eitaa logo
خانواده برتر
958 دنبال‌کننده
228 عکس
424 ویدیو
0 فایل
کانال وبلاگ خانواده برتر https://khbartar.blog.ir معرفی مطالب پر بازدید و پر بحث خانواده برتر وبلاگ #خانواده_برتر به لطف خدا بیش از ۱۰ سال است که فعالیت دارد. #خواستگاری #ازدواج #انتخاب_همسر #همسرداری #حجاب #روابط_قبل_از_ازدواج
مشاهده در ایتا
دانلود
تا حالا فردی توهم زده که شما دوستش دارید؟! راستش به منظور خارج شدن فضا وبلاگ از جو نصیحت گویی و ... خواستم که بیایید اگر تجربه یا خاطره دارید که کسی رفتار شما را علاقه به خودش تلقی کرده در حالی که اصلا اینطور نبوده بگید. همچنین برعکس، یعنی این خودتون بودید که الکی فکر کردید طرف بهتون علاقه داره! پسرها میگن دخترها همه ش برداشت اشتباه می‌کنند. دخترها هم می‌گویند پسرها الکی جو گیر می شوند و فکر می کنند دخترها عاشق شون هستند. به نظر من که هر دو گروه درست می‌گویند مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19329 https://eitaa.com/khbartar
علی باش فاطمه ات می شوم سلام وقت تون بخیر میشه لطفاً بگید من اشتباه می‌کنم این جور افراد هستن یا نه واقعاً وجود ندارن؟ من شک داشتم برای اینکه این ها رو بگم ولی واقعاً گیج شدم. من ۱۸ ساله هستم و یک ساله دنبال دینم بودم تا کامل بفهممش شاید خیلی چیزها مونده ولی برای منی که فقط داشتن و هیچ نمی دونستم که چرا و ... منی که تمام پلی لیست گوشیم آهنگ بود و یه دونه مداحی هم نداشتم یا مسجد نمی‌رفتم و تمام دوستانم چون از ها و بودن شون خوشم نمی اومد، خیلی چیز بزرگیه. خب خانواده م بودن ولی نه خیلی فقط و و حجاب و تمام همین البته به منم هیچ زوری نکردن طوری که الآن فقط من نوه با حجاب خانواده م. ولی الآن یه سال من رسیدم به شهدا و کل گوشیم مداحی و زندگی کردن با اون ها و و و کلی افراد با ارزش شناختن و ... خب خانواده م خیلی کمک نکردن پوشیه می زدم می‌گفتن جلب توجه یا مجبور می‌کردم بیان مسجد یا هیئت ولی الآن خدا رو شکر وقتی ثابت قدم بودنم رو دیدن مامان و بابام همراهم شدن و خیلی مشتاق شدن. اولش فکر می‌کردن من به خاطر درسم رو کردن یه مدت این‌جوری شدم... ولی الآن من سر یه موضوعات دیگه مشکل دارم خب من راه نمی‌دم چون می‌ترسم اون ها هم این‌جوری باشن چون آقا پسر خوب ندیدم (من آدم بد حجابی نبودم من تو کلاس با استاد مرد تنها بودم کلی یا تو جمع ۸ تا آقا پسر و من تنها دختر کلاس بودم ولی خب این اعتماد خانواده م بوده به من و من حتی دوست هم نشدم تا به حال) هر دیدم معلوم شده همه ش دنبال مخ زدنه یا به خیلی چیزها اعتقاد نداره. همه شون دنبال و عزاداری خب اگه واقعاً برای امام حسین متاسف هستید و ادعا دارید اگه بودید تو جنگ می‌رفتید چرا پیرو امام زمان نیستید، چرا با کارهامون اشک شون در میاریم. خب من آدمی می خوام که تو زندگیم نداشتم کسی که مثل من رو همه احکام پافشاری کنه مثل معلوم نشدن مچ دست حتی یا مثل خیلی‌ها روسری و کیف و چادر پر از جلب توجه، نخواد از من چون شیکه. خب همه میگن این چادر پر از پولک اینها رو بپوش و کیف طلایی که ناخودآگاه تو رو جلب می کنه یا خیلی‌ها جوراب نمی‌پوشند میگن مشکل نداره ولی داره من نمی خوام برای مردم شیک تو چشمی باشم نه ساده ترجیح میدم برای تو خیابون و جایی که نامحرم و این مشکل من با همه است. شاید این افکارم به خاطر اینه که تو خانواده م آقایون غیرتی نیستن زیاد مثلاً پسر عمه م دست عمه م رو گرفت وسط برقصه، شوهر عمه م با اینک هر شب هیئت یا نماز اول وقت هیچ کاری نکرد. خب برای من خیلی سخته چون فکر می‌کنم اگه برای کسی