استیصال مادرانه
دخترم که نوجوان بود، بازیگر مورد علاقهاش خانم فلانی بود. هروقت مجله یا روزنامهای عکس خانم بازیگر را چاپ میکرد، میخرید. عکس را دورچین میکرد و به درودیوار اتاقش میچسباند.
از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان، من هم به خانم بازیگر علاقه داشتم. هم بازیاش را دوست داشتم، هم چهره و صدایش را. با دخترم مخالفت نمیکردم.
البته فکرش را نمیکردم یک روز این بلا به سرم بیاید.
دخترم فالوور خانم بازیگر شد و ورق برگشت. هر روز بدتر از دیروز. همهی آجرهایی که روی هم چیده بودیم یکییکی فروریخت.
دخترم با افکار و استوریهایش جلو رفت تا روزی که خانم بازیگر کشف حجاب کرد و از ایران رفت. دختر من هم حجابش را برداشت و هوس رفتن افتاد به جانش.
زندگیمان دیگر زندگی نیست.
مگر رفتن یک دختر نوجوان به این آسانی است؟؟
ای کاش قانونی بود برای محکومیت مضاعف این افراد؟!
ای کاش قانونها اجرا میشد تا من مادر اینطور مستأصل نشوم.
✍ زینبسادات
#قاعده_زندگی_جمعی
#قانون_همه_چی_تموم
#قانون_حمایتازخانواده
#مادهی_۴۲_قانون_حمایتازخانواده
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.
@khatooonjan
⁉️چندتا بازی محتوایی خوب که بشه به ی نوجوون دختر یا پسر داد و خیالمون راحت باشه 🤐
با رسم شکل نام ببرید. 🤭😬😂
چی؟!
تعدادشون کمه؟!
حمایت نمیشه ازشون؟!
توی قانون حمایت از خانواده، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات وظیفه داره که از تولید بازیهای رایانهای با محتوای خوب حمایت کنه. 😌
#قانون_همه_چی_تموم
#قانون_حمایتازخانواده
#مادهی_۲۳_قانون_حمایتازخانواده
#منتظر_اجرای_قانون_حمایتازخانواده_هستیم
📝 تجارب و ایدهنوشتههای یک فعال فرهنگی
✍ف نقطه جعفریان
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.
@khatooonjan
https://eitaa.com/joinchat/3149922437C26432d609b
1.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‼️مقابله با سکوهای اینترنتی مروج بیعفتی
بهجای سکوت یا بگیروببند باید جلوی دانهدرشتهای مبلغ بیعفتی ایستاد...🧐👍👏👏
#قانون_حمایتازخانواده
#دانهدرشتها_زیر_تیغ
#مادهی_۴۳_قانون_حمایتازخانواده
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.
@khatooonjan
احترام متقابل!
نشسته بودم سمت شاگرد. بیست دقیقه به مقصد نامعلومی حرکت کردیم. از هر دری حرف زدم بلکه یخ لعنتیاش بشکند ولی فایده نداشت. زدم روی دندهی رُکبودن: «چته تو چرا حرف نمیزنی؟ کجا داریم میریم؟ هوای مِهرماه بهت نساخته خل شدی؟»
چند ثانیه چشمهایش را بست و نفسش را با شدت بیرون داد. گاز داد و دنده را عوض کرد. زدم روی زانویش:
_دردتو به من بگو. رفیق به درد این جور وقتا میخوره. کجا میریم سر ظهری؟
_یادته گفتم ریزش موهام زیاد شده؟ الان زیادترم شده، رسما دارم کچل میشم!
_ایول، معلم کچلش خوبه، اصلا کچلا شانس دارن!
«بیمزهای» حواله ام کرد و پیچید سمت درمانگاه: «وقت گرفتم متخصص پوست و مو. این دکتر میگن خیلی کارش درسته، تو پوست و مو حرف اولو میزنه. البته مَرده ولی بریم یه مشورتی بکنیم.»
