eitaa logo
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
36.1هزار دنبال‌کننده
22.2هزار عکس
3.5هزار ویدیو
16 فایل
این‌شعر پراز برات #ابرآهیمـ است #بےسَر و #مخلص،ذات #ابرآهیمـ است تغییرمسیرخیلے از آدمها اینهاهمہ‌معجزات #ابرآهیمـ است😍 خادم‌الشهدا👈 @shahiidhemat تبلیغات ارزان⬇ https://eitaa.com/joinchat/3184461081Ce58d665619 نذورات‌ مهدوی @seshanbehmahdaviii
مشاهده در ایتا
دانلود
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
#رمان_شهیدهمت بر اساس زندگی شهید #معلم_فراری ٣ #فصل_اول ❤️يك جور زندگي❤️ يك سنگ را بردار و بيندا
بر اساس زندگی شهید معلم فراری ❤️یک جور زندگی❤️ اين قصة سال هزار و سيصد و سي و چهار است. آن سالها، مسافرت مثل حالا آسان نبود؛ آن هم براي زني كه يك بچه در شكم داشت. اما از قـديم گفتـهانـد : وقتي پاي عشق به ميان آيد☝️، عقل راهش را ميكشد و ميرود. ننه نصـرت عاشـق بود🙂. او سختي راه را به همراه مشهدي علي اكبر تحمل كرد؛ اما وقتـي بـه كـربلا رسيد، بيماري او را از پا انداخت😞 و تازه متوجه شد كه چه كار خطرنـاكي انجـام داده است. 😪 پزشكها پس از معاينه، سري تكان دادند و گفتند : بچه زنده نميماند. شايد هم همين حالا مرده باشد😢. بهتر است به فكر نجات مادر بچه باشيم... 🍃 پزشكها براي ننه نصرت دارو نوشتند. آنها حرف از مرگ بچه مـيزدنـد و بـه فكر نجات جان ننه نصرت بودند؛ اما ننه نصرت به فكر خودش نبود. او به نجات جان بچه فكر ميكرد. 🙂 خلاصه، همان جا بود كه غم عالم در دل ننه نصرت سـنگيني كـرد. او بـا دل شكسته رفت به زيارت قبر آقا امام حسين (ع) و بـا گريـه و زاري گفـت : «آقـا،😭 بچهام تقصيري ندارد. اين من بودم كه به عشق تو سر از پا نشناخته پـا در جـادة خطر گذاشتم. اگر قرار است بچهام به خاطر عشق من بميرد، چه بهتر كه مـن هـم همراه او بميرم.» 😔💔 ننه نصرت با چشماني پر از اشك و با دلي پـر از غـم بـه خـواب رفـت. در خواب، بانوي بزرگواري به سراغش آمد،☺️ نوزاد پسري به آغوش ننه نصـرت داد و به او الهام كرد كه اسمش را بگذارد👌. ننه نصرت وقتي از خواب برخاست، اثري از درد و بيماري در خود نديد. بـاز هم نزد پزشكها رفت. آنها پس از معاينه، انگشت به دهان ماندند.😱