حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
رجب ماه من و شعبان ماه رسول خدا است .
. مصباح المتهّجد ، ص 797
#ماه_رجب
پسرها در ذهن شون چی می گذره وقتی به یه #دختر خیره میشن؟
سلام به همه
می خوام بدون مقدمه بپرسم، پسرها تو ذهنشان چی می گذره وقتی به یه دختر خیره میشن؟
البته منظورم هر خیره شدنی نیست. ببینید اخیراً در دانشگاه چند مورد دیدم که مثلاً یه آقا پسری داره به من نگاه می کنه ولی اگر دقت کنی حتی پلک هم نمی زنه! بعد نگاهش جوری هست که با وجود اینکه مشخصه داره به طرف من و به من نگاه می کنه ولی انگاره ذهنش یه جا دیگه هست! انگار نگاه نمی کنه! مثل کسانی که هیپنوتیزم شدن به یه نقطه!
ممکنه بخواهید بگید خب این حالت برای همه پیش میاد که به یک نقطه نگاه کنند و برن تو فکر ولی بقول معروف این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست!
منظورم اینه که مثلاً من وارد اتاق میشم و آن آقا سرش را برمیگردونه و منو می بینه و همون طوری خشکش می زنه بعد دیدن من. انقدری فریز میشه که حتی سرتکون دادن من و سلام دادن من را با تاخیر جواب میده! حتی مورد دیدم که اصلاً جوابم نداد و همین جوری نگاه می کرد فقط!
ببینید موردی که میگم یه نفر نبوده که بگید فکری شدی و... حداقل ۴ تا از پسرها همکلاسی را در موقعیت های مختلف دیدم که این جوری خشکشون زده موقع نگاه به من! مخصوصاً وقتی یچیز جدید ازم ببینند. مثلاً یه بار حواسم نبود مقنعم رفته بود عقب در طول ۴ سال تحصیلم اولین بار بود این جوری می شد شاید. دیدم یکی از آقایون همکلاسی همین جوری خشکش زده! حالا این جا موهام معلوم بود. ولی جاهای دیگه نمی دونم چرا وقتی نگاهم می کنند این جوری میشن! انگار هیپنوتیزم شدن! بعضاً حرکت کردن من را تا چند ثانیه نمیفهمند! مثلاً اگر سرم تکان بدم. فقط نگاه....
نمی دونم فهمیدید منظورم رو یا نه؟ اصلاً برای شما هم پیش امده؟ آقا پسرها خودشون تا حالا این جوری شدن؟ قضیه چیه؟
ببینید من نگاه های هیز هم دیدم. آن نگاه ها یه اختیاری پشتشه طرف خودش می خواد دید بزنه. مشخصه. ولی این موردا که من میگم واقعاً نگاه های خیره مبهوتی هستند! حتی بعضاً وقتی در حال مکالمه رو در رو هستیم حس می کنم تو نگاهشان یه بهت و حسرتی هست! انگار آدم ندیدن.
حالا فکر نکنید همه پسرها کلاس ما دائماً این جوری قفلی میزنندا! نه فقط گاهی دیدم که این جوری شده. از افراد مختلفی هم دیدم. مطمئن هستم هم که داشتن به من نگاه می کردند چون من در مسیرشون یا رو به رو یشان قرار نگرفته بودم. اون ها خودشون سرشون را به سمت من برگردانده بودند و یا داشتیم با هم حرف می زدیم.
مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات
https://khbartar.blog.ir/post/19470
https://eitaa.com/khbartar
#خانواده_برتر
چرا پسرهایی میان خواستگاریم که دقیقاً برعکس معیارهای من هستن؟
مگه این جوری نیست که هر کس هر مدلی باشه همون مدل پسر باید جذبش بشه، من یه دختر ۲۴ ساله ام اصلاً #مذهبی نیستم این مذهبی نبودن هم تو ظاهرم مشهوده.
