eitaa logo
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
39.3هزار دنبال‌کننده
21.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
15 فایل
این‌شعر پراز برات #ابرآهیمـ است #بےسَر و #مخلص،ذات #ابرآهیمـ است تغییرمسیرخیلے از آدمها اینهاهمہ‌معجزات #ابرآهیمـ است😍 خادم‌الشهدا👈 @shahiidhemat تبلیغات ارزان⬇ https://eitaa.com/joinchat/3688497312Ce08ce141d8 نذورات‌ مهدوی @seshanbehmahdaviii
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#دلـنوشـتــه شب جمعه است و دل، راهےِ #بیـن_الحرمین🕊 راستے😔✋... امشب مادرمان #زهرا س هم کربلاست شهدا هم جمعند دور ارباب عجب بزم عاشقانه اے.💔 کاش شهدا نیم نگاهے به سوے ما کنند😭 #دوست_شهیدت ، لبخند بزند دستش را به سویت دراز کند و بگوید:💔 "بیا! جای تو را اینــــجا، پیش ارباب نگه داشته ایم! چقدر معطل مےکنی؟ زودتر بیا"!!!!😭 چه خیال خوشے... ولی نه! مگر #شهید_زین_الدین نگفت "هر که شب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا او را نزد اباعبدالله یاد کنند"؟!...😔 آے #شهدا! به یادتان هستیم... الوعده وفا💔 #بیاد‌_شهیدمحمدابراهیم‌همت #رفیق‌جان‌التماس‌دعا✋ @kheiybar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دراین رهگذرچه می‌خواهم به غیرآمدنت ازسفرچه می خواهم😔 برات نامه نوشتم سلام ودیگرهیچ💔 بجزسلامتی تودیگرچه می خواهم🙌 @emame_zamanam
🌤صبح درڪوچه ے ما منتظرخنده ے توست وقت آن است ڪه خورشید مجدد باشے😍 #شهید_محمد_ابراهیم_همت #صبحتـان_منور_بہ_نگاه_شهید☺️❤️ @kheiybar
❤️ #امام_زمان (عج) خطاب به میرزای نائینی در دوران جنگ جهانی اول و اشغال ایران فرمودند: ‌ 🌸 ایران، #شیعه_خانه ماست. می‌شکند، خم می‌شود، در خطر است، ولی ما نمی‌گذاریم سقوط کند. ‌ ما نگهش می‌داریم... ☝️ ‌ 📚 کتاب مجالس حضرت مهدی، ص ۲۶۱🍃 ‌ تعجیل در #ظهور امام زمان (عج) صلوات 🌹 ❗️‌حواسمان به رفتارهایمان هست.....!؟ @emame_zamanam
#عاشقانه_شهــدا #تیڪه_ڪلامش_بود_که_چه_خبر؟! از پشت تلفن می‌گفت اهلا و سهلا.☺️ تا از عملیات برمی‌گشت می‌رفت وضو می‌گرفت می‌ایستاد به نماز.😕 پنج، شش ماه از ازدواجمان گذشته بود که رفتم به شوخی بش گفتم همه وقتت را نگذار برای خدا یه کم هم به من برس😒.برگشت نگاه خاصی کرد گفت :میدانی این نمازی که میخوانم برای چیه!؟🙂 گفتم نه. گفت:هربار که برمی‌گردم میبینم این‌جایی،هنوز این‌جایی،فکر می‌کنم دو رکعت نماز شکر به من واجب می‌شود.😌 آمدن‌هاش خیلی کوتاه بود گاهی حتی به دقیقه می‌رسید. می‌گفت ببخش که نیستم،که کم هستم پیش‌تان.🙁 می‌گفتم توی همین چنددقیقه آن‌قدر محبت می‌کنی که اگر تا یک ماه هم نباشی احساس کمبود نمی‌کنم.☺️ می‌گفت راست میگویی،ژیلا؟😕 می‌گفتم، ولله.🙂 برشی از ڪتاب به مجنون گفتم زنده بمان📙 راوی:همسرشهید #محمد_ابراهیم_همت❤️ @kheiybar
•💠• #دخـــتــــر کـــه بــاشے🌷 اگــــر عـــقیـــده ات 🗯 #شــــهادت بـــاشــد🕊 مـــادر کـــه شــدی♥️ #چـــمــران_و_همـــت✌️ مـــی پــرورانـــی💚 @kheiybar
✨﷽✨ میشوم دلتنگ تـــــو، یادت میڪند بغض خیسم در گلو آهستہ آبـــم میڪند.. ❤️ ❤️ @kheiybar
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
