سفر عشق ؛ قسمت چهل و ششم ، طواف حرمین ، آبانماه ۱۳۸۱
وقتی به خودم آمدم دیدم سه ساعت تمام است که به دور حرم امام حسین ، همچون پروانه ای چرخیده ایم و طواف کرده ایم و آنچنان از خود بیخود بودیم که اصلاً متوجه گذشتِ زمان نبودیم .
گویا اصلا زمان مفهوم و معنایی نداشت و واقعا انگار زمان از حرکت باز ایستاده بود تا ما با مولایمان عاشقی کنیم .
بعد از زیارت سیدالشهداء و انجام آداب و اعمال زیارت ، آخر شب مجدداً برای زیارت حرم مطهر حضرت ابوالفضل ع ، بین الحرمین را طی می کنیم .
درخشندگی و زیبایی حرمین آنچنان صفایی به این مسیر بخشیده بود که انسان حاضر نمی شود یک ثانیه آن را با دنیایی عوض کند ...
فضا آکنده از عطر آسمانی حرمین است...و دلها مجذوب و معشوق و جسم ها سبک و بی روح ...و چشمها پر از اشک شوق و عشق ...
پس از طیّ مسافت بین الحرمین ، به حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس ع می رسم ، با شور و شوق وصف ناپذیری ، سر از پا نشناخته از خوشحالی که این توفیق نصیبمون شده ، مراحل ادب و اِذن ورود را به جا می آوریم ...
قدرت وصف آنچه را که گذشت ، را ندارم ، فقط چون ماهیان تشنه ای که از اسارت خشکی رها شده بودند ، به اقیانوسی از نور رسیده بودم ، خود را غرق در الطاف و محبت حضرت می دیدم ...
وقتی به ضریح مقدس رسیدم صحن تقریباً خلوت بود ، آرام و با تواضع و مدهوش از هیبت و بزرگی حضرت به سمت ضریح می رفتم ... دستم در شبکه های ضریح بود و روحم در ملکوت که ناگاه از پشت شبکه های ضریح مطهر چشمم به چیزی افتاد که خُشکم زد و حیرتم صد چندان شد!!!
#سفر_عشق46
(یادآوری : در زمان صدام ، قسمت زنانه و مردانه در حرمین جدا نبود و همه می توانستند کامل دور حرم را طواف کنند .)
@khodaye_man313