🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
🌴با معارف قرآن بیشتر آشنا شویم🌴
🌺سوره یوسف آيه 63-64 🌺
🌴63- فَلَمَّا رَجَعُواْ إِلَى أَبِيهِمْ قَالُواْ يَأَبَانَا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنَآ أَخَانَا نَكْتَلْ وَإِنَّا لَهُ لَحَفِظُونَ
🌹ترجمه:
⚪️پس چون به سوى پدر خود باز گشتند، گفتند: اى پدر پیمانه (براى نوبت دیگر) از ما منع شد، پس برادرمان (بنیامین) را با ما بفرست تا سهمیه و پیمانه خود را بگیریم و ما حتماً نگهبان او خواهیم بود.
🌴64- قَالَ هَلْ ءَامَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلَّا كَمَآ أَمِنتُكُمْ عَلَى أَخِيهِ مِن قَبْلُ فَاللَّهُ خَيْرٌ حَفِظاً وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّ حِمِينَ
⚪️(یعقوب) گفت: آیا شما را بر او امین بدانم، مگر همانند قبل عمل كه شما را بر برادرش امین دانستم (و دیدید كه چه شد)، پس (به جاى شما به خدا اعتماد مى كنم كه) خداوند متعال بهترین حافظ است و او مهربان ترین مهربانان است.
🌹نکته ها:
⁉️سؤال: با توجّه به سابقه بدى كه فرزندان یعقوب داشتند، چرا پدرشان مجدداً فرزند دیگرش را به آنان سپرد؟
⚪️پاسخ: فخر رازى(113) احتمالات متعدّدى را مطرح نموده كه هر كدام از آن ها مى تواند توجیهى بر این موافقت باشد؛ اوّلاً: برادران از اقدام اولیه شان به نتیجه اى كه مورد نظرشان بود، (محبوبیّت در نزد پدر) نرسیده بودند. ثانیاً: حسادت برادران نسبت به این برادر، كمتر از یوسف بود. ثالثاً: شاید قحطى و خشك سالى شرایط ویژه اى را پدید آورده بود كه سفر مجّدد را ضرورى مى كرد. رابعاً: دهها سال از حادثه اوّل گذشته و فراموش شده تلقّى مى شد. خامساً: خداوند متعال در حفظ فرزندش به او تسلّى خاطر داده بود.
🌷در آیه 12، یعقوب در مورد یوسف، به حافظ بودن برادرانش اعتماد كرد، به فراق یوسف و نابینایى گرفتار شد، ولى در مورد بنیامین به خداوند متعال تكیه كرد و گفت: «فاللّه خیر حافظاً» هم توانا شد، هم بینا و هم فراق و جدائى پایان یافت.
113) تفسیر كبیر.
🌹پيام ها:
⚪️ 1- یعقوب بر خانواده وفرزندان خویش، مدیریّت وتسلط داشت. «یا أبانا مُنع...»
🌹 2- پدر، داراى حقّ امر و نهى به فرزند خود مى باشد. «فارسل»
⚪️ 3- بنیامین بدون اجازه ى پدر به مسافرت اقدام نمى كرد. «فارسل معنا»
🌹 4- براى گرفتن چیزى و یا جلب اعتماد كسى، از عواطف استفاده كنید.«اخانا»
⚪️ 5 - مجرم چون در درون نگرانى دارد، در سخنانش تأكیدهاى پى درپى دارد. «انّا له لحافظون» («انّا» و حرف «لام» و جمله اسمیه نشانه تأكید است.)
🌹6- اعتماد سریع به كسى كه سابقه تخلّف دارد، جایز نیست. «هل آمنكم»
⚪️ 7- یاد خاطرات تلخ گذشته، انسان را در برابر حوادث آینده بیمه مى كند. «هل آمنكم على اخیه من قبل»
🌹8- با یك شكست یا تجربه ى تلخ، خود را كنار نكشیم. «هل آمنكم علیه... فاللَّه خیر حافظاً» یعقوب بار دیگر فرزند دوم را با توكل به خداوند متعال به برادران تحویل داد.
