از این همه انزوا مردد شده ام ..
دیوانه رنگ زرد گنبد شده ام ..
امروز دلم حال کبوتر دارد🕊
انگار که بیقرار #مشهد شده ام💔
#السلطان_اباالحسن
#چهارشنبه_های_امام_رضایی💛
@kheiybar
صبح نگاه مهربان توست😍
وقتی که آفتاب چشمانت✨
برمن #طلوع می کند
این من نیستم که با تابش نگاهت بیدار می شوم
#دوست داشتنت است
که بر می خیزد🌸
برای از نو سرودن تو
#شهیدمحمدابراهیم_همت
#روزتون_متبرک_به_نگاهشهید🌹
@kheiybar
#احادیث_حسینی
✨پيامبر خدا حضرت محمد (ص) فرمودند:
بدانيد كه اجابت دعا، زير گنبد حرم او و شفاء در تربت او💔، و امامان عليهم السلام از فرزندان اوست.☝️
@kheiybar
🔰خاطره ای از همسر شهید همت:
نیت کردم 40 روز روزه بگیرم دعای توسل بخوانم. بعد از چهل روز هرکسی آمد، جوابم مثبت باشد. شب سی و نهم یا چهلم بود ابراهیم آمد خواستگاری.آمده بود بله را بگیرد.😌
گفتم: «من مهریه نمیخوام، خانوادم را شما راضی کنید.
خیلی راحت گفت: «من وقت این کارها را ندارم»
از حرفش عصبانی شدم.😤
گفتم «شما که وقت ندارید چرا می خواهید ازدواج کنید؟»
گفت: «درسته وقت ندارم. ولی توکل دارم»😊☝️
#عند_ربهم_يرزقون✨
@kheiybar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باید روضه بخوانیم... 😔
💯روایت شنیدنی
از #حاج_حسین_یکتا🎤
@kheiybar
🔴ماجرای دفترچه تلفن اختصاصی حاج قاسم و مادر شهیدی که #سردارسلیمانی از سوریه با او تماس میگرفت❗️
سردار حسنی:
شهید سلیمانی دفترچه تلفنی به همراه خود داشت که در آن شماره حدود ۱۵۰ خانواده شهید لیست شده بود و برخیروزها با چندتایشان تماس میگرفت. 📲
ارتباط حاج قاسم با بعضی مادران شهدا، خیلی خاص بود.
نسبت به مادر شهید «علی شفیعی» هم همین احساس را داشت.☺️
🌸گاهی حتی از سوریه به او زنگ میزد و صحبت می کرد. مادر شهید شفیعی میگفت: «حاج قاسم نیمه شب از سوریه زنگ میزند و با هم صحبت میکنیم. بعد میگفت: حالا دیگر خستگیام رفع شد و به آرامش رسیدم. مادر! دیگر برو بخواب .»😍
این مادر، دیگر هیچکس را ندارد. به همین دلیل، سردار سلیمانی هر وقت به کرمان می آمد، همیشه به ایشان سر میزد.💔
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
🏴 #قرار_شبانه ختم صلوات به نیابت از ✨#شهید_علاءحسن_نجمه✨ {هدیه به حضرت زهــرا س} و برای سلامتی
جمع کل صلوات
🌸7،832🌸
قبول باشه از همگی حاجت روابشید ان شاءالله 💐
🏴 #قرار_شبانه
ختم صلوات به نیابت از
✨#شهید_علی_آقا_عبداللهی✨
{هدیه به حضرت زهــرا س}
و برای سلامتی و تعجیل در ظهور اقا امام زمان عج💐
☑️مهلت صلوات فرستادن فرداشب تا ساعت 21 ☑️
تعداد صلوات خودتون رو به این آیدی بفرستین👇👇
@Behzadii
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
#عاشقانه_به_سبک_حاجهمت😍 فصل پنجم قسمت1⃣9⃣ مسئولیت نظارت عالی،بر شناسایی تیپ ها در جبهه غرب دزفول
#عاشقانه_به_سبک_حاجهمت😍
فصل پنجم
قسمت 3⃣9⃣
مے شنوے ڪه!این روزها ما بہ هر جاڪه مراجعه مے ڪنیم تا از رده هاے مافوق درباره ے هویت و تعداد یگان هاے ارتش عراق در منطقه ے محول شده بہ تیپ ۲۷محمد رسول الله (ص)و جبهہ ے غرب دزفول ڪسب اطلاع ڪنیم،همه جا به ما مے گویند:😢