_میدونستم آخر دانشآموزان با این سوالای خَزشون کچلت میکنن.حالا چه حسی داره آدم تو سی سالگی کچل بشه؟
نوبتمان که شد وارد اتاق کوچک آقای دکتر شدیم. یک اتاق سه در چهار، با دیوارهای گچی و یک پنجرهی بزرگ بهسمت خیابان. عطیه روی صندلی کنار دکتر نشست و من عقبتر. آقای دستیار کنار میز کوچک دکتر، روبروی ما ایستاده بود و میز را مرتب میکرد که عطیه شروع کرد: «آقای دکتر، از یک ماه پیش یه دفه ریزش مو پیدا کردم. فکر کردم مال شامپو باشه بعد شروع کردم با...»
_بیا جلوتر!
عطیه خودش را با صندلی کشید جلو و ادامه داد: «شروع کردم سدر بزنم که دیدم...»
آقای دکتر، بیتوجه به حرفهای عطیه، با یک دست مقنعهاش را کنار زد و با دست دیگر نصف موهایش را کشید بیرون:
_واحدی، اون یکی عینکمو بده.
عطیه ساکت شد و بهتزده، به موهایی که بیاجازه توی مشت دکتر بالا پایین میشد نگاه انداخت. دکتر از جا بلند شد و مقنعهی عطیه را از زیر گلویش بالا آورد. همزمان آقای واحدی، آمد بالای سر عطیه و عینک دکتر را عوض کرد. نگاهی به موها انداخت: «آلوپسی هورمونیه دکتر؟»
عطیه چادر نمیپوشید، ولی میدانستم روی پوشاندن موهایش حساس است. توی دلم صلوات فرستادم که بساط معاینه زود جمع شود. دکتر چند تار مو را کشید: «کشش موش قابل قبوله، ولی تراکمش نه. به آلوپسی میخوره ولی به هرحال باید از لحاظ تیروئید و هیپوفیز هم چک بشه.»
عطیه هول و مضطرب، سعی میکرد مقنعهاش عقبتر نرود. بغض کردهبود و نمیدانست چکار کند که منشی در را باز کرد: «آقای دکتر، چایی.»
عطیه نگاهش بین دستیار و بیماران مرد و زنی که از بیرون، کله کشیدهبودند و داخل اتاق را نگاه میکردند، چرخید و با بغض خودش را عقب کشید. مقنعه را روی سرش برگرداند و با صدای لرزان گفت: «آقای دکتر، چرا بدون اجازه دست میزنید؟! شاید من نخام کسی موهامو ببینه!»
دکتر، با تعجب نگاهش کرد: «یعنی چی؟!پس چطوری تشخیص بدم؟!»
به داد عطیه رسیدم: «شاید دکتر محرم باشه، ولی دستیار چی؟! منشی و مراجعین چی؟!»
عطیه زد به دندهی سِرتِقی. کیفش را برداشت و بدون هیچ حرفی رفت. از رفتنش خجالت کشیدم. دکتر متعجب نگاهم کرد. سعی کردم با آرامش و حفظ ادب توضیح بدهم: «شاید بشه با صحبتهای بیمار به تشخیص رسید. شما اصلا نذاشتین حرف بزنه. بعدشم کاش یه پردهای پارتیشنی چیزی اینجا بود که مراجعین بدون استرس معاینه بشن.»
_بفرمایید خانوم. برید بیرون. این رونده که متخصص پوست و مو، موضع را معاینه کنه.
بهسمت در رفتم و زیر لب زمزمه کردم:
«کاش امنیت روانی بیمار هم روند میشد.»
✍ آروما
#روایت_مردمی
#قانون_حمایتازخانواده
#مادهی_۱۲_قانون_حمایتازخانواده
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.
@khatooonjan
چادر اصل کُره
دوستم پارچه را بین دو انگشتش مالید.
ـ آقا ببخشید کدوم یکی جنسش بهتره؟
ـ معلومه خانم، این. نگاه، اصل کُرهس، خورده Made in korea.
دو طرف پارچهها بین انگشتهایم سُر خوردند روی هم. به روی خودم نیاوردم که فرقی بینشان نفهمیدم. فروشنده طاقهی چادرمشکی را قِل داد روی پیشخوان و هی پارچه را از زیرش کشید.
