eitaa logo
ترحیم خوانی مجمع الذاکرین
13.9هزار دنبال‌کننده
425 عکس
169 ویدیو
24 فایل
پندیات/اشعارترحیم وروضه ازابتداتاانتهای مجلس ختم مادحین گرامی برای ارسال صوت مجالس خوددرکانال به این آیدی ارسال بفرمایید 👇 @khadeem110 @khatmkhanimajma #ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
مشاهده در ایتا
دانلود
روزی که کفن پوش شدی دخترمن باخاک هم آغوش شدی دخترمن بودی توچراغ لاله درصحن چمن افسوس که خاموش شدی دخترمن ازآن ساعت که رفتی ازبرمن خدا داند چه آمد برسرمن عزیزم بعد مرگ جانگدازت به تنگ آمددل غم پرور من دلا دیدی که آخر دخترم رفت یگانه مونسم آن همدمم رفت شده ماتم سرا ،این کلبه ی ما ازآن ساعت که جانم ازبرم رفت به یادشمع رویت همچنان پروانه می سوزم تو رفتی من به جایت اندرین کاشانه می سوزم گهی آیم کنارقبرتوبادیده ی گریان گهی ازمهربانیها ی تودرخانه میسوزم خوش آن روزی که نقل مجلس این خانه بودی تو فروغ روشنی بخش همین کاشانه بودی تو خوش آن وقتی که می کردم سیاحت گلشن رویت برایم بلبل وشمع وگل وپروانه بودی تو @khatmkhanimajma
. درداغ دختر از دست داده گریز دوم به روضه فرزند -( گریز به روضه ی حضرت رقیه(س) برای فرزند دختر ) * آی پدر و مادر دختر از دست داده، دختر برکت زندگی و شیرینیه زندگیه، می گن دختر غمخوار باباشه، خدا نکنه برای باباش مشکلی پیش بیاد دخترش از همه نگران تره برای باباش، آخه می گن دختر بابائیه، همین طور اگر برای دختر هم مشکلی پیش بیاد بابا برای برطرف کردن مشکل دخترش خودش رو به آب و آتیش می زنه، اگر خدای نکرده دختر شما از یه بلندی به زمین بیفته و شما شاهد ماجرا باشی چکار می کنی؟! بمیرم کربلا سر امام حسین به روی نیزه و مشاهده کرد که رقیه از روی ناقه ای به زمین... نقل شده شبی رقیه از روی ناقه به زمین افتاد یک دختر سه ساله آن هم نیمه ی شب ناخودآگاه از روی شتر به زمین بخورد، خدا می داند؟ آیا این دختر دیگر توان راه رفتن را داشته باشد یا...؟ و از آن شبی که از روی ناقه افتاد دختر بچه های دیگر و گاهی زینب به او کمک می کردند تا راه برود . همه ی بدن رقیه درد می کرد. این طفل سه ساله را پس از گرسنگی و تشنگی چه منزل سوار بر ناقه و گاهی پیام تا شام آوردند. رقیه در خرابه شبی سر از خواب برداشت، آنقدر گریه کرد و پدر را طلب کرد که صدای گریه اش به گوش یزید ملعون رسید؛ دستور داد سر بریده ی پدرش را برایش ببرید، سر بریده ی امام حسین را برای رقیه آوردند، دو دست کوچکش را به صورت پدر گذاشت، سر را برداشت، به سینه چسباند و با اشک و با سوز و گداز با سر بریده ی پدر سخن گفت: « یا ابتاه ! من الذی خضبک بدمائک؟ » یا ابتاه ! من الذی قطع وریدیک؟ یا ابتاه ! من الذی ایتمنی علی صغر سنی؟ یا ابتاه ! من للیتیمه حتّی تکبر...؟ یا ابتاه ! لیتنی توسدت التراب و لا اری شیبک مخضباً بالدماء » یعنی: « ای پدر جان! چه کسی تو را به خونت رنگین کرد؟ ای پدر جان ! چه کسی رگ های گردنت را برید؟ ای پدر جان ! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ ای پدر جان ! دختر بی پدر به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ شود؟ ای پدر جان ! کاش نابینا بودم تا این منظره را نمی دیدم. ای پدر جان ! کاش خاک را بالش زیر سر قرار می دادم، ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمی دیدم.» با سر بریده مشغول سخن گفتن بود که ناگهان دیدند همین طور که دارد حرف می زند و سر بابا در دامن رقیه است صدای یتیم حسین ضعیف تر شد و کم کم دیدند صدای دختر نمی آید. @khatmkhanimajma
