🥀صوت کوتاه 🌹🍃حجت الاسلام عالی دامت افاضاته: 📌 بدترین نوع گناه چه گناهیه⁉️ https://eitaa.com/khoban72

🌷 وداع با رمضان از زبان شاعران🌷 https://eitaa.com/khoban72

🥀سلام علیکم 🟢🍃ان شاءالله امشب شب جمعه 🔺نماز لیلةالدفن برای 🌸🍃حاجیه خانم مهین زاد شمس(ره) 🔺مادر ۳ شهید 🔺سرداران شهید علی اصغر، علی اکبر و محمد حسن ایزدی(ره) 🔺از شیراز و 🌸🍃حاجیه خانم سکینه قنبریان(ره) 🌷🍃مادر شهید عبدالحسین سربرزگر(ره) 🔺از شاهرود 🌹🍃و دیگر اموات شب اولی(یک نمازبه نیت همه به امیدثواب) بخوانیم. 🌷یاعلی مدد و التماس دعا. https://eitaa.com/khoban72

‼️ جریمه تأخیر در پرداخت اقساط 🔷 س ۶۶۱۸: اگر هنگام فروش نسیه یا اقساطی شرط شود که در صورت تأخیر در پرداخت، باید مبلغ معینی به عنوان جریمه به صورت ماهانه یا روزانه (مثلا به ازای هر روز تأخیر یک میلیون تومان) پرداخت گردد، اشکال دارد؟ ✅ ج: دریافت مبلغ شرط شده، به جهت تخلف از تعهد اشکال ندارد؛ اما اگر دریافت جریمه در مقابل مهلت بیشتر برای پرداخت باشد، جایز نیست. #احکام_معاملات #وجه_التزام 🆔 @resale_ahkam

‼️ آرام بودن بدن در هنگام تکبیر ‌ 🔷 هنگام گفتن تکبیرة الاحرام بدن باید آرام و بدون حرکت باشد، بنابراین اگر عمداً و از روی اختیار، تکبیرة الاحرام را در حال حرکت بدن بگوید، نمازش باطل است. 📕منبع: رساله نماز و روزه، مسأله ۱۶۸ 🆔 @resale_ahkam

‼️ تلفظ صحیح تکبیرة الاحرام ‌ 🔷 تکبیرة الاحرام را باید به عربی صحیح بیان کرد و اگر ترجمه فارسی آن یا به عربی غلط گفته شود (مثلاً «ه» در الله با فتحه تلفظ شود) صحیح نیست. کسی که کیفیت صحیح تلفظ تکبیرة الاحرام را نمی‌داند، واجب است یاد بگیرد. 📕منبع: رساله نماز و روزه، مسأله ۱۶۷ و ۱۶۹ 🆔 @resale_ahkam

‼️ روش ادای تکبیرة الاحرام ‌ 🔷 تکبیرة الاحرام را باید به گونه‌ای ادا کرد که تلفظ به آن حساب شود و نشانه آن این است که اگر فرد دچار سنگینی گوش یا سر و صدای محیط نباشد، بتواند آن را بشنود. 📕منبع: رساله نماز و روزه، مسأله ۱۶۶ 🆔 @resale_ahkam

📹 #ببینید | چگونه فرزندانمان را به پوشش مناسب تشویق کنیم؟ 🌀 کاری از نمایندگی مرکز ملّی پاسخگویی به سؤالات دینی در اصفهان وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان 🍀 #پرسش_کلید_دانایی 🇮🇷 دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان 🌐 eitaa.com/joinchat/309461000C26df2b53cf

🌹🍃حجت الاسلام محمودرضا درخشانی رضوان الله علیه 🟢🍃پنجم فروردین سال 1347، مصادف با روز عید غدیرخم در شهرستان مهدیشهر در یک خانواده مذهبی به دنيا آمد. نام پدر بزرگوارش رضا و مادر گرامی بهمنه درخشانی بود. ⚪️🍃از کودکی با صوت دلنشین قرآن کریم و تعالیم روح بخش اسلام مأنوس بود. در سال 57 با اوج گیری انقلاب اسلامی در تظاهرات مردمی شرکت می کرد، تا پیروزی انقلاب، سپس در دوران دبیرستان علاوه بر درس خواندن، در تشکیل انجمن اسلامی و سایر فعالیت ها حضور فعالی داشت. 🔴🍃در سال 1362 وارد بسیج مسجد علی ابن ابیطالب علیه السلام شد. و بیشتر وقتش را در بسیج می گذراند، تا جائی که تمام درآمدش را در اختیار پایگاه خود می گذاشت. 🟢🍃وی در سال 1364 جهت ادامه تحصیلات در حوزه علمیه قم، در مدرسه امام صادق علیه السلام مشغول به تحصیل گردید. ⚪️🍃این شهید بزرگوار در طول زندگی کوتاه و پربار خود بیش از ده بار به جبهه رفت و در عملیات های متعدد شرکت داشت و جزء نیروهای مؤثر و کارآمد نظامی بود. و بچه های بسیجی از ایشان روحیه جهاد و مبارزه را یاد می گرفتند. 🌷🍃در سال 1361 دوره آموزش نظامی خود را به پایان رساند و در تابستان سال 1362 برای اولین بار، در یکی از جبهه های غرب حاضر شد و در عملیات والفجر4 شرکت نمود. 🌷🍃بار دوم، در عملیات خیبر شرکت کرد، و در اسفند سال 1362 از ناحیه چشم و پا به شدت مجروح شد، که منجر به از دست دادن کامل بینائی چشم راست و به درجه جانبازی نائل گردید. 🌷🍃بار سوم، در اوائل سال 1364 بود، که علاوه بر پنج ماه حضور مستمر در جبهه در عملیات عاشورای 4 شرکت نمود. 🔻🔻🔻

