خیمهگاه ولایت
#خاطرات_امیر_عبداللهیان #پارت_چهارم مجموعه این مطالبات مردمی و برخی تحولات به این منجر شد که پدیده
#خاطرات_امیر_عبداللهیان #پارت_پنجم
ویژگی بارز تحرکات مردمی در شمال آفریقا و غرب آسیا این بود که قیام مردمی از سوی رهبری واحد مدیریت نمیشد.هیچ کس نمی تواند مدعی رهبری این حرکت ها باشد.
در مصر، حسنی مبارک سقوط کرد؛ اما رهبر قیام مردم مصر چه فردی بود؟ نمیتوان اسم کسی را بیان کرد. افراد زیادی و از جمله «اخوان المسلمین» و احزاب متنوع اسلامی و ملی مصری در آن دخیل بودند.
در تونس «حزب النهضه» و آقای راشد الغنوشي مؤثر بودند؛ راشد الغنوشی از مخالفان حزب پیشین تونس است که بارها گرفتار زندان حکومت وقت شد. وی موسس و رهبر حزب النهضه تونس است.
اما هیچ گاه آقای الغنوشی در اوج تحولات وسط میدان در تونس دیده نمی شد. به نظرم، در آغاز تحولات، حتی برخی رهبران باور نمی کردند به نتیجه برسند. به همین علت نمی خواستند ریسکی بکنند که همان امکان حداقلی برای فعالیت های سیاسی را در صورت بقای حکومت های دیکتاتوری از دست بدهند.
در یمن هم وضع به همین شکل بود. در سال ۱۳۸۹، حوثی ها" فعال بودند و روند تحولات به گونه ای بود که حوثی ها و انصارالله نقش بارزی در تحولات سیاسی و امنیتی یمن و کمک به وحدت ملی این کشور نمودند.
نکته: حوثی ها یا جنبش انصارالله گروهی از شیعیان زیدی یمن و از مهمترین گروه های این کشور هستند.
در واقع، یکی از ویژگی های مشترک همه قيام ها این بود که عده ای جوان، از طریق فیس بوک و فضای مجازی، مردم را دعوت می کردند که در یک میدان تجمع کنند؛ در #مصر، «میدان التحرير» در #یمن «میدان تغییر» در #بحرین، «میدان لؤلؤ»، و همین طور در هر پایتخت میدانی بزرگ.
برای فهم بهتر آنچه در سوریه رخ داد، باید به این نکات دقت کرد. در ادامه خواهم گفت که چرا اتفاقات سوریه شکل دیگری داشت، چرا در مصر وقتی مردم به خیابان ها ریختند و انقلاب شد یک گلوله از طرف مردم شلیک نشد، چرا سروکله #داعش و #القاعده و #جبهه_النصره در میدان التحریر پیدا نشد، چرا در تونس این اتفاق نیفتاد، ولی وقتی به سوریه می رسیم حرکت اعتراضی مردم وارد مسیر انحرافی شد و تبدیل به جنگ طولانی و تروریستی می شود.
نکته مهم دیگر این بود که همزمان با فراخوان جوانان از طریق فیس بوک، احزاب و گروههای ریشه دار اسلامی و حتی ملی، که سابقه مبارزات تاریخی داشتند، در محتوا بخشیدن و جهت دادن به حرکت مردم به اندازه خودشان نقش آفرینی کردند. و همان طور که گفته شد، در همه تجمعات شاهد هستیم که رفتار مردم مطابق شعائر اسلامی بود نه غیر از آن.
بالاخره اتفاقاتی در این منطقه رخ داد و منجر به تحولات تقریبا مشابهی شد. در این میان بحرین و سوریه استثناء بودند. تنها قیام مردم بحرین در بین این چند کشور رهبری داشت. البته الگوی حرکت و آغاز اعتراض مشترک بود.
جوانان مردم را از طریق فضای مجازی برای تجمع در میدان لؤلؤ فراخوان کردند؛ اما جالب است بگویم که فردی به نام آقای «#شیخ_حسن_مشيمع» که از رهبران احزاب فعال شیعه و معتقد به اعتراض مسالمت آمیز برای پیگیری مطالبات بود، با عده ای از جوانان، نماز صبح را در میدان لؤلؤ به جماعت خواندند و بعد در مسیری تا نزدیک کاخ امیر راهپیمایی کردند. اما مطالبات مردم بحرین عمدتا حداقلی بود و شعار اصلی آنها مطالبه «هر بحرینی یک رای» بود.
در سطح میدانی، برخی جوانان پشت سر آقای «شیخ حسن مشيمع» حرکت می کردند. در سطح سیاسی #جریان_الوفاق_بحرین به دبیرکلی «#شیخ_علی_سلمان» فعال عمل می کرد و در سطح کلان توجه آنها به این بود که «#آیت_الله_شیخ_عیسی_قاسم» خط مشی را برای مردم ترسیم کند.
وجود رهبری، انقلاب مردم بحرین را در روش و متدولوژی و پیگیری مسالمت آمیز مطالبات از بقیه کشورها جدا کرد. اما حکومت بحرین و نظامیان سعودی به کشتار، بازداشت، لغو تابعیت، و حتی اعدام ساکنان اصیل و جوانان کم سن و سال بحرین روی آوردند.
در مصر، بالاخره بعد از حدود یک سال، به دلایلی که به آن خواهم پرداخت، با تلفیقی از مداخله عربستان و امارات و استفاده از عنصر مردم، مسیر انقلاب بسته شد.
در تونس سطحی از مطالبات پاسخ داده شد و جریان های اسلام خواه به حداقل ها بسنده کردند.
سکولارها دوباره بعد از یک دوره روی کار آمدند. در واقع تحولات در تونس تا نقطه ای پیش رفت و بعد از آن مطالبات در قالب سیاسی دنبال شد.
اما در بحرین، درگیری، حرکت، و #مطالبه_گری مردم علی رغم مداخله و اشغال کشور توسط سیستم امنیتی و نظامی عربستان سعودی همچنان ادامه دارد.
سطح مداخلات به شکلی است که می توان گفت رژیم عربستان، به نحوی حاکمیت آل خلیفه را در دست گرفته است.
می خواهم این نتیجه را بگیرم که اتفاقی مهم در منطقه رخ داد و بعد از چند دهه حاکمان موروثی برخی از این کشورها فرو افتادند و دیگر حکام منطقه را به این فکر انداخت که چه باید بکنند؟