مجلس ( و پسر ) سبک : آخشام اولدی ننه ... همه جا بروم شاعرسیفی آذری آی گوزل جوانیم طاقتیم توانیم نازلی مهربانیم بیلمدیم عمرون گولی سولارمیش جوان ئولومی چتین اولارمیش بیگانه آغلادی ائل ماتم ساخلادی هجرون دل داغلادی دنیادن آخر جوان گئدوبسن گوز یاشیمی سن القان ائدوبسن جانه اود سالوبسان نه تئز آیریلوبسان هاردا بس قالوبسان نه تئز عمریوون چراغی سوندی طویون آی بالا عزایه دوندی دست اجل نئودوب جسمون قبره گئدوب فلک جفا ائدوب سن طوی گورمه میش قبره گئدوبسن منی هجرونده نالان ائدوبسن مختص دختر جوان دئدیم طوی ائدرسن مراده یتر سن حجلیه گئدرسن نه طویون گوردوم نه شیرنون ایشدیم خلعت یرینه کفنون بیشدیم
درعزای دخترجوان نازنین دخترگلعذارم طاقت دوریت راندارم آتش افکنده هجرت بجانم خوش بودازغمت جان سپارم خون شدآخردل نامرادم کی رودخاطرتوزیادم این من واین غم بی شمارت بعدازاین کس نیایدبه دادم کربلای محمد مهرى 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 @khatmkhanimajma ترحیم خوانی مجمع الذاکرین
. 👇👇👇👇👇👇 از دست داده گریز دوم به روضه فرزند -( گریز به روضه ی حضرت رقیه(س) برای فرزند دختر ) * آی پدر و مادر دختر از دست داده، دختر برکت زندگی و شیرینیه زندگیه، می گن دختر غمخوار باباشه، خدا نکنه برای باباش مشکلی پیش بیاد دخترش از همه نگران تره برای باباش، آخه می گن دختر بابائیه، همین طور اگر برای دختر هم مشکلی پیش بیاد بابا برای برطرف کردن مشکل دخترش خودش رو به آب و آتیش می زنه، اگر خدای نکرده دختر شما از یه بلندی به زمین بیفته و شما شاهد ماجرا باشی چکار می کنی؟! بمیرم کربلا سر امام حسین به روی نیزه و مشاهده کرد که رقیه از روی ناقه ای به زمین... نقل شده شبی رقیه از روی ناقه به زمین افتاد یک دختر سه ساله آن هم نیمه ی شب ناخودآگاه از روی شتر به زمین بخورد، خدا می داند؟ آیا این دختر دیگر توان راه رفتن را داشته باشد یا...؟ و از آن شبی که از روی ناقه افتاد دختر بچه های دیگر و گاهی زینب به او کمک می کردند تا راه برود . همه ی بدن رقیه درد می کرد. این طفل سه ساله را پس از گرسنگی و تشنگی چه منزل سوار بر ناقه و گاهی پیام تا شام آوردند. رقیه در خرابه شبی سر از خواب برداشت، آنقدر گریه کرد و پدر را طلب کرد که صدای گریه اش به گوش یزید ملعون رسید؛ دستور داد سر بریده ی پدرش را برایش ببرید، سر بریده ی امام حسین را برای رقیه آوردند، دو دست کوچکش را به صورت پدر گذاشت، سر را برداشت، به سینه چسباند و با اشک و با سوز و گداز با سر بریده ی پدر سخن گفت: « یا ابتاه ! من الذی خضبک بدمائک؟ » یا ابتاه ! من الذی قطع وریدیک؟ یا ابتاه ! من الذی ایتمنی علی صغر سنی؟ یا ابتاه ! من للیتیمه حتّی تکبر...؟ یا ابتاه ! لیتنی توسدت التراب و لا اری شیبک مخضباً بالدماء » یعنی: « ای پدر جان! چه کسی تو را به خونت رنگین کرد؟ ای پدر جان ! چه کسی رگ های گردنت را برید؟ ای پدر جان ! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ ای پدر جان ! دختر بی پدر به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ شود؟ ای پدر جان ! کاش نابینا بودم تا این منظره را نمی دیدم. ای پدر جان ! کاش خاک را بالش زیر سر قرار می دادم، ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمی دیدم.» با سر بریده مشغول سخن گفتن بود که ناگهان دیدند همین طور که دارد حرف می زند و سر بابا در دامن رقیه است صدای یتیم حسین ضعیف تر شد و کم کم دیدند صدای دختر نمی آید. ‍ آمدی بابا کنج ویرانه با صفا کردی این عزا خانه آمدی بابا کنج ویرانه 2 ای پدر امشب یاد ما کردی دخترت را یاد از وفا کردی بزم ما را خوش با صفا کردی از ره جود و لطف شاهانه آمدی بابا کنج ویرانه 2 ای پدر جان جان به قربانت جان به قربانت لطف و احسانت از کرم کردی یاد طفلانت شمع ما گشتی ما چو پروانه با صفا کردی این عزا خانه 2 ای سر احمد را جسم و جانی تو میزبانم من میهمانی تو میهمان من خوب و دانی تو که مرا نبود فرش و کاشانه آمدی بابا کنج ویرانه 2 آفتاب من در کجا بودی از چه رو از ما تو جدا بودی روز ی آخر تو آشنا بودی گشته ای با ما از چه بیگانه با صفا کردی این عزا خانه 2 رفتی