🔺که منجر به مجروح شدن از ناحیه سر شد و تا مدتی دچار اختلال حافظه گردید. 🌷🍃بار چهارم، مجددا پس از بهبودی نسبی در دی ماه همان سال در پی تعطیلی درس های های حوزه و اعزام عمومی روحانیون محمود نیز همراه طلاب در عملیات والفجر9 شرکت کرد. 🌷🍃 بار پنجم، این مجاهد خستگی ناپذیر در فروردین سال 1365 در حماسه آزاد سازی شهر مهران درعملیات کربلای1 شرکت نمود. 🌷🍃بار ششم، برای یاری دین اسلام در حماسه عظیم شلمچه، در دی ماه سال 1365عملیات کربلای5 حضور یافت، و در حین عملیات دچار موج گرفتگی شدید شد و مدتی در بیمارستان بستری گشت. 🌷🍃بار هفتم، همچنان خستگی ناپذیر به صحنه جنگ برگشت و در عملیات نصر7 حضور یافت. 🌷🍃بار هشتم، دوری دوستان و یاران باوفایش را تحمل ننمود و در عملیات بیت المقدس2 با تنی مجروح، دلاورانه جنگید، و به علت سرمای شدید منطقه پاهایش دچار یخ زدگی گردید، و مدتی به معالجه آن پرداخت. 🌷🍃بار نهم، این عاشق الهی پس از یک درمان سطحی در حالی که هنوز کاملا خوب نشده بود، مجددا عازم جبهه شد و سرانجام در آخرین حضور حماسه‌ساز خویش در ساعت 22-9 صبح روز ششم فروردین‌ماه سال 1367 در منطقه‌ عملیاتی بیت‌المقدس4 در ارتفاعات شاخ شمیران ترکش کینه استکبار جهانی و دشمن بعثی به پهلویش اصابت نمود. 🌷🍃و در سنّ 20 سالگی عاشقانه به نور ابدی و سرچشمه‌ی لایزال الهی، به یاران شهیدش مجتبی سعیدی، محمد درخشانی و... بیش از 30 تن از نزدیک ترین دوستان و همرزمانش که خود شماره کرده بود ملحق شد. 🔺و پیکر مطهرش در کنار سایر شهدا در بهشت زهرای تهران در قطعه 10 ردیف 2 شماره 11 آرام گرفت. 🌷روحش شاد و با ائمه معصومین علیهم السلام محشور باد با ذکر حمد و صلوات🌷 https://eitaa.com/khoban72

🌷شهیدی با دو بال🌷 🌹🍃شهید حجت الاسلام محمودرضا درخشانی ماجرای مجروح شدن و عروجش را این‌گونه تعریف می‌کند؛ 🟢🍃با برخورد ترکش حالت سبکی به من دست داد؛ نگاه کردم دیدم دو بال مرا به بالا می‌برند. 🔺آنقدر بالا رفتم که به مکان سرسبز و زیبایی رسیدم، تعداد زیادی از دوستان را دیدم که داشتند از غذاها و میوه‌های آنجا استفاده می‌کردند؛ یک لحظه به ذهنم خطور کرد که شهید شده‌ام، در این حال هر چه خواستم از آن غذاها بردارم نمی‌توانستم. ⚪️🍃به من‌ گفتند الان نمی‌توانی از این غذاها استفاده کنی، برایت نگه می‌داریم. 🌷🍃بعدها خود شهید درخشانی این نکته را مطرح می‌کند که شاید در آن هنگام که آنجا بودم ندایی به من گفت می‌خواهی بمانی یا نه؟ من یک لحظه شک کردم بگویم آری یا خیر؛ 🔺این حالت که به من دست داد و دودل شدم بین ماندن و رفتن، گفتند نمی‌توانی از این غذاها استفاده کنی و یک‌باره دیدم که روی زمین افتاده‌ام 🔺و برخی از شهدایی که من در عالم بالا دیده بودم روی زمین در اطراف من افتاده بودند . 🟢🍃شهید درخشانی علم و ایمان را لازمه یکدیگر می‌دانست و در جبهه نیز از مطالعه غفلت نمی‌ورزید؛ 🔺او عاشق سالار شهیدان و فرزند خلفش امام امت بود، همیشه با وضو بود و به تلاوت قرآن و تدبیر در آیات نورانی آن علاقه فراوان داشت و دیگران را نیز به این امر تشویق می‌کرد. 🌹🍃شهید محمودرضا درخشانی سرانجام در آخرین حضور حماسه‌ساز خویش در ششم فروردین‌ماه سال 1367 در منطقه‌ عملیاتی بیت‌المقدس (4) در ارتفاعات شاخ شمیران در سنّ 20 سالگی به نور ابدی و سرچشمه‌ی لایزال هستی پیوست و پیکر مطهرش در کنار سایر شهدا در بهشت زهرا آرام گرفت.

