🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنَا رُقَيَّةَ(س)، عَلَيْكِ التَّحِيَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ》🔷🔹
✅اسرای کربلا را بعد مجلس یزید، در خرابه ای نزدیک کاخ یزید، سکنی دادند.
حضرت رقیه(س) همواره می پرسید :
📋《عَمَّتِی! اَینَ اَبِی؟》
♦️عمه جان! پدرم کجاست؟
همراهان در جواب، به او می گفتند :
📋《اِنَّ اَبَاکَ فِی سَفَرِِ!》
♦️پدرت به سفر رفته است.
چون هراس از این داشتند، که رقیه(س) از شهادت پدر مطلع شود.
تا اینکه در یکی از شبها، با خیال پدر، سر روی خاک غمناک خرابه نهاد، و خوابش برد.
و در عالم خواب پدر را دید و سپس با وحشت از خواب بیدار شد و شروع کرد به گریه کردن شدید!
در حالی که با ناله می گفت :
📋《اِئتُونِي بِأَبِي وَ نُورِ عَینِي!》
♦️پدرم و نور چشمم را نزد من بیاوردید.(۱)
و شروع کرد به فریاد زدن که؛
📋《وَاأَبَتَاهُ! وَاقُرَّةَ عَينَاهُ! وَاحُسَينَاهُ!》
♦️ای پدر! ای نور دیده ام! ای حسینم!
و چنان صيحه كشيد كه خرابه نشينان هم پريشان شدند.
📋《وَکُلَّمَا أَرَادَ أَهلُ البَیتِ إِسکَاتَهَا، اَزدَادَت حُزنَاً وَ بُکَاءً وَ لِبُکَائِهَا اَخَذَ أهلُ البَیتِ فِی البُکَاءِ الشَّدِیدِ》
♦️و هرگاه اهل بیت خواستند او را آرام كنند ممكن نشد و آن مظلومه، آرام نگرفت و گریه او زیادتر شد و به گریه رقیه(ع) اهل بیت نیز به گریه شدید افتادند.
در حالی که ؛
📋《فَضَجُّوا بِالْبُكاءِ و جَدَّدُوا الْأَحْزانَ وَ حَثُّوا عَلي رُؤُسِهمُ التُّرابَ، وَ لَطمُوا الْخُدودَ وَ شَقُّوا الْجُيوبَ، وَ قَامَ الصِّياحُ》
♦️گریه کننان ضجّه می زدند و حزن و اندوه را از نو گرفتند و خاک بر سر و موهایشان می ریختند و به صورت های خود لطمه می زدند و گریبان چاک می کردند و صدای ناله و شیون بالا رفت.
📋《فَسَمَعَ یَزِیدُ أَصوَاتَ بُکَائِهِم》
♦️یزید از گریه رقیه(س) و اسرای خرابه با خبر شد.
📋《فَقَالَ : مَا الخَبَرُ؟》
♦️گفت : چه خبر شده است؟(۲)
📋《فَفَحَصَوُا عَنِ الوَاقِعَةِ وَ قَصُوهَا عَلیَهِ!》
♦️پس تفحّص کردند و قضیه را به او گفتند(۳)
که؛
📋《إِنَّ بِنتَ الحُسَینِ الصَغِیرَةَ المَوجُودَة مَعَ السَبَایَا فِی الخَرِبَةِ رَأت أَبَاهَا فِی نَومِهَا فَاستَیقَظَت وَ هِیَ تَطلُبُهُ وَ تَبکِی وَ تَصِیحُ!》
♦️این صدای دختر کوچک حسین(ع) است که به همراه اسراء در خرابه است.
و خواب پدرش را دیده و اکنون بیدار شده و گریه کنان بهانه ی پدر را می گیرد.
وقتی یزید این حرف را شنید، دستور داد :
📋《اِرفَعُوا إِلَیهَا رَأسَ أَبِیهَا وَحَطَّوهُ بَينَ يَدَيهَا تَتَسَلَّى!》
♦️سر پدرش را براى او ببرید، تا با آن آرام بگیرد!(۴)
در برخی نقل ها آمده است که آن لعین گفت :
📋《وَاَطرَحُوا رَأسَ الحُسَينِ(ع) بِحِجرِهَا》
♦️سر حسين(ع) را به دامنش بياندازيد.(۵)
پس؛
📋《فَجَاؤُا بِالرَّأسِ الشَّرِیفِ وَ هُوَ مُغَطَّی بِمَندِیلِِ دَیبَقِیِِ فَوُضِعَ بَینَ یَدَیهَا وَ کَشَفَ الغِطَاءُ عَنهُ》
♦️سر مطهر را به خرابه آوردند، در حالی كه آن را روی طبقی گذاشته و سر پوشی هم به روى آن کشیده بودند و با این وضع، آن را در مقابل دیدگان رقیه(س) گذاشتند.(۶)
در این هنگام رقیه(س) پرسید :
📋《مَا هَذَا؟ أَنَا لَم اَطلُب طَعَامَاً إِنِّی أُرِیدُ أَبِی!》
♦️این چیست؟ من طعام نخواستم، من پدرم را می خواهم.
به او گفتند :
📋《هُنَا أَبُوکَ!》
♦️پدرت در این طبَق هست!
📋《فَرَفَعَت المِندِیلَ فَرَاَت رَأسَاً فَفَزَعَت فَقَالَت :
هَذَا رَأسُ مَن؟!》
♦️پس در این هنگام رقیه(س) سرپوش از روی طبَق کشید و فریاد کنان گفت :
این سر کیست؟
آنان گفتند :
📋《هَذَا رَأسُ أَبیِکَ!
فَرَفَعَت الرَّأسَ وَ ضَمَّتهُ إِِلَى صَدرِهَا》
♦️این سر پدرت است.
پس رقیه(س) سر را بلند کرد و به سینه چسباند.
📋《فَتَقَبَّلُهُ و تَبْكِي وَ تَضرِبُ عَلَي رَأسِها وَ وَجْهِهَا حَتَّي امْتَلأَ فَمُهَا بِالدَّمِ》
♦️پس مکرر صورت پدر را مي بوسيد و بر سر و صورت خود می زد، تا اينكه دهانش پر از خون شد.(۷)
طریحی نقل می کند که رقیه(ع) در این هنگام گریه کنان خطاب به سر پدر می گفت :
📋《يَا أبَتَاهُ! مَنْ ذَا الَّذِي خَضَبَكَ بِدِمَائِكَ؟
يَا أبَتاهُ! مَنْ ذَا الَّذي قَطَعَ وَرِيدَيْكَ؟
يَا أَبَتَاهُ! مَنْ ذَا الَّذي أَيتَمَنِي عَلَي صِغَرِ سِنِّي؟
يَا أبَتَاهُ! لَيتَنِي كُنتُ قَبلَ هَذَا اليَومِ عُميَاً!
يَا أبَتَاهُ! لَيتَنِي وَسَدتُ الثَّرَى وَلَا أَرَى شَيبَكَ مُخَضِّبَاً بِالدِّمَاءِ!》
♦️پدر جان! چه كسي تو را به خون آغشته كرد؟ چه كسي رگ هاي گردنت را بريد؟
پدر! چه كسي در خردسالي يتيمم كرد؟
پدر جان! اي كاش بيش از اين نابينا مي شدم و تو را اينگونه نمي ديدم.
پدر جان كاش پيش از اين در خاك خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمي ديدم.(۸)
@AsnadolMasaeb
ادامه مطالب :👇
آن مظلومه آرام نمي گرفت و همچنان نوحه مي كرد، تا اینکه ؛
📋《فَغُشيَ عَليهْا وَ انْقَطعَ نَفَسُهَا》
♦️غش كرد و نفس او قطع شد.
در این هنگام، ويرانه از ناله ی اسيران يك پارچه گريه شد و مخدّرات بر سر می زدند و به سينه می كوبيدند.
در این هنگام امام سجاد(ع) خطاب به زینب کبری(س) فرمود :
📋《عَمَّتِی! اِرفَعِی الیَتِیمَةَ مِن رَأسِ وَالِدِی فَإِنَّهَا فَارَقَت الحَیَاةَ》
♦️عمه جان! یتیم پدرم را از روی سر بریده ی پدرم بلند کن، که [هر لحظه ممکن است] روح از بدنش درآید.
📋《فَرَفَعَتهَا السَیِّدةُ زَینَبُ(س) فَوَجَدَتهَا قَد فَارَقَتِ الحَیَاةَ فَغَسَّلَتهَا وَ کَفَّنَتهَا وَ دَفَنَت فِی دِمَشقَ》
♦️پس زینب کبری(س) رقیه را گرفت، در حالی او جان داده بود.