ای بابا خوش به مهمانی گه تنور و گه دیر نصرانی از چه رو دور از ما یتیمانی منزل ما شد کنج ویرانه آمدی بابا کنج ویرانه 2 بر مشام من بوی خون آید بر مشام من بوی خون آید اندر این صحرا ، عمه جان زینب عمه جان زینب ، عمه جان زینب گو مگر اینجاست تربت خونین مقتل بابا ، عمه جان زینب عمه جان زینب ، عمه جان زینب بابا این جا تشنه لب جان داد جان گداز داغی بر دلم بنهاد نعش خونینش کی رود از یاد بسترش خاک گرم این صحرا عمه جان زینب ، عمه جان زینب در کجا جویم مهربان عمو دیدم اینجا من خسته جان عمو اشک ریزان بر کودکان عمو کشته شد این جا تشنه لب تنها عمه جان زینب ، عمه جان زینب وای از شام و کنج ویرانه وای از ظلم ابنِ مرجانه شد خرابه ام بابا کنج ویرانه کودکانت در ناله و غوغا عمه جان زینب ، عمه جان زینب وه چه جان فرسا بوی خون اینجاست داروی دردم تربت بابایت خاک این صحرا مأمن دل هاست کربلا باشد جنت دنیا اندر این صحرا ، عمه جان زینب 2 بابا به قربانت شوم -نوحه سینه زنی و زنجیر زنی بابا به قربانت شوم در کجا بودی در کجا بودی از دخترت بابا چرا تو جدا بودی تو جدا بودی بابا به قربانت شوم در کجا بودی ، در کجا بودی خوش آمدی بابا در این کنج ویرانه ، کنج ویرانه هستی ز حال ما پدر با خبر یا نه بابا به قربانت شوم در کجا بودی ، در کجا بودی بنشسته بر رخساره ات خون و خاکستر ، خون و خاکستر تنها پدر جان آمدی کو علی اکبر، کو علی اکبر بابا به قربانت شوم در کجا بودی ، در کجا بودی پشتم کبود از کعب نی شد ببین بابا ، شد ببین بابا افتادم از پشت شتر بر زمین بابا ، بر زمین بابا از دخترت بابا چرا تو جدا بودی ، تو جدا بودی ای دختران شهر شام پدرم آمد ، پدرم آمد امشب عزیز جان من در برم آمد ، در برم آمد از دخترت بابا چرا تو جدا بودی ، تو جدا بودی
درعزای دخترجوان نازنین دخترگلعذارم طاقت دوریت راندارم آتش افکنده هجرت بجانم خوش بودازغمت جان سپارم خون شدآخردل نامرادم کی رودخاطرتوزیادم این من واین غم بی شمارت بعدازاین کس نیایدبه دادم کربلای محمد مهرى 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 @khatmkhanimajma ترحیم خوانی مجمع الذاکرین
. 👇👇👇👇👇👇 از دست داده گریز دوم به روضه فرزند -( گریز به روضه ی حضرت رقیه(س) برای فرزند دختر ) * آی پدر و مادر دختر از دست داده، دختر برکت زندگی و شیرینیه زندگیه، می گن دختر غمخوار باباشه، خدا نکنه برای باباش مشکلی پیش بیاد دخترش از همه نگران تره برای باباش، آخه می گن دختر بابائیه، همین طور اگر برای دختر هم مشکلی پیش بیاد بابا برای برطرف کردن مشکل دخترش خودش رو به آب و آتیش می زنه، اگر خدای نکرده دختر شما از یه بلندی به زمین بیفته و شما شاهد ماجرا باشی چکار می کنی؟! بمیرم کربلا سر امام حسین به روی نیزه و مشاهده کرد که رقیه از روی ناقه ای به زمین... نقل شده شبی رقیه از روی ناقه به زمین افتاد یک دختر سه ساله آن هم نیمه ی شب ناخودآگاه از روی شتر به زمین بخورد، خدا می داند؟ آیا این دختر دیگر توان راه رفتن را داشته باشد یا...؟ و از آن شبی که از روی ناقه افتاد دختر بچه های دیگر و گاهی زینب به او کمک می کردند تا راه برود . همه ی بدن رقیه درد می کرد. این طفل سه ساله را پس از گرسنگی و تشنگی چه منزل سوار بر ناقه و گاهی پیام تا شام آوردند. رقیه در خرابه شبی سر از خواب برداشت، آنقدر گریه کرد و پدر را طلب کرد که صدای گریه اش به گوش یزید ملعون رسید؛ دستور داد سر بریده ی پدرش را برایش ببرید، سر بریده ی امام حسین را برای رقیه آوردند، دو دست کوچکش را به صورت پدر گذاشت، سر را برداشت، به سینه چسباند و با اشک و با سوز و گداز با سر بریده ی پدر سخن گفت: « یا ابتاه ! من الذی خضبک بدمائک؟ » یا ابتاه ! من الذی قطع وریدیک؟ یا ابتاه ! من الذی ایتمنی علی صغر سنی؟ یا ابتاه ! من للیتیمه حتّی تکبر...؟ یا ابتاه ! لیتنی توسدت التراب و لا اری شیبک مخضباً بالدماء » یعنی: « ای پدر جان! چه کسی تو را به خونت رنگین کرد؟ ای پدر جان ! چه کسی رگ های گردنت را برید؟ ای پدر جان ! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ ای پدر جان ! دختر بی پدر به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ شود؟ ای پدر جان ! کاش نابینا بودم تا این منظره را نمی دیدم. ای پدر جان ! کاش خاک را بالش زیر سر قرار می دادم، ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمی دیدم.» با سر بریده مشغول سخن گفتن بود که ناگهان دیدند همین طور که دارد حرف می زند و سر بابا در دامن رقیه است صدای یتیم حسین ضعیف تر شد و کم کم دیدند صدای دختر نمی آید. ‍ آمدی بابا کنج ویرانه با صفا کردی این عزا خانه آمدی بابا کنج ویرانه 2 ای پدر امشب یاد ما کردی دخترت را یاد از وفا کردی بزم ما را خوش با صفا کردی از ره جود و لطف شاهانه آمدی بابا کنج ویرانه 2 ای پدر جان جان به قربانت جان به قربانت لطف و احسانت از کرم کردی یاد طفلانت شمع ما گشتی ما چو پروانه با صفا کردی این عزا خانه 2 ای سر احمد را جسم و جانی تو میزبانم من میهمانی تو میهمان من خوب و دانی تو که مرا نبود فرش و کاشانه آمدی بابا کنج ویرانه 2 آفتاب من در کجا بودی از چه رو از ما تو جدا بودی روز ی آخر تو آشنا بودی گشته ای با ما از چه بیگانه با صفا کردی این عزا خانه 2 رفتی ای بابا خوش به مهمانی گه تنور و گه دیر نصرانی از چه رو دور از ما یتیمانی منزل ما شد کنج ویرانه آمدی بابا کنج ویرانه 2 بر مشام من بوی خون آید بر مشام من بوی خون آید اندر این صحرا ، عمه جان زینب عمه جان زینب ، عمه جان زینب گو مگر اینجاست تربت خونین مقتل بابا ، عمه جان زینب عمه جان زینب ، عمه جان زینب بابا این جا تشنه لب جان داد جان گداز داغی بر دلم بنهاد نعش خونینش کی رود از یاد بسترش خاک گرم این صحرا عمه جان زینب ، عمه جان زینب در کجا جویم مهربان عمو دیدم اینجا من خسته جان عمو اشک ریزان بر کودکان عمو کشته شد این جا تشنه لب تنها عمه جان زینب ، عمه جان زینب وای از شام و کنج ویرانه وای از ظلم ابنِ مرجانه شد خرابه ام بابا کنج ویرانه کودکانت در ناله و غوغا عمه جان زینب ، عمه جان زینب وه چه جان فرسا بوی خون اینجاست داروی دردم تربت بابایت خاک این صحرا مأمن دل هاست کربلا باشد جنت دنیا اندر این صحرا ، عمه جان زینب 2 بابا به قربانت شوم -نوحه سینه زنی و زنجیر زنی بابا به قربانت شوم در کجا بودی در کجا بودی از دخترت بابا چرا تو جدا بودی تو جدا بودی بابا به قربانت شوم در کجا بودی ، در کجا بودی خوش آمدی بابا در این کنج ویرانه ، کنج ویرانه هستی ز حال ما پدر با خبر یا نه بابا به قربانت شوم در کجا بودی ، در کجا بودی بنشسته بر رخساره ات خون و خاکستر ، خون و خاکستر تنها پدر جان آمدی کو علی اکبر، کو علی اکبر بابا به قربانت شوم در کجا بودی ، در کجا بودی پشتم کبود از کعب نی شد ببین بابا ، شد ببین بابا افتادم از پشت شتر بر زمین بابا ، بر زمین بابا از دخترت بابا چرا تو جدا بودی ، تو جدا بودی ای دختران شهر شام پدرم آمد ، پدرم آمد امشب عزیز جان من در برم آمد ، در برم آمد از دخترت بابا چرا تو جدا بودی ، تو جدا بودی
. 👇👇👇👇👇👇 از دست داده گریز دوم به روضه فرزند -( گریز به روضه ی حضرت رقیه(س) برای فرزند دختر ) * آی پدر و مادر دختر از دست داده، دختر برکت زندگی و شیرینیه زندگیه، می گن دختر غمخوار باباشه، خدا نکنه برای باباش مشکلی پیش بیاد دخترش از همه نگران تره برای باباش، آخه می گن دختر بابائیه، همین طور اگر برای دختر هم مشکلی پیش بیاد بابا برای برطرف کردن مشکل دخترش خودش رو به آب و آتیش می زنه، اگر خدای نکرده دختر شما از یه بلندی به زمین بیفته و شما شاهد ماجرا باشی چکار می کنی؟! بمیرم کربلا سر امام حسین به روی نیزه و مشاهده کرد که رقیه از روی ناقه ای به زمین... نقل شده شبی رقیه از روی ناقه به زمین افتاد یک دختر سه ساله آن هم نیمه ی شب ناخودآگاه از روی شتر به زمین بخورد، خدا می داند؟ آیا این دختر دیگر توان راه رفتن را داشته باشد یا...؟ و از آن شبی که از روی ناقه افتاد دختر بچه های دیگر و گاهی زینب به او کمک می کردند تا راه برود . همه ی بدن رقیه درد می کرد. این طفل سه ساله را پس از گرسنگی و تشنگی چه منزل سوار بر ناقه و گاهی پیام تا شام آوردند. رقیه در خرابه شبی سر از خواب برداشت، آنقدر گریه کرد و پدر را طلب کرد که صدای گریه اش به گوش یزید ملعون رسید؛ دستور داد سر بریده ی پدرش را برایش ببرید، سر بریده ی امام حسین را برای رقیه آوردند، دو دست کوچکش را به صورت پدر گذاشت، سر را برداشت، به سینه چسباند و با اشک و با سوز و گداز با سر بریده ی پدر سخن گفت: « یا ابتاه ! من الذی خضبک بدمائک؟ » یا ابتاه ! من الذی قطع وریدیک؟ یا ابتاه ! من الذی ایتمنی علی صغر سنی؟ یا ابتاه ! من للیتیمه حتّی تکبر...؟ یا ابتاه ! لیتنی توسدت التراب و لا اری شیبک مخضباً بالدماء » یعنی: « ای پدر جان! چه کسی تو را به خونت رنگین کرد؟ ای پدر جان ! چه کسی رگ های گردنت را برید؟ ای پدر جان ! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ ای پدر جان ! دختر بی پدر به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ شود؟ ای پدر جان ! کاش نابینا بودم تا این منظره را نمی دیدم. ای پدر جان ! کاش خاک را بالش زیر سر قرار می دادم، ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمی دیدم.» با سر بریده مشغول سخن گفتن بود که ناگهان دیدند همین طور که دارد حرف می زند و سر بابا در دامن رقیه است صدای یتیم حسین ضعیف تر شد و کم کم دیدند صدای دختر نمی آید. @khatmkhanimajma
➣➣➣➣➣➣➣➣➣➣🌷 الهی از کفم رفت دختر من چراغ خانه ی من اختر من همی نالم زمرگش روز وشبها که دختر جان پدر گردیده تنها زداغت ناله ها دارم عـــــزیزم چسان از کف تو را دادم عـــزیزم چرا تنها رها کردی پدر را نمودی پاره پاره این جگر را اگر بودی کنار بستــــر من به وقت احتضارم دختر من سرم را میگرفتی روی زانو عزیز جان بابا ای مهر بانو ولی حالا به جایت دختر مــن سرت گیرم به دامن گوهر من چسان آرام سازم من دل خویش دلی را که بود دایم به تشویش دلی را را که زداغت خون نمودی مرا از دوریت مجنون نمودی (فراز) دسـت دعا دارد همیشه بقاء دختــــران خواهد همیشه ✍غلامرضانوتَرکی همدانی (فراز) 🦋🥀🍂🍁😭
. از دست داده گریز دوم به روضه فرزند -( گریز به روضه ی حضرت رقیه(س) برای فرزند دختر ) آی پدر و مادر دختر از دست داده، دختر برکت زندگی و شیرینیه زندگیه، می گن دختر غمخوار باباشه، خدا نکنه برای باباش مشکلی پیش بیاد دخترش از همه نگران تره برای باباش، آخه می گن دختر بابائیه، همین طور اگر برای دختر هم مشکلی پیش بیاد بابا برای برطرف کردن مشکل دخترش خودش رو به آب و آتیش می زنه، اگر خدای نکرده دختر شما از یه بلندی به زمین بیفته و شما شاهد ماجرا باشی چکار می کنی؟! بمیرم کربلا سر امام حسین به روی نیزه و مشاهده کرد که رقیه از روی ناقه ای به زمین... نقل شده شبی رقیه از روی ناقه به زمین افتاد یک دختر سه ساله آن هم نیمه ی شب ناخودآگاه از روی شتر به زمین بخورد، خدا می داند؟ آیا این دختر دیگر توان راه رفتن را داشته باشد یا...؟ و از آن شبی که از روی ناقه افتاد دختر بچه های دیگر و گاهی زینب به او کمک می کردند تا راه برود . همه ی بدن رقیه درد می کرد. این طفل سه ساله را پس از گرسنگی و تشنگی چه منزل سوار بر ناقه و گاهی پیام تا شام آوردند. رقیه در خرابه شبی سر از خواب برداشت، آنقدر گریه کرد و پدر را طلب کرد که صدای گریه اش به گوش یزید ملعون رسید؛ دستور داد سر بریده ی پدرش را برایش ببرید، سر بریده ی امام حسین را برای رقیه آوردند، دو دست کوچکش را به صورت پدر گذاشت، سر را برداشت، به سینه چسباند و با اشک و با سوز و گداز با سر بریده ی پدر سخن گفت: « یا ابتاه ! من الذی خضبک بدمائک؟ » یا ابتاه ! من الذی قطع وریدیک؟ یا ابتاه ! من الذی ایتمنی علی صغر سنی؟ یا ابتاه ! من للیتیمه حتّی تکبر...؟ یا ابتاه ! لیتنی توسدت التراب و لا اری شیبک مخضباً بالدماء » یعنی: « ای پدر جان! چه کسی تو را به خونت رنگین کرد؟ ای پدر جان ! چه کسی رگ های گردنت را برید؟ ای پدر جان ! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ ای پدر جان ! دختر بی پدر به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ شود؟ ای پدر جان ! کاش نابینا بودم تا این منظره را نمی دیدم. ای پدر جان ! کاش خاک را بالش زیر سر قرار می دادم، ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمی دیدم.» با سر بریده مشغول سخن گفتن بود که ناگهان دیدند همین طور که دارد حرف می زند و سر بابا در دامن رقیه است صدای یتیم حسین ضعیف تر شد و کم کم دیدند صدای دختر نمی آید. @khatmkhanimajma
آی پدر و مادر دختر از دست داده، دختر برکت زندگی و شیرینیه زندگیه، می گن دختر غمخوار باباشه، خدا نکنه برای باباش مشکلی پیش بیاد دخترش از همه نگران تره برای باباش، آخه می گن دختر بابائیه، همین طور اگر برای دختر هم مشکلی پیش بیاد بابا برای برطرف کردن مشکل دخترش خودش رو به آب و آتیش می زنه، اگر خدای نکرده دختر شما از یه بلندی به زمین بیفته و شما شاهد ماجرا باشی چکار می کنی؟! بمیرم کربلا سر امام حسین به روی نیزه و مشاهده کرد که رقیه از روی ناقه ای به زمین... نقل شده شبی رقیه از روی ناقه به زمین افتاد  یک دختر سه ساله آن هم نیمه ی شب ناخودآگاه از روی شتر به زمین بخورد، خدا می داند؟ آیا این دختر دیگر توان راه رفتن را داشته باشد یا...؟ و از آن شبی که از روی ناقه افتاد دختر بچه های دیگر و گاهی زینب به او کمک می کردند تا راه برود . همه ی بدن رقیه درد می کرد. این طفل سه ساله را پس از گرسنگی و تشنگی چه منزل سوار بر ناقه و گاهی پیام تا شام آوردند. رقیه در خرابه شبی سر از خواب برداشت، آنقدر گریه کرد و پدر را طلب کرد که صدای گریه اش به گوش یزید ملعون رسید؛ دستور داد سر بریده ی پدرش را برایش ببرید، سر بریده ی امام حسین را برای رقیه آوردند، دو دست کوچکش را به صورت پدر گذاشت، سر را برداشت، به سینه چسباند و با اشک و با سوز و گداز با سر بریده ی پدر سخن گفت:  « یا ابتاه ! من الذی خضبک بدمائک؟ »  یا ابتاه ! من الذی قطع وریدیک؟      یا ابتاه ! من الذی ایتمنی علی صغر سنی؟ یا ابتاه ! من للیتیمه حتّی تکبر...؟ یا ابتاه ! لیتنی توسدت التراب و لا اری شیبک مخضباً بالدماء » یعنی: « ای پدر جان! چه کسی تو را به خونت رنگین کرد؟ ای پدر جان ! چه کسی رگ های گردنت را برید؟ ای پدر جان ! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ ای پدر جان ! دختر بی پدر به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ شود؟ ای پدر جان ! کاش نابینا بودم  تا این منظره را نمی دیدم. ای پدر جان ! کاش خاک را بالش زیر سر قرار می دادم، ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمی دیدم.»   با سر بریده مشغول سخن گفتن بود که ناگهان دیدند همین طور که دارد حرف می زند و سر بابا در دامن رقیه است صدای یتیم حسین ضعیف تر شد و کم کم دیدند صدای دختر نمی آید. @khatmkhanimajma
