اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
جای شهید سیاهکالی خالی😔 که همسرش میگفت وقتی میخواستم توسل بکنم گفتم خدایا همسری به من بده که از نظر
جمع کل صلوات
🌸9،083🌸
قبول باشه از همگی حاجت روا بشید ان شاءالله 💐
جای شهید حججی خالی😔
که میگفت یهجوریباشکهسرنوشتتهرچیشد
ختمبهامامزمان(عج)بشه...🕊
#یادش_با_صلوات
🏴 #قرار_شبانه
ختم صلوات به نیابت از
✨شهید محسن حججی✨
{هدیه به حضرت زهــرا س}
و برای سلامتی و تعجیل در ظهور اقا امام زمان عج💐
☑️مهلت صلوات فرستادن فرداشب تا ساعت 21 ☑️
تعداد صلوات های خودتون رو به این آیدی بفرستین👇👇
@Behzadii
#سلام_امام_زمانم
تا نیایی
گــره از کار بشر وا نشود😔
درد ما💔
جز به ظهور تو مداوا نشود😭
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@kheiybar
.
.
صبح یعنی 🌤
غزل های جهان راهمگے جمع کنم🌱
ٺا به گوشٺ برسانم🕊
شاه بیٺ جهانم شده اے😍
#شهید_محمدابراهیم_همت
#روزتون_منور_به_نگاه_شهید🌹
@kheiybar
#احادیث_حسینی
✨امام صادق عليه السلام فرمودند:
💔جايگاه قبر امام حسين عليه السلام درى از درهاى بهشت است.🕊
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
#عاشقانه_به_سبک_حاج_همت😍 فصل دوم قسمت 7⃣4⃣ حاج همت وضو گرفته و به سمت سوله برای نماز رفت... دوسه ن
#عاشقانه_به_سبک_حاج_همت😍
فصل دوم
قسمت 9⃣4⃣
درد می آمد...😖
درد گاه و بی گاه مے آمد...😣
وژیلا از نفس می افتاد!😦
آهسته هرچیزی را که کنارش بود چنگ می زد و آهسته می نالید وعرق بر پیشانی اش نشست...😓
درد از دیشب شروع شده بودوژیلا به رو نمیاورد...😞
در خانه ی مادرشوهرش بود،در خانه ی🏠 کربلایی علی اکبر...👴
در شهرضا نمیخواست خودش را برای مادرشوهرش لوس کند...
نمی خواست خودش را ضعیف نشان دهد...😔
درد اما می آمد و چنگ می زد و او را در خود مچاله می کرد...😰😖
از یکی دوساعت پیش بیشتر می شد!
به کمر و پهلوهایش فشار می آورد و اورا در گوشه ای زمین گیر کرده بود...😢😞
صبح ابراهیم به خونه خواهرش زنگ زده بود وخواهرش می گفت که ابراهیم بی قراری می کرد!🙇♂🙍♂
می گفت که هی از ژیلا می پرسیدواین که از بچه چه خبر؟
هنوز به دنیا نیومده؟
نصرت خانم رو به ژیلا می گفت:نه نه جان من خبرش کن بگو یک تک پا بیاد شهرضا کنار زنش باشد و بچه اش روببینه...
ژیلا که نفس نفس میزد ازدرد،گفت:
نه مادر،نه اگر این همه راه بلند شد اومد وبچه به دنیا نیومد چی؟؟😞
اون وقت دوباره خسته و نگران باید برگرده جبهه
عیبی نداره مادر،میاد ما رو میبینه و برمیگرده...
دلتنگیمون که رفع میشه،نمیشه؟☹️
ابراهیم دوباره زنگ زده بود و از خواهرش خواسته بود ژیلا بیاد پای تلفن...☎️
ژیلا به سختی رفت پای تلفن و منتظرنشست...😕
چند دقیقه بعد ابراهیم دوباره زنگ زد انگار بو برده بود که خبری هست...نفس نفس زدن ژیلا😦هم داشت اون رو لو می داد🤦♀
+ابراهیم گفت:مطمئن باشم حالت خوبه؟😞🙇♂
-ژیلا گفت:مطمئن باش...😢
+یعنی زنده ای هنوز؟بچه هم زندس؟
-خیالت راحت باشه حالا حالاها من زنده ام وهمه چیز مثل قبله😞🤭
+خداروشکر...🙃
-از شما چه خبر؟اون جا...😔
+اینجا که غیر از تیر وترکش خبری نیست!به هر حال جات خالیه!🙊🙃
-ممنون...
