لازم به ذکر است هدف از ارائه خاطرات کربلا ، یادآوری برخی موارد است که شاید امروزه و در زمان اخیر ، به دلیل امکان آسان سفر به کربلا و حتی سفر های مکرر به عتبات ، شاید برای برخی از جمله جوانان ، این خاطرات کمی تعجب برانگیز باشد .
اما باید به این نکته توجه کرد که در آن زمان هنوز صدام حاکمیت عراق را بر عهده داشت و رفتن به این سفر کار بسیار دشواری بود و هزینه های زیادی به همراه داشت که امکان این نبود که مثل امروز ، راحت و بی دغدغه ، بار سفر ببندیم و عازم عتبات شویم .
برای همین سفر های ناگهانی واقعا در حکم معجزه بود اگر چه هم اکنون هم تا اِذن و دعوت حضرت سیدالشهداء نباشد این سفر عرفانی و مقدس نصیب هر کسی نمی شود .
اما امروزه بسیاری از سختیها و مشکلات گذشته در رابطه با سفر به عتبات ، مرتفع شده و عاشقان و ارادتمندان اهل بیت ع ، راحت و بی دغدغه عازم سفر می شوند بویژه در سفر میلیونی اربعین که تمامی مردم به راحتی و با کمترین هزینه می توانند مشرف شوند .
#سفر_عشق_مقدمه
@khodaye_man313
سفر عشق؛ ۱۳۸۱/۷/۵ قسمت نهم ؛ دعای پدر و مادر :
صبح بنا به قرار قبلی بر سر مزار شهدا رفتیم ، قبر پدر و مادرم و ... خوب آب و جارو کردیم و فاتحه و قرآن خواندیم ، از آنها خواستیم برایمان دعا کنند تا اگر قسمتمان شده که به زیارت سیدالشهداء برویم ، کارهایمان خیلی راحت ردیف شود و پول سفر نیز جور شود .
بعد از زیارت اهل قبور با عجله به خانه مادر بزرگم رفتم تا از پدر بزرگ و مادر بزرگمم طلب دعا کنم ، معمولا هر وقت از کرج به تهران می آمدیم قبل از هر کار ، به دیدنشان می رفتم و از آنها می خواستم موقع نماز دستاشونو بالا ببرند و برای ما و بچه ها دعا کنند .
خیلی به دعای آنها اعتقاد داشتم ، گاهی هم با شوخی می گفتم تا باچشم خودم نبینم که برای عاقبت بخیری بچه ها دعا می کنید ، نمی روم ، اما این بار تاکید و سفارش بیشتری داشتم که سر نماز با دستای رو به آسمون خیلی دعامون کنند.
#سفر_عشق9
@khodaye_man313
❤️السَّلامُ عَلیك یا وَعدَاللّه الَّذی ضَمِنَه❤️
کاش می شد نفسَت، کار مسيحا مي کرد
گره از کار فرو بسته ی ما وا می کرد
کاش می شد که گشايش برسانی به جهان
فرَجَت، چاره ی کار دل دنيا می کرد
کاش می شد تن بيمار زمان را ز کَرَم
نفس و عطر خوشت زنده و احيا می کرد
کاش می شد نفس ناب و مسيحايی تو
درد و رنج همه را جمله مداوا می کرد
کاش می شد که شوی ای گل نرگس تو عيان
و ظهورت همه را واله و شيدا می کرد
کاش می شد بنمايی رخ زيبا به جهان
روی خوبت همه را غرق تمنّا می کرد
کاش می شد که شوی طالع هر کوی و مکان
و حضورت همه جا وِلوِله برپا می کرد
پرتو نور تو می شد چو نماينده صبح
معجز ناب وجود تو چه غوغا می کرد
کاش می شد که به لطف قدم و برکت تو
خانه را،فيض خدا،خوب و مصفا می کرد
کاش می شد که رسد از تو نشانی به دلم
عاشق خسته رَهِ، کوی تو پيدا می کرد....
@khodaye_man313
سفر عشق ؛ قسمت دهم ؛ اولین ریسک زندگی :
آخر شب با حسرت و آرزو ، به سمت کرج حرکت کردیم ، در حالی که برگه مربوط به ثبت نام کربلا ، جلوی ماشین خودنمایی می کرد و من و همسرم و بچه ها در سکوتی عمیق فرو رفته بودیم .
