در سوگ مادر یا پدر (1)
آنام
فلکده واردی چوخ عداوت
گلشن پوزوبدی یوخ طراوت
گل تک سنی پرپر ایدوبدی
ویردی قلوبه چوخ جراحت
لایلای آنا لایلای آناما
آنام
سن مظهر مهر و محبت
ظلمتده نور شمع هدایت
آچدون بیزه دین مکتبین سن
اولدون مدد کار ولایت
آنام
سندن گیدوب ایوین صفاسی
ایشیق سنوب غمدی هواسی
سنی بو ایوده گورماق اولماز
گل یوخیه قبرون فداسی
آنام
بالالارین سوین آنایدون
گویوللرینی کاش آلیدون
گلوب بالالارون گورنده
گیتمیدون ایوده قالیدون
آنام
خزانیمیز گلسن بهاردی
سنسیز گونوز چون شام تاردی
دل ذکریمز ایوای آنان وای
بو داغلی دیللر بی قراردی
آنام
سندنصورا ایوه گلنده
بوش یریوی سنون گورنده
گویول سنی ایستور همان دم
اورک یانور آنا دیینده
( عدلی )
مست می ِغفلت آیولماز
بند اولسا بیر مشگل آچولماز
بیر دردیدی اولوم او دردین
درمانی یوخ چاره تاپولماز
✍حاج اصغرفرشچی
در سوگ برادر یا پدر
اوزوک کمین لاخلادین.
حورمتیمی ساخلادین.
بیرده گوروم گلیدین.
بیر باجیوی یوخلادین.****
بیرقزیوی. یوخلادین****
******************
غم لباسین سویمارام من.
آغلاماقدان دویمارام من.
سن یاتبسان توپراق اوسته.
ناز بالشدا یاتمارام. من.
کربلایی علی کرمی میاندوآب
#مجلس_ترحیم_پدر
گلم مزارون اوسته ئوزوم هرجمعه آخشامی
گوز یولدا قویمارام سنی آی مهربان آتا
آی زحمتیمی چکن آتا
کیپریکلریملن سیلسم اگر قبریوین توزون
اولماز بوگردنیمده کی حقین ادا آتا
وفالی آتا ،زحمتکش آتا
آی یاسا گلنلر،نه گوزل اولار دده جان ورنده جوان بالا باشین آلا دیزی اوسته، الله هیچ کیمی غریب ئاولدورمه، امام موسی بن جعفر آقا زندان گوشه سینده یوزون دوندردی بالالارینا اوغول رضا ئولورم، گوردی هراینه گلن اولمادی،
دیدی افسوس بوغربتده غریبم وطنیم یوخ
صد حیف عیادت گدقندی گلنیم یوخ
چاره ام ندی الله اگر ئولسم کفنیم یوخ
بئله غریب ئولورم آیییییی
آتاجان ،آی ایویمین یاراشیقی دده،
کوینگون آغ ساخلارام
یوارام آغ ساخلارام
بیرده قوناخ گله سن
گوزوم اوسته ساخلارام آی دده
آتانین تکجه آدی کل بودنیایه دییر
آتانین بیر باخشی ملک سلیمانه دییر
عزیزان من
آتا بیر گلدی گلستاندا اونا تای اولماز
آتانین عطری بوتون باغ وگلستانه دییر
اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، روح پر فتوح مرحوم.......شاد
الفاتحه مع الصلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادآور فاتحه برای اموات....