⚪️ 9- برادران یوسف، خود را حافظ پنداشتند، «انّا له لحافظون» امّا حضرت یعقوب علیه السلام تذكّر داد كه خداوند متعال حافظ است. «فاللّه خیر حافظاً...»*
🌹 10 - بر عوامل ظاهرى و مادى هر چند فراوان باشند تكیه نكنیم، تنها بر خدا متعال توكّل كنیم. «فاللّه خیر حافظاً»*
⚪️ 11- با توجّه به رحمت بى نظیر الهى و با توكل به خداوند متعال، به استقبال حوادث زندگى برویم. «فاللّه خیر حافظاً وهو ارحم الرّاحمین»
🌹 12- سرچشمه حفاظت، رحمت است. «فاللّه خیر حافظاً و هو ارحم الرّاحمین»
🔰 #سخن_نگاشت | پس از چهار دهه دشمنی با ملت ایران
آمریکاییها می گویند ما طرفدار ملت ایرانیم!
🌹امام خامنه ای حفظه الله:
📌سیاست مداران آمریکا با کمال ریاکاری و بیشرمی می گویند ما طرفدار ملّت ایرانیم! ... این ادّعا بشدّت بیشرمانه است.
⁉️سؤال من از آمریکاییها این است که شما در این چهار دههای که از انقلاب گذشته، چه کار می توانستید علیه ملّت ایران بکنید که نکردید؟ هر کاری نکردهاند، چون نمی توانستند، چون برای شان صرفه نداشته.
۱۴۰۱/۰۸/۱۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #کلیپ_نوشت | اصرار دارم نگویم خاورمیانه!
🌹امام خامنه ای حفظه الله:
⚪️منطقهی ما را می گویند: خاورمیانه! خاورمیانه یعنی چه؟ یعنی اصل دنیا و مرکز دنیا اروپا است؛ مثل همان داستان ملّانصرالدّین که گفتند مرکز دنیا کجا است؟ گفت همین جایی که میخ طویلهی خر من است؛ این جا مرکز دنیا است! هر منطقهای که از اروپا دور است، اسمش منطقهی خاور دور است؛ چون دور از اروپا است؛ هر کدام که نزدیک است، مثل بعضی کشورهای شمال آفریقا، این خاور نزدیک است؛ هر کدام میانهی این ها است، خاورمیانه است؛ یعنی ملاک و اصل و اساس در نام گذاری کشورها هم عبارت است از اروپا. غربیها این قدر برای خودشان حق قائل بودند!
🌹این است که بنده اصرار دارم نگویم خاورمیانه، بگویم غرب آسیا. غرب آسیا است دیگر؛ چرا می گوییم خاورمیانه؟
۱۴۰۱/۰۸/۱۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اعدام هایی که برای جامعه برکت است ....
🌷🌷🌷 سه چیز برای #حل_معضلات_و_گرفتاری خیلی مؤثر است
🌹آیت الله بهاءالدینی رضوان الله علیه:
1️⃣اولی، کشتن گوسفند؛ کسانی که تمکن مالی دارند، گوسفند ذبح کنند و به فقرا بدهند. کشتن گوسفند و خون ریختن خیلی از بلاها را رفع میکند.
2️⃣دومی، حدیث کساء است. «و ادفعوا أمواج البلاء بالدّعاء»، پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله) چندبار قسم خوردند که اگر کسی این حدیث را بخواند، اگر غمگین باشد، غمش برداشته میشود، صاحب حاجت حاجتش برآورده میشود.