ـ خانم بنداز روی سر ببین. این کُرهایه مرگ نداره. اون یکی ایرانیه. تازگیا شهرکرد میزنه، دیگه خودت میدونی.
ایرانیه را طوری گفت که حس کردم اگر الان چادر را بخریم هنوز پایمان از مغازه بیرون نرفته، جِر میخورد.
مهدیه چادر را روی سر انداخت. انگشت شصت و اشاره را زیر آن برد و روی چانه پیچاند. صورت گرد سفیدش در سیاهی چادر قاب گرفته شد. قیمت را که پرسیدم، پارچه شل افتاد روی شانهاش.
ـ ایرانیه یکمیلیون وچهارصد، کُرهای هشت میلیون.
رویم را برگرداندم. نمیخواستم فروشنده، هشتی که توی چشمهایم سیودو شده بود را ببیند. یک بار دیگر دست بردم زیر پارچهها و اینبار محکمتر بهم مالیدم. واقعاً فرقی نداشت یا من اینکاره نبودم؟! آخر طاقت نیاوردم و پرسیدم:
ـ ببخشید چه فرقی دارن؟!
فروشنده ابرو بالا داد و چشم تنگ کرد. لبها را تا جایی که واژهی «خیلی» کش بیاید باز کرد. شروع کرد به تعریف و ردیف کردن مزیتهای چادرهای ژاپنی و کُرهای و اندونزی.
او میگفت و من غرق در خاطراتم میشدم.
سالها قبل هربار پسر فامیل چادرمشکی را روی سرم میدید؛ شروع میکرد به گوشه و کنایه. یک بار سوالی پرسید که من هنوز بعد از سالها جوابش را نیافتهام. دست انداخت به کمر و سرش را به نشانه تاسف چپ و راست کرد:
ـ اینا چیه سر میکنید؟ چرا باید کشورهای لائیکی که اصلاً خدا را قبول ندارن، برا شما این پارچه سیاها را تولید بکنن شما هم بخرید؟ حیف پول بیزبون که واسه این تیکه پارچهها از مملکت بیرون میره.
سالها دنبال جواب این سوال گشتم. هربار ناامیدتر مثل مهرهای که در بازی مار و پله، زهر تلخ مار را چشیده باشد برگشتم سر خانهی اول. چرا باید کشوری اسلامی که چادر را حجاب برتر میداند یک کارخانهی تولیدی نداشته باشد؟!
با سقلمهی مهدیه به پهلویم، به خود آمدم.
ـ چیکار کنم به نظرت؟ اون یکی خیلی گرونه، اینم که... .
دست کشیدم روی گلهای محو چادر.
_ من اگه خودم تازه چادر نگرفته بودم میخریدم. یه بار امتحانش که ضرر نداره. قیمتشم که حتی یکچهارم اون یکی نمیشه. جنس و طرحشم خودت داری میبینی تفاوت چندانی باهم ندارن. به نظرم اعتماد کن و بخر.
چند بار وسوسه شدم من هم قوارهای از آن بردارم. چادر نو داشتم و دوباره خریدن اسراف بود. پا روی دلم گذاشتم، اما خوشحال بودم که از این به بعد میتوانم چادری بخرم که همهجا با افتخار بگویم ایرانیاست.
✍ زهرا_نجفییزدی
پ.ن: قانون حمایتازخانواده در مادههای ۶ و ۲۰ و ۲۱ و ۲۶، سازمان برنامهوبودجه، وزارت صنعتومعدنوتجارت و وزارت اقتصادودارایی را موظف به حمایت و تسهیلگری و سرمایهگذاری در حوزهی تولید پارچهی چادری مشکی و چادرمشکی کرده است.