#رمان_شهیدهمت بر اساس زندگی شهید معلم فراری ۳ #پایان_فصل_هشتم ❤️وحشت از شیشه❤️ بيسيمچي خيلي با خود
بر اساس زندگی شهید معلم فراری ۳ ❤️پس گردني❤️ روحاني لشكر سخنراني ميكند. تازه گرم شنيدن صحبتهاي او شده كه باز هم آن مرد از مقابلش ميگذرد😕 و مثل هميشه سلام ميكند. هـم مثل هميشه جوابش را ميدهد. و مثل هميشه به فكر فرو ميرود تا او را بشناسـد؛☹️ اما هر چه به مغزش فشار ميآورد، او را به جا نميآورد. چند بار تصـميم گرفتـه موضوع را از خودش بپرسد؛ اما نيرويي از درون مانع اين كار شده اسـت😐. هر وقت آن مرد را ميبيند، چيزي شبيه به شـرم و گنـاه در خـود احسـاس ميكند🙁؛ اما چرا شرم و گناه، خودش هم نميداند. روحاني لشكر ميگويد: «پيامبر اكرم (ص) در روزهاي آخـر عمـر خـود بـه مسجد آمد و فرمود: هر كس حقي به گردن من دارد، برخيزد و طلب كند🍃؛ چرا كه قصاص در اين دنيا آسانتر از قصاص در روز رستاخيز است. مردي به نام سـواده برخاست و گفت: يا رسول االله، روزي بر شتري سوار بودي. وقتي تازيانهات را در هوا ميچرخاندي، تازيانه به شكم من خورد. من حالا ميخواهم قصاص كنم...»😒 اين روايت، توجه را به خود جلب ميكنـد. بـا اشـتياق بـه ادامـة حرفهاي روحاني گوش ميسپارد😕. روحاني ادامـه مـيدهـد: «پيـامبر اكـرم (ص) خودش را براي قصاص آماده كرد. سواده گفت: يـا رسـول االله، آن روز تـن مـن برهنه بود. رسول خدا پيراهنش را بالا زد و گفت: قصاص كن 🍃! سواده خودش را به رسول خدا رسانيد و او را در آغوش گرفـت و عاشـقانه شـكم❤️ و سـينهاش را بوسيد. همة اهل مسجد به گريه افتادند...»😭😭
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
#رمان_شهیدهمت بر اساس زندگی شهید معلم فراری ۳ #فصل_نهم ❤️پس گردني❤️ روحاني لشكر سخنراني ميكند. #
به گريه ميافتد😢. ناگهان چيزي در ذهنش مثل پتك ضربه مـيزنـد. چهرة آن مرد مثل يك تابلو در قابِ ذهنش ثابت ميماند😱. به هر طـرف كه ميچرخد، آن مرد را مـيبينـد. از شـرم و عـذاب وجـدان، سـرش را پـايين مياندازد و از حسينيه خارج مي شود😐. جملة پيامبر (ص) مثل زنگي پيدرپي در ذهن نواخته ميشود؛ هـر كس حقي به گردن من دارد، برخيزد و طلب كند؛ چرا كه قصـاص در ايـن دنيـا آسانتر از قصاص در روز رستاخيز است.👌 تن داغ ميشود و ضربان قلبش شدت ميگيـرد. او بيقـرار اسـت. اطرافيان، از حالت غيرعادي او تعجب ميكنند و بـا نگرانـي چيزيهـايي بـه هـم ميگويند😣؛ اما متوجه هيچ كس نيست. او تنها به آن مرد فكر مـيكنـد. وقتي سخنراني🎤 روحاني تمام ميشود، بدون اينكه با كسي حرفي بزند، به حسـينيه برميگردد و در تاريكي منتظر خروج آن مرد ميماند.🍃 چيزي به پيروزي انقلاب نمانده بود. وقتي امام خميني فرمـان راهپيمـايي داد، بيشتر مردم به خيابانها ريختند. ساواكيها قدرت خودشان را از دسـت داده بودنـد.💪 در عوض، عدهاي فرصت‌طلب، قدرت گرفته بودند. آنها خودشان را انقلابـي جـا ميزدند. وقتي راهپيمايي ميشد، به ميان جمعيت ميآمدند و شـعارهاي مـردم را عوض ميكردند👊. آنها به جاي امام، كس ديگري را رهبر معرفي ميكردند. بعضـي وقتها با اين كارشان بين مردم تفرقه ميانداختند و باعث به هم خوردن راهپيمايي ميشدند.✊😤 ... @kheiybar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا