هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
« #شهادتنامه امام حسین علیه السلام »
هلال بن نافع می گوید: من همراه یاران عمر ایستاد بودم که ناگاه شخصی فریاد برآورد: مژده بده ای امیر: اکنون شمر حسین را می کشد.
می گوید: از میان صفوف بیرون آمدم و به نظاره ایستادم . آن حضرت مشغول جان دادن بود. به خدا سوگند کشته غرقه به خونی نیکوتر و نورانی تر از او ندیدم نور چهره اش ، و زیبایی حالتش ، مرا از فکر کشته شدنش غافل کرده، در این حال آبی طلبید.
شنیدم مردی به او میگوید: به خدا سوگند آب نخواهی چشید تا آن که به آب جوشان جهنم برسی و از آن بنوشی.
حسین علیه السلام به او فرمودند: چنین نیست، بلکه به جدم رسول خدا (ص) می رسم و همراه او در خانه اش در جایگاه صدق و نزد صاحب ملک با اقتدار ( خدای متعال ) جای خواهم گرفت، و از آبی آلایش می نوشم ، و از آنچه در باره من مرتکب شدید و رفتاری که با من داشتید و به او شکایت می کنم.
راوی می گوید: همه آنان چنان خشمگین شدند که گویی خدا در دل هیچ کدام آنان رحمی ننهاده است. پس سرش را جدا کردند در حالی که با آنان سخن میگفت: از بی رحمی آنان شگفت زده شدم و گفتم: به خدا سوگند هرگز در چیزی با شما همکاری نخواهم کرد.
✍برگرفتهازڪتاب #لهوف
#قسمتشصتوسوم نشردهید 🏴
#صلوات #شهادت
.