#قانون_حمایتازخانواده
#حجاب_و_عفاف
#مادهی_۶_۲۰_۲۱_۲۶_قانون_حمایتازخانواده
@khatooonjan
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.👇🏻
https://eitaa.com/khatooonjan
@dorehamgram
حاکمیت فرهنگی
استاد دربارهی مفهوم حاکمیت صحبت میکرد: "مثلا کشور عراق را ببینید، رییسجمهور آمریکا بدوناطلاعِ مقامات عراق برای خودش میآید و میرود؛ یعنی این کشور حاکمیت ندارد. اگر داشت اینگونه نبود!"
به ایران و حاکمیت ایران فکر میکنم. در این چهلوخوردهای سالی که از عمر انقلاب گذشته، با وجود دشمنان تا دندان مسلح، در حوزهی سیاسی و نظامی، حاکمیتمان مقتدر بوده است و قوی. اما در حوزهی فرهنگ چه؟! فرهنگی که دشمن، قبل از انقلاب اسلامی هم برای آن دندان تیز کرده بود.
با مرور فعالیتهای فرهنگیمان و رصد تلاشهای دشمن، متوجه میشویم با اینکه خیلی از رشتههای دشمن را پنبه کردهایم؛ اما بهبهانهی جهانیشدن و ارتباط با دنیا از طریق تکنولوژی، فضای مجازی را بیسامان بهدست او سپردهایم. او هم از همین طریق وارد خانههایمان شده و تربیت نسل جوان و نوجوان و گاهاً خود ما را بهدست گرفته است. دشمن خیلی راحت و بدون هزینه، محتوای دلخواهشان را مطابق با ارزشهای خودش و نه ارزشهای ما به خوردمان میدهد.
ما سالهاست مصرفکنندهی تکنولوژی هستیم؛ بدون آنکه برای تکنولوژیهای وارداتی پیوستِفرهنگی داشته باشیم. ما پیوستِفرهنگی برای استفادهی صحیح از تلفن همراه نداریم. پیوستِفرهنگی برای شبکههای اجتماعی داخلی و خارجی نداریم! و ...
و اینگونه است که عملاً حاکمیت فرهنگیمان زیر سوال میرود.
سالهاست فضاهای مجازی و رسانهای رها شدهاند، در حالی که گاه مجازیها، واقعیتر از واقعیها بر زندگی ما تاثیر داشتهاند.
حرف ما این نیست که بگیروببند راه بیندازید. هرکس جیک زد، نطقش را کور کنید!
نه! بیایید کمی فضا را قانونمند کنید!
هرچند که هرگاه کمی به این سمت حرکت کردهایم و خواستیم بیخ و بُن این رهاشدگی را بگیریم، عدهای جیغ بنفش کشیدهاند و در فراق آزادی ناله سر دادند.
یکی از جاهایی که داد همینها را در آورده و با تمام توان به دنبال آن هستند که مانع اجرایش شوند، قانون "حمایت از خانواده" است.
در این قانون از مادهی ۳۸ تا ۴۳ تکلیف کسانی که در فضای مجازی و رسانهای مروج و مبلغ و حامی برهنگی، بیعفتی، کشفحجاب و بدپوششی هستند، مشخص و جرایم سنگینی برای آنها در نظر گرفته شده است.
قانون "حمایت از خانواده" یک قدم ما را برای کوبیدن میخ حاکمیت فرهنگی نزدیک میکند و آنها که سودشان در ولنگاری این فضاست، با آن مخالفاند.
✍م. شاهسنایی
#قانون_حمایتازخانواده
#حجاب_و_عفاف
#مادهی_۳۸_تا_۴۳_قانون_حمایتازخانواده
@khatooonjan
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.👇🏻
https://eitaa.com/khatooonjan
دلم برای خودِ تنهایم سوخت
_ قیژژژژژ ...
برای صدمینبار کشوی فلزی کنار تخت را بیرون کشیدم. به جز جعبهی دستمالکاغذی، یک جانماز کوچک سبز رنگ که دورش را روبان طلایی دوخته بودند و یک مهر شکسته، چیز دیگری پیدا نشد.
