eitaa logo
خزینة الجواهر
1.1هزار دنبال‌کننده
31.1هزار عکس
28.7هزار ویدیو
34.9هزار فایل
منبعی از محتوای ناب تبلیغی مناسبتی ارتباط باخادم كانال @a1nemati پستهای مفیدتان را به ما ارسال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 |🔰وقتی تلقّی ات را عوض کردی... لازمه رسيدن به حقوق متقابل اين است كه تلقّى آدمى از خودش عوض شود. مادامى كه اين تلقّى پايين است و مادامى كه آدمى از خودش همتى ندارد و به كم قانع است، هر حكومتى مى ‏تواند او را فريب دهد. حتى حكومت ‏هايى پايين ‏تر از سطح حكومت ‏هاى موجود هم مى ‏توانند تو را بشكنند و حتى لوطى ‏هاى محل مى ‏توانند تو را به سمت و سوى مقاصد خودشان ببرند. تو مى ‏توانى با ترس از آن‏ها و يا طمعى كه به آن‏ها دارى، به سمت خواسته ‏هاشان روى بياورى و بدون اين كه هيچ چيزى به تو بدهند و بدون اين كه بهداشت و امكان و خانه ‏اى براى تو تأمين كنند، باز تو در چاله نياز آن‏ها و در چنبره خواسته ‏هاى آن‏ها قرار بگيرى. وقتى كه به بيّناتى رسيدى و اين بيّنات، تلقّى تو را از خودت عوض كرد، طبيعتا به سطحى مى ‏رسى كه قراردادهاى جديدى را مى ‏خواهى، از حاكم توقّع جديدى دارى و اين توقّع است كه تو را به على نزديك مى ‏كند و اين توقّع است كه خوف و وحشت را در دل ديگران مى ‏آورد. با اين تلقّى جديد، ديگر كسى مانند مالك در دست ‏هاى معاويه جا نمى ‏گيرد. بر خلاف عمرو عاص، كه او مصر را مى ‏خواهد و با همه شيطنتش در دست ‏هاى كوچك معاويه جا مى ‏شود و با ذلت و حقارت هم او را جمع مى ‏كند. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۴۱ #⃣ 👤: @ad_Einsad
📜 |🔰هنوز چوبیم ! 🪵انسان در يك نگاه مى ‏تواند عظمت و قدر خويش را بشناسد و از قناعت ‏ها و سستى ‏هايش آزاد گردد. 🪵او مى ‏بيند تمام هستى به او منتهى شده و مسخّر او هستند.همه به او رسيده ‏اند... او مى ‏بيند از سنگ، از خاك، از خورشيد، از شاخه ‏ها و درخت ‏ها، جلوتر است ... اما نه جوشش دارد و نه رويش و نه جنبش و نه شكوفه و نه كوششى. 🪵 سنگ‏ها فجر داشته ‏اند و شكافته‏ شده ‏اند، اما من فجرى نداشته ‏ام و نجوشيده ‏ام ... خاك‏ها اين همه رويانده ‏اند، اما من رويشى نداشته ام . خورشيدها، اين همه حركت و جنبش، اين همه بخشش و دهش داشته ‏اند، اما من هيچ نورى و حرارتى و هيچ شورى و جنبشى، نيافريده ‏ام! 🪵وقتى هنگام بهار، به باغ مى ‏رفتم و شاخه ‏ها را غرق در شكوفه مى ‏ديدم، راستى شرمم مى ‏آمد كه چندين بهار بر ما گذشته و هنوز چوبيم ... ولى چوب ‏هاى مرده شكفته اند و در گل، غرقند ... 🪵اين ديدارها و مقايسه ‏ها انسان را، از قناعت ‏ها، جدا مى ‏كنند و او را پيش مى ‏آورند. 🪵 همين كه همت ‏ها، عالى شدند و خواسته ‏ها فراتر رفتند، جوشش ما زيادتر مى ‏شود و نهفته ‏ها و پنهان ‏ها رو مى ‏آيند. 🪵 كسى كه خواسته ‏اش دم دستش، هست، حتى از پاهايش استفاده نمى ‏برد. ولى اگر خواسته ‏هايش دورتر شد، مى ‏رود و راه مى ‏افتد. و همين طور، مركب ‏ها را استخدام مى ‏كند و همين طور مركب مى ‏سازد و حتى سفينه‏ ها را به ماه مى ‏فرستد. 🪵 توجه به ارزش ‏ها و عظمت ‏ها به انسان همت مى ‏دهد. و همت‏ ها او را به جريان مى ‏اندازند و استعدادهاى مدفون او را بيرون مى ‏ريزند . ❛❛ عین‌صاد 📚  جلد اول| ص ۴۷ #⃣ 👤: @ad_Einsad