🌷صوت شهید محمودرضا درخشانی🌷 🟢🍃توصیه های اخلاقی، تاکید بر حجاب ⚪️🍃خاطره شهید از شهادت و برگشتن از برزخ... 🌹بسیار زیبا و شنیدنی حتما گوش کنید🌹 https://eitaa.com/khoban72

🌹🍃شهید حاج قاسم سلیمانی رضوان الله علیه: 🟢🍃عمرما می گذرد تموم می شه... https://eitaa.com/khoban72

شهید حاج #ابراهیم_همت: امام صحبتی دارند که آن را نوشته‌ام و همیشه آن را توی جیب خودم دارم : هر کس که بیشتر برای خدا کار کرد بیشتر باید فحش بشنود. و شما پاسدارها، چون بیشتر برای خدا کار کردید، بیشتر فحش شنیدید و می‌شنوید. ما باید برای فحش شنیدن ساخته بشویم؛ برای تحمّل تهمت و افتراء و دروغ ؛ چون ما اگر تحمّل نکنیم ، باید میدان را خالی کنیم ... #امام_خمینی #حدیث_عشق🌿

🌷🍃سلام بر پدری که سال‌هاست او را ندیده‌ام! 🔺خبر داری از دلتنگی‌های من؟! 🌸🍃 نامه احساسی زینب شیری حافظ قرآن، 🔺 به پدر شهید مفقودالجسدش 🥀در برنامه محفل https://eitaa.com/khoban72

📌 روایتی دردناک از به نیزه رفتن 🌷سر شهید مدافع حرم «عبدالله اسکندری»🌷 https://eitaa.com/khoban72

💚بسم الله الرحمن الرحیم💚 🔴🍃 #سه_دقیقه_در_قیامت 8️⃣ قسمت هشتم👇🏻 🌹🍃سمت چپم را نگاه کردم، دیدم عمو و پسر عمه ام و آقا جان سید(پدربزرگم) و ... ایستادند. 🔺عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود . 🌷🍃پسر عمه ام نیز از شهدای دوران دفاع مقدس بود. از اینکه بعد از سال ها آنها را می‌دیدم خیلی خوشحال شدم . 🔺زیر چشمی به جوان زیبا رویی که در کنارم بود دوباره نگاه کردم. من چقدر او را دست دارم. چقدر چهره اش برایم آشناست. 🟢🍃یکباره یادم آمد. حدود ۲۵ سال پیش ... قبل از سفر مشهد ... عالم خواب ... حضرت عزرائیل(علیه السلام) ... 🔺با ادب سلام کردم. حضرت عزرائیل(علیه السلام) جواب دادند. محو جمال ایشان بودم که با لبخندی بر لب به من گفتند : برویم؟ ⁉️با تعجب گفتم : کجا؟ بعد دوباره نگاهی به اطرافم انداختم . 🔺دکتر جراح، ماسک روی صورتش را در آورد و به اعضای تیم جراحی گفت: دیگه فایده نداره، مریض ازدست رفت ... 🔺بعد گفت: خسته نباشید، شما تلاش خودتون رو کردین، اما بیمار نتوانست تحمل کنه . ⚪️🍃یکی از پزشک ها گفت : دستگاه شوک را بیاورید ... 🔺نگاهی به دستگاه ها و مانیتور اتاق عمل کردم. همه از حرکت ایستاده بودند! 🟢🍃عجیب بود که دکتر جراح من، پشت به من قرار داشت، اما من می توانستم صورتش را ببینم ! 🔺حتی می فهمیدم که در فکرش چه می گذرد ! 🔺من افکار افرادی که داخل اتاق بودند را هم فهمیدم. ⚪️🍃همان لحظه نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد. من پشت اتاق را می دیدم ! 🔺برادرم با یک تسبیح در دست نشسته بود و ذکر می گفت. 🔻🔻🔻