خیلی سالم لباس می پوشم ولی خب پسرهای مذهبی میان خواستگاریم، یا من دختری هستم که عاشق پسرهای با اعتماد به نفس و جسور هستم نمی گم همه خواستگارانم ولی بیشترشون پسرهای خیلی آرومی هستن آروم هم نه به معنای خوب واقعاً یه مدل شبیه گوشه گیر و خجالتی، این خواستگار آخریم اصلاً اون قدر حرف زدن بلد نبود که فکر کردم زوری آوردنش، بعد که رد کردم زنگ زد که چرا رد کردی؟
حالا همون موقع هم خیلی خجالتی بود، حالا اینجا بگم همه میگن باحیا بوده نه با حیا فرق داره با هراس اجتماعی، که میان میگن اصلاً رفیق نداریم فقط خانواده فلان، با اینکه من خودم اهل کوه و سفر رفتن با اکیپ و ... هستم.
یا من همیشه تیپ اسپرت می زنم با این حال همیشه پسرهای خیلی با تیپ های قدیمی میان سمتم، واقعاً موندم مار از پونه بدش میاد در خونه ش سبز میشه!
باور کنید من اصلاً معیارهام عجیب غریب نیست، فقط یه پسر که یه کم شبیه خودم باشه نه که دقیقاً صد و هشتاد درجه متفاوت با من، دلیلش چیه آخه؟
مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات
https://khbartar.blog.ir/post/19464
https://eitaa.com/khbartar
#خانواده_برتر
علائم #خواستگار توی آب نمک خوابوندن رو بگید
خانمها خودتون بگید نشانههایی که میشه فهمید ما آقایون که خواستگاریم تو شرایط آب نمک خوابوندن قرار گرفته ایم.
تا بتونیم فوری خارج بشیم. اصلاً خانمها چرا ما رو تو این شرایط قرار میدن. اصلاً من نمیفهمم چرا وسوسه میشید گاهی همه خواستگارها رو چک کنید حتی اون هایی که مطمئن شدن و طرف شون و پیدا کردنه میبینید یهویی سرو کله یه خواستگار جدید پیدا میشه وسوسه میشه میگه بذار این هم بررسی کنم ببینم چه جوریه من که برام جدی نیست امّا کنجکاو میشید.
آخه چرا کنجکاو میشید . مگه معیارهای خودتون و نمی شناسید. اصلاً چرا بعضی دخترها تو آب نمک می خوابونن.
مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات
https://khbartar.blog.ir/post/19451
https://eitaa.com/khbartar
#خانواده_برتر
چطور به #دختر مورد علاقه م برای #ازدواج #ابراز_علاقه کنم؟
سلام و عرض ادب
من پسری ۲۸ ساله ام، کارم هنره و بر حسب کارم دوستانی دارم از هر دو جنس.
از دو سال پیش بین دوستانم از یک دختری خوشم اومد و تا الآن هم به فکرش هستم و جدیداً چندین برابر تمام افکارم درگیرشون شده. البته بگم که از همون موقع دوست معمولی بودیم تا همین الآن... خلاصه که دو ساله یه جورایی بهشون علاقه دارم، از همه نظر دختر نجیب و با کمالاتی هستن، اون موقع هنوز به شرایط ذهنی و مالی خودم اطمینان نداشتم و هنوز نمی دونستم با خودم چند چندم.
امّا الآن تماماً آمادگی پیشنهاد آشنایی بیشتر به ایشون رو دارم و البته به هدف ازدواج!، حالا سوال و مشکلم اینجاست؛
که نمی دونم چطوری باید بهشون بگم که من بهشون علاقه دارم و قصدم ازدواجه؟!
از نجابتشون میترسم.. میترسم که ناراحت بشن و این جور چیزها ...، تا الآن ارتباط مون توی مجازی و حضوری در حد معمول بوده و نه بیشتر...