اهمیت داشته باشی همیشه روت غیرت داره و فقط برای خودش تو رو می خواد نه اینکه غیرت الکی و تعصبی! نه، غیرتی که نذاره دلت بشکنه. من فکر می‌کنم پسری وجود نداره که حرف نباشه و عمل باشه مثل امام علی رفتار کنه کسی که عاشق امام علی باشه چون اگه باشه به تمام حرف‌ها رفتارشون گوش میده ولی همه یا بد دهن هستند یا بد دل یا ... می دونید الآن آقایون مثل خانم‌ها مذهبی دنبال این هستند دستبند ست کنن جوراب کالج بپوشن، شلوار تنگ و ... ولی خب اون دستبند باعث جلب توجه نمی شه تو مکانی که نامحرم هست؟ چرا فکر می کنن نگاه به نامحرم مال آقایونه نه دین همیشه گفته نگاه به نامحرم برای خانم‌ها هم گناه من وقتی دارم خانواده م رو مجبور می‌کنم ۱۴ سکه یا عقد فقط تو معراج شهدا و لا غیر بدون مراسم یا حتی من با کار کردن خانم هم مخالفم ولی منم هدف های خیلی بزرگ قشنگی دارم ولی چون می دونم اون کار هیچ وقت حضرت زینب و فاطمه انجام نمی‌دادن منم نمی خوام انجام بدم و ... خب چه جوری به خانواده م تضمین بدم اون فرد نمی کنه مثل کلی مرد مذهبی اطراف مون تو زرد نیست! می خوام بگم آقایون اگه واقعاً حرف های که اینجا خیلی از شما میزنین واقعی باشه اگه علی گونه باشید مطمئن باشید طرف مقابل تون سعی می کنه فاطمه باشه التماس دعا موفق باشید ان شاء الله، امیدوارم ببخشید اگر چیزی گفتم یه کم دلم پر بود ولی خواهشاً حواس تون به اون لقب حسینی بودن و وارث باشه اون ها خیلی مهم هستند مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19326 https://eitaa.com/khbartar
یک جوان برای و آغاز چقدر باید داشته باشه؟ الآن با این شرایط اقتصادی به نظر شما یک مرد یا حتی زن برای اینکه بتوانند ازدواج کنند چقدر باید داشته باشن؟ این سوال چند بار توی سایت خانواده برتر مطرح شده امّا برای سال‌های قبل هست نه الآن و این شرایط. گفتیم کرونا بره بهتر میشه، امّا الآن یک سال هست که مردم واکسن کرونا دریافت کردن و کرونا دیگه نیست، امّا اوضاع اقتصادی بهتر نشد. گفتیم دلار گرون نشه و ثابت بمونه اوضاع اقتصادی بهتر میشه امّا دلار الآن نسبت به پارسال خیلی تغییر نکرده امّا قیمت مواد غذایی ۳ برابر شده، چلوکباب پرسی ۲۵ هزار تومن شده ۷۰ هزار تومن، فیله استرپیس ۵ تکه پارسال ۵۰ هزار تومن بود الآن ۱۵۰ هزار تومن هست با اینکه دلار ثابت مانده. قیمت اجاره خانه حتی مغازه برای کسب و کار هم رفته بالا، الآن به نطر شما حداقل درآمد ماهیانه لازم برای شروع زندگی مشترک چقدره؟ مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19320 https://eitaa.com/khbartar
عوارض در سن بالا برای چیه؟ سلام دوستان گلم من 22 ساله و دانشجو هستم اخیراً متوجه شدم از ترم اول یکی از همکلاسی هام منو برای ازدواج مد نظر داشتن، ایشون 23 هستن و الآن با من مطرحش کرده و رو هم از همون اول در جریان قرار داده و حتی جلوی در خونه ما هم اومده و پدر و مادرم کامل روش شناخت دارن. قرار هست بیان ماه بعد، دو هفته ست با هم صحبت کردیم تا آشنا بشیم ولی من مردد هستم چون اون آقا، خانواده دوست و اهل تشکیل زندگی هستن و من علاقه به ازدواج و فرزند ندارم. باهاشون مطرح کردم که می تونیم چند سال نامزد بمونیم و محرم باشیم تا شرایط لازم برای ازدواج رو بدست بیاریم و طرف مقابل مون رو در لحظات مختلف بشناسیم. من و ایشون تفاهم کامل داریم غیر از موارد مهم و اساسی ای مثل و سیاسی. ایشون مذهبی هستن و من متعادل، هیچ کدوم ما نمی‌تونیم به ارتباط‌هایی با جنس مخالف مثل دوستی فکر کنیم ولی ایشون قصدش ازدواجه و من خیر، به علاوه مخالف کار کارمندی