📚 وسائل جا مانده از میهمان
⁉️ سؤال: میهمان، وسیلهای در خانه ما جا گذاشت و با اینکه قرار شد بیاید و آن را ببرد ولی مدتها گذشت و نیامد، الآن هم هیچ دسترسی به او نیست، در حال حاضر چه تکلیفی داریم؟
✅ جواب: اگر از دسترسی به مالک آن مأیوس هستید، می توانید خود مال یا پول آن را از طرف مالک به فقیر صدقه دهید.
#مجهول_المالک #اموال_جامانده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠معامله با افراد نابالغ
💬از نظر شرعی، خرید و فروش و معامله با کودکان نابالغ چه حکمی دارد؟
💠#استاد_وحیدپور
#احکام
📚 #احکام_
30.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حتماً ببینید و به نیت جهاد تبیین انتشار بدید.
🥀🤍حاج آقا خیلی روان توضیح میدن موضوع مقاومت رو...
💫🌹شیخ اسماعیل #رمضانی
🔘#جهاد_تبیین
Shanbeye aram 2.mp3
5.55M
📚#کتاب_صوتی 🎧
🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
📗کتاب#شنبه_آرام
🕊🌹#شهید_محسن_فخریزاده
✍️ نویسنده: محمدمهدی بهداروند
🥀🤍انتشارات حماسه یاران
2️⃣#قسمت_دوم
⬅️ در این قسمت میشنویم:
🔘مقام شهادت
🔘صدقه
🔘بسم الله
🔘تیم محافظ
🔘هشت گلوله
🔘وانت آبی
🔘پای برهنه
🔘صحنه کربلا
#شهید_نخبه_هسته_ای
🔘خطمقدم
🕊🌹کارها گره خورده بود، خیلی از بچهها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند.
🥀🤍حاجی بیقرار بود اما به رو نمیاورد خیلی ها داشتند باور می کردند اینجا آخرشه !
🕊🌹یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بی سیم چی رو صدا زد ...
🥀🤍حاجی گفت: هر جور شده با بیسیم تورجیزاده رو پیدا کن
🕊🌹خلاصه تورجی رو پیدا کردن حاجی بی سیم رو گرفت
🥀🤍با حالت بغض و گریه از پشت بی سیم گفت:
🕊🌹تورجی چند خط روضهحضرتزهراسلامالله برام بخون
🥀🤍شهید تورجی زاده فقط یک بیت زمزمه کرد
🕊🌹که دیدم حاج حسین خرازی از هوش رفت ... !
🥀🤍صدا رو روی تمام بی سیمها انداخته بودن.
🕊🌹خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم
🥀🤍دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگن خط رو گرفته بودن
🔺بعثی ها رو تار و مار کردن.
🔘#شهید_تورجی_زاده
6.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایتگری مادری حضرت زهرا سلام الله علیها برای شهدای گمنام
💫🌹حاج حسین یکتا
🔘#شهید_گمنام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای جذاب و شنیدنی شهید گمنامی که
🔺در خواب هویت خود را به دخترش نشان داد...
🔘#شهید_گمنام
🔘#شهید_سید_علی_اکبر_حسینی
#نیشابور
#روستای_دررود
🥀🤍سرهنگ، زمان شاه خدمت کرده بود. اهل نماز و دعا نبود. مصطفی را که میدید؛ سلام نظامی میداد. هر دو فرمانده بودند
🕊🌹مصطفی که دعا میخواند، میآمد یک گوشه مینشست. روضه خواندنش را دوست داشت. چراغها که خاموش میشد، کسی کسی رانمیدید . قنوت گرفته بود. سرش را انداخته بود پایین، گریه میکرد.
🥀🤍یادش رفته بود فرمانده است. بلند بلند گریه میکرد.
🕊🌹میگفت: همه اینها را از مصطفی دارم.
🔘#طلبه_شهید_مصطفی_ردانی_پور