+خب فعلا خداحافظ به مادر و همه سلام برسون😊
-خداحافظ...😓
فصل دوم
قسمت 0⃣5⃣
ابراهیم گوشی رو گذاشت...
ژیلا هم...
ودرد دوباره واین بار شدیدتراز قبل به سراغش آمد🤦♀
طوری که ناخواسته جیغ کشید و خواهر ابراهیم وحشت زده دوید به طرف او:
چی شده ژیلا جان؟😟😲
چیزی نیست!دردم انگار جدی تر شده!
خب مبارکه ان شآلله😇
به ابراهیم خبردادی؟؟
نه..!😥
چند دقیقه ی بعد همه دور ژیلا جمع شدند...🧕
درد آمده بود؛شدید و ناگهانی!😞
ژیلا را جابه جا کردند..
ژیلا دست هاش رو گذاشت دور کمرش و دوباره جیغش دراومد...😫😩
تاظهر درد در خود مچاله اش کردتا اذان،تانماز،تاعصر،تا عصر روز بیست و دوم آبان ماه ۱۳۶۱که مهدی اش به دنیا اومد...🙃🙂🤱
شادی،هلهله،اسفند دود کردن و تبریک☺️😇😌😍🤩
و ((ابراهیم پس کجاست؟؟))
هنوز خبرش نکرده اید؟؟
سه روز طول کشید تا به ابراهیم خبر رسید که پدر شده است...😌
یعنی تا خودش زنگ نزد،نفهمید!
اونها که نمی تونستند به او زنگ بزنند جای ثابتی نداشت...
خودش باید زنگ می زد🤦♀
وقتی خبر رو شنید،لحظه ای شاد☺️و مبهوت ماند...
بعد سجاده پهن کرد،در دل دشت و ((الله اکبر))نماز شکر خواند📿
نماز شکر خواند وگریست😭
بعد هم کارهاش رو سروسامان داد وکفش سفر پوشید و خودش رو قبل از همه به شهرضا به بالین همسرش ژیلا رسوند...☺️
ساعت سه صبح بود که ابراهیم کنار همسرش رسید،ژیلا در خواب و بیداری بود که ابراهیم پیشونیش روبوسید☺️ژیلا چشم باز کرد ابراهیم رودید اشک شوق و لبخند و سلام و آرامش،آرامشی بی پایان...😌
با او در کنار او ژیلا شکفته بود☺️
و ابراهیم اون رو و مسافر کوچولوی از راه رسیده اش رو،فرزنش رومی بویید...
ابراهیم بغض کرده و در حالی که اشک توی چشم هایش می چرخید؛
+گفت:حالت خوبه ژیلا؟؟😓😰
و ژیلا هم مشتاق تر از او،با چشم گریان
-گفت:آره خوبم😇😊
+شکر خدا🙊☺️
چیزی کم و کسر نداری برم برایت بخرم؟؟
ژیلا با تعجب پرسید:الان؟😯
این وقت شب؟🙄😬
#ادامه_دارد...
@kheiybar
11.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آیت_الله_مجتهدی_تهرانی(ره):
اگر کسی نماز واجبی را نخواند و عمدا نمازش را از اول وقت به تاخیر بیندازد ،☝️
اسمش بالای در جهنم نوشته می شود که 《 فلان بن فلان وجب الله علیه دخول النار》🔥
خداوند داخل شدن در جهنم را بر فلان شخص واجب کرده است.😔
@kheiybar
ڪاش اون موقع هم لاین و
اینیستاگرام و ... بود
این رزمنده عڪسشو مےذاشت و
مےنوشت☝️
من و پاے قطع شدم
همین الان یهویـے
براے دفاع از میهن و نامــوس😔
⁉️ بہ نظرت چقدر لایڪــ مےخورد؟!
@kheiybar
هدایت شده از دلنـــ💚ـــوشته های مذهبی
4_5899982749015476497.mp3
11.51M
●━━━━━━─────── ⇆ㅤㅤㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷ ㅤ↻
#رزق_معنوی_
#موکب_دل 💔
دنبالت میگردم خونه به خونه
از عشق کربلات گشتم دیوونه😭
🎤#محمدحسین_پویانفر
#پیشنهاد_دانلود💔🥀
🕊🖤
@Delneveshtteh