﷽
#روضه_حضرت_زهرا(س)
#سالگرد_مادر
#دفتری_حضرت_زهرا(س) 3
🌴بر آینهٔ جمال داور صلوات
🌴بر آبروی آل پیمبر صلوات
🌴بر فاطمه ای که شد به شأنش نازل
🌴از سوی خدا سوره کوثر صلوات
(#دعای_فرج)
#اللهمصلعلیفاطمةوابیهاوبعلهاوبنیهاوالسرالمستودعفیهابعددمااحاطبهیعلمک
#السلامعلیکیافاطمةالزهرا (س)
(یازهرا)3
▪️ای مدینه من دگر زهرا ندارم
▪️صورت خود را به دیوار می گذارم
▪️غنچه ام کو، لاله ام کو؟
◾️یار 18ساله ام کو؟
▪️ای مدینه رخت ماتم در بَرَم شد
▪️روز روشن خانهٔ من قتلگاه همسرم شد
▪️غنچه ام کو، لاله ام کو؟
یار 18ساله ام کو؟
▪️ماه گردون چون مَهِ من، پردهٔ نیلی ندارد
▪️بانوی پهلو شکسته، طاقت سیلی ندارد
...سیدا منو ببخشن
یا صاحب الزمان....
🥀غنچه ام کو، لاله ام کو؟
یار 18ساله ام کو؟
🥀اگه مادر دارید، قدر مادراتونو بدونید..
مادر عزیزه..مادر غمخوار اولاده...
خدا مادرتو برات نگه داره،،،نکنه دلشو بشکنی،،،قدر مادر رو بدون،،
بخدا دنیارو بگردی هیچ کسی جای مادرو برات پُر نمیکنه...
اونی که مادر نداره،،،میگه حاضرم همه زندگیمو بِدَم فقط یه بار مادرمو بغل بگیرم،،،فقط یه بار منو صدا بزنه،،فقط یه بار صدای مادرمو بشنوم..
ای مادر ای مادر
🥀اگه ازش بپرسی بدترین لحظه عمرت چه زمانی بود..
🥀میگه اون لحظه ای که مادرمو تو غسالخونه دیدم...
اون لحظه ای که بدن مادرو تشیع میکردند
🥀آخ خدا مادرم را کجا میبرن
🥀گمانم برای شفا میبرن
🌾آخ اون لحظه ای که بدن مادرمو داخل خانه قبر گذاشتن،، سنگ لحدُ چیدن خاک ریختن ،،،دیگه مادر اسیر خاکها شد ،،،آخ دیگه مادرو نمیبینم،،،
ای مادر ای مادر ای مادر
🌾دلتو ببرم مدینه بیاد غربت بیبی دوعالم ناله بزنی...
سلمان میگه نیمه شب تو خونه نشسته بودم، دیدم دارن در میزنند، درو باز کردم، دیدم حسنُ حسین یتیمان خانم زهران،،
نمیدونم بچهٔ بی مادر دیدی یا نه؟
الهی هیچ کس تو کوچیکی سایهٔ پدر و مادر ازش کم نشه..
میگه دیدم رنگ تو صورت این بچه ها نمونده...
صدا زدند..سلمان...سلمان اگه میخوای برای تشیع جنازهٔ مادرمون زهرا بیای بیا سلمان..
🌾سلمان میگه دست این آقا زاده ها رو گرفتم..
🌾وارد خانهٔ علی شدم..دیدم امیرالمومنین بدن زهراشو غسل و کفن کرده،،، بدنُ داخل یه تابوتی قرار داده.،،، یه طرف زینب نشسته یه طرف امیرالمومنین...
(دشتی)
آخ..
🌾فلک صبرو قرارم را گرفتی
🌾به شام تیره یارم را گرفتی
🌾علی میگفت زیر لب در آن شب
🌾همه دارو ندارم را گرفتی
🌾تا چشم علی من افتاد..
صدا زد: سلمان بیا..سلمان بیا ...سلمان زینت خونه ام رفت.. سلمان بیا محرمم رفت..
🌾آی ناله دارا..دیدی وقتی یه مادری از دنیا میره..وقتی میخوان جنازشو بردارن..میگن پسراش بیان..برادراش بیان..
(بابا محارمش بیان...این جنازه رو بردارن..)
🌾سلمان میگه دیدم پسران زهرا کوچکند نمیتونند جنازه رو بردارند
اباذر اومد، مقداد اومد،
همراه علی جنازه رو برداشتند...
قربون اون جنازه ای که به روایتی 5نفر به روایتی 7نفر جنازه رو تشیع کردند ...
امان امان 2
🌾رسمه از خونه ای که دارن جنازه مادری رو میبرن...
بچه هاش شیوَن میکنند ..همه میان دور یتیمارو میگیرن..با یتیما گریه میکنند..
🌾بخدا زهرا غریبه..
🌾بخدا زهرا مظلومه..
(چرا)
◼️آخه بچه هاش آستین به دندان گرفته بودند.. آروم آروم داشتن گریه میکردند..
◼️علی بعد از تو یا زهرا غریبه
◼️در این دنیای فانی غم نصیبه
◼️تو رفتیُّ شدم تنهای تنها ای عزیزم
◼️که ذکر من فقط امن یجیبه
(اوج)
◼️کجا دیدی یه مادر جوون بمیره..نیمه شب تشیع بشه..نتونی بلند بلند گریه کنی..نتوتی بلند بلند مادر مادر بگی..
جنازه رو حرکت دادند..
◼️سلمان میگه سرمو برگردوندم..دیدم زینب سه چهار ساله چادر نماز مادرو به سر کرده.. داره مادرو بدرقه میکنه..
میخوام بگم تو خونه زهرا کار برعکس شد(چرا)
◼️آخه رسمه دختر عروس میشه مادر بدرقه اش میکنه
اما تو دل شب زیتب مادرُ بدرقه کرد..
مادر جوونشو بدرقه کرد
🥀منیم آنام حیالیدی
🥀مدینین مارالیدی
🥀یاواش گویون مزارینه
گولو سینیب یارالیدی
🥀لای لای نّنّه ام 4
🌾الهی یانمیوم نِجّه
🌾شرارِ محنتُ غَمَه
🌾منیم آنام جوان اُلوب
مدینه باتدی ماتَمه
🌾سَنی چوخ وروب لی یات ننه
🌾سَنه گوربانام یارالان ننه
لای لای نّنّه ام4