از خوشبختی هاست اینکه بین تو و پدرت هیچ فاصله ای نباشد حتی به اندازه ی یک گوشت و خون.😔
.
دیشب زینب با پدرش آشنا شد💔
#شهید_محمد_بلباسی
@Kheiybar
🕊رحلت پیامبر اعظم، معراج
وصال اوست با حضرت دوست ...
امشب آسمانیان،
همچون اهالی زمین،
در یادبود غم از دست دادن
پیامبر بزرگ اسلام ﷺ
و امام حسن مجتبی(ع)
اشک بارند...💔
شهادت پیامبر مهربانی ﷺ
و امام حسن مجتبی (ع) بر همه
مسلمانان تسلیت باد🏴
@Kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
#عاشقانه_به_سبک_حاج_همت😍 فصل ششم قسمت1⃣2⃣1⃣ حواسمو پرت نکن بگذار ببینم استاد چی داره میگه!😏 و استا
#عاشقانه_به_سبک_حاج_همت😍
فصل ششم
قسمت 3⃣2⃣1⃣
ای بابا اینا حواسشون به خودشون هست،خودشون تو سنگرهای بتونی ضد گلوله کنار بیسیم می نشینند و چهار تا بچه محصل رو می فرستند جلو....😏
الله اکبر، الله اکبر و خلاصه یک دیوار گوشتی از بچه های مردم....و ژیلا دیگر طاقت شنیدن نداشت و میخواست جیغ بکشند و هرچه دلش میخواهد به این ها که بدتر از هر عقرب🦂و بدتر از هر مار🐍 و موری بودند بگوید، ولی نمی توانست...
نتوانست و باز هم سکوت کرد!
سکوت می کرد و می رفت جایی که این ها نباشند و این صداها را نشنود اما بودند و می شنید...😣
دکتر وقتی دید وضعیت تنفس و سینوزیت حاج همت بدترشده است او را مجبور کرد که حداقل چند ساعتی در بیمارستان بماند تا به او یک سرم قندی وصل کند...ویتامینcبه او بزند و ڪمی او را سرپا نگه دارد...
گفت:حاجی نباید تکان بخوریاوگرنه حالت بدتر می شود ، و او می گفت چشم...😓
اما همین که سرم اش تمام شد و دکتر دنبال کاری رفت، فوری بیمارستان را ترک کرد و به منطقه رفت...
یکی دو بار بدنش جوش های بدی زده بود😖
جوش های چرکی یی که آبسه کرده بودند...
دکتر می گفت:باید این ها را تخلیه کنم و گرنه اصلا نمی توانی حرکت کنی فلج می شود...😬
حاجی تسلیم دکتر،روی تخت دراز کشید...
دکتر گفت:تا وقتی کاملا خوب نشدی نباید حرکت کنی!
حاج همت گفت:چشم...😞
فصل ششم
قسمت 4⃣2⃣1⃣
اما به محض اینکه توانست راه برود، راه رفت🚶♂
نگران نیروهایش بود...
میگفت:نیروها و فرمانده هام باید مرا پیش خودشان ببینند و حس کنند تا اراده و نیرویشان تقویت شود...
🌸🌸پایان فصل ششم🌸🌸
فصل هفتم
در این سو و آن سوی پادگان دوکوهه،هر کسی مشغول کاری بود...
درون و بیرون اتاق ها یکی مشغول تمیزکردن حسینیه،یکی مشغول واکس زدن پوتین های خودش و دیگران،یکی مشغول دعا و قرآن خواندن ،چند نفری هم در حال فوتبال بازی کردن و....
همت هم داخل اتاق مخابرات پشت سر چهار پنج نفر ایستاده و منتظر نوبت اش بود تا تلفن کند...☎️
بسیجی ها به او اصرار کردند که به اول صف بیاید اما او راضی نمی شد و میگفت :هر وقت نوبتم رسید چشم!😇
در وسط یک بیابان تاریک ، کلبه ای دیده می شد!
ژیلا این طرف کلبه بود و ابراهیم همت آن طرف اش...
ژیلا سعی کرد ابراهیم را صدا بزند اما نمی توانست!
آرام مدام تکرار کرد :یاحسین!یاحسین...
اما صدایش در نمی آمد...یعنی نمی توانست اسم ابراهیم را بر زبان بیاورد😔
وحشت زده از خواب پرید😟
ژیلا از زیر پتو بیرون آمد؛گیج بود! ابراهیم را صدازد :
ابراهیم !ابراهیم!😢
الو؟
سلام ،چه خبر؟اهلا و سهلا.خوبی؟☺️
صدای ژیلا از گوشی تلفن شنیده میشد...
گفت که باید بیایی و مرا ببری پیش خودت دزفول 😢و ابراهیم به او گفت که اوضاع اینجا بسیار وخیم است😞همه اش بمب باران است و....راضی نیستم که بیایی!
تلفن قطع شد...
زمستان بود و هوا سرد و اوضاع نامساعد...😬
ژیلا مریض، تنها و خسته در گوشه ای سجاده اش را پهن کرد و نماز خواند و گریه و استغاثه کرد...😭.
#ادامه_دارد...
@kheiybar
#حاجے
چه زیبا عاشقے کردے
و چه عاشقانه جان فدا کردے.💔
ما راهم دریاب😔✋
این جان ، هواے فدا شدن دارد🕊
هرگـاه #شبجمعه شهـدا را يـاد ڪرديد،
آنها شمـارا نزدسیدالشهدا(ع)یاد مےکننـد.
بیاد #شهید_ابراهیم_همت
#ابراهیم_جان_التماس_دعا♥️
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
🏴 #قرار_شبانه ختم صلوات به نیابت از ✨#شهید_مهدی_زاکر_حسینی✨ {هدیه به حضرت زهــرا س} و برای سلام
جمع کل صلوات
🌸7،337🌸
قبول باشه از همگی حاجت روا بشید ان شاءالله💐
🏴 #قرار_شبانه
ختم صلوات به نیابت از
✨#امام_حسن_مجتبی_ع✨
✨#حضرت_محمد_ص✨
{هدیه به حضرت زهــرا س}
و برای سلامتی و تعجیل در ظهور اقا امام زمان عج💐
☑️مهلت صلوات فرستادن فرداشب تا ساعت 21 ☑️
تعداد صلوات خودتون رو به این آیدی بفرستین👇👇
@Behzadii
#سلام_امام_زمانم
دیریست که آواره ی دشتی آقا
رفتی و دوباره برنگشتی آقا ...💔
شاید که تو آمدی و دیدی خوابیم
از خیر تماممان گذشتی آقا...
شرمندتیم مولا 😔😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@kheiybar
💔حسیــــــن وار جنگیدن
یعنے دست از همہ چیز ڪشیدن در زندگے ...☝️
#شهید_ابراهیم_همت
#روزتون_متبرڪ_به_نگاهشهید🌹
@kheiybar
#احادیث_نبوی
✨امام علی (علیه السلام) فرمودند:
🌸او كه خاتم پيامبران بود، بخشندهترين، پرحوصلهترين، راستگوترين، پايبندترين مردم به عهد و پيمان، نرمخوترين و خوش مصاحبتترين مردم بود👌، هركس بدون سابقه قبلى او را میديد، هيبتش او را میگرفت و هركس با او معاشرت مینمود و او را میشناخت دوستدارش میشد و هر كس میخواست او را تعريف كند، میگفت: نظير او را پيش از او و پس از او نديده ام.✨☝️
@kheiybar