📜 دخترم! 🌺دخترم! مى‌‌دانى ريشه‌‌ى آدم چيست‌؟ ريشه‌‌‌‌ى تو، فهم تو، علاقه‌‌ى تو و انتخاب توست.عمل تو، از اين ريشه‌‌ها سر بلند مى‌كند. 🌺بلوغ و آزادى و عقل و سنجش، نظارت و حساب‌رسى مى‌‌خواهد. نظارت بر كارها و حالت‌ها و برخوردها، نظارت بر هدف‌‌ها و بر راه‌ها و پيشنهادها و روش‌ها. 🌺 آيا مى‌خواهى به‌ خاطر سختى، از اين نظارت و سنجش چشم بپوشى و دست بكشى و مثل حيواناتى زندگى كنى، كه اين نيرو و توانايى را ندارند؟ 🌺خداوند، آدم‌‌هايى را از حيوانات پست‌‌تر مى‌ داند؛ چون حيوانات اين نيرو را نداشته‌اند، ولى آدمى داشته و به كار نگرفته و يا خراب كرده و از كار انداخته است. 🌺درست مثل كسى كه در شب تاريك و در راه پر پيچ و خمى، چراغ و فرمان ماشين خودش را خراب كند و يا به كار نگيرد. 🌺 راستى، كه چقدر حماقت است و ما چقدر گرفتار اين حماقت‌‌ها هستيم و نمى‌‌دانيم. و با غفلت‌‌ها و غرورها و يا با مشروب و داروها، عقل و سنجش خود را خراب مى‌‌كنيم و در تاريكى مى‌‌تازيم و خوشحاليم؛ چون نمى‌دانيم كه چه كرده‌‌ايم. 🌺درست مثل كسى كه در شب تاريك، براى پيدا كردن چند ريالى، آتشى روشن كرده و خوشحال است، كه پول خودش را يافته؛ ولى فردا مى‌‌فهمد كه اسناد و مدارك و اسكناس‌ ها را آتش زده و با اين آتش، چند ريالى را يافته! 🌺آيا فردا، اين خوشحالى تاريك ادامه مى‌‌يابد؟ آيا در روشنايى معرفت، جايى براى سرور و غرور سياه است‌؟ ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۱۶۲ #⃣ 📖 نامه‌های بلوغ 👉🏻 @einsad http://eitaa.com/tablighoze
📜 |🔰می دیدم که... 🌱اوائل بلوغم بود كه كارهايم را حساب مى ‏كردم و قلّه ‏هايم را تخمين مى ‏زدم و راهم را ارزيابى مى ‏كردم و پس از اين همه به خودم رو مى ‏آوردم كه چه دارم. 🌱 در اين هنگام به امكانات و وابستگى ‏ها از قدرت و ثروت و دوست‏ها و خويش‏ها و حتى دست و پا و مغز و شعور و استعدادهاى خودم‏ فكر مى ‏كردم و مى ‏ديدم كه اين‏ها چقدر فاصله دارند و چقدر هنگام احتياج، از من دور مى ‏شوند. هنگامى كه صداشان مى ‏زنى جوابت را نمى ‏دهند.مى ‏ديدم ثروتمندهايى كه در كنار صندوق‏هايى از ثروت و جواهرات تشنه و گرسنه مُردند. 🌱 مى ‏ديدم قدرت‏هايى كه به ضعف رسيدند و بهارهايى كه پاييزشان رسيد. مى ‏ديدم كه چگونه دوست‏ها دشمن مى ‏شوند و چگونه خويشان بيگانه مى ‏گردند. 🌱با اين ديدارها از قلّه ‏ها و راه‏ هاى دشوار و از اين نيروها و همراه‏ هاى بى ‏خيال، سرم گيج مى ‏رفت و وحشت، توانم را مى ‏گرفت كه چگونه با اين مرده ‏ها و يا ميرنده ‏ها- دوست‏ها و خويش‏ها و...- كارم را و راهم را شروع كنم؟ 🌱پس از اين ديدارها و وحشت‏ها و تنهايى ‏ها، گويا اين آيه دوباره و تازه نازل شده باشد، در من بزرگ مى ‏شد. گويا از تمام هستى مى ‏شنيدى كه اگر ضعيفى و تكيه گاه مى ‏خواهى‏؛ «تَوَكَّل عَلَى الْحَىِّ الَّذى لايَمُوت.» 🌱 بر زنده ‏ى كه نمى ‏ميرد، بر او كه هر تكيه گاهى بر او تكيه دارد، تكيه كن.راستى كه قدرت و نيروى اين تكيه گاه ديگر حتى در برابر شكست ‏ها از پا نمى ‏نشيند. 🌱 چون (براى تو) مهم درست رفتن و با او رفتن است. و آنها كه اين گونه شروع مى ‏كنند با شروع شان رسيده ‏اند. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۱۵ #⃣ 👤: @ad_Einsad