زیر تخت، روی یخچال و هرجایی را که بهنظرم میرسید، گشته بودم. استرس داشتم و نمیتوانستم یکجا بند شوم. با یک دست سِرُم و با دست دیگر پشت لباسم را گرفته بودم و طول چهارپنجمتری اتاق را گَز میکردم: "ای خدا! من با این لباس بهدردنخور چطوری نماز بخونم؟!"
روپوشی که از پشت کامل باز بود و فقط با چند بند نگه داشته شده بود و کلاهی که هیچ اشرافی به گردنم نداشت، لباس بیمارستانی من بود.
بیمار تخت کناری، بدون آنکه چشمهایش را بازکند، لبهای بیرنگش را تکان داد: "ول بده بابا، گفتم که بعداً قضاش را بخون."
پرستار بخش که موهای سفیدش توی ذوق میزد و هیکل درشتش را بهسختی بین اتاقها جابهجا میکرد، صدایش زودتر از خودش به استقبالم آمد: "دستت را آماده کن."
با شنیدن هر صدای پا، مینشستم روی تخت و لباسم را جمعوجور میکردم که جایی از بدنم پیدا نباشد. با این لباس، حتی جلوی خانمها هم راحت نبودم. صدای مرد بهکرات توی بخش زنان میآمد. یکیدو ساعت قبل که خدمهی مرد برای کاری داخل اتاق آمد، توی دستشویی قایم شدم!
_فشار خونت بازم بالاست. مگه خانم دکتر نگفت استرس برات خوب نیس؟!
نگاهش را از من گرفت و زیر لب پیشنهادش را تکرار کرد: "بعضیا با همین ملحفهها نمازشون را میخونن."
_اندازه نیس، همهی بدنم را نمیپوشونه.
_سخت نگیر دختر، هرکاری میکنی زودتر. الان خانم دکتر میاد...باید عمل بشی.
سکوت کردم. نمیخواستم حرفی بزنم و چارهای جز همان ملحفه نداشتم. اشکهایم را به زحمت پشت سد پلکم نگه داشته بودم. دلم برای خودِ تنهایم سوخت. خودی که هیچکس درکش نکرده بود. خودی که حقوق اولیهاش نادیده گرفته شده بود.
✍آروما
پ.ن: مادهی قانونی این روایت را اینجا بخوانید.
#روایت_مردمی
#قانون_حمایتازخانواده
#حجاب_و_عفاف
#مادهی_۱۲_قانون_حمایتازخانواده
@khatooonjan
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.👇🏻
https://eitaa.com/khatooonjan
⏭ https://t.me/khatoooonjan
🔸نان سهنان آجر شد.
🚫مسدود شد.
📌پیج کارخانهی سهنان بهدلیل پخش کلیپ تبلیغاتی کارکنان بیحجاب خود، بسته شد.
⛔️شهر بیقانون، شهر هرت میشود!
برای مقابله با ناامنیهای اخلاقی و شغلی، #قانونحمایتازخانواده را مطالبه کنیم.
⚠️ در مادهی ۴۱ قانون "حمایتازخانواده" آمده است:
اگر در محل کسب، حرفه یا شغل مجازی و غیرمجازی، صاحبان یا کارکنان آنها به هر ترتیب مرتکب برهنگی، بیعفتی، کشفحجاب و بدپوششی شوند، علاوه بر اعمال مجازات مقرر برای مرتکب، صاحب حرفه یا شغل:
🔻در مرتبه اول به جزای نقدی درجهی پنج یا دو ماه سود ناشی از درآمد آن شغل هرکدام بیشتر باشد و به تشخیص قاضی ممنوعیت از خروج از کشور از ششماه تا دوسال محکوم میگردد.
🔻 و در مراتب بعدی به جزای نقدی درجهی چهار یا چهارماه سود ناشی از درآمد آن شغل هرکدام بیشتر باشد و ممنوعیت از خروج از کشور از ششماه تا دوسال محکوم میگردد.
#قانون_حمایتازخانواده
#حجاب_و_عفاف
#مادهی_۴۱_قانون_حمایتازخانواده
@khatooonjan
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.👇🏻
https://eitaa.com/khatooonjan
⏭ https://t.me/khatoooonjan