پس زینب او را غسل داد و کفن کرد، رقیه(س) در دمشق (خرابه شام) دفن شد.(۹)
در نقلی دیگر آمده است که ؛
《فَبَکَت بُکَاءً شَدِیدَاً، حَتَّى غُشِیَ عَلَیهَا، فَلَمَّا حَرَّکُوهَا فِإِذَا هِیَ قَد فَارَقَت رُوحُهُا الدُنیَا》
♦️رقیه(س) آنقدر گریست که بیهوش افتاد و او را حرکت دادند، ولی او از دنیا رفته بود.(۱۰)
طبری در کامل بهایی نقل می کند :
📋《فَفَزَعَت الصَبیَّةُ وَ صاحَت فَمَرَضَت و تُوَفَّیَت فِی أیامِها بِالشَامِ》
♦️آن دخترک دلش کنده شد و فریادى زد و بیمار گشت و در همان روزها در خرابه شام در گذشت.(۱۱)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
به خواب دیده ام امشب قرار می آید
خزان عمر مرا هم بهار می آید
شنیده ام به تلافیِ بوسه ی گودال
برای دلخوشی ام بیقرار می آید
بیا بساط پذیرایی ام همه جور است
همیشه شَه به سراغ ندار می آید
اگرچه یک یک انگشت ها ز کار افتاد
برای شانه زدن که به کار می آید
چنان ز ترس زمین خورده ام که در گوشم
هنوز نعره ی آن نیزه دار می آید
چه حرف ها که در اینجا به دخترت نزدند
صدای بی کسی از این دیار می آید
سرت به نیزه که چرخید؛ قلب من هم ریخت
دوباره دور تو چندین سوار می آید
👤محسنی فر
📚منابع :
۱)الايقاد شاه عبدالعظیمی، ص۱۷۹
۲)مع الركب الحسينى طبسی، ص۲۱۸
۳)کامل بهایی عمادالدین طبری، ج۲، ص۱۷۹
۴)مع الركب الحسينى طبسی، ص۲۱۹
۵)شعشعة الحسينيه یزدی، ج۲، ص۱۷۱
۶)نفس المهموم شیخ عباس قمی، ص۴۱۵
۷)ریاض القدس قزوینی، ص۳۲۴
۸)المنتخب طریحی، صص۱۳۶_۱۳۷
۹)تسلیه المجالس حائری، ج۲، ص۹۳
۱۰)ریاض القدس قزوینی، ص۳۲۴
۱۱)کامل بهایی عمادالدین طبری، ج۲، ص۱۷۹
@AsnadolMasaeb
🔸🔶《السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا رَبَابَ بِنتَ إِمرَؤُالقَیسِ》🔶🔸
✅امرؤالقیس بن عدی مردی نصرانی بود که در زمان خلیفه دوم مسلمان شد.
همسر او هند الهنود دختر ربیع بن مسعود بود.(۱)
او سه دختر به نامهای مُحَیَّاة و سَلمی و رباب داشت که از فرط علاقه و ارادت به امیرالمومنین(ع) به ترتیب به ازدواج امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) درآورد.
ابن عساکر نقل می نویسد :
امروء القیس خطاب به امام علی(ع) عرضه داشت :
📋《قَدْ أَنكَحتُكَ يَا أَبَاالْحَسَنِ(ع) الْمُحَيَّاةَ، وَ أَنكَحتُ حَسَنَاً سَلمَی وَ أَنكَحتُ حُسَيْناً الرُّبَابَ》
♦️ای علی(ع)!من مُحیّاه را به تزویج تو و سلمی را به تزویج حسن(ع) و رباب را به تزویج حسین(ع) در می آورم.(۲)
امام حسین(ع) از رباب صاحب دختری به نام سکینه(ع) و پسری به نام علی اصغر(ع) شد.(۳)
امام حسین(ع) نیز نسبت به این بانو و دخترش سکینه(س) علاقه زیادى داشت.
نقل شده است که امام حسین(ع) در مورد رباب(س) و سکینه(س) چنین سروده است :
📋《اِنِّى لَاَُحِبُّ دَارَاً،
تَکُونُ بِهَا السَّکِینَهُ وَ الرُّبَابُ،
أُحِبُّهُمَا وَ اَبذِلُ جُلَّ مَالِي،
وَ لَيسَ لِعَاتِبِِ عِندِي عِتَابُ》
♦️آن خانه اى را که سکینه و رباب در آن باشند را دوست دارم.
آن دو را دوست مي دارم و مالم را بذل مي كنم، و عتاب كننده را نزد من حق عتاب نيست.(۴)
در نقلی آمده است که؛
📋《كَانَتِ الرُّبَابُ مِن خِيَارِ النِّسَاءِ وَ أَفضَلَهُنَّ وَ كَانَت مِن خِيَارِ النِّسَاءِ جَمَالَاً وَ أَدَبَاً وَ عَقلَاً》
♦️رباب بهترین زنان و افضل همسران امام حسین(ع) از حیث جمال و ادب و عقل بود.(۵)
و از بین همسران امام حسین(ع)، تنها رباب در کربلا حضور داشت.
در روز عاشورا؛ هنگامی که امام حسین(ع) قصد وداع با اهل خیام را کرد، خطاب به آنان فرمود :
📋《یَا اُخْتَاهُ! یَا اُمَّ کُلْثُومِِ! وَاَنْتِ یَا زَینَبُ وَ اَنْتِ یَا رُقَیّةُ وَ اَنـْتِ یا فاطِمَةُ، وَ اَنْتِ یا رُبابُ، اُنْظُرْنَ اِذا اَنَا قُتِلْتُ فَلَا تَشْقَقْنَ عَلَی جَیبَاً وَلا تَخْمَشْنَ عَلَی وَجْهَاً وَلا تَقُلْنَ عَلَی هَجْرَاً》
♦️ای خواهرم! ای ام کلثوم! و تو ای زینب، و تو ای رقیّه، و تو ای فاطمه، و تو ای رباب، زمانی که من به قتل رسیدم، در مرگم گریبان چاک نزنید و روی نخراشید و کلامی ناروا بر زبان نرانید.(۶)
بعد از واقعه کربلا، رباب همراه اسراء به کوفه و سپس به شام رفت.
در کوفه در مجلس ابن زیاد، رباب وقتی نگاهش به سر مقدس امام حسین(ع) افتاد، بیتاب شد، و آن سر مبارک را گرفت و بوسید و در کنار خود نهاد و نوحهسرایی کرد.
📋《وَاحُسَینَا! فَلَا نَسِیتُ حُسَینَاََ،
اَقصَدَتْهُ اُسِنَةُ الاَعدَاءِ،
غَادَروُهُ بِکَربَلَاء صَرِیعَاََ،
لَا سَقَی اللهُ جَانِبَی کَربَلَاءَ》
♦️وا حسینا!
هیچ گاه حسین(ع) را از یاد نخواهم برد، که نیزههای دشمنان، بدن او را چاک چاک کرده است.
در کربلا به نیرنگ، او را بر زمین زدند. خداوند، کران تا کران کربلا را سیراب نکند!(۷)
پس از واقعه عاشورا حضرت رباب(س) بسیار اندوهگین بودند و سوز ایشان باعث شد سروده هایی برای همسرشان داشته باشند.
📋《اِنَّ الَّذی کانَ نوُراً یُسْتَضاءُ بِهِ
بِکَرْبَلاءَ قَتیلٌ غَیْرُ مَدْفوُنٍ
سِبْطَ النَّبِیِّ جَزاکَ اللَّهُ صالِحَةً
عَنَّا وَ جُنِّبْتَ خُسْرانَ الْمَوازینِ
قَدْ کُنْتَ لی جَبَلاً صَعْباً اَلوُذُ بِهِ
وَ کُنْتَ تَصْحَبُنا بِالرَّحِمِ وَ الّدینِ
مَنْ لِلْیَتامی وَ مَنْ لِلسَّائِلینَ وَ مَنْ
یَعْنی وَ یَأوی اِلَیْهِ کُلُ مِسْکینٍ
وَ اللَّهِ لا اَبْتَغی صِهراً بِصِهْرِکُمْ
حَتَّی اُغَیَّبَ بَیْنَ الرَّمْلِ وَ الطّینِ》
♦️حسین(ع) که نور پرفروغی بود، در کربلا شهید شده و بدون دفن افتاده است.
ای فرزند پیامبر(ص)!
خداوند از سوی ما جزای نیکت دهد، و از خُسران میزان دورت بدارد.
حسین جان! تو برای من به منزله کوه محکمی بودی که به تو پناه می آوردم، و در مصاحبت و رفتار با دین و مهربانی معاشرت می کردی.