خانم‌ها هستن و اگه هم بخوام کار کنم گفتن باید همکار مرد یا رئیس مرد نداشته باشم، من نگرانم که ایشون شکاک باشن و این خیلی مشکل زا می‌تونه باشه با اینکه منو کامل تو این سه سال شناختن و پدرم رو دیدن که همیشه همراهم هست و باز هم صحبت از کار خانگی می‌کنن من و ایشون با هم تفاهم داریم و علاقه و خانواده هامون شبیه هم هستن فقط مشکل من این هست که هدف زندگی من داشتن یه رفیق هست که با هم به اهداف مون برسیم و بعداً شاید شوهر. من به ایشون همین اول صحبت مون گفتم مهریه هیچ ارزشی برام نداره خونه و ماشین هم همین طور و اینکه ایشون کار می‌کنن و هدفمند هستن برای من کافیه، منم کار می‌کنم و با هم ان شاء الله موفق میشیم من حتی خجالت می کشم از پدرم کارت بگیرم شاید باورتون نشه ولی همیشه که میریم بیرون همه با هم منم شاید اون جا چیزی بگیرم ولی اینکه کارتشو بردارم برم بیرون تنهایی و با کارتش برای خودم خرید کنم اصلاً و همه ش خودم رو سرزنش می‌کنم که باید از 18 سالگی کار می کردی خانواده ام خیلی هوام رو دارن منم شون هستم همه چی رو بهشون میگم حتی نمی تونم به این فکر کنم که ازشون جدا بشم و برم با یه نفر دیگه زیر یه سقف این منو دیوونه می‌کنه من احساس نیاز به ازدواج ندارم، دلم می خواد همین مسیر رو ادامه بدم ولی ایشون گفتن حداقل حضوری همدیگر رو ببینیم و منم بهشون علاقه دارم موندم چه کار کنم که پشیمون نشم من دوست دارم نامزد بمونیم ولی ایشون به ازدواج و فرزند علاقه دارن به نظرتون چه کار باید بکنم بهشون بگم اصلاً حضوری نیان تا بیشتر از این وابسته نشیم؟ من یه سال از درسم مونده که خیلی برام با اهمیت هست این یه سال کلی هدف دارم و الآن دقیقاً بحث ازدواج مطرح شده خیلی سردرگم شدم. مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19313 https://eitaa.com/khbartar
درباره من و سلام امیدوارم حال دل تون خوب باشه خب من یه دختر چادریم که بیست ساله هستم و چهار پنج ساله چادر می پوشم، ولی راستش رو بخواید هیچ علاقه یا اعتقاد خاصی به چادر ندارم، البته آدم مذهبی هستم ولی چندان تمایلی به چادر پوشیدن ندارم. ولی خب از طرفی مادرم، م و کسانی که برام عزیزن خیلی دوست دارن من چادری باشم، دوست ندارم اصلاً که اون ها رو ذره‌ای ناراحت کنم، اگه چادرم رو بردارم اون ها چیزی نمیگن ولی ناراحت میشن. از طرفی هم این‌طوری خودم ناراحتم، تو بیشتر موقعیت‌ها اوقاتی که بیرون از خونم، احساس می‌کنم دارم با نظرات بقیه زندگی می‌کنم، به بقیه که نگاه می‌کنم به حال شون بعضی اوقات غبطه می خورم که هر کسی هر جوری دوست داره زندگی می کنه، هر تصمیمی دوست داره می گیره لااقل برای پوشش و لباس هاش ولی من نه. خلاصه که همیشه یه خود درگیری دارم که نمی دونم چادرم رو بردارم و خب خیلی شاد تر و راحت تر از الآن میشم ولی بقیه ممکنه ناراحت شن یا اینکه چادر بپوشم، خودم همیشه ناراحت باشم ولی خانواده م و مخصوصاً مادرم خوشحال باشن و بهم افتخار کنن به نظر شما دوستان چه کار کنم؟! و البته لطفاً وارد مسائل توجه نامحرم رو نمی دونم این چیزها نشید خواهشا، و اینکه فکر نکنید زندگی با چادر و بدون چادر چندان فرقی ندارن، درسته که چادر خیلی مقام ارزنده ای هست و خب شخصیت یه خانوم رو بالاتر می بره (و لی خب من واقعاً نمی تونم با چادر اون طوری که دوست دارم زندگی کنم یه مثال خیلی خیلی کوچیکش اینه که من خیلی کپ دوست دارم ولی هیچکس واقعاً با چادر کپ نمی ذاره و خیلی چیزهای دیگه ممنون از شما که متنم رو خوندین، همه نظرات تون رو می خونم. مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19309 https://eitaa.com/khbartar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ « احترام به پدر و مادر» پ ن : این پست رو به صورت گسترده انتشار دهید و به دوستانتون هدیه کنید،شاید توی شرایطی باشند که به چنین هدیه ای نیاز دارند... 🔗لینک دانلود با کیفیتهای مختلف👇 https://www.aparat.com/v/hkKn3 کانال/عضوشوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3834445946C035739b57d
پیشنهاد صیغه پنهانی و طرح مسائل جنسی از سوی با سلام یکی از همکارانم از من کردند. سادگی خاصی در رفتارشان بود و لذا قبول کردم که آشنا بشیم. (قبلش ارتباطمان در حد یک سلام بود). ابتدا گفتند که با خانواده مطرح نکنم که اگر به توافق رسیدیم آن وقت به خانواده‌ها بگیم. مخالفت کردم و با خانواده م در بین گذاشتم. یکی دو هفته با هم در ارتباط بودیم بعد از چند روز مسائل جنسی را مطرح کردند. خیلی صریح و واضح و بی پرده. واقعاً احساس بدی داشتم و انتظارش رو نداشتم. از ایشان پرسیدم که چرا کل سوالات شما مربوط به این مساله است که گفتند سایر مسائل برای ایشان حل شده جز چند مساله که یکییش مساله جنسی است که خیلی برایشان مهم است. بعد از یک هفته پیشنهاد کردند صیغه ایشان شوم به صورت پنهانی بدون اطلاع خانواده م. و به این مساله به شدت اصرار داشتند. مخالفت کردم. واقعاً شوکه بودم و خواستم جواب منفی بدم. عذرخواهی کردند گفتند که می‌خواستند من وابسته ایشان شوم و منو به دست بیارند. دلیل دیگری هم مطرح کردند که چون ایشان دوست دارند ابراز علاقه کنند امّا من مانع می شدم و خواهش می کردم در فضای عاری از احساسات به شناخت هم بپردازیم و تصمیم بگیرند. مهریه یک سکه و انتظار دارند در مخارج زندگی کاملاً مشارکت داشته باشم. ممنون میشم نظرتون را بدونم. مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19308 https://eitaa.com/khbartar
مرد با خانمی که درآمد بیشتری از خودش داره نظرتان درباره ازدواج مرد با خانمی که درآمد بیشتری از خودش داره نظر شما درباره اینکه مردی بره با زنی که شغل و درآمد بهتری نیست به مرد داره چیه؟، مثلاً مردی که کارگر روزمزد ساختمانی یا کارگر ثابت یک کارخانه هست بره با خانمی که کارمند رسمی اداری بانک دولتی یا معلّم آموزش و پرورش هست ازدواج کنه. یا مردی که دولتی هست بره با خانم دکترای که استاد هیئت علمی دانشگاه هست ازدواج کنه نظرتان درباره این گونه ازدواج‌ها چی هست؟، آیا تو فامیل این در فامیل یا اقوام و دوستان این نوع ازدواج‌ها را دیده اید؟ مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19307 https://eitaa.com/khbartar
منم می تونستم داشته باشم، کاش تنهایی رو انتخاب نمی کردم این بخشی از حرف‌های دلمه که چند مدته از وقتی کرونا گرفتم تو ذهنم می چرخه حس می‌کنم نحسی زندگی، فقط برای منه، زشتی زندگی فقط برای منه، منی که تمام زندگیم تلاش کردم، تو سن ۳۵ سالگی حاصل تمام تلاشم کرونا و بیماری و افسردگی بود و چیزی از این دنیا نصیبم نشد. چرا باید دنیا این قدر ناعادلانه باشه که شادی و خوشحالی فقط برای یه عده خاص باشه و سختیش برای یه عده دیگه، چرا تبعیض، چرا تو گوش مون خوندن اگر خدا بلا میده دوستت داره، چرا با ، و ، عشقش رو نشون مون نمی ده، حتماً باید بلا و سختی بده که نشون بده دوست مون داره؟ چرا خوشحال مون نمی کنه و یه ذره به خواسته‌های دل مون توجه نمی کنه، زندگی من تا یه سنیم قشنگ بود و بعدش پر از لحظات وحشت و ترس و ناامیدی، یه لحظم نمی تونم رو حس کنم، سختیش بیشتر به خاطر اینه که خیلی‌ها تو این کرده بودن و دو نفری دارن تحملش می کنن ولی یکی مثل من چون یهویی تو این شرایط قرار گرفتم و برنامه‌ای برای این روزهام نداشتم و تو فکر اهداف و مسئولیت‌های زندگیم بودیم. تنهایی باید این غم رو به دوش بکشم و حس مردگی و نا امید همه و جودم رو پر کرده، چرا یه زمانی که می تونستم انتخاب کنم که منم عشق داشته باشم ولی این کار رو نکردم، چرا تنهایی رو انتخاب کردم و زمانی که می‌خواستم بشم دنیا تغییر کرد و زمان به پایان رسید. انگار دیگه فرصت دنیا برای من تموم شده ست فرصت انتخاب، فرصت خوشبختی، فرصت لحظات زیبا همه ش در چشم بهم زدنی تمام شد و من موندم رو یه عالمه غصه. کی قراره حکمت این اتفاقاً رو درک کنم؟ اصلاً حکمتی بوده؟ بعدا بهم میگن خودت خواستی این زندگی جهنمی رو انتخاب کنی، خودت خواستی که تنها باشی و فرصت هات رو سوزوندی، تو زندگی چه کار کردم که یه نشونه خدا بهم نداد و بگه فرصت هات داره میره و ازدواج خیلی مهمه بهش توجه کن و زودی اتتخاب کن، نه هر کسی، ولی کسی که دوست داشته باشه. این حق من بود خدا بهم عشق بده، الآن دیگه حس می‌کنم یه آدم بدبخت و بد شانسم، دلم به حال دلم می سوزه که هیچی ندارم و برای یه مقاله دارم روز و شب می گذرونم تا مثلاً مقاله چاپ بشه، حالم از این وضع بهم می خوره. وضعی که خدا تنهام گذاشت و خیره شده و میگه حقته، یه لحظه باهام همدردی نمی کنه و شرایط رو که درست نمی کنه وضع رو بدترش می کنه که من از خودم بیشتر منزجر بشم، ببشتر و بیشتر منزجر بشم تا حس کنم همه انتخاب هام اشتباه بود. خواب های عجیب می بینم که همه ش خوابه و قرار نیست واقعی بشه و من تو خواب سیر می‌کنم، کاش خدا یه کوچولو تو این روز تولدم بهم توجه می‌کرد و یه آرزوم رو برآورده می‌کرد. جالبه خواسته من آرزوی محال و برای دیگران یه زندگی معمولی و عادی اون هاست. چرا من نباید سهمی از این زندگی عادی مثل همه داشته باشم و زندگیم شبیه آدم‌های عقده‌ای و حسرت خورده باشه، منی که بیشتر از همه آرزوی عشق داشتم و عاشق بودم، خدا سهمی به من نداد چراش رو نمی دونم کی قراره بفهمم نمی دونم چون چندین ساله به دنبال سؤالم و بی جواب مونده. دلم می‌خواست خدا یه نشونه بهم می‌داد که ای دختر برات برنامه‌های در نظر دارم برنامه‌هایی که حسرت همه دنبالشه، حسرت خیلی‌ها، چون صبر کردی و شجاع بودی ولی... مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19306 https://eitaa.com/khbartar
آیا گذشته‌ام ناپاکه؟ با عرض سلام سؤالی مدت هاست ذهن منو درگیر کرده و خواب و زندگی برام نگذاشته، بنده یک پسر مثبت هستم و تا دوران لیسانسم هرگز حتی نگاه به نامحرم نکردم. در دوران مجازی فوق لیسانس دختری به زور به من پیام می داد و منم چون همکلاس بودیم جبراً جواب می‌دادم، هی پیام از زندگی خصوصی من می‌پرسید و به زور منو کشوند طرف خودش، حتی چند بار منو به زور برد کافه و خب منم رفتم بی هیچ نیتی، امّا اصلاً راضی نبودم و بهشم می‌گفتم عصبی می‌شد حالا حدود ۱ ساله من قطع کردم این رابطه رو. سؤالم اینه این تنها لغزش من در زندگی بود، حس می‌کنم خیلی گناه بزرگی کردم و پرونده سفیدم رو لکه دار کردم. خیلی توبه کردم، خیلی زیاد چون من اهل این چیزها نبودم و نیستم لحظه‌ای شیطان بر من غالب گشت منی که گذشته همسرم مهم بود حالا باید چه کار کنم؟ چطوری یک نفر با گذشته پاک پیدا کنم؟ آیا این کار من گذشته م رو سیاه کرده؟، من قطعاً در خواهم گفت، فقط می خوام بدونم عکس‌العمل دختر خانم‌ها چیه؟ ممنون مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19304 https://eitaa.com/khbartar