خشتـــ بهشتـــ
#خاطرات_سفربہ_سرزمین_نور #قسمت_اول #بخش_چهارم #رمـــــ📚ــان ازبابوے یاس تاخاکی، با بوی یاس کارمن و
#خاطرات_سفربہ_سرزمین_نور💔🇮🇷
#قسمت_اول #بخش_پنجم🔮
#رمـــــ📚ــان ازبابوی یاس تاخاکی، با بوی یاس
آخرِ كار گوشهی خلوتی كه جای هر شبـــ🌌ـم بود مینشستم. عَلَم 🚩یه طرفم، مَشك طرف دیگَم، اون دست هم... ؛ یه شب گریه 😭میكردم و یه شب مات و مبهوت فقط نگاهشون میكردم.😕
وقتی تصویر دستِ از بازو قطع شدهی اباالفضلالعباس توی ذهنم نقش میبست؛😞
وقتی میدیدم شبیه اباالفضلالعباس اونقدر قشنگ نقشآفرینی میكنه؛💔 وقتی میدیدم اَشقیا با چه بیرحمی دودستشرو قطع میكنن،😭
تیر به چشم نازنینش میزنن😔، عمودِ آهنین بر فرق مباركش میزنن😭؛ اونوقت بود كه بیشتر میسوختم، انگار كه روز عاشورا بود 💔و صدای العطش بچّههای امام حسین(ع)رو میشنیدی😔😭؛
انگار كه شرمندگی عباسرو میدیدی😰كه روی برگشتن به خیمههارو نداشت. توی خلوت دلت، صدای امامرو میشنیدی كه میگفت:❗️
برادرم عباس؛ صدای عباسرو میشنیدی كه میگفت: مادرم زهرا؛ و حضرت زهرا(س)رو میدیدی كه اومده و میگه: فرزندم اباالفضل! اونوقت بود
كه گمشدهام یادم میرفت. گمشدهای كه پیدا شد 💔و چندین پیام داشت؛ حتّی تا طلائیه!💛
📢 مهّمترین پیامش این بود ⏬
كه خلقت هر موجودی حكمتی داره عجیب! مثل پرندهای كه مأمور رسوندنِ خیلی از حرفهای خداست ولی حیف نمیفهمیم، خودمرو میگم من یكی كه نمیفهمم!😓
دخیل یا اباالفضلالعباس💛💚
نهروز مونده بود تا عید❣، چقدر دلم میخواست سالتحویل اونجا باشم، پیش اونهایی كه یه روزی عاشق💜 خدا شدن و خدا رو هم عاشق خودشون كردن❤️. میدونی كجارو میگم؟ از كیا حرف میزنم⁉️
#ڪپی_باذکرصلوات_تعجیل_درظهورآقا🌟
#بایادشان_صلوات📿
#ادامه_دارد✅
╔ ♡♡♡ ════╗
||•🇮🇷 @marefat_ir
╚════ ♡♡♡ ╝
.