نیروهاے عراقے در این منطقه عبارتند از :لشڪر۱مڪانیزه و لشڪر ۱۰زرهے عراقو نہ بیشتر.👌
همت گفت:لشڪر ۱مڪانیزه و لشڪر ۱۰زرهے عراق هم ڪه مشهور به القادسیه اند،تحت امر سپاه چهارم ارتش عراق یا همان قواے حطین اند.👌👍
فرمانده ے این سپاه هم با سرلشڪر هشام صباح فخرے است و مے دونے ڪہ عقبه ے این سپاه در شهر العماره و در مجاورت مرز بین المللے فڪه است.👌
و قرارگاه تاکتیکے سپاه چهارم ارتش عراق هم در منطقه ے برقازه یعنی در ارتفاعات مرزے میشداغ است👌
حاج احمد گفت:
پس اولویت اول ما در این عملیات بایستے نفوذ در قلب نیروهاے دشمن و منهدم کردن و بہ هم زدن این لشڪر مهم دشمن و نابود کردن تجهیزاتش باشد.👌
همت گفت:البته ولی این دفعه بہ نظر میاد ڪار مشکل ترے در پیش داریم.😢
حاج احمد گفت:اول باید اطلاعات دقیق ترے از مواضع،تعداد،تنوع و توان آتشبارے این قبضه هاے مرگبار بہ دست بیاریم و باید بتونیم توے این لشڪر با همہ ے پیچیدگی هاش نفوذ ڪنیم و ضربات ڪوبنده ے چریڪے بہ آن وارد ڪنیم و گرنه....😢
و گرنہ حمله ے مستقیم و از روبه رو ، باعث شڪست ما خواهد بود.👌
حاج احمد گفت:
منظور من،همین بود.👍
خب،پس نیاز به شناسایے بیشتر و دقیق تر مواضع ونیروهاے دشمن داریم👌
حتما.☺️
حاج احمد متوسلیان و حاج ابراهیم همت، پس از این گفتگو ، در اولین فرصت نزد حسن باقرے رفتند تا ببینند ڪه چه کار باید بکنند؟
فصل پنجم
قسمت4⃣9⃣
بعد از دوسه شب فاطمه خانم هم رفت. چندروز دیگر،روزها آمدو شب ها رفت و ژیلا را تنها گذاشت.😢
ژیلا دوباره با مهدے و با ترس ها
و تردید هایش در اندیمشک تنها مانده.😞در دزفول، در شب ها و روزهاے بمباران اندیمشک و دزفول.😢
مرا مے ڪشے از فراق خویش ابراهیم!😞😔.....نیستے ڪه خلوت اشڪ هاے مرا ببینے بر سرماے دلم و چشم به راهے ام مرهمے بڱذارے ابراهیم!😢
تو آن جا، مے دانم در میان آتشے ڪه در دل دارے و در پیرامون خویش،بی هراس اما مضطرب، به هرسوی مے دوے و من این جا تمام اضطراب هایت را
بر شانه هاے ناتوان خود حمل مے ڪنم و دورے ات را به امید دیدار دیگر
تاب مے آورم.😭😔😢
من دور از تو ڪے بوده ام ڪه جایے براے گلایه باشد ژیلا.😢وقتے تو همه جا و همه وقت در پیش چشم هاے منی؟☺️
در سنگر، در منطقه، در ڪوه و دشت و هر ڪجایے ڪه باشم و هستم،تو هم هستے با من ، به یقین!!🙂👌
ابراهیم!😊
به مادرم زنگ بزن .بگو دست ڪربلایے را بگیرد و دوتایے چند روزے بیایند این جا.😢ما نمے توانیم برویم،آن ها ڪه
مے توانند بیایند.👌😢
چشم، زنگ مے زنم . همین امروز مے روم زنگ مے زنم.شاید هم ڪه بتوانند بیایند.☺️
ان شاالله !مے آیند.مطمئن باش!😉👌
یک ساعت بعد ژیلا به مادرشوهرش ،نصرت خانم زنگ زد و پس از سلام و احوال پرسے به تأڪید گفت:((ابراهبم گفته بیایید این جا.مے خواهم ببینمتان.))☺️
نصرت گفت:((پس بگو حسین جهانے را بفرستد دنبالمون .))👌
ژیلا گفت:((شما با آقاجان آماده باشید.حسین جهانے مے آید دنبالتان.
مے آید در خانه تان.))☺️
چشم ما آماده مے شویم .بیاید.
#ادامہ_دارد...
@kheiybar