#سردار_قاسم_سلیمانی:
اگر امیرالمومنین با معاویه صلح میکرد، ممکن بود در ظاهر به شهادت نرسد، اما☝️ از اسلام چه چیز باقی میماند⁉️
#امام_علی💔
@kheiybar
هدایت شده از نحوه آشنایےو عنایات شهیدهمت
#ارسالی_همسنگری
سلام وقت بخیر
من میخواستم خوابی که از سردار دلها دیدم و بازگو کنم این خواب برمیگرده به قبل چهلم سردار:💔
تو خواب دیدم که توی ی روستای ناشناخته بودم ناگهان ی نفر منو به اسارت خودش گرفت ادم خوبی نبود
و منو نزدیک یک مغازه کوچیک برد،
من از دستش فرار کردم رفتم توی مغازه
به بهانه خرید خودمون مشغول کردم که یهو دیدم سردار روی ی صندلی تو مغازه نشسته😢 شوکه شده بودم هم متعجب بودم هم خوشحال که ایشونو میبینم اخر طاقت نیاوردم رفتم جلوشون زانو زدم و با گریه😭 ازش میخواستم کمکم کنه ، و من میدونستم انگار یه حسی به من گفته بود سردار اونجا نشسته بوده و مراقب بوده داعش نیاد و اتفاقی نیافته
و ایشون رفتن بیرون از مغازه نشستن باز من دنبالشون رفتم نمیدونم چطور شد که یهو ازشون سوال کردم منو کی میبرید گفتن( در اخر) میبرم
و نفهمیدم منظورشون چی بود😞 حتی باز ازشون سوال کردم ولی جواب ندادن
و مقداری نصیحت کردن بعدم بیدار شدم
و من به یقین رسیدم که سردار باز هم زنده است بازهم محافظت میکنن از کشور....😔
@enayate_shahidhemat
#برای_خدا_خالص_بود📘
#خاطرات_شهید_محمد_ابراهیم_همت
قسمت 2⃣1⃣
راوی: مادر شهید
پس از انجام کارهای مقدماتی، در دی ماه سال ۱۳۶۰ بود که ابراهیم با یک دست لباس سپاه و همسرش نیز با یک دست لباس ساده سر سفره عقد😌 حاضر شدند و امام جمعه ی اصفهان خطبه ی عقد آنها را خواند. با مهریه ی یک جلد کلام الله مجید، یک جلد نهج البلاغه و بیست و هفت تومان پول.👌
همان شب دست زنش را گرفت و او را به خانه ی خودمان آورد. عجب شبی بود.من با پدرش توی اتاق نشسته بودیم که متوجه صدای گریه اش😢 شدیم.زار زار گریه میکرد.
با خودم گفتم:" آخه چی شده، مگه امشب شب زفاف نیست؟"
به پدرش گفتم:" چرا اینقدر بیتابی میکنه؟"😞
او هم متحیر مانده بود.دلم طاقت نیاورد. بلند شدم و رفتم از لای در نگاه کردم. دیدم رختخواب را جمع کرده یک گوشه، سجاده اش پهن است و مشغول راز و نیاز با خدای خویش است😢. خانمش هم کناری نشسته بود و نمیدانم قرآن یا مفاتیح بود که در دامنش بود. هر کاری کردم روم نشد در را باز کنم و به او بگویم:" مادر التماس دعا، منم دعا کن. "
ساعت یازده شب بود. تا پنج صبح ناله میزد و من صدایش را میشنیدم که میگفت:
«العفو،العفو، الهی العفو.» صدای ضجه های او قلبم را میسوزاند💔. تا خود صبح گریه کرد. طوری که صبح با چشمهای قرمز و متورم آمد و صبحانه خورد. بعد هم با همسرش به گلزار شهدای شهرضا رفتند☺️ و پس از آنکه دیداری با شهدا تازه کردند، برای زیارت به قم و از آنجا به پاوه رفتند. چون عملیاتی درپیش بود و باید هرچه زودتر خودش را میرساند.🙁
#ادامه_دارد...
@Kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
❣ #قرار_شبانه 🌸ختم صلوات به نیابت از ✨شهید محمد ابراهیم همت✨ ✨شهید حاج قاسم سلیمانی✨ هدیه به { ا
جمع کل صلوات
🌸7,689🌸
قبول باشه از همگی حاجت روا بشید ان شاءالله💐
❣ #قرار_شبانه
🌸ختم صلوات به نیابت از
✨شهید محمد ابراهیم همت✨
✨شهید حاج قاسم سلیمانی✨
هدیه به { امامحسن عسکری ع } برای سلامتی و تعجیل در ظهور آقا امام زمان عج💐
🌺مهلت صلوات فرستادن فرداشب تا ساعت ۲۱🌺
تعداد صلوات های خودتون رو به این آیدی بفرستین👇👇
@Behzadii
یڪ سلام اول ز من،
سوے امام ڪربلا✋
السلام اے شاه من،
اے تشنہ ڪام ڪربلا✨
منٺظر هستم ڪه در ماه خدا
امضا ڪنے
اربعین حاضر شوم
در ثبٺ نام ڪربلا😍💚
@kheiybar
🍃🌺🍃
نامت مانند نسیمی که✨
بیدارم میکند به ذهنم می آید☺️
میدانم که امروزم هم
#نگاهت با من است...❤️
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#روزتون_متبرک_به_نگاهشهید🌹
@kheiybar
#رسولاکرم(ص)
🌸هر که از روی ایمان و برای رسیدن به ثواب الهی☝️، #شب_قدر را به عبادت بگذراند؛ #گناهان گذشته اش آمرزیده می شود.✨
#التماس_دعای_فرج
@kheiybar
مسابقه ی نمازخواندن
یادم هست یک دفعه شب 21 رمضان بود که به من گفت: «بیا مسابقه بگذاریم😐. هر کس بتواند 100 رکعت نماز بخواند، برنده می شود🙂.» من 10، 20 رکعت خوندم، خسته شدم، آمدم نشستم😞. بعد خودش ایستاد و تمام 100 رکعت را خوند. فکر کنم 12 سال بیشتر نداشت.☺️
راوی:خواهرشهید
#محمد_ابراهیم_همت🌹
@kheiybar
Tahdir-joze20.mp3
3.95M
تند خوانی قرآن✨
استاد معتز آقایی🎤
#جــزء_بیستم
#ماه_رمضان📿
به نیابت از #شهید_عبدالرحیم_فیروزآبادی🕊
@kheiybar