@khatmkhanimajma
201022_1601.mp3
14.29M
توکل برخدا:
شعر لری بی براری باصدای مداح کربلایی مجتبی سعیدی ونوای نی استاد خلطه زاده در مراسم چهلمین روزدرگذشت کدخدا حاج محمدعلی خلف حسینی از طایفه بزرگ عیسوند تیره کیروی
https://eitaa.com/joinchat/3133210650Cbfe3d4343a
پندیات/اشعارترحیم وروضه ازابتداتاانتهای مجلس ختم
مرثیه در سوگ پدر
مجلس ختم و ترحیم ، خاکسپاری
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
---------------------------
امان از این جدایی،بگو بگو کجایی
امان ز درد دوری(2)
------------------------------------
بگو بابا هنوزم یاد ما تو هستی
درون خاک دلت را تو ز دیده بستی
هنوزم خاطرات تودرون سینه است
دل پاکت همیشه خالی ز کینه است
تویی همه دار و ندارم
ز دوریت غمین و زارم
خزانم و تویی بهارم
یه بی قرار سوگوارم(2)
------------------------------
کی فکر میکرد ببینم داغ توپدر جان
سیه پوشم ز داغ تو ای جان جانان
سفر کردی گذر کردی از این زمانه
بود خالی که جای تو به قلب خانه
تویی تویی تو پر پرواز
به عشق تو منم سرافراز
به درد من تویی تو دمساز
که روضه ات نموده ام باز(2)
-------------------------------
دلم غوغای روزمحشر است ز داغت
بسوزم من شب و روز از غم فراغت
خداوندا غمین و زار و بی قرارم
به سوگ ماتمت محزون وداغدارم
منم به اشک و زاری
منم به سوگواری
خزان به گل عذاری
امان ز بی نگاری(2)
------------------------------
من بی کس شدم آواره،دشت و صحرا
شده چشمم برای ماتمت مثال موج دریا
به دشت و کوه صحرا من،تو را بجویم
ولی افسوس به زیر خاک ،تو را ببویم
گل گلخانه
شمع و پروانه
بلبل بی خانه
رفت ز کاشانه(2)
---------------------------------
امان از این جدایی،بگو بگو کجایی
امان ز درد دوری(2)
---------------------------------------
✍شاعر و مداح اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
🥀
#نوحه _ختم _پدر
بابای مهربانم
نیروی جسم و جانم - بابای خوش بیانم - بابای جان فشانم
بابا تو بی ریایی بابا تو دل ربایی
تنها امید مایی بابای مهربانم
كاش می شد پدرم برگردد
گونه از بوسة او تر گردد
باز بینم رخ نیكویش را
شام هجران وی آخر گردد
كاش می آمد و غم ها می رفت
دیده سویش به تماشا می رفت
از دل خون و پریشان شده ام
دلهره ترس و تمنّا می رفت
كاش بابای ز جانم بهتر
می كشید دست نوازش بر سر
این تن خستة رنجور و نحیف
می نشانید به محبّت در بر
بابای مهربانم
بابا تو بی ریایی بابا تو دل ربایی
تنها امید مایی بابای مهربانم
كاش می شد كه بیاید از ره
بر شب تار بتابد چون مه
نور امّید بپاشَد در دل
دست ظالم نماید كوته
كاش یك بار دگر می دیدم
در رُخَش بارقة امیدم
دل به یُمن نگهش می آسود
غنچه از لعل لبش می چیدم
كاش بود و غم ما را می دید
نقش زنجیر به پا را می دید
با دلم از غم فردا می گفت
این همه شور و نوا را می دید
بابای مهربانم
بابا تو بی ریایی بابا تو دل ربایی
تنها امید مایی بابای مهربانم
كاش می آمد و پیشم می ماند
قصة مهر به گوشم می خواند
لشكر ماتم و اندوه و بلا
با نگاهی ز وجودم می راند
كاش بند غم دل وا می شد
دیده محو رخ بابا می شد
از پس ابر سیه می بارید
سینه چون پهنة دریا می شد
كاش آن رفته سفر می آمد
موسم غصّه به سر می آمد
تا نوازش كند این غنچة ناز
با دو صد بوسه ز در می آمد
بابای مهربانم
بابا تو بی ریایی بابا تو دل ربایی
تنها امید مایی بابای مهربانم
كاش غم ها همگی می رفتند
سایه های زندگی می رفتند
عشق و امّید پناهی می یافت
عقده های بندگی می رفتند
كاش می شد پدرم برگردد
گونه از بوسة او تر گردد
باز بینم رخ نیكویش را
شام هجران وی آخر گردد
سروری در غم و سوگ پدری
گوید از دغدغه های دختری
گوید از عشق و امید و آرزو
از دل خون و گل خون جگری
بابای مهربانم
@khatmkhanimajma
#شعر در مقام مادر(ختم مادر شهید)
▪️▪️▪️▪️▪️__________________
ایثار یعنی یک نگاهت مادر من
گردم به پیری تکیه گاهت مادر من
دیگر به پایان آمد این چشم انتظاری
قربان چشمان به راهت مادر من
ایثار یعنی کودکی را شیر دادن