تا مسافتی طولانی از تهران تا کرج ، نتوانستیم حرفی بزنیم ومن فقط اشک می ریختم ، حتی شرم داشتم که خودم با زبان خودم دعا کنم و پولی بخواهم ، به هر حال خدا که آگاهتر بود به حال ما ... ما عشق می خواستیم نه مال و مقام ... و این سودا را خودشان در سرمان انداخته بودند و ما را برده بودند در فضای عرشی و عرفانی !
در افکار خودم غوطه ور بودم که همسرم پرسید : عکس داری ؟ اشک هایم را پاک کردم و فقط نگاهش کردم ! گفت فردا بابد مدارک را تحویل دهیم . مو بر پشتم راست شد ! چی ؟ فردا ؟
و این کلماتی بود که فقط بر ذهنم گذشت چرا که زبانم لال شده بود و فقط به همسرم نگاه می کردم !!!
گفت یکی از دوستان در مسجد گفت پول سفر را دو سه ماهه قرض میدهد ، حالا می گیریم تا دوسه ماهه دیگر خدا بزرگه . بغضم ترکید و سیل اشک صورتم را پوشاند .
در طول زندگی ۱۵ ساله امان ، همسرم هیچ وقت اهل ریسک کردن نبود بویژه در رابطه با قرض گرفتن از دیگران ، به هیچ وجه زیر بار نمی رفت البته من هم همیشه محتاط بودم و این بزرگ منشی و مناعت طبعش را دوست داشتم .
و این اولین باری بود که بدون هیچ تردیدی ، مصمم برای این کار بود ، و چون خواب دیده بودم ، هر دو مطمئن بودیم این ها همه نشانه هایی است که خداوند بر سر راه ما گذاشته و هیچیک از این اتفاقات تصادفی نیست ...
#سفر_عشق10
@khodaye_man313
تلنگر قرآنی :
و لَقَد یَسّرنا القرآن لَلذّکر ، فهَل مِن مُدّکِر ؟ و ما قرآن را برای فهم آسان کردیم ، آیا پند گیرنده ای هست ؟؟ سوره مبارکه قمر آیه ۱۷
@khodaye_man31
آیت الله ناصری ره :من و شما اگر به گناهانی که شیوع پیدا کرده است راضی باشیم، همان آثار گناه را برای ما هم مينویسند، ولو آن گناهان را انجام نداده باشيم.
@khodaye_man313
سفر عشق ؛ نیمه شب جمعه ۱۳۸۱/۷/۵
قسمت یازدهم : ناتوان از شُکر گزاری :
دیوانه وار اشک می ریختم ، نمی دانستم با چه زبان و چه قدرتی از کدام امام تشکر کنم ، امام زمان ؟ امام حسین ؟ حضرت موسی بن جعفر ؟ امام رضا یا مولا ابوالفضل العباس که در حرم امام رضاع ، (در شهریور ماه که رفته بودیم ) برای اولین بار جرائت کردم و به ایشان توسل کردم ، همیشه یک جور حیا و خجالتی ویژه از حضرت ابوالفضل ع داشتم ...
ولی آن روز ، تو حرم امام رضا...وقتی دلم شکسته بود بر زبانم آمد : مولا جان می گویند شما باید امضا کنید ، شما را قسم به مادربزرگوارتان ، ما را هم تایید کنید و معرفت زیارت ... را به ما هم عنایت کنید .
عشقی که در وجودم بود صد چندان شده بود و من خودم را لایق هیچ یک از الطاف ائمه نمی دیدم و این امر بیشتر دلم را می شکست ...یاد درد و دل هایم با امام زمان افتادم ...
دیگر خودم نبودم ... بدنم داغ داغ شده بود و هیچ نمی فهمیدم . تا خود کرج آهسته و آرام اشک ریختم ...و گاهگاهی هم شاهد اشک ریختن همسرم بودم ، بچه ها هم از این همه شور و عشق ما به اهل بیت ع ، شگفت زده بودند ... وقتی به خانه رسیدیم همسرم مشغول آماده کردن مدارک شد ...ذالک فَضل الله ، یوتیه ِ مَن یَشاء .
#سفر_عشق11
@khodaye_man313
🌹ماییم و هوایِ بغض آلود فقط😥
دلواپسی و غصّۂ مشهود