3️⃣سومی هم، چهاردههزار مرتبه صلوات فرستادن است. حالا چهاردههزار مرتبه را چندنفر یا در چند جلسه بفرستند فرقی نمیکند. ذکر صلوات برای اموات خیلی خاصیت دارد. گاهی من برای اموات صلوات را هدیه میکنم و اثرات عجیبی هم دیدم. خواب دیدم فردی به چند نوع عذاب گرفتار است مقداری صلوات برایش هدیه کردم دوباره در خواب دیدم، الحمدلله صلواتها او را نجات دادهاند. کسی میگفت: مادرم چندسال قبل مرده بود، یک شب خوابش را دیدم، گفت: پسرم! هیچچیزی مثل صلوات روح من را شاد نمیکند؛ بهترین هدیه که به من میدهی، این ذکر است.
🏴 نماز خواندن با لباس سیاه
🥀 س ۶۴۳۴: آیا نماز خواندن با لباس سیاهی که در ایام سوگواری و شهادت اهل بیت(علیهم السلام) پوشیده می شود، مکروه است؟
✅ج: نماز با لباس سیاه مکروه است و در غیر نماز کراهتش ثابت نیست و پوشیدن لباس سیاه جهت اظهار حزن در ایام سوگواری اهل بیت علیهم السلام مستحسن (پسندیده و خوب) است.
⁉️ حکم مصرف مربای انگور
🥀 س ۶۴۳۲: استفاده از مربای انگور (نه شیره آن)، از نظر شرعی چه حکمی دارد؟
✅ ج: اگر انگور هنگام تهیه مربا جوشانده شود، حرام می گردد و مصرف آن جایز نیست، مگر آن که با ادامه جوشاندن، دو سوم حجم آب آن کم شود، در این صورت مصرف آن اشکال ندارد.
‼️ گوش دادن به صدای زن
🥀س ۶۴۳۷: گوشدادن به صدای زن هنگامی که شعر و غیر آن را به صورت دکلمه می خواند اعم از اینکه شنونده، جوان باشد یا خیر، مذکر باشد یا مؤنث، چه حکمی دارد؟ و اگر آن زن از محارم باشد، حکم آن چیست؟
✅ج: اگر صدای زن بهصورت غنا نباشد و گوشدادن به صدای او هم به قصد لذت و ریبه نباشد و مفسده ای هم بر آن مترتّب نگردد، اشکال ندارد و فرقی بین موارد فوق نیست.
📕منبع: leader.ir
🆔 @resale_ahkam
📗کتاب «سکوت شکسته»
🌹براساس خاطرات حاج محمود پاک نژاد فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشکر ۱۷علی ابن ابیطالب(علیه السلام) در دفاع مقدس
📝به قلم: سیدهادی سعادتمند 20 🔽
🌷🌷ادامه قسمت بیستم
⚪️در فاصلهای که محمد جبهه بود، من هم در برنامههای آموزش نظامی و دفاع شخصی که در مسجد برگزار میشد، شرکت میکردم. خیلی زود توانستم با چشم بسته اسلحه ژـ ۳ را بازو بست کنم. از آن جا که همیشه درمحیط کارگاه بودم، و توانایی جسمی خوبی داشتم. دورههای آموزش رزمی کاراته و جودو را هم پشت سرگذاشته بودم.
🌹 فروردین ۱۳۶۱،عصر یک روز بهاری در جواب پدرم که گفت:« تا محمد نیاد، نمیشه»، گفتم:«اون داره وظیفه خودش رو انجام میده»
آقام در جواب من چند صلوات فرستاد. یک ساعتی به مغرب مانده بود. زودتر ازهمیشه رفت به مسجد. وقتی برگشت، گفت:« برگهات رو بیار، امضا کنم.»
تمام شب بیدار بودم و گریه میکردم. دعا میکردم که شرمنده لطف پدرم نشوم.
⚪️همه چیز دست به دست هم داده بود تا با سرعت به یک نیروی رزمی تبدیل بشوم. خیلی زود وارد پادگان ۲۱ حمزه سیدالشهدا در شرق تهران شدم که محل آموزش نیروهای رزمنده بسیج بود. دوره آموزشی ۴۵روزه را در بیست روز جمع کردند.