بعد از این یتیمان و دردمندان به کجا پناه برند؟
و مستمندان و مسیکنان کدام دری را بکوبند؟
ای همسر عزیزم! تو آن چنان در دل من جای گرفته ای که سوگند به خدا جز تو را رغبت نمی کنم، و به غیر از حسین(ع) دل به کسی نبندم تا زیر خاکها دفن شوم.(۸)
طبق نقل ابن اثیر؛
📋《وَ بَقِيَتْ بَعْدَهُ سَنَةً لَمْ يُظِلَّهَا سَقْفُ بَيْتٍ حَتَّى بَلِيَتْ وَمَاتَتْ كَمَدَاً وَ قِيلَ : إِنَّهَا أَقَامَتْ عَلَى قَبْرِهِ سَنَةً وَ عَادَتْ إِلَى الْمَدِينَةِ فَمَاتَتْ أَسَفًا عَلَيْهِ》
♦️رباب بعد از شهادت امام حسین(ع) یک سال زنده بود، و در این مدت سقف هیچ خانهای روی او سایه نیفکند و بعضی گفتهاند که تا یک سال بر قبر امام(ع) ندبه و گریه مینمود و پس از آن به مدینه بازگشت و از شدت اندوه فوت نمود.(۹)
@AsnadolMasaeb
ادامه مطالب :👇
🔸🔶《السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَن تَبکِی عَلَیهِ السَّماوات وَ الأَرَضُوُن》🔶🔸
✅ابن عباس روایتی را از امام علی(ع) نقل می کند که امیرالمومنین علی(ع) هنگام حرکت به سوی صفّین، هنگام فرود در دشت نینوا، فرمود :
📋《أَنَّهُ(عیسی) مَرَّ بِهَا وَ مَعَهُ الْحَوَارِيُّونَ فَرَأَى هَاهُنَا الظِّبَاءَ مُجْتَمِعَةً وَ هِيَ تَبْكِي فَجَلَسَ عِيسَى وَ جَلَسَ الْحَوَارِيُّونَ مَعَهُ فَبَكَى وَ بَكَى الْحَوَارِيُّونَ وَ هُمْ لَا يَدْرُونَ لِمَ جَلَسَ وَ لِمَ بَكَى فَقَالُوا :
يَا رُوحَ اللَّهِ وَ كَلِمَتَهُ مَا يُبْكِيكَ؟!
قَالَ : أَتَعْلَمُونَ أَيُّ أَرْضٍ هَذِهِ؟
قَالُوا : لَا!
قَالَ : هَذِهِ أَرْضٌ يُقْتَلُ فِيهَا فَرْخُ الرَّسُولِ أَحْمَدَ(ص) وَ فَرْخُ الْحُرَّةِ الطَّاهِرَةِ الْبَتُولِ(ص) شَبِيهَةِ أُمِّي وَ يُلْحَدُ فِيهَا طِينَةٌ أَطْيَبُ مِنَ الْمِسْكِ لِأَنَّهَا طِينَةُ الْفَرْخِ الْمُسْتَشْهَدِ وَ هَكَذَا يَكُونُ طِينَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَوْلَادِ الْأَنْبِيَاءِ!
فَهَذِهِ الظِّبَاءُ تُكَلِّمُنِي وَ تَقُولُ إِنَّهَا تَرْعَى فِي هَذِهِ الْأَرْضِ شَوْقاً إِلَى تُرْبَةِ الْفَرْخِ الْمُبَارَكِ وَ زَعَمَتْ أَنَّهَا آمِنَةٌ فِي هَذِهِ الْأَرْضِ ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَى هَذِهِ الصِّيرَانِ فَشَمَّهَا وَ قَالَ هَذِهِ بَعْرُ الظِّبَاءِ عَلَى هَذِهِ الطِّيبِ لِمَكَانِ حَشِيشِهَا!》
♦️حضرت عیسی(ع) به همراه حواریون از کربلا می گذشتند و او آهوانی را دید که در اینجا جمع شده اند.
آنها گریان به نزد عیسی(ع) آمدند و عیسی(ع) نشست و حواریان نیز نشستند و او گریست و حواریان نیز گریستند، در حالی که نمی دانستند چرا عیسی(ع) نشسته و چرا گریه می کند؟
آن گاه گفتند : ای روح خدا و ای کلمه خدا!
برای چه گریه می کنی؟
عیسی(ع) فرمود : آیا می دانید که این، چه سرزمینی است؟
گفتند : نه!
عیسی(ع) فرمود : این ، سرزمینی است که فرزند احمدِ رسول اکرم(ع) و فرزند آن آزاده پاک یعنی بتول که شبیه مادرم مریم بود، در این جا کشته می شود و در تربتی که به سبب سرشت آن فرزند شهید، خوش بوتر از مُشک است، دفن می شود و البتّه سرشت پیامبران و اولاد پیامبران، چنین (خوش بو) است.
این آهوها با من گفتگو می کنند و می گویند :
ما به خاطر اشتیاقی که به تربت این نونهال شهید داریم، در این سرزمین می چریم و یقین دارند که در این سرزمین، در امان اند.(۱)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
ای سرت چون ماه سرگردان به روی نیزه ها
از غمت خون عقده بسته در گلوی نیزه ها
خاطرات کربلا از پیش چشمانم گذشت
تا برآمد صوت قرآنت ز روی نیزه ها
آمدی با سر به دیدارم که بر گردد، حسین
دیده ی مردم ز محمل ها به سوی نیزه ها
من فدای حنجر خشکت که نوشیدست آب
گه زجام دشنه ها، گاه از سبوی نیزه ها
از فراق اکبرت، قلب رقیه آب شد
کاش این دختر نگردد رو بروی نیزه ها
ای موید! تا بیابم آن سر ببریده را
می روم با پای دل در جستجوی نیزه ها
👤سید رضا مؤید
📚منبع :
۱)بحار الأنوار مجلسی، ج۴۴، ص۲۵۳
@AsnadolMasaeb
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يَا رُقَيَّةَ(س)》🔶🔸
✅ابن شهر آشوب نقل می نویسد :
امام علی(ع) در زمان حکومت خود از کوچه های کوفه می گذشت که زنی را دید كه مشك آبی بر دوش داشت.
امام(ع) آن مشك را از او گرفت و تا مقصد بِبَرَد و در راه از حالش پرسید.
زن گفت :
📋《بَعَثَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) صَاحِبِي إِلَى بَعْضِ اَلثُّغُورِ فَقُتِلَ وَ تَرَكَ عَلِيٌّ صِبْيَاناً يَتَامَى وَ لَيْسَ عِنْدِي شَيْءٌ فَقَدْ أَلْجَأَتْنِي اَلضَّرُورَةُ إِلَى خِدْمَةِ اَلنَّاسِ》
♦️علی بن ابیطالب(ع) همسرم را در یكی از مرزها گماشته بود و او اکنون كشته شده و چند كودك یتیم برای من برجای گذاشته است.
و من هم چیزی ندارم و ناگزیر به خدمتگزاری مردم روی آوردهام.
علی(ع) بعد از حمل بار تا منزل او بازگشت و فردای آن روز، زنبیلی از خوراكی با خود برداشت و به راه افتاد و به در خانهی زن رفت و در زد.
زن پرسید : كیستی؟
مولا فرمود : منم! آن بندهای كه در آوردن مشك تو را همراهی كرد. در را بگشا!
چیزی برای كودكان با خود آوردهام.
زن گفت :
📋《رَضِيَ اَللَّهُ عَنْكَ وَ حَكَمَ بَيْنِي وَ بَيْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)》
♦️خدا از تو خرسند باشد و میان من و علی(ع) داوری كند!
پس امام(ع) داخل شد و فرمود :
من دوست دارم كه به ثوابی برسم!
تو آرد را خمير كن، يا اينكه تو بچهها را پرستاری كن و من خمیر کنم و نان بپزم؟!!
زن گفت : من بر كار نان آگاهتر و تواناترم.
پس كودكان را به تو ميسپارم.
پس آنان سرگرم کن!
سپس آن زن شروع به خمير كردن آرد شد و علی(ع) نزد کودکان به پختن گوشت مشغول شد.
و آن را پخت و شروع كرد برای كودكان از گوشت و خرما و چیزهای دیگر لقمه گرفتن!
هر وقت لقمهای به كودكی میداد می فرمود :
📋《یَا بُنَیَّ! اِجعَل عَلَیَّ بنَ اَبِی طَالِبِِ(ع) فِی حِلِِِّ مِمَّا مَرَّ فِی اَمرِکَ》
♦️پسركم! از آنچه بر تو گذشته است، علی بن ابیطالب(ع) را حلال كن!
وقتی خمیر آماده شد، زن گفت :
ای بندهی خدا! تنور را روشن كن!
امام(ع) به روشن كردن تنور پرداخت.
هنگامی كه آن را برافروخت، و آتش زبانه می کشید و درون تنور گداخته شد، آنگاه علی(ع) صورت را نزدیک درون آتش برد تا داغی آتش را احساس کند و سپس چنين فرمود :
📋《ذُقْ يَا عَلِيُّ! هَذَا جَزَاءُ مَن ضَیَّعَ اَلاَرامِلَ وَ الیَتَامَی》
♦️ای علی! بچش! این است كیفر كسی كه حقّ بیوهزنان و یتیمان را تباه كند.
زن همسایه كه علی(ع) را میشناخت او را دید و خطاب به مادر یتیمان گفت :
وای بر تو، این امیرالمؤمنین است!
آن زن با شتاب آمد در حالی كه میگفت : از شما شرمندهام ای امیرمؤمنان.
علی(ع) در پاسخ او فرمود :
📋《بَل وَ اَحیَایَ مِنكَ یَا أَمَةَ اللهِ فِیمَا قَصَّرتُ فِی أَمرِكِ》
♦️من از تو شرمندهام كه در كارت كوتاهی
كرده ام.(۱)
🏴مولا امیرالمومنین(ع) این گونه در حق یتیمان همچون پدری دلسوز ملاطفت داشت.