بعد از جوانی دست یک تقدیر دادن
ایثار یعنی مادری با قوت قلب
فرزند خود با صوت عالمگیر دادن
ایثار یعنی تا شهادت پیش رفتن
تا خانه ی معشوق بی تشویش رفتن
همچون گدایان طالب دیدار بودن
یا در ره دلدار ،چون درویش رفتن
تو مادر گلهای پاک جبهه هایی
در عشقبازی چون شهید کربلایی
باید ببوسد دستهای مهربانت
هر کس که باشد ذره ای در دل ولایی
خوش باشد اینکه مادر پاک شهیدی
در فصل پیری هم دمی راحت ندیدی
حسرت به دل ماندم به روز رفتن من
یک بوسه از رویم دم آخر نچیدی
مادر بیا تا شام هجران وصل گردد
پاینده تا روز ابد این نسل گردد
گفتی که غیر از راه حق فرع است هر راه
راه شهادت تا قیامت اصل گردد
شعر؛احمدصالحی
▪️▪️▪️▪️▪️__________________
@khatmkhanimajma
#مادر
#روضه_ختم_مادر
✍#نویسنده :#رسول_چهارمحالی
#روضه_مجلس_ختم_مادر ، تشییع جنازه
#مادر
#ختم_مادر
از فاطمه گفتن آ برو می خواهد
یا فاطمه گفتن هم وضو می خواهد
زهرا که ملیکۂ زمین تا عرش است
در حشر خدا نظر از او می خواهد
وای از جدایی از غم سرایی
تنها شدم من مادر کجایی
یک دل پر غم / یک خانه ماتم/مونده برا من
بعد از تو مادر / ماندم چه تنها/ تنهاتر از پیش / در بین مردم
بعد از تو مادر با ناله هر شب / گیرم سراغت/ مادر خوبم
کیا مادر ندارن / کیا صورت مادر اشونو بخاک گذاشتن / اونی که طعم بی مادری کشیده / صورت مادر رو روخاک گذاشته/ امروز بیا ناله بزن / اشک چشتو هدیه کن به روح مادر / بخدا تو عالم هیچ کسی جای مادر رو برات نمیگیره/ مادر سنگ صبوره دختره / هر وقت دختر غم ها رو دلش سنگینی میکنه کنار مادر میشینه با مادر درد دل میکنه
آخ گل گلخونه ام بودی تو مادر
چراغ خونه ام بودی تو مادر
زنم بوسه به عکس دلربایت
آی بریزم اشک و اشکم از برایت
کجا رفتی عزیزم ای جون مادر
آی چقدر خون جگر باید بریزم
ای مادر ....
⬅️ عزیرم جاتو خالی جاتو خالی
⬅️ گل گشته خزونم جاتو خالی
⬅️ ز هجرونت دلی غمناک دارم
⬅️آی به دل داغ گلی درخاک دارم
هر مادری از دنیا بره دوستان فایلا آشناها جمع میشن / نازنین بدن مادر رو غسل میدن / کفن میکنند/این بدن رو احترام میکنند/ تشییع میکنند
اما میخوای ناله بزنی بگو یا زهرا.....
من یه مادر غریبی میشناسم تو مدینه /تو دل شب علی داره بدن زهراشو غریبانه غسل میده
◼️اسما بریز آب روان بر روی گلبرگ گلم ولی آهسته آهسته
◼️ آخ ببین بشکسته پهلویش سیه گردیده بازویش
◼️ بریز آب روان رویش ولی آهسته آهسته
الی آخر......
زهرا رو غسل داد / یکی یکی بندای کفن رو می بنده / آی حاجت دارا دلش نیومد بند آخرو ببنده /آی اونایی که مادر از دست دادید/ نمیدونم لحظه جون دادن مادر بودی یا نه / نمی دونم لحظه ی آخر چطور با مادر خداحافظی کردی
علی یه طرف کفنو رو هم می آورد / هی برمیگشت یه نگاهی به صورت زهرا //میدونی چی میگفت//
آخ شب دامادیم کی باورم بود
که من روزی عزادار تو باشم
کی باورم میشد خودم غسلت بدم / خودم کفنت کنم /خودم بدنتو تشییع کنم
▪️کجا خاکش کنم امشب خدایا
▪️ چگونه من بشویم جسم زهرا
▪️ رمق دیگر ندارم که گذارم
▪️ به روی دوش خود تابوت زهرا
آی اونایی که مادر از دست دادید//یادت میاد// اون لحظه ای که میخوان بدن مادر رو بردارند یکی جلو جنازه صدا میزد // بلند بگو لااله الا الله // آی مریض دارا / گرفتارا / اون دل شب تو مدینه کسی نبود بلند بگه لا اله الا الله / بدن زهرا رو غریبانه می بردن/ قربون آون دختری که دنبال جنازه مادر میدوید......
بدن زهرا رو درون خانه ی قبر گذاشت / سنگای لحد چید/ خاکارو ریخت/ علی نشست کنار مزار زهرا / علی ناله زد / دیدن دلش قرار نمیگیره / علی گریه کرد / دیدن دلش آروم نشد / یه وقت دیدن امیرالمومنین خم شد صورت رو خاک قبر زهرا گذاشت /هی میگه فاطمه غریبم / فاطمه مظلومم//دلت اینجاست // دلتو ببرم کربلا....
هر گریزی خواستید بزنید
اگه اون شب تو مدینه امیرالمومنین صورت رو خاک قبر زهرا گذاشت / ناله زد....آی حسینیا آی کربلاییا ابی عبدالله تو کربلا صورت به صورت علی اکبر گذاشت / هی از سوز جگر صدا میزد //ولدی علی//........
.
🥀🥀🥀