. 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ فلک بردی ز باغم حاصل من زدی آتش تو آخر بر دل من ندیدی اشک چشم مادرش را چرا بردی ز باغش حاصلشرا عجب نامردی ای دنیای فانی ربودی دخترم را ، نونهالی ز خاک غم گِلِ من را سرشتند به تقدیرم چنین غمرا نوشتند عزیزم قامت بابا شکسته شدم از زندگی بیزار و خسته در و دیوار غبار غم گرفته چرا تقدیر ، شانسم کم گرفته تو ای زیبا گل در خاک خفته درود زندگی را زود و گفته چه سازد بعد از این بابای زارت بیاید هرشب جمعه مزارت اگر چه داغ تو بنموده پیرم مرا از زندگانی کرده سیرم کنم در خاطرات خود مصوّر غم آن نوجوان شهزاده اکبر نبوده در تن تو زخم شمشیر چو دیده زخم پیکر شد حسین پیر ترا با عزّ و ناز بر دوش کشیدن ولی جسم علی، صد جا بریدن نبوده جای بوسه بر تن او نموده اربأ اربا دشمن او بده صبری تو ای خلاق باری دگر بس کن (صفا) کم کن تو زاری ✍شاعر حاج قاسم جناتیان قادیکلایی 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ الهی از کفم رفت دختر من چراغ خانه ی من اختر من همی نالم زمرگش روز وشبها که دختر جان پدر گردیده تنها زداغت ناله ها دارم عـــــزیزم چسان از کف تو را دادم عـــزیزم چرا تنها رها کردی پدر را نمودی پاره پاره این جگر را اگر بودی کنار بستــــر من به وقت احتضارم دختر من سرم را میگرفتی روی زانو عزیز جان بابا ای مهر بانو ولی حالا به جایت دختر مــن سرت گیرم به دامن گوهر من چسان آرام سازم من دل خویش دلی را که بود دایم به تشویش دلی را را که زداغت خون نمودی مرا از دوریت مجنون نمودی (فراز) دسـت دعا دارد همیشه بقاء دختــــران خواهد همیشه ✍غلامرضانوتَرکی همدانی (فراز) @khatmkhanimajma . 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
. آی پدر و مادر دختر از دست داده، دختر برکت زندگی و شیرینیه زندگیه، می گن دختر غمخوار باباشه، خدا نکنه برای باباش مشکلی پیش بیاد دخترش از همه نگران تره برای باباش، آخه می گن دختر بابائیه، همین طور اگر برای دختر هم مشکلی پیش بیاد بابا برای برطرف کردن مشکل دخترش خودش رو به آب و آتیش می زنه، اگر خدای نکرده دختر شما از یه بلندی به زمین بیفته و شما شاهد ماجرا باشی چکار می کنی؟! بمیرم کربلا سر امام حسین به روی نیزه و مشاهده کرد که رقیه از روی ناقه ای به زمین... نقل شده شبی رقیه از روی ناقه به زمین افتاد  یک دختر سه ساله آن هم نیمه ی شب ناخودآگاه از روی شتر به زمین بخورد، خدا می داند؟ آیا این دختر دیگر توان راه رفتن را داشته باشد یا...؟ و از آن شبی که از روی ناقه افتاد دختر بچه های دیگر و گاهی زینب به او کمک می کردند تا راه برود . همه ی بدن رقیه درد می کرد. این طفل سه ساله را پس از گرسنگی و تشنگی چه منزل سوار بر ناقه و گاهی پیام تا شام آوردند. رقیه در خرابه شبی سر از خواب برداشت، آنقدر گریه کرد و پدر را طلب کرد که صدای گریه اش به گوش یزید ملعون رسید؛ دستور داد سر بریده ی پدرش را برایش ببرید، سر بریده ی امام حسین را برای رقیه آوردند، دو دست کوچکش را به صورت پدر گذاشت، سر را برداشت، به سینه چسباند و با اشک و با سوز و گداز با سر بریده ی پدر سخن گفت:  « یا ابتاه ! من الذی خضبک بدمائک؟ »  یا ابتاه ! من الذی قطع وریدیک؟      یا ابتاه ! من الذی ایتمنی علی صغر سنی؟ یا ابتاه ! من للیتیمه حتّی تکبر...؟ یا ابتاه ! لیتنی توسدت التراب و لا اری شیبک مخضباً بالدماء » یعنی: « ای پدر جان! چه کسی تو را به خونت رنگین کرد؟ ای پدر جان ! چه کسی رگ های گردنت را برید؟ ای پدر جان ! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ ای پدر جان ! دختر بی پدر به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ شود؟ ای پدر جان ! کاش نابینا بودم  تا این منظره را نمی دیدم. ای پدر جان ! کاش خاک را بالش زیر سر قرار می دادم، ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمی دیدم.»   با سر بریده مشغول سخن گفتن بود که ناگهان دیدند همین طور که دارد حرف می زند و سر بابا در دامن رقیه است صدای یتیم حسین ضعیف تر شد و کم کم دیدند صدای دختر نمی آید. . @khatmkhanimajma 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
روزی که کفن پوش شدی دخترمن باخاک هم آغوش شدی دخترمن بودی توچراغ لاله درصحن چمن افسوس که خاموش شدی دخترمن ازآن ساعت که رفتی ازبرمن خدا داند چه آمد برسرمن عزیزم بعد مرگ جانگدازت به تنگ آمددل غم پرور من دلا دیدی که آخر دخترم رفت یگانه مونسم آن همدمم رفت شده ماتم سرا ،این کلبه ی ما ازآن ساعت که جانم ازبرم رفت به یادشمع رویت همچنان پروانه می سوزم تو رفتی من به جایت اندرین کاشانه می سوزم گهی آیم کنارقبرتوبادیده ی گریان گهی ازمهربانیها ی تودرخانه میسوزم خوش آن روزی که نقل مجلس این خانه بودی تو فروغ روشنی بخش همین کاشانه بودی تو خوش آن وقتی که می کردم سیاحت گلشن رویت برایم بلبل وشمع وگل وپروانه بودی تو @khatmkhanimajma
. درداغ دختر از دست داده گریز دوم به روضه فرزند -( گریز به روضه ی حضرت رقیه(س) برای فرزند دختر ) * آی پدر و مادر دختر از دست داده، دختر برکت زندگی و شیرینیه زندگیه، می گن دختر غمخوار باباشه، خدا نکنه برای باباش مشکلی پیش بیاد دخترش از همه نگران تره برای باباش، آخه می گن دختر بابائیه، همین طور اگر برای دختر هم مشکلی پیش بیاد بابا برای برطرف کردن مشکل دخترش خودش رو به آب و آتیش می زنه، اگر خدای نکرده دختر شما از یه بلندی به زمین بیفته و شما شاهد ماجرا باشی چکار می کنی؟! بمیرم کربلا سر امام حسین به روی نیزه و مشاهده کرد که رقیه از روی ناقه ای به زمین... نقل شده شبی رقیه از روی ناقه به زمین افتاد یک دختر سه ساله آن هم نیمه ی شب ناخودآگاه از روی شتر به زمین بخورد، خدا می داند؟ آیا این دختر دیگر توان راه رفتن را داشته باشد یا...؟ و از آن شبی که از روی ناقه افتاد دختر بچه های دیگر و گاهی زینب به او کمک می کردند تا راه برود . همه ی بدن رقیه درد می کرد. این طفل سه ساله را پس از گرسنگی و تشنگی چه منزل سوار بر ناقه و گاهی پیام تا شام آوردند. رقیه در خرابه شبی سر از خواب برداشت، آنقدر گریه کرد و پدر را طلب کرد که صدای گریه اش به گوش یزید ملعون رسید؛ دستور داد سر بریده ی پدرش را برایش ببرید، سر بریده ی امام حسین را برای رقیه آوردند، دو دست کوچکش را به صورت پدر گذاشت، سر را برداشت، به سینه چسباند و با اشک و با سوز و گداز با سر بریده ی پدر سخن گفت: « یا ابتاه ! من الذی خضبک بدمائک؟ » یا ابتاه ! من الذی قطع وریدیک؟ یا ابتاه ! من الذی ایتمنی علی صغر سنی؟ یا ابتاه ! من للیتیمه حتّی تکبر...؟ یا ابتاه ! لیتنی توسدت التراب و لا اری شیبک مخضباً بالدماء » یعنی: « ای پدر جان! چه کسی تو را به خونت رنگین کرد؟ ای پدر جان ! چه کسی رگ های گردنت را برید؟ ای پدر جان ! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ ای پدر جان ! دختر بی پدر به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ شود؟ ای پدر جان ! کاش نابینا بودم تا این منظره را نمی دیدم. ای پدر جان ! کاش خاک را بالش زیر سر قرار می دادم، ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمی دیدم.» با سر بریده مشغول سخن گفتن بود که ناگهان دیدند همین طور که دارد حرف می زند و سر بابا در دامن رقیه است صدای یتیم حسین ضعیف تر شد و کم کم دیدند صدای دختر نمی آید. @khatmkhanimajma
درعزای دخترجوان نازنین دخترگلعذارم طاقت دوریت راندارم آتش افکنده هجرت بجانم خوش بودازغمت جان سپارم خون شدآخردل نامرادم کی رودخاطرتوزیادم این من واین غم بی شمارت بعدازاین کس نیایدبه دادم کربلای محمد مهرى @khatmkhanimajma ترحیم خوانی
Z0000060.MP3
3.97M
بسم الله الرحمن الرحیم ✨بیاد عزیز سفر کرده.دخترم فاطمه😔✨ چهل روزه سفر کرده کبوتر دلم سیلاب خون ودیده ام تَر گرفته زیرخاک مأوا و منزل گریبان چاک منم تاروزمحشر چهل روزست پرید از آشیانه ز هم پاشید کوهِ صبرِ مادر چهل سال نه چهارصدرفت برمن به کی شکوه بَرَم ای حیّ و داور؟ چنان مَهتاج سوخت از آتش دل بجا نه دود ماند و نه خاکستر ✍م.آل محمدی(مَهتاج)😔 مداح بختیاری پرویزی🎙
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
.همسر 🎤حاج امیر باقری کاشان