فراموش شدنی است نه ولا هر وقت دلتنگت می شویم منو مادرت به عکس زیبایت نگاه می کنیم 🔸باباجان دخترم ..داغ تو پیرم نموده 🔸باباجان دخترم ...غم مرگت زمین گیرم نموده 🔸 تو مارا بی خبر کردی و رفتی 🔸چرا بی ما سفر کردی و رفتی 🔸عزیزجان مرا کردی سیه پوش 🔸کجا یاد تو می گردد فراموش 🔸باباجان دخترم ...درودیوار خانه غم گرفته 🔸دلم بایاد تو ماتم گرفته 🔸دل بی تاب بابا سو گواره 🔸ببوسم با فغان سنگ مزارت پدرومادری که درگوشه (قبر)یا مجلس نشسته ا ی ازداغ دوری دختر می نالید برادران وخواهران این عزیز که گوشه ای از قبر نشستی به یاد خواهر گریه می کنید اما یک جمله ازبان شما بگم 🔸ای سفرکرده به معراج خواهر به یادت هستیم 🔸ای خواهر ...همگی چشم به راهت هستیم 🔸خواهرم...توسفر کردی و آسوده شدی از دوران 🔸خواهرم ...همه ماتم زده هر لحظه به یادت هستیم ⬅️مراسم امروز به بمناسبت ( سوم )سالگرد....... درگذشت دختری مهربان خواهری دلسوز که درسن جوان از دنیا رفته برگذار شده است خانواده محترم...... خدا صبرتون بده داغ دخترجوانی را دیدید همه آشنایان همسایگان فامیل واقشارمردم آمدنددر کنارتان بودند درسالگرد دختراتان شرکت کردند به شما دلداری وتسلیت گفتنداما به واللهِ خیلی سَخته پدرومادر زمانی که خدا بهشان فرزند میدهد به قد وبالای فرزندش نگاه می کنه تا بزرگ بشه حاضرنیست کوچکترین صدمه ای ببینه خدا صبرتان بده بزار حرف دل پدرومادرو بگم یکسال دخترم صدای نازنینت به گوش ما نمی رسه ،یکساله خنده های زیباتو ندیدیم ، اما دخترم الان یکساله توی دلمون مونده که یکبار دیگه صورت نازنین تو ببوسیم آی مردم بخدا دیگه خونه مون صفای ندارد امازبان حال شمارا بگم😭 🔸عزیزم خفته درخاکم دخترم ..گل باغ دلم بودی 🔸درخشان گوهرپاکم چراغ محفلم بودی 🔸کجا یابم دگرچون تو دختر خوبم ..اگر دور جهان گردم 🔸تورا ای نازنین دختر که یاروهمدم بودی بابا جان😭 یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر الخصوص روی این دخترعزیزمان ازاین مجلس ومحفل فیض ببردا اما دلها امده شد بریم مدینه دلها بسوزه برای ان مادری که فرمود علی جان شب غسلم بده شب کفنم کن شب دفنم کن بمیرم چه کرد مولا علی به وصیت زهرا😭😭😭 میگن شبانه بدن زهراش را ارام ارام غسل داد اسماء روی بدن زهرا آب می ریخت یک وقت اسماء متوجه شدعلی دست ازغسل کشید دست بر دیوار غربت گذاشت صدای ناله علی بلندشد لا اله الا الله😭😭 صدازدعلی جان چرا بلند گریه می کنید😭 صدا زد اسماء دست روی دلم نگذار حالا دستم رسید به بازوی ورم کرده زهرا 😭اما امشب شهادت امام موسی بن جعفره گریزی در این خصوص داشته باشیم اموات فیض ببرند امشب بگیر دامن آقا موسی بن جعفر رو زندانی غریب بغداد، دو نفر مرگ خودشونواز خدا طلب کردن ، آقا یا صاحب الزمان منو ببخش😭😭😭 یکی مادرتون زهرای مرضیه حسنین و زینبین رو صدا زد فرمود: میخوام دعا کنم دستتونو بیارین بالا یازهرا... بچه ها خوشحال شدن گفتن مادر میخوای برای شفات دعا کنی؟ آره مادر😭😭😭 اینجا بود که بی بی فرمود: اللهم عجل وفاتی سریعا، خدایا دیگه مرگ فاطمه رو برسون. یکی هم میوه دلش امام کاظم بود فرمود: خدا دیگه مرگ موسی بن جعفر رو برسون😭😭😭چقد زود دعای آقامون مستجاب شد، آی آبرو دارا، گرفتارا، یه وقت دیدن درِ زندان باز شد چهار نفر دارن بدنی رو غریبانه از زندان بیرون میارن یه مرتبه دیدن خدایا چقد بدن آقا سنگینه😭😭خدایا بدنی که سالهای سال گوشه ی زندان بوده نباید اینقدر سنگین باشه، تا عبا رو کنار زدن دیدن هنوز غُل و زنجیر به دست و پای مبارک آقا موسی بن جعفره(آی غریب آقااااااا شیعیان اومدن بدن امام رو با احترام کفن کردن ، تشییع جنازه ی با شکوهی برگزار کردن وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات @khatme14
گلـی مـانند مـادر دادم از دست اَنیس و یار و یاور دادم از دست مـرا در سینه دردی دیگر افتاد غـم جانسوز جـان مـادر افتاد عـزیـز و نـازنینم بـود مـادر فـرشته ی زمینم بـود مادر صفای خانه ام رفته ز خانه گـرفته در دل قبـر آشیـانه دریغا کـه مـرا گـردیده باور غــروب آفتـاب عمـر مـادر عجب ایـن روزگـار بـی وفـایی زند بـر طبل هجران و جدایی نمی دانم چه باید کرد زین غم کـه بـی مـادر بُـوَد دنیـا جهنم ز هرخانه که مادر رفت، «مداح» بر آمد نـاله ی جانسوز و جانکاه 🔸️شاعر: @khatme14