#داستان💫
#برصیصایعابدوشیطان👹
#قسمتاول
در تفاسیر مختلف داستان برصیصای عابد اینگونه نقل شده که شیطان از کثرت عبادت او بسیار ناراحت بود و هر چه تلاش می کرد تا او را منحرف کند، موفق نمی شد. سرانجام "شیطان اعور" را که موکل بر زناکاران است بر وی گماشت.
در همین ایام دختر پادشاه وقت به بیماری فلج مبتلا می شود.
از برصیصا خواستند که به قصر سلطان رفته و برای دختر پادشاه دعا کند، اما او نپذیرفت.
برادران دختر، وی را روی تختی گذاشته و به صومعه برصیصا آوردند.
برصیصا گفت: او را همین جا بگذارید تا وقت سحر برایش دعا کنم.
برادران، خواهر خود را آنجا گذاشتند و برگشتند.
هنگام سحر برصیصا برای آن دختر دعا نمود و او شفا یافت.
شیطان اعور فرصت را غنیمت شمرده و به وسوسه عابد پرهیزکار پرداخت و آن دختر را در نظرش چنان زیبا جلوه داد تا عابد فریفته او شد و مشغول گناه گردید...
#ادامهدارد
╭━━━⊰❀⊱━━━╮
||•🇮🇷 @marefat_ir
╰━━━⊰❀⊱━━━╯
خشتـــ بهشتـــ
#داستان💫 #برصیصایعابدوشیطان👹 #قسمتاول در تفاسیر مختلف داستان برصیصای عابد اینگونه نقل شده که ش
#داستان💫
#برصیصایعابدوشیطان👹
#قسمتدوم
بعد از فراغت از گناه، به شدت پشیمان گردید و از ترس اینکه آن دختر ماجرا را به برادرانش خبر بدهد به وسوسه شیطان، دختر را خفه می کند و همانجا دفن می نماید.
صبح، برادران دختر آمدند. برصیصا به آنها گفت: من دعا کردم، او خوب شد و از صومعه بیرون رفت.
شاهزادگان مدتها به دنبال خواهر خود گشتند تا اینکه به فکرشان خطور کرد که حتما برصیصا خواهرمان را کشته.
آنها به دقت همه جا را جست و جو کردند و سرانجام محل دفن او را پیدا کردند و جسد را بیرون آوردند.
پادشاه دستور داد ریسمانی به گردن برصیصا انداخته و او را به شهر آورند و مردم را نیز خبر کردند.
اجتماع عظیمی تشکیل شد و رسوایی بزرگی برای عابد به بار آمد.
چون طناب دار را به گردنش انداختند همان شیطان در مقابلش مجسم شد و به او گفت: تمام این گرفتاری ها را من برای تو پیش آوردم، اکنون اگر مرا سجده کنی و با اشاره سر مرا معبود خود گردانی، تو را از این وضع نجات خواهم داد.
عابد با سر به او اشاره کرد، شیطان خنده ای سر داد و از نزد او دور شد.
📚 کیفر گناه و آثار و عواقب خطرناک آن، آیت الله رسولی محلاتی، ص 140
╭━━━⊰❀⊱━━━╮
||•🇮🇷 @marefat_ir
╰━━━⊰❀⊱━━━╯