اما با یتیم خود در شام، جور دیگری رفتار کردند.
👤عمادالدین طبری می نويسد :
در شام، از بچه های كوچك، شهادت پدرشان را مخفی می كردند و به آن ها می گفتند پدرتان به مسافرت رفته است.
بر همین وضع بود تا یزید آن ها را به منزلی در نزدیکی خود منتقل نمود.
📋《کَانَ لِلحُسَینِ(ع) بِنتُ صَغیرَةُ لَهَا أربَعَ سِنِینَ، قامَت لَیلةً مِن مَنَامِها وَ قَالَت : أَینَ أبِی الحُسَینِ(ع)؟》
♦️امام حسین(ع) دختر کوچکی داشت که چهار سال بیشتر نداشت، شبی از خواب بیدار شد وگفت :
پدرم حسین(ع) کجاست؟
📋《فَإنِّی رَأیَتُهُ السَّاعَةَ فِی المَنامِ مُضطَرِبَاً شَدِیدَاً》
♦️من اکنون او را در خواب دیدم!
📋《فَلَمَّا سَمِعنَ النِسوَةُ ذَلِکَ، بَکِینَ وَ بَکَى مَعَهُنََّ سَائِرُ الَأطفالِ وَ ارتَفَعَ العَوِیلُ》
♦️چون زنان این سخن را شنیدند گریستند و کودکان دیگر هم، صدا به شیون بلند کردند.
📋《فَانتَبَهَ یَزِیدُ مِن نَومِهِ وَ قَالَ : مَا الخَبَرُ؟
فَفَحَصَوا عَنِ الوَاقِعَةِ وَ قَصُوهَا عَلیَهِ!》
♦️یزید بیدار شد و پرسید : چه خبر است؟
تفحّص کردند و قضیه را به او گفتند.
📋《فَأَمَرَ بأَن یَذهَبُوا بِرأسِ أبَیهَا إِِلَیهَا، فَأتُوا بِالرَّأسِ الشَّرِیفِ وَ جَعَلُوُهُ فِی حِجرِهَا》
♦️یزید گفت : سر پدرش را نزد او ببرید.
پس سر مطهّر را آوردند و در دامن دخترش نهادند و تا نگاهش به سر افتاد.
📋《فَقالَت : هَذَا رَاسُ مَن؟》
♦️آن دختر گفت : این سر کیست؟!
📋《قالُوا: رأسُ أَبِیکِ!》
♦️گفتند : سر پدرت!
📋《فَفَزَعَت الصَبیَّةُ وَ صَاحَت فَمَرَضَت وَ تُوَفَّیَت فِی أیَّامِها بِالشَّامِ》
♦️آن دخترک دلش کنده شد و فریادى زد و بیمار گشت و در همان روزها درشام درگذشت.(۲)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📚منابع :
۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۱۱۵
۲)کامل بهائی عمادالدین طبری، ج۲، ص۱۷۹
@AsnadolMasaeb
🔹🔷《أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ》🔷🔹
✅در مقاتل آمده است که دو دختر از دختران امام حسین(ع) بعد از شهادت ایشان، هنگامی که پدرشان را مشاهده کردند، ابتدا نشناختند و از حضرت زینب کبری(س) خواستند تا او را معرفی کند!
1⃣حضرت سکینه(سلام الله علیها) :
در روز عاشورا، هنگام شهادت امام حسین(ع)، زنان حرم شيون كنان از خیمه خارج شدند.
در این هنگام، سکینه(س) خود راهی قتلگاه پدر شد و وقتی نگاهش به بدن مطهر امام حسین(ع) افتاد، عرضه داشت :
📋《عَمَّتِي! هَذَا نَعشُ مَن؟》
♦️عمه جان! این نعش کیست که به زمین افتاده است؟
زینب کبری(س) فرمود :
📋《هَذَا نَعشُ أَبيِکَ اَلحُسَينِ(ع)》
♦️اين نعش پدر بزرگوارت حسين(ع) است.(۱)
2⃣حضرت رقیه(سلام الله علیها) :
در شام، از بچه های كوچك، شهادت پدرشان را مخفی می كردند و به آن ها می گفتند پدرتان به مسافرت رفته است.
بر همین وضع بود تا یزید آن ها را به منزلی در نزدیکی خود منتقل نمود.
امام حسین(ع) دختر کوچکی داشت که چهار سال بیشتر نداشت، شبی از خواب بیدار شد وگفت :
📋《أَینَ أبِی الحُسَینِ(ع)؟》
♦️پدرم حسین(ع) کجاست؟
📋《فَإنِّی رَأیَتُهُ السَّاعَةَ فِی المَنامِ مُضطَرِبَاً شَدِیدَاً》
♦️من اکنون او را در خواب دیدم!
وقتی زنان این سخن را شنیدند گریستند و کودکان دیگر هم، صدا به شیون بلند کردند.
هنگامی که یزید از این امر مطلع شد، دستور داد سر مبارک امام حسین(ع) نزد دخترش در خرابه ببرند.
سپس سر مطهّر را آوردند و در دامن دخترش نهادند و رقیه(س) تا نگاهش به سر افتاد، گفت :
📋《عَمَّتِي! هَذَا رَاسُ مَن؟》
♦️این سر کیست؟!
آنان گفتند :
📋《هَذَا رَأسُ أَبيِکَ اَلحُسَينِ(ع)!》
♦️این سر پدرت حسین(ع) است!(۲)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
مبریدم! که در این دشت مرا کاری هست
گرچه گل نیست ولی صحنه گلزاری هست
ساربانا! مزنید این همه آواز رحیل
که در این دشت مرا قافله سالاری هست
من و این باغ خزان دیده خدا را چه کنم
همره لاله رخان لاله تبداری هست
نیست اندیشه مرا، از سفر کوفه و شام
مهر اگر نیست، ولی ماه شب تاری هست
گر چه از ساحت قدس تو جدایم کردند
هست پیوند وفا با تو مرا آری هست
👤غفورزاده
📚منابع :
۱)معالی السبطین حائری مازندرانی، ج۲، ص۵۰
۲)کامل بهائی عمادالدین طبری، ج۲، ص۱۷۹
@AsnadolMasaeb
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنَا رُقَيَّةَ(س)، عَلَيْكِ التَّحِيَّةُ وَاَلسَّلامُ》🔷🔹
✅حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می فرماید :
📋《غَسَلْتُ النَّبِیَّ(ص) فِی قَمِیصِهِ!
فَکَانَتْ فَاطِمَةُ(س) تَقُولُ :
أَرِنِی الْقَمِیصَ!
فَإِذَا شَمَّتْهُ غُشِیَ عَلَیْهَا فَلَمَّا رَأَیْتُ ذَلِکَ غَیَّبْتُهُ》
♦️وقتی پیامبر اکرم(ص) را غسل می دادم، پیراهن مبارک را به عنوان تبرک نگه داشتم.
فاطمه(س) همواره از من می خواست که آن پیراهن را به نشان دهم.
و هنگامی که آن را می بویید، بیهوش می شد و من هم وقتی این جریان را دیدم، آن پیراهن را از فاطمه(س) پنهان کردم.(۱)
اما یه طفل سه چهار ساله ای هم هست که وقتی تو خرابه ی شام، بهانه ی پدرش رو کرد، سر بریده پدر رو روی دامن او گذاشتند.
🏴عمادالدین طبری می نويسد که؛
در شام از بچه های كوچك، شهادت پدرشان را مخفی می كردند و به آن ها می گفتند پدرتان به مسافرت رفته است.
بر همین وضع بود تا یزید آن ها را به منزلی در نزدیکی خود منتقل نمود.
📋《کانَ لِلحُسَینِ(ع) بِنتُ صَغیرَة لَها أربَعَ سِنینَ، قامَت لَیلةً مِن مَنامِها و قالَت :
أَینَ أبی الحُسَینِ(ع)؟》
♦️امام حسین(ع) دختر کوچکی داشت که چهار سال بیشتر نداشت، شبی از خواب بیدار شد وگفت :
پدرم حسین(ع) کجاست؟
📋《فَإنِّی رأیَتُهُ الساعةَ فی المَنامِ مُضطَرِباً شَدیداً》
♦️من اکنون او را در خواب دیدم!
📋《فَلَمَّا سَمِعنَ النِسوَةُ ذلکَ، بَکینَ و بَکَى مَعَهُنََّ سائرُ الَأطفالِ و ارتَفَعَ العَویلُ》
♦️چون زنان این سخن را شنیدند گریستند و کودکان دیگر هم، صدا به شیون بلند کردند.
📋《فَانتَبَهَ یَزیدُ مِن نَومِه و قالَ : ما الخَبَرُ؟
فَفَحَصَوا عَنِ الواقعَة و قَصُوها عَلیَه!》
♦️یزید بیدار شد و پرسید : چه خبر است؟
تفحّص کردند و قضیه را به او گفتند.
📋《فَأَمَرَ بأَن یَذهَبُوا بِرأسِ أبَیها إِلیها، فَأتُوا بِالرَأسِ الشَریفِ و جَعَلُوُه فی حِجرِها》
♦️یزید گفت : سر پدرش را نزد او ببرید.
پس سر مطهّر را آوردند و در دامن دخترش نهادند و تا نگاهش به سر افتاد.
📋《فَقالَت : ما هذا راسُ؟》
♦️آن دختر گفت : این سر کیست؟!
📋《قالُوا: رأسُ أبیک!》
♦️گفتند : سر پدرت!
📋《فَفَزَعَت الصَبیَّةُ وَ صاحَت فَمَرَضَت و تُوَفَّیَت فِی أیامِها بِالشَامِ》
♦️آن دخترک دلش کنده شد و فریادى زد و بیمار گشت و در همان روزها در خرابه شام در گذشت.(۲)
در نقلی دیگر آمده است که وقتی رقیه(س) سر بریده ی پدر را به دامان گرفت، شروع کرد به صحبت کردن و درد و دل کردن با سر مطهر!
در حالی که می گفت :
📋《يَا أبَتَاهُ! مَنْ ذَا الَّذِي خَضَبَكَ بِدِمَائِكَ؟
يَا أبَتاهُ! مَنْ ذَا الَّذي قَطَعَ وَرِيدَيْكَ؟
يَا أَبَتَاهُ! مَنْ ذَا الَّذي أَيتَمَنِي عَلَي صِغَرِ سِنِّي؟
يَا أبَتَاهُ! لَيتَنِي كُنتُ قَبلَ هَذَا اليَومِ عُميَاً!
يَا أبَتَاهُ! لَيتَنِي وَسَدتُ الثَّرَى وَلَا أَرَى شَيبَكَ مُخَضِّبَاً بِالدِّمَاءِ!》
♦️پدر جان! چه كسي تو را به خون آغشته كرد؟ چه كسي رگ هاي گردنت را بريد؟
پدر! چه كسي در خردسالي يتيمم كرد؟
پدر جان! اي كاش بيش از اين نابينا مي شدم و تو را اينگونه نمي ديدم.
پدر جان كاش پيش از اين در خاك خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمي ديدم.(۳)
در نقلی دیگر آمده است که؛ هنگام خروج اسرای کربلا از شام، حضرت زینب(س) سر از محمل بیرون آورد و خطاب به اهل شام فرمود :
📋《يَا أهلَ الشَّامِ! لَقَد أَودَعنَاكُم فِي هَذِهِ الخَرَابَةِ أَمَانَةً!》
♦️ای اهل شام! امانتی را در این خرابه به شما می سپارم و می روم.(۴)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
بلبلی امشب به ویران نغمه خوانی میکند
تلخکامی دیده و شیرینزبانی میکند
دعوت از مهمان بجا آورده در بزم یزید
و ز وفای عهد مهمان قدردانی میکند
اشک و مژگان آب و جارو کرده آن ویرانه را
بین چه با احساس طفلی میزبانی میکند
دیده ی اختر شمارش بر پدر روشن شده ست
مه به روی دامن و اختر فشانی میکند
گرچه طفل است و زمان جست و خیز او ولی
شکوه چون پیران زدرد و ناتوانی میکند
گفت: بهر دیدن تو زنده ماندم تاکنون
مرگ دیر است از چه با من سرگرانی میکند؟
بهر ره رفتن زطفلان دگر گیرم کمک
کودکت جان بر لب است و سخت جانی میکند
👤علی انسانی
📚منابع:
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۷
۲)کامل بهائی عماد الدین طبری، ج۲، ص۱۷۹
۳)المنتخب طريحی، صص۱۳۷_۱۳۶
۴)ریاض القدس قزوینی، ج۲، ص۳۲۷
@AsnadolMasaeb
🔹🔷《أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ》🔷🔹
✅در مقاتل آمده است که دو دختر از دختران امام حسین(ع) بعد از شهادت ایشان، هنگامی که پدرشان را مشاهده کردند، ابتدا نشناختند و از حضرت زینب کبری(س) خواستند تا او را معرفی کند!
1⃣حضرت سکینه(سلام الله علیها) :
در روز عاشورا، هنگام شهادت امام حسین(ع)، زنان حرم شيون كنان از خیمه خارج شدند.
در این هنگام، سکینه(س) خود راهی قتلگاه پدر شد و وقتی نگاهش به بدن مطهر امام حسین(ع) افتاد، عرضه داشت :
📋《عَمَّتِي! هَذَا نَعشُ مَن؟》
♦️عمه جان! این نعش کیست که به زمین افتاده است؟
زینب کبری(س) فرمود :
📋《هَذَا نَعشُ أَبيِکَ اَلحُسَينِ(ع)》
♦️اين نعش پدر بزرگوارت حسين(ع) است.(۱)
2⃣حضرت رقیه(سلام الله علیها) :
در شام، از بچه های كوچك، شهادت پدرشان را مخفی می كردند و به آن ها می گفتند پدرتان به مسافرت رفته است.
بر همین وضع بود تا یزید آن ها را به منزلی در نزدیکی خود منتقل نمود.
امام حسین(ع) دختر کوچکی داشت که چهار سال بیشتر نداشت، شبی از خواب بیدار شد وگفت :
📋《أَینَ أبِی الحُسَینِ(ع)؟》
♦️پدرم حسین(ع) کجاست؟
📋《فَإنِّی رَأیَتُهُ السَّاعَةَ فِی المَنامِ مُضطَرِبَاً شَدِیدَاً》
♦️من اکنون او را در خواب دیدم!
وقتی زنان این سخن را شنیدند گریستند و کودکان دیگر هم، صدا به شیون بلند کردند.
هنگامی که یزید از این امر مطلع شد، دستور داد سر مبارک امام حسین(ع) نزد دخترش در خرابه ببرند.
سپس سر مطهّر را آوردند و در دامن دخترش نهادند و رقیه(س) تا نگاهش به سر افتاد، گفت :
📋《عَمَّتِي! هَذَا رَاسُ مَن؟》
♦️این سر کیست؟!
آنان گفتند :
📋《هَذَا رَأسُ أَبيِکَ اَلحُسَينِ(ع)!》
♦️این سر پدرت حسین(ع) است!(۲)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
مبریدم! که در این دشت مرا کاری هست
گرچه گل نیست ولی صحنه گلزاری هست
ساربانا! مزنید این همه آواز رحیل
که در این دشت مرا قافله سالاری هست
من و این باغ خزان دیده خدا را چه کنم
همره لاله رخان لاله تبداری هست
نیست اندیشه مرا، از سفر کوفه و شام
مهر اگر نیست، ولی ماه شب تاری هست
گر چه از ساحت قدس تو جدایم کردند
هست پیوند وفا با تو مرا آری هست
👤غفورزاده
📚منابع :
۱)معالی السبطین حائری مازندرانی، ج۲، ص۵۰
۲)کامل بهائی عمادالدین طبری، ج۲، ص۱۷۹
@AsnadolMasaeb
✅نخستین منبعی که ماجرای شهادت دختر خردسالی از امام حسین(ع) را در شام مطرح کرده است، کتاب《کامل بهائی》نوشته شيخ عماد الدين حسن بن علی بن محمد بن علی طبری آملی (متوفّی سال ۷۰۱ قمری) است.
عماد الدّين طبری نيز این ماجرا را به نقل از كتاب《الحَاويَةُ فی مَثالِبِ مَعاویَة》نقل میكند، كه متأسفانه اثری از اين كتاب در دست نيست!
ولی نویسنده آن قاسم بن محمد بن احمد مامونی(متوفای سال قرن پنجم) از علماء و دانشوران اهل سنّت است که کتاب را علیه معاویه نوشته است.
عماد الدین نام دختر را ذکر نکرده است. ولی سن او را چهار سال و وفات او را چند روز پس از دیدن سر پدر در خانه یزید گزارش کرده است.
عمادالدین می نويسد که در کتاب (حاوية) آمده است که؛
[در شام از بچه های كوچك، شهادت پدرشان را مخفی می كردند و به آن ها می گفتند پدرتان به مسافرت رفته است.
بر همین وضع بود تا یزید آن ها را به منزلی در نزدیکی خود منتقل نمود.
📋《کانَ لِلحُسَینِ(ع) بِنتُ صَغیرَة لَها أربَعَ سِنینَ، قامَت لَیلةً مِن مَنامِها و قالَت :
أَینَ أَبِی الحُسَینِ(ع)؟》
♦️امام حسین(ع) دختر کوچکی داشت که چهار سال بیشتر نداشت، شبی از خواب بیدار شد و گفت : پدرم حسین(ع) کجاست؟
📋《فَإنِّی رأیَتُهُ السَّاعةَ فِی المَنَامِ مُضطَرِبَاً شَدِیدَاً》
♦️من اکنون او را در خواب دیدم!
📋《فَلَمَّا سَمِعنَ النِسوَةُ ذلکَ، بَکَینَ و بَکَى مَعَهُنََّ سَائِرُ الَأطفالِ وَ ارتَفَعَ العَوِیلُ》
♦️چون زنان این سخن را شنیدند گریستند و کودکان دیگر هم، صدا به شیون بلند کردند.
📋《فَانتَبَهَ یَزیدُ مِن نَومِهِ وَ قَالَ : مَا الخَبَرُ؟
فَفَحَصَوا عَنِ الوَاقعَة وَ قَصُوهَا عَلیَهِ!》
♦️یزید بیدار شد و پرسید : چه خبر است؟
تفحّص کردند و قضیه را به او گفتند.
📋《فَأَمَرَ بأَن یَذهَبُوا بِرأسِ أبَیها إِِلَیهَا، فَأتُوا بِالرَأسِ الشَریفِ و جَعَلُوُه فِی حِجرِهَا》
♦️یزید گفت : سر پدرش را نزد او ببرید.
پس سر مطهّر را آوردند و در دامن دخترش نهادند و تا نگاهش به سر افتاد.
📋《فَقالَت : مَا هَذَا الرَّاسُ؟》
♦️آن دختر گفت : این سر کیست؟!
📋《قَالُوا: رَأسُ أَبِیکَ!》
♦️گفتند : سر پدرت!
📋《فَفَزَعَت الصَبیَّةُ وَ صَاحَت فَمَرَضَت وَ تُوَفَّیَت فِی أیَّامِهَا بِالشَّامِ》
♦️آن دخترک دلش کنده شد و فریادى زد و بیمار گشت و در همان روزها در شام در گذشت.](۱)
👤مرحوم مجتهد بیرجندی خراسانی(متوفای سال ۱۳۵۲ق) در کتاب وقایع الشهور و الاعوام، این واقعه را در پنجم ماه صفر نوشته است.(۲)
📜اما در میان مورخان شیعی اختلاف در دو چیز است :
۱)اختلاف در اصل وجود حضرت رقیه(س)!
۲)اما برخی دیگر وجود ایشان را قبول دارند، ولی در مورد اسم و سن و نوع نسبت با امام حسین(ع) ایشان در اختلافند.
برخی هم معتقدند که نمیتوان این مسئله را به طور قاطع ردّ کرد، ولی در مقابل هم دلیل قاطعی برای اثبات آن در دست نیست و فقط به خاطر شهرت تاریخی باید پذیرفت.
1⃣اما در مورد اولی :
👤شیخ مفید(متوفای سال ۴۱۳ق) در ارشاد نامی از رقیه(س) نیاورده است.
او می نویسد :
📋《وَ كَانَ لِلحُسَينِ(ع) سِتَّةُ أَولَادٍ :
عَليُّ بنُ الحُسَينِ الأَكبرُ، كُنيَتُهُ أَبُومُحَمَّدٍ، وَ أُمُّهُ (شاه زنان) بِنتُ كَسرَى يَزدجِردَ.
وَ عَليُّ بنُ الحُسَينِ الأَصغَرُ، قُتِلَ مَعَ أَبِيهِ بِالطَّفِّ، وَقَد تَقَدَّمَ ذِكرُهُ فِيمَا سَلَفَ، وَأُمُّه لَيلَى بِنتَ أَبِي مُرَّةِ بنِ عُروَةِ بنِ مَسعُودِ الثَّقَفِيَّةُ.
وَجَعفَرُ بنُ الحُسَينِ، لَا بَقِيَّةَ لَهُ وَأُمُّهُ قُضَاعِيَّةٌ وَكَانَتْ وَفَاتُهُ فِي حَيَاةِ الحُسَينِ(ع)!
وَعَبدُاللهِ بنِ الحُسَينِ قُتِلَ مَعَ أَبِيهِ صَغِيرَاً، جَاءَهُ سَهمٌ وَهُوَ فِي حِجرِ أَبِيهِ فَذَبَحَهُ وَقَد تَقَدَّمَ ذِكرُهُ فِيمَا مَضَى!
وَسُكَيْنَةُ بنتُ الحُسَينِ وَأُمُّهَا الرُّبَابُ بِنتُ اِمرِئِ القَيسِ بنِ عَديٍّ، كَلبِيَّةٌ، وَ هِي أُمُّ عَبدِاللهِ بنِ الحُسَينِ(ع)
وَفَاطِمَةُ بِنتُ الحُسَينِ وَأمُّهَا أُمُّ إِسحَاقَ بِنتُ طَلحَةَ بنِ عُبَيدِاللهِّ تَيمِيٌةُ》
♦️امام حسین(ع) دارای شش فرزند بود.
۱)امام سجاد(ع) با کنیه ابومحمد که مادرش شاه زنان دختر یزدگرد بود.
۲)حضرت علی اکبر(ع) که همراه پدر در کربلا به شهادت رسید و مادرش لیلی دختر ابی مره بن مسعود ثقفی بود.
۳)جعفر بن حسین(ع) که مادرش زنی از قبیله قضاعه بود که در حیات امام حسین(ع) از دنیا رفت.
۴)عبدالله بن حسین(ع) که در کربلا طفلی بود، و او نیز همراه امام حسین(ع) به شهادت رسید و در کربلا تیری آمد و او را آغوش پدر ذبح نمود.
۵)حضرت سکینه(س) که مادرش رباب بنت امرءالقیس کلبی است و نیز مادر عبدالله هم هست.
۶)فاطمه بنت الحسین(ع) که مادرش ام اسحاق بنت طلحه بن عبیدالله تمیمی!(۳)
و با این نقل، فقط از دو دختر به نام های سکینه و فاطمه نام برده است.
@howzeh_birjand
ادامه مطلب :👇
👤ابن شهر آشوب(متوفای سال ۵۸۸ ه) نیز در هنگام شمردن دختران امام حسین(ع) اشاره ای به حضرت رقیه(س) نکرده است.
او می نویسد :
📋《وَبَنَاتُهُ : سَكِينَةُ اُمُّهَا رُبَابُ بِنتُ اِمرِئِ القَيسِ الكَندِيَّةِ وَ فَاطِمَةُ اُمُّهَا اُمُّ اِسحَاقِ بِنتُ طَلحَةِ بنِ عَبدِاللهِ وَ زَينَبُ》
و از جمله دختران امام حسین(ع)؛ سکینه که مادرش رباب دختر امرءالقیس کندی و فاطمه که مادرش ام اسحاق بنت طلحه بن عبدالله و زینب بود.(۴)
2⃣اما در مورد دومی :
اولین بار نام رقیه(س) در ابیاتی از شعر سیف بن عمیره نخعی کوفی(متوفای قرن دوم) که در دوران امام صادق(ع) می زیسته است، در ضمن قصیده ای، آشکارا دو بار، آورده است :
📋《وَسَکِینَةُ عَنْها السَّکِینَةُ فَارَقَتْ،
لَمَّا اَبتَدَیتَ بِفُرقَةِ وَتَغَیرِ،
وَ رُقَیةُ رَقَّ الْحَسُودُ لِضَعْفِها،
وَ غَدَا لِیعْذِرَهَا الَّذِی لَمْ یَعْذَرُ،
وَ لِاُمِّ کُلْثُومَ یَجِدْ جَدِیدُهَا،
لَثمِ عَقِیبٍ دَمُوعُهَا لَمْ یُکَرَّر،
لَمْ اَنْسِهَا وَسَکینَة وَ رُقَیةَ،
یبْکِینَهُ بَتَحسُّرٍ وَتَزَفُّرٍ》
♦️آرامش از سکینه جدا شد چون که او از امام خود جدا گردید.
حضرت رقیه(س) کسی بود که حسودان برای ضعف و ناتوانیش دل سوزاندند.
این عده فردای قیامت مجبور به عذرخواهی از او میشوند، هرچند که هیچ عذری برای آنها وجود ندارد.
حضرت ام کلثوم(س) نیز هر لحظه صورت اشک آلودش را با پارچهای پاک میکند.
من هیچگاه ام کلثوم و سکینه و رقیه را فراموش نمیکنم که برای امام حسین(ع) با آه و ناله حسرت گریه میکردند.
در این شعر فوق دو بار به نام رقیه اشاره شده است.(۵)
در برخی گزارشهای نسب شناسی نام رقیه(ع) در میان دختران امام حسین(ع) نام برده شده است.
👤ابوالحسن بیهقی معروف به ابن فُندُق(متوفّی ۵۶۵ قمری) که از نسّابه مشهور بوده است، در کتاب خود یعنی (لباب الانساب) به عنوان اولین منبعی است که در آن نام رقیه بنت الحسین(ع) آورده است.
ابن فُندُق در لباب الأنساب ابتدا نام ده فرزند برای حضرت سیدالشهداء(ع) را آورده است که نام رقیه(س) در بین آنها نیست!
ولی در ادامه میگوید :
📋《لَم یَبقَ مِن أولادِه إلّا زینُ العابدین(ع) و فاطِمَةُ و سَکینَةُ و رُقیَّةُ》
♦️از فرزندان امام حسین(ع) جز زین العابدین(ع) و فاطمه و سَکینه و رُقَیه، باقی نماندند.(۶)
👤شيخ كمالالدين محمد بن طلحه شافعی(متوفّی۶۵۲ قمری) در كتاب (مطالبُ السّؤول في مَناقبِ آل الرسولِ(ع) به وجود چهار دختر برای آن امام حسین(ع) تصريح كرده و حتی بر آن، ادعای شهرت نيز نموده است و مینويسد :
📋《كانَ لِلحُسَينِ(ع) مِن الأُولادِ ذُكُورِ و اُناثِ عَشَرة، سِتَّةَ ذُكُورِِ، وَ أَربَعَ اُنَاثِِ》
♦️آن حضرت(ع) دارای ده فرزند پسر و دختر بود كه شش نفرشان پسر و چهار نفر ديگر دختر بودند.
📋《وَ امَّا البَنَاتُ : فَزينَبُ و سَكَينَةُ و فاطِمَةُ هَذَا هُوَ المَشهُورُ وَ قِيلَ : بَل كَانَ لَه اَربَعُ بَنينَ وَ بِنتَانَ، وَ الاَوَّلُ أَشهَرُ!》
♦️اما دختران عبارتند از : زينب، سكينه و فاطمه و اين، قول مشهور است.
و گفته شده است كه : آن حضرت(ع) دارای چهار پسر و دو دختر بوده است. ولی قول اول، مشهورتر است.(۷)
👤نجم الدین طَبسی از گزارش ابن فُندُق و شافعی به این نتیجه رسیده که نام دختر چهارم امام حسین(ع) رقیه وکنیه او امکلثوم است.(۸)
مأخذ دیگری که در آن، ضمن شرح جریانات عاشورا، نامی از حضرت رقیّه(س) به میان آمده، نسخه ای از کتاب مشهور (اللهوف) نوشته مرحوم سیّدبن طاووس (متوفّی ۶۶۴ قمری) است.
👤سیّد بن طاووس می نویسد :
حضرت سیّدالشهداء(ع) حضرت زینب(ع) و اهل حرم را امر به صبر کرده و فرمود :
📋《یا اُختاه! یا اُمّ کُلثُوم ،وأنتِ یا زینَب، و أنتِ یا رُقیَّة، وأنتِ یا فاطِمَة، وأنتِ یا رُباب، اُنْظُرْنَ إذا أنا قُتِلْتُ فَلا تَشقَقنَ علیَّ جَیْباً و لا تَخمَشنَ عَلیَّ وَجهَاً ولا تَقُلنَ علی هَجرَاً》
♦️خواهرم ام کلثوم، و تو ای زینب، و تو ای رقیّه، و تو ای فاطمه، و تو ای رباب، زمانی که من به قتل رسیدم، در مرگم گریبان چاک نزنید و روی نخراشید و کلامی ناروا بر زبان نرانید.(۹)
♻️این احتمال وجود دارد که منظور از رقیه در این گزارش ابن طاووس و شعر سیف بن عمیره، رقیه دختر امام علی(ع) خواهر امام حسین(ع) که همسر مسلم بن عقیل(ع) بود، باشد که در کربلا حضور داشته است.
به خصوص اینکه اسم رقیه، در کنار دیگر خواهران امام حسین(ع) مانند؛ ام کلثوم(ع) و زینب(ع) آمده است.
اما به نقلی، رقیّه دختر امام علی(ع) قبل از حادثه کربلا وفات یافته بود، که ابن جریر طبری سنی این را ردّ می کند و وجود رقیه دختر امام علی(ع) را در کربلا ذکر می کند.(۱۰)
👤استاد محمد هادی یوسفی غروی پژوهشگر بزرگ تاریخ، وجود چنین دختری را انکار نموده و قبر موجود را برای رقیه بنت علی(ع) و همسر مسلم بن عقیل دانسته اند.(۱۱)
@howzeh_birjand
ادامه مطالب :👇
👤مرحوم شیخ عباس قمی(متوفی سال ۱۳۵۹ق) با نقل ماجرای دختر چهارساله، در دو كتاب نفس المهموم و منتهی الآمال خود، از كتاب كامل بهائی، می نويسد :
..امام حسین(ع) را دو دختر بوده، چنانچه در کتب معتبره ذکر شده، یکی سکینه که شیخ طبرسی فرمود : سیدالشهداء(ع) او را تزویج عبدالله کرده بود و پیش از آنکه زفاف حاصل شود، عبدالله شهید شد و دیگر فاطمه که زوجه حسن مثنی بوده که در کربلا حاضر بود.(۱۲)
با توجه به عبارات شيخ عباس قمی معلوم می شود که ایشان فقط دو دختر را برای امام حسين(ع) قائل است.
فاطمه و سكينه كه هر دو متأهل بوده اند.
👤شهید مطهری(ره) داستان حضرت رقیه(س) و وجود او را از تحریفات عاشورا دانسته و در یادداشت های خود نوشته است :
از طفل امام حسین(ع) به نام رقیه که در شام مرده و بعد برایش ضریح ساخته اند اخیراً به هم بافته اند.(۱۳)
👤علامه سید جعفر مرتضی عاملی نیز احتمال داده اند که این دختر برای یکی از شهدای کربلا بوده باشد.(۱۴)
گزارشهای مربوط به درگذشت دختری منسوب به امام حسین(ع) در شام ناهماهنگیها و اختلافهایی دیده میشود.
به هر ترتیب این گزارشها نسبت به نام، زمان و مکان وفات و همچنین سن رقیّه(س) اختلاف دارند.
ناهماهنگی این گزارشها و همچنین عدم ذکر نام ایشان در بیشتر منابع تاریخی سبب تردید جدی از سوی برخی محققان در انتساب ایشان به امام حسین(ع) شده است.
در نهایت می توان به کلام آیت الله مرعشی نجفی(ره) تمسّک کرد که؛
اگر چه مدارك معتبر از وجود چنین دختری ساكت است، لكن با وجود این شهرت تاریخی نمی شود وجود ایشان را انكار كرد.(۱۵)
هم اکنون در شهر دمشق بارگاهی به حضرت رقیه(س) منسوب است که این دومین زیارتگاه شیعیان در این شهر است.
👤مرحوم آیت الله العظمی میرزا جوادآقا تبریزی درباره حضرت رقیه(س) می گوید :
دفن این طفل خردسال در شام گواه بزرگ و نشان قوى از اسارت خاندان طهارت و ستم روا داشته شده بر ایشان دارد.
مزار کنونى حضرت رقیه بنت الحسین(ع) در شام، از اول مشهور بوده، گویا حضرت امام حسین(ع) نشانى را از خود در شام به یادگارى سپرده است، تا فردا کسانى پیدا نشوند که به انکار اسارت خاندان طهارت(ع) و حوادث آن بپردازند
این دختر خردسال گواه بزرگى است بر اینکه در ضمن اسیران، حتى دختران خردسال نیز بودهاند، ما ملتزم به این هستیم که بر دفن حضرت رقیه(س) در این مکان شهرت قائم است.
حضرت(ع) در این مکان جان سپرده و دفن شده است و ما به زیارتش شتافتیم، و باید احترام او را پاس داشت.
دفن این طفل خردسال در شام گواه بزرگ و نشان قوى از اسارت خاندان طهارت، و ستم روا داشته بر ایشان دارد، آن ستمى که تمام پیامبران از آدم تا خاتم بر آن گریستند، تا آنجا که خدا عزاى امام حسین(ع) را بر آدم خواند، از این رو احترام این مکان لازم است.(۱۶)
📜پس؛
🔹اولین کتاب موجودی که قضیه شهادت دختر خردسال امام(ع) را در شام مطرح کرده، کتاب کامل بهایی نوشته عمادالدین طبری است.
🔹اولین کتاب موجودی که نام رقیه(س) را در بین دختران امام حسین(ع) آورده است، کتاب لب الانساب ابن فُندُق بیهقی است.
🔹شاید برخی این گونه استدلال کنند که چرا منابع متقدم، از قبیل الکافی مرحوم کلینی و الارشاد شیخ مفید و ..به این جریان اشاره ای نکردند؟
چرا باید اولین نقل از شهادت این دختر، در قرن هفتم آمده باشد؟
و این در حالی است که جریان شهادت در شام در هیچ کتابی قبل از کامل بهائی دیده نشده است!
پس چگونه میشود قضیهای به این عظمت و قصهای چنین آشکار مضبوط و اتفاق افتاده باشد، ولی به نظر متقدمین نرسیده باشد؟!
عدم ذکر اگر چه قرینه ای است برای نبود آن اتفاق، ولی معارض ذکر توسط دیگران نیست!
بالاخره، در طی این مدت کتابهای فراوانی توسط قوم مغول و تاتار از بین رفت و گنجینه هایی از آن در آتش سوخت.
علاوه بر این، بیهقی که خود در علم نسب شناسی چیره روزگار بود، نام حضرت رقیه(س) را صریحا جزء دختران امام حسین(ع) نام برده است، که ذکر شد.
🔹و همچنین، قول علمائی همچون مرحوم آیت الله مرعشی نجفی و آیت الله میرزا جواد آقا تبریزی، که ماجرای حضرت رقیه(س) را شهرت تاریخی می دانند، در نوع خود قابل قبول است.
یعنی این جریان دارای اشتهار تاریخی و ناقلان زیادی در طول تاریخ داشته و دارد.
📚منابع:
۱)کامل بهائی عماد الدین طبری، ج۲، ص۱۷۹
۲)وقایع الشهور و الاعوام بیرجندی، ج۱، ص۵۴
۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۳۵
۴)مناقب ابن شهرآشوب، ج۳، ص۲۳۱
۵)المنتخب طریحی، ج۲، ص۴۳۶
۶)لباب الانساب ابن فُندق، ص۳۵۰
۷)مطالب السئول شافعی، ج۱، ص۲۵۷
۸)رقیه بنت الحسین(ع) طبسی، ص۹
۹)اللهوف ابن طاووس، ص۱۴۱
۱۰)تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۹
۱۱)موسوعة التاریخ الاسلامی غروی، ج۶، ص۲۱۰
۱۲)منتهی الآمال محدث قمی، ج۱، ص۴۵۸
۱۳)مجموعه آثار مطهّری، ج۱۷، ص۵۸۶
۱۴)تحریف شناسی عاشورا مرتضی عاملی، ص۶۰
۱۵)شخصيت حسين قبل از عاشورا مدرسی، ص۴۵۷
۱۶)سايت اطلاع رسانی مرحوم آيت الله تبريزی
@howzeh_birjand
سفرنامه ی ماه صفر،مروری بر وقایع مهم این ماه .mp3
7.97M
🌸💫بسمالله الرحمن الرحیم 💫🌸
🔔🔔🔔🔔هیچ مخلوقی نحس ذاتی نیست ماه صفر نحس ذاتی نیست و این حرف اصلا سندی ندارد
اسفند وتخم مرغ شکستن ربطی به دفع بلا ندارند
صدقه و دعا سند شرعی دارند
🌙تاریخ اسلام از ماه صفر بخاطررحلت رسول الله و قطع وحی تلخ ترین خاطره را دارد
🌕مروری بر وقایع ماه صفر
🖤 شهادت امام مجتبی علیه السلام
🖤شهادت امام رضا علیه السلام
🖤 شهادت رسول الله صلوات الله علیه و آله
🖤شهادت عماریاسر
🖤 وفات حضرت سلمان
🖤شهادت حضرت رقیه
😭 اربعین امام حسین
😭 اسارت اهل بیت در سرزمین شام و ماجرای مجلس یزید جشن و عید اهل شام در عزای امام حسین علیهالسلام
👈جنگ صفین وحماسه امیرالمومنین در لیله الهریر
جنگ تن به تن امیرالمومنین علی علیه السلام با عمروعاص و..
🔔 ماجرای تلخ حکمیت و خیانت ابوموسی اشعری
شرح مختصر ماجرای حکمیت
🖤 شهادت حضرت زید علی بن الحسین
🌸اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم الشریف و اهلک اعدائهم 🌸
تحقیقی دربارۀ حضرت رقیه علیها.pdf
234.5K
سلام علیکم
محتوای پیرامون حضرت رقیه سلام الله علیها
شب سوم -حضرت رقیه.pdf
520.2K
سلام علیکم
محتوای پیرامون حضرت رقیه سلام الله علیها
ستاره درخشان شام حضرت رقیه دختر امام حسین (ع ).pdf
3.14M
سلام علیکم
محتوای پیرامون حضرت رقیه سلام الله علیها
دانستنیهاي حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س).pdf
555.1K
سلام علیکم
محتوای پیرامون حضرت رقیه سلام الله علیها
4_213830229641134371.pdf
1.06M
✅ کتاب رقیه بنت الحسین (ع)؛ پاسخی به تاملات و سوالات
▪️نسخه pdf
✔️ نقدهای استاد حاج شیخ نجم الدین طبسی بر منکرین حضرت رقیه (سلامالله علیها)
📌کانال اسرار تاریخ
▫️http://eitaa.com/monzer_ir
✍ با ما همراه باشید.
#اربعین
#مرگ_بر_منافق
#جهاد_تبیین
التماس دعا...
@researcher_ir
با ذکر لینک
آیت الله وحید خراسانی در چکامه ای سوزناک، سفارش سیدالشهداء (ع) به زینب کبری (س) درباره حضرت رقیه (س) را یادآور شده و به شیوایی به نظم کشیده است:🔻
🔹رفتم و هستی تو میر کاروان
🔹این امانت را به جد من رسان
🔹پاسداری کن پس از من از حریم
🔹خود نگهداری کن از دُرّ یتیم
🔹غنچۀ نشکفتۀ باغ مرا
🔹کن تو با خار مغیلان آشنا
🔹این یتیمان را کجا آرامش است؟
🔹مشعل شام غریبان آتش است
🔹روز پیک حق تو در بازار باش
🔹شب پرستار تن بیمار باش
🔹دختر رنجور اگر بیدار شد
🔹خواب دید و تشنۀ دیدار شد
🔹چون به دیدارم سپارد جانِ پاک
🔹در خرابه گنج را بسپر به خاک...
📚منبع: کتاب رقیه بنت الحسین (س)، استاد نجم الدین طبسی، تنظیم: عباس جهانشاهی، انتشارات «دلیل ما».
دو خط روضه 😭😭
💔 میان کاروان اربعین، جای رقیه خالیست!
💔 نبش قبر حضرت رقیه سلام الله علیها و آثار جراحت و کبودی بر پیکر ایشان
〰〰▪️〰〰〰〰〰
🔹 شیخ ملا محمد مهدی حائری مازندرانی رضوان الله علیه عالم بزرگ شیعه در قرن ۱۳-۱۴ هجری قمری پس از نقل روایاتی در مظلومیت حضرت رقیه سلام الله علیها مینویسد:
✍ در تألیفات محققین معاصر این چنین نقل کردهاند: که شعرانی در باب دهم کتاب المنن نقل کرده که عدهای از خواص و محققین به من گفتهاند که رقیه بنت الحسین علیهما السلام در همان جا که در کنار مسجد جامع که نزدیک دار الخلافه یزید (لعنت الله علیه) است دفن شد و الآن معروف به جامع شجرة الدر میباشد. این جامع در کنار مرقد مطهر سیده نفیسه و سیده رقیه بنت الحسین (علیهم السلام) واقع شده است و سنگ نوشتهای بر درب ورودی حرم آن بزرگوار هست که روی آن نوشته شده: اینجا جایگاهی است که به آل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله مشرف شده و مرقد دختر ابی عبد الله علیه السلام سیده رقیه سلام الله علیها است و همچنین بعضی از افراد صالح به من گفتند: ضریح مرقد حضرت رقیه بنت حسین علیهما السلام بر اثر رطوبت بیش از حد، در معرض خرابی قرار گرفت و بنا بر این شد که مرقد میبایست از پایه و اساس مرمت شود و چارهای نیست جز این که حتی لحد این طفل معصوم نیز تعمیر و بازسازی شود اما کسی جرئت نمیکرد که وارد قبر آن حضرت شود تا این که بدن مطهر او را جا به جا کند به خاطر قداستی که آن حضرت داشت. لذا شخصی از سادات و مردی بزرگوار و باتقوا به نام سید ابن مرتضی را برای این کار انتخاب کردند. او وارد قبر شد؛ در ابتدا بدن او را در میان پارچهای قرار داد سپس بدن مطهر را از قبر بیرون آوردند. بدنش سالم بود و حتی از چهرهاش معلوم بود که او دختری خردسال است و جای جراحتها و کبودیهای زیادی که از شدت ضرب بر بدنش نمایان بود و در واقع این اتفاق مرمت قبر حضرت رقیه در حضور علما و فضلای زیادی صورت گرفت و سلامتی بدن این طفل معصوم و نمایان بودن زخمها و کبودیها در واقع سندی از مظلومیت رقیه سلام الله علیها و اهل بیت علیهم السلام است و بدنش، کرامتی از کرامات او است و عنایتی از الطاف خداوند در حق او میباشد.
📚 معالی السبطین، صفحه ۸۵۷-۸۵۸
✾͜͡🖤࿐✰•.
#اربعین
#امام_زمان
#امام_حسین
#حضرت_رقیه
@alalmolnafea
✨─┅═ঊ﷽ঈ═┅─✨
✳️موضوع کنفرانس:
#مروریبرمصیبتهایمنتهیبهشهادتحضرترقیهسلاماللهعلیها
🎤باحضور و روشنگری:
#حجت_السلام_والمسلمین_استاداحمدنعمتی
#فعال_درزمینهی_تفسیرومشاورهی_اسلامی
🗒 پنجشنبه : ۱۴۰۱/۰۶/۱۰
🕙 ساعت : ۲۲
اجرا : ابرگروه گام دوم انقلاب اسلامی
🛑 برای #گفتگویآنلاین با میهمان برنامه دراین سمینارمشارکت و ما راهمراهی بفرمائید
🛑 سمینارها را در کانال محرمانه مدیا دنبال بفرمائید.
🛑کانال محرمانه