eitaa logo
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
39.3هزار دنبال‌کننده
21.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
15 فایل
این‌شعر پراز برات #ابرآهیمـ است #بےسَر و #مخلص،ذات #ابرآهیمـ است تغییرمسیرخیلے از آدمها اینهاهمہ‌معجزات #ابرآهیمـ است😍 خادم‌الشهدا👈 @shahiidhemat تبلیغات ارزان⬇ https://eitaa.com/joinchat/3688497312Ce08ce141d8 نذورات‌ مهدوی @seshanbehmahdaviii
مشاهده در ایتا
دانلود
در میاݧ سینہ زدݧ چہ نجوا کردی؟؟ کہ برات بی‌سر💔 شهید شدݧ را از ارباب بی‌سر گرفتی ...🕊 حاج‌همت😔 🌹 کانال شهیدمحمدابراهیم‌همت👇 https://eitaa.com/kheiybar
(علیه السلام): اگر دوست‌ دارى كه ثواب شهيدان كربلا💔 را داشته باشى،هرگاه به ياد آن حادثه افتادى🍁 بگو: كاش من‌ نيز با آنان بودم و با آنان به رستگارى بزرگ مى‌رسيدم.🕊 (وسائل الشيعه ج۱۴ ص۴۱۷)📚 @kheiybar
خودش‌ مي‌گفت‌: «من‌ كيلومتری می‌خوابم‌.»😊 واقعاً همين‌طور بود. فقط‌ وقتی‌ راحت‌ می‌خوابيد كه‌ توي‌ جاده‌ با ماشين‌ می‌رفتيم‌.😇 🌹 @kheiybar
سلام دوستان☺️ این کانال جهت نحوه آشنایی شما با شهید به راه افتاده لطفا خاطرات و عنایات شهید که براتون پیش اومده رو برا ما بگید تا بزاریم کانال❤️ شاید باعث تلنگرے بشه برا بقیه دوستان آیدی تو بیوگرافی ڪانال گذاشته شده❤️🌹 در پناه حق باشید✋ @enayate_shahidhemat
روز یازدهم، روضه ی ناموسِ خدا من بمیرم😭 که تو را سوی اسارت بردند😔 @kheiybar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از میدان نبرد تا اطعام عزاداران... پای امام حسین علیه السلام که وسط می‌آمد، همه چیز باید عطر و لعاب حسین علیه السلام را می‌داد☝️ سر تا پا می‌شد برای خادمی آنها، از جارو زدن زیر پای عزاداران تا سرکشی به دیگ هه و هم زدن غذاها...💔 ◾ اثر: علیرضا باقری @kheiybar
روزعاشوراداشت مهمات‌جابجامیکردکه...😳 @kheiybar
یک دیگر گذشت اما مـــا عهد می‌بندیـم،✋ بمانــیم پای رکاب‌تان؛ هم و ، هم ! همچون که،🍃 بهترین اصحاب شدند...😔💔 @kheiybar
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
#عاشقانه_به_سبک_حاج‌همت😍 فصل دوم قسمت 1⃣3⃣ و او را با خودش به اتاق،به مرغدانی کشید.روی پتو نشاند
😍 فصل دوم قسمت 3⃣3⃣ بیدار می شدم و از وحشت می لرزیدم.می رفتم وضو می گرفتم .دو رکعت نماز می خواندم و آرام می گرفتم آرام که می گرفتم ،از خودم می پرسیدم‌ :آیا این من ام؟نه!😒 بدون شک این ژیلا،آن ژیلایی نبود که به عشق جهاد و شهادت به کردستان آمده بود.بود؟))😞 این ژیلا،آن ژیلایی نبود که به ابراهیم گفته بود ((سرسفره عقد باید با لباس سپاهی بیاید)) و همین باعث می شد که از خودش بدش بیاید. از ترس خودش بدش بیاید به چه فکر می کنی خانم؟؟ به چی؟به این که چه آرامشی دارم حالا که تو اینجایی!پیش من...😢 سرفه اش گرفت.سرفه،سرفه و سرفه....🤒🤒🤒😓😓 ابراهیم نگران شد: مریض شده ای؟؟ ژیلا گفت:نه!چیز مهمی نیست.نسبت به این بو و دم اتاق حساسیت پیدا کردم😞 ابراهیم گفت:پاشو .پاشو لباس بپوش بریم دکتر.😔😞 حالا؟؟نصفه شب؟؟باشه فردا صبح😳😳😢 فصل دوم قسمت 4⃣3⃣ نه فردا صبح نه!همین حالا.....بیمارستان شبانه روزی است و الان من پیش تو هستم.😔 گفتم حالا باشه،صبح خودم می رم😞😞 نه پاشو...من الان اینجام!فردا صبح رو خدا می دونه کجا باشم.پاشو دیگه!😔😒 ابراهیم ژیلا را وادار کرد که لباس بپوشد و با هم به بیمارستان رفتند دکتر از وضعیت گلو و ریه ی او اظهار نگرانی کرد .آمپولی زد و مقداری شربت و دارو داد و توصیه کرد که دوباره هم حتما به بیمارستان بیاید و ژیلا چیزی نگفت. ابراهیم هم از دکتر تشکر کرد .وقتی ژیلا و ابراهیم به منزل رسیدند،اذان صبح بود.ابراهیم وضو گرفت و نماز خواند و ((یاعلی)) گفت و حرکت کرد که برود، ژیلا دست های اورا گرفت و گفت:چند دقیقه دیگه بمون!😔😒 دیرم می شود.لااقل باش تا هوا روشن بشود.😞 وسط عملیات هستیم و بچه ها منتظرند.😔 دست های ابراهیم را رها کرد و گفت: به سلامت! ابراهیم پوتین هایش را پوشید .همسرش خودش را جلو کشید،سعی کرد بند پوتین های او را ببندد،ابراهیم اما نگذاشت. بهتر است تو استراحت کنی،من سعی می کنم امشب برگردم😞 نگران من نباش،اصل،من نیستم،اصل جبهه است.😞 و ابراهیم گفت: نه اتفاقا.اصل،تویی.جبهه برای این است که ما از کشور و انقلاب اسلامی و خانواده و ناموس خودمان دفاع کنیم و به آرامش به امنیت و به آزادی برسیم. ان شآءالله! خداحافظ😢😢 ... @kheiybar
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد او ماند که در کنار زینب باشد💔 سجّاد که سجّاده به او دل می‌بست تدبیر خدا بود که در تب باشد😔 🔳 (ع) وارث نهضت عاشورا تسلیت باد. @kheiybar