به مناسبت فرا رسیدن #ماه_محرّم:
حضرت #سید_الشهداء_ع با اختیار خود، آن همه مصائب و شهادت و اسارت اهل و عیال خود را تحمّل نمود؛ زیرا پیوسته و حتی در روز عاشورا بر آن حضرت عرضه می شد که یا نصر و پیروزی را انتخاب کنند یا لقاءالله و معاهده و پیمانی را که با خدا بسته است؛ ولی ایشان با اختیار خود آن مقامات عالیه را انتخاب کردند.
#آیت_الله_العظمی_بهجت_ره، رحمت واسعه، ویراست دوم، ص۵۹
@Khodaye_khub
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ او همیشه با #عزاداران_حسینی چون پادشاهان رفتار میکند و اخلاص و احترام در هر آنچه مربوط به #سیّد_الشهداء_ع است عزّت آفرین است. 🌷🌷
عَزاء هَیئة نَهج عَلي ع
مَجلس شب ۲۷مُـحــرّم۱۴۴۶ ه.ق
#عراق_بصره
#محمد_الجنّامي
#ماه_محرّم_الحرام
@Khodaye_khub
5.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ به مناسبت میلاد سِبط النّبی المُختار #سید_الشهداء_ع:
🟢 چرا همگان به #امام_حسین_ع میورزند؟
#شهید_مطهری_ره
#میلاد_امام_حسین
🌿@Khodaye_khub
به مناسبت دهم محرّم و یادی از #سیّد_الشهداء_ع:
حمید بن مسلم گوید: بخدا مرد گرفتار و مغلوبی را هرگز ندیدم که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند و دلدارتر و پابرجاتر از آن بزرگوار باشد چون پیادگان بر او حمله افکندند او با شمشیر به آنان حمله مي کرد و آنان از راست و چپش می گریختند چنانچه گله گوسفند از برابر گرگی فرار کنند.
#شمر_بن_ذی_الجوشن که چنان دید سوارگان را پیش خواند و آنان در پشت پیادگان قرار گرفتند سپس بر تیر اندازان دستور داد او را تیر باران کنند پس تیرها را به سوی آن مظلوم رها کردند آنقدر تیر بر بدن شریفش نشست که مانند خارپشت شد پس آن حضرت از جنگ با آن بی شرمان باز ایستاد و مردم در برابرش صف زدند سپس خواهرش #زینب به در خیمه آمد و رو به #عمر_بن_سعد_بن_ابی_وقاص کرده فریاد زد وای بر تو ای عمر؟ آیا ابو عبد الله را ميکشند و تو نگاه کنی؟ عمر پاسخ زینب را نگفت، زینب فریاد زد وای بر شما آيا يك مسلمان میان شما مردم نیست؟ کسی پاسخش را نداد.
شمر بن ذی الجوشن به سوارگان و پیادگان فریاد زد وای بر شما درباره این مرد چشم به راه چه هستید؟ مادرانتان در عزای شما بگریند؟ پس آن فرومایگان از هر سو به آن حضرت حمله ور شدند، زرعه بن شريك ضربتی به شانه چپ آن بزرگوار زده آن را جدا کرد، دیگری ضربت به گردنش زده حضرت به رو در افتاد، #سنان_بن_انس نیزه به حضرت زد و او را به خاك افكند.
#خولى_بن_يزيد_اصبحی پیش دَوید و از اسب به زیر آمد که سر آن بزرگوار را جدا کند لرزه بر اندامش افتاد، شمر گفت: خدا بازویت را از هم جدا کند چرا می لرزی؟ و خود آن سنگدل پیاده شده سر حضرت را بُرید آنگاه آن سر مقدس را به خولی سپرده گفت: نزد امیر عمر بن سعد ببر، سپس آن بی شرمان برای ربودن جامه ها و برهنه کردن آن جناب روی آوردند، پس پیراهنش را اسحق بن حياة حضرمى ربود، زیر جامه آن بزرگوار را ابجر بن کعب ربود، عمامه اش را اخنس بن مرثد برد، شمشیرش را مردی از بنی دارم برد و آنچه اسب و شتر و اثاث بود همه را غارت کرده جامه ها و زینت آلات زنان را نیز بردند.
الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۱
🌿@Khodaye_khub