فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️استاد رائفی پور
#لایک_به_هر_قیمتی😒
#تبرج_گناه_دارد⛔
🔴این کلیپ قابل توجه خانم ها☝️
❌نشر واجب❌
#پیشنهاد_دانلود
@kheiybar
sh15(2).mp3
12.4M
#سرود طوفان حسن جان💚😍
🔹کربلایی سیدرضا نریمانی🎤
🔸 #پیشنهاد_دانلود👌👌👌
---
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 همان دفعه اول که دیدمش عاشقش شدم!☺️ خیلی مرد بود! خیلی آقا بود! سر اسمش قسم میخوردند!
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
در ماشین🚍 و از فاصله مبدا تا مقصد! داخل تویوتا و از اندیمشک تا کرخه مثلاً! کجا #همت وقت میکرد شبها🌗 بخوابد با وجود آن همه کار؟! مدام سرش روی نقشه عملیات بود📈، بلکه یک زخم کمتر بردارند نیروهایش✌️! حساسیتی داشت روی جان بچهها که بیمانند بود! آری! خواب فقط داخل ماشین! و آن وقت تقدیر خدا☝️ را ببین که در طلائیه، لشکرش با آن عظمت تبدیل شد به فقط چند نفر! و شهادت💔 خودش روی ترک موتور🏍! و بدنی بدون سر😔! اگر خرازی شهره به خندههایش بود؛ همه #همت را به چشمهایش میشناختند👀! و محل استقرار چشم در صورت است! همان سر و صورتی که #همت نداشت😞! و تا ساعتها هیچکس نفهمید این پیکر بیسر، متعلق به همان #همت محبوب است😢! نباید هم میفهمیدند! کجا تاب داشتند بسیجیها که #همت را بدون چشمهایش ببینند😭؟! همان چشمهایی که خواب خوش شبانه را بر خود محروم میکرد تا دل به درددل خردترین رزمنده دوکوهه بسپارد! در جبهه، پیر و جوان و سردار و سرباز، همه و همه راز چشمهای #همت را فهمیدند👌؛ آن دم که عاقبت متوجه شدند آن پیکر بیسر، پیکر #همت است! چشمهایش! چشمهایی که خریدارش خدا شد! در افق مجنون🕊! و در غروب طلایی طلائیه💛! خدا اینجور سرمه شهادت میکشد بر چشم بندگان عاشقش! و از من اگر از دستاورد انقلاب اسلامی بپرسی، قبل از راه و برق و موشک و نانو، اشاره میکنم به همین #همت☝️! و چشمهایش! چشمهایی که متصل به چشمه روحالله بود! و سرچشمه اخلاص! بهبه از کلام #همت، آنجا که میگوید؛ «اگر قلم برمیداری، اگر قدم برمیداری، همه و همه برای رضای خدا باشد👌»! بله که چشمهای #همت به من فهماند که «خرمشهر را خدا آزاد کرد»!🙂❤️
راوی:دوستوهمرزمشهید
#محمد_ابراهیم_همت
#ادامه_دارد...❤️
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
#تکلیف❤️
تکلیف
« ... گرماگرم عمليات والفجر يك، به گمانم روز دوم يا سوم بود و داشتيم توى خط، به اوضاع رسيدگى مىكرديم.🍃 توپخانه سپاه چهارم ارتش بعث هم مثل ريگ، روى سر بچهها آتش مىريخت💣🔫. رفته بوديم سمت بچههاى گردان مقداد. آنجا، من بودم، «مهدى خندان»، «مجيد زادبود»
با يكى دوتاى ديگر از دوستان زير آن آتش سنگين☄💥، ناگهان ديديم يكى از اين وانت تويوتاهاى🚔 قديمى معروف به «لگنى»، دارد گرد و خاك كنان و بكوب، مىآيد جلو. همچين كه رانندهاش زد روى ترمز، در طرف شاگرد باز شد و وسط آن گرد و خاك، ديديم #حاج_همت است كه آمده پيش ما😨. يك دم توى دلم گفتم: يا امام زمان😰! همين يكى را كم داشتيم، حالا بيا و درستش كن.😑
#حاجى تا از ماشين پياده شد، بناى شلوغ بازار رايجاش را گذاشت و رو به ما گفت: آهاى! ببينم، اين جا چه خبره؟😤 من پشت بىسيم قبض روح شدم، چرا كسى جواب درست و حسابى به من نمىده؟😒
خلاصه، او داشت هيمنطور شلوغ مىكرد و ما داشتيم از ترس پس مىافتاديم😰 كه خدايا؛ نكند اين وسط يك تير يا تركش سرگردان، بلايى سرش بياورد😞. مهدى خندان كه از حال و روز ما با خبر بود، يواشكى چشمكى😉 به ما زد و گفت: شماها فقط سرشرو گرم كنيد، خودم مىدونم چه نسخهاى براش بپيچم🙊. ما هم رفتيم جلو و شروع كرديم به پرسيدن سؤالهاى سر كارى از #همت. مثل: شما بگو از قرارگاه نجف چه خبر؟... اوضاع قرارگاه خاتم در چه حاله؟ و... اين جور اباطيل😂. در همين گير و دار، يك وانت تويوتاى عبورى، داشت از آنجا مىرفت سمت عقب🚓. كمى كه مانده بود اين وانت به ما برسد، مهدى خندان كه يواشكى پشت سر #حاجى رفته بود، دو دستى او را بغل زد و بعد، به دو رفت طرف وانت عبورى.🏃😂 #همت كه توى گيره بازوهاى خندان قفل شده بود، وسط زمين و آسمان داد و هوار مىزد🗣: ولم كن! بذارم زمين مهدى، دارم به تو تكليف شرعى مىكنم☝️.
ولى خندان گوشش به اين حرفها بدهكار نبود. سريع #حاجى را انداخت پشت همان وانت در حال حركت و بعد، در حالى كه به نشانه خداحافظى😂✋ برايش دست تكان مىداد، با لبخند گفت:« #حاجى جون، چرا تو بايست به ما تكليف كنى؟ تكليف ما رو سيدالشهداءعليه السلام خيلى وقته كه معلوم كرده»🙂😂
راوی : سعيد قاسمى؛ مسؤول وقت واحد اطلاعات لشكر 27 محمد رسولالله (صلى الله عليه وآله وسلم
@kheiybar