🌹مربی تاکتیک دوره ما خیلی حرفهای بود. من به شدت تحت تأثیر تواناییهایش قرارگرفتم. از آن جا که بهش علاقه پیدا کرده بودم، تمام سعی خودم را میکردم تا در زمان تمرینهای سخت، رضایتش را جلب کنم.
⚪️ دوره آموزشی اگرچه به دلیل نیاز به نیرو برای شرکت در عملیات آزادسازی خرمشهر، کوتاه و خلاصه شده بود، اما کار آموزش خیلی دقیق و صحیح پیش میرفت. مرخصی ۲۴ ساعته میان دوره به مرخصی پایان دوره تبدیل شد. بعد از مرخصی، وقتی به پادگان برگشتیم، فرمانده آموزش در جمع ما حاضر شد و گفت:«تا چند ساعت دیگه با هواپیما به منطقه اعزام میشیم. هرکس آمادگی نداره، خودش رو به دفتر فرماندهی پادگان معرفی کنه، مابقی هم سریع لباس و پوتین تحویل بگیرید و آماده اعزام بشید.»
🌹وارد فرودگاه مهرآباد شدیم. بدون هیچ تشریفاتی با اتوبوس تا کنار هواپیمای باری رفتیم. من و اکثر بچهها برای اولین بار بود که هواپیما را از نزدیک میدیدیم. حدود ۷۰۰ نفر، همه سوار هواپیمایی
شدیم که صندلی نداشت. کف هواپیما نشستیم و با هر حرکت، موج ایجاد میشد و روی هم میریختیم.
⚪️وارد خوزستان و فرودگاه امیدیه شدیم. همانجا پس از سازماندهی، تجهیزات خود را تحویل گرفتیم. نیروهای ارتش و سپاه با هم ادغام بودند.اسلحههای کلاشینکف را تحویل مان دادند که معلوم بود به تازگی وارد منطقه شده و غرق در گریس بود. چند ساعتی برای تمیز کردنش وقت گذاشتیم.
🌹هدف از عملیات بیتالمقدس، آزادسازی شهر خرمشهر بود که از تاریخ دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ در چندین مرحله انجام شد. در سوم خرداد ۱۳۶۱ به پیروزی قطعی رسیدیم و خرمشهر آزاد شد.
⚪️چند گردان، مرکب از نیروهای ارتش، سپاه و بسیج شکل گرفت. سازماندهی به سرعت انجام شد. ما باید وارد مراحل بعدی عملیات میشدیم. گردان ما پشت کارون قرار گرفت. از کارون گذشتیم وارد جاده اهواز- خرمشهر شدیم. شب اول، بیشتر از ده کیلومتر پیشروی داشتیم. در مراحل بعدی عملیات که با فاصله زمانی انجام شد، سمت جاده شلمچه پیشروی داشتیم.
🌹اولین صحنههایی که در منطقه جنگی دیدم و در خاطرم مانده، دستگاههای لودر و بلدوزرهایی بود که نشان جهاد سازندگی روی آن بود. به دلیل نیاز جنگ، جهاد سازندگی فعالیت عمرانی مناطق محروم را رها کرده بود و تجهیزات خود را به جبهه اعزام میکرد و در حال درست کردن خاکریز بود.
⚪️تا این لحظه صدای انفجار را با فاصله و از دور شنیده بودیم. روزهای اول فهمی از انفجار گلوله نداشتیم که اگر در نزدیکی ما به زمین بخورد، چه اتفاقی میافتد. بیشتر تماشاگر بودیم. فرمانده ما میگفت:« تانکهای عراقی آماده انجام ضدحمله میشوند.» توپ های ۱۰۶ ارتش پشت خاکریز قرار میگرفتند و تانکهای دشمن را متوقف میکردند. در چند روز گذشته هر چه پیش میرفتیم، پا جای پای نیروهایی میگذاشتیم که قبل از ما آن منطقه را به تصرف درآورده بودند.
🌷🌷ادامه دارد ....