از دوستان می خوام راهنمایی کنید که از چه طریق برم جلو؟
از واسطه استفاده کنم یا مستقیماً ازشون بخوام چند دقیقهای تنها و خصوصی توی یک فضای خوب باهاشون صحبت دارم و به این شکل محترمانه حرف هام رو بزنم؟
این هم بگم که ایشون دختر میانه رویی هستن، نه خیلی مذهبی و چادر و نه بد حجاب!، کاملاً با حیا، نجیب و با پوشش معمولی هستن. با سواد و منطقی هم هستن.
ممنون میشم دوستان با تجربه و بدون تجربه نظر خودشون رو بگن؟
مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات
https://khbartar.blog.ir/post/19446
https://eitaa.com/khbartar
#خانواده_برتر
از همکارم خوشم اومد اما فهمیدم متاهله، چطور ازش دور بشم؟
سلام دوستان عزیزم
من دختری حدوداً ۳۰ ساله هستم و چند وقت پیش از یکی از همکارانم خوشم اومد امّا بعد مدتی متوجه شدم ایشون متاهل هستن و از این حسم شرمنده شدم البته در رفتار و گفتار با ایشون هیچ صمیمیتی نداشتم.
بعد مدتی سر مساله کاری با ایشون چند بار صحبت کردم و در کمال ناباوری ایشون خیلی صمیمی با من صحبت کردن و بهم پیشنهاد دادن (مطمئنم که هیچ صمیمیتی از طرف من نبوده و همیشه رسمی با هاشون صحبت کردم و مشکل از ذات خراب ایشونه)
خیلی صریح پیشنهاد رو رد کردم و خیلی هم تند برخورد کردم و رابطه همکاریم رو باهاشون قطع کردم و ایشون رو بلاک کردم، حالا مسالهای که هست خودم و افکارم هست که مدام بهشون فکر میکنم.
می دونم اصلاً ایشون آدمی که من فکر میکردم نبوده و کاملاً غیراخلاقی و آدم بد ذاتی هست و اصلاً متاهله و اون حس و خوش اومدن اولم از سر نادانی بوده، تمام اینها رو می دونم و می دونم تحت هیچ شرایطی در هیچ پروژهای باهاشون همکاری نمیکنم و قطعاً بیکار موندنم شرف داره به همکاری با این آدم.
از شما درخواست دارم راهنماییم کنید که چطور این افکار رو از ذهنم دور کنم و کاملا ازشون متنفر بشم و ذهنم آزاد بشه، فقط و فقط آرامش می خوام
والسلام
مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات
https://khbartar.blog.ir/post/19444
https://eitaa.com/khbartar
#خانواده_برتر
همچنان منتظر عشقم بمونم یا بنا به مصلحت #ازدواج کنم؟
سلام
من می خوام یه مشورتی کنم و اینجا دوستان نظر بدن و منو راهنمایی کنن.
سوال من اینکه من چند ساله با یه آقا پسری همدیگه رو دوست داریم و این رو هر دو نفر مون بهم دیگه گفتیم و ما باهام دیگه ارتباط داریم مادر من و البته تازگی ها برادرمم از این موضوع باخبر شدن.
این آقا به من میگه علاقه منم خیلی به ایشون علاقه دارم الآن نزدیک ده ساله باهام آشنایی داریم و ارتباط مون با وجود همه فراز و نشیب هاش باقی مونده.
امّا مشگل من اینکه این آقا با وجود علاقه به من با اینکه چند بارم برای #خواستگاری ازدواج گفتن میان خواستگاری و برنامه ریزی کردن امّا نیومدن.
آخرین باری که باهام در این مورد صحبت کردیم گفتن که براشون قبول مسئولیت زندگی سخته و زیر بار مسئولیت زندگی رفتن براشون مهمه و هم چنان میگن که منو دوست دارن.
این هم بگم که من ایشون رو خیلی دوست دارم و فکر ازدواج با کسی دیگه برام غیر ممکنه.
الآن من یه خواستگار برام پیدا شده که اون آقای که خواستگارمه ۱۰ سال از من بزرگ ترن و یه بال ازدواج ناموفق داشتن امّا کسی که دوسش دارم همسن منه و توی شهر خودمه امّا اون آقای خواستگارم اهل شهر دیگه هستن.
البته از نظر من اینکه مال شهر دیگه هستن موردی نداره امّا من اصلاً بهشون هیچ حسی ندارم و هیچ علاقه به ازدواج باهاشون ندارم امّا با این وجود از نظر اخلاق خانواده موجه به نظر میان.
من ۲۹ ساله هستم کسی که دوسش دارم همسن خودم هستن امّا اون آقا مطلقه س ده سالم بزرگتر.
الآن من موندم برای انتخاب سرنوشتم اینکه همچنان منتظر عشقم بمونم با وجود اینکه میگه زیر بار مسئولیت زندگی نمی ره البته دوست داره من منتظرش بمونم. یا اینکه با شخصی که دوسش ندارم بنا به مصلحت ازدواج کنم.
یا نه اینکه منتظر یه مورد خواستگار متناسب بمونم و این آقا رو جواب منفی بدم نمی دونم چه کار کنم شما راهنماییم کنید.
البته این رو باز هم تاکید میکنم من از صمیم قلبم فقط دوست دارم با عشقم ازدواج کنم. امّا الآن در حال حاضر با عقل و دلم در حال جنگم و واقعاً نمی دونم چه کار کنم. ممنون از شما راهنمایم کنید و لطفاً خودتون جای من بذارید مرسی
مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات
https://khbartar.blog.ir/post/19443
https://eitaa.com/khbartar
#خانواده_برتر
چرا بعضی خواستگارها زود پسرخاله میشن؟
واقعاً چرا بعضی خواستگارها نسبت به دختر مردم زود پسر خاله میشن لحن شون رو عاشقانه می کنن. فوری میگن خانمم عشقم. خوشگله ناز نکن برامون. شما می تونید بیشتر بگید چه حرفهایی می زنن.
آیا اینها متوجه نمیشن کسی که رفتن خواستگاریش دختر مردم هستن ناموس مردم هستن نباید با ادبیات ناز و کرشمه و خصوصی حرف زد؟ واقعاً آیا رفتار خانمها باعث میشن اینها اول بسم الله این قدر پر رو و بی ملاحظه باشن یا نه از خودشون همین جوری هستند.
چرا خانمها وقتی این سخنان عاشقانه و گاهی آغشته ه.....ی رو به خانواده شون نمیگن یا به برادرشون؟ علت چیه؟ یا چرا به نحویی جلو رفتارهای خارج از عرف طرف و بگیرن چرا سکوت می کنن. راه میان می خوان طرف نپره؟ یا خودشون خوش شون میاد کسی این جور ستایش شون کنه و یه نیاز روانی دارن. یا کلاً هیچکدام از اینها نیست.
من شنیدم خواستگارها وقتی میرن با دختر مردم حرف بزنن توی همون خلوت یکی دو ساعته شعر می خونن برای دختر مردم هزاران دلبری می کنن. چیزی جدیداً شنیدم بگین این دوستان چشونه فازشون چیه یعنی دختره رو کمتر از خودشون می دونن این ادبیات و دارن حقه است چی است .
مثال می زنم براتون مثلاً تو آشناییها بعضی پسرها میگن من برد پیتم محاله دختری بهم جواب نه بده یا میگن من خیلی دختر خاطر خواهم هستن از خداشونه من باهاشون همکلام بشم.
من خیلی سخت پسندم یا کلی کشته مرده دارم یا دخترها ازم خواستگاری می کنن. اینها رو چه حسابی اینها رو میگن یعنی دختره غش کرده براش این هم فهمیده داره کلاس می ذاره یا نه کلاً فهمیده دختره عددی حسابش نمی کنه داره التماس می کنه.
پیشاپیش خانمها برام محترم هستن فقط سواله برام. بعضی پسرها هم این جوری هستند. این و میگم که سوءتفاهمی نشه
مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات
https://khbartar.blog.ir/post/19441
https://eitaa.com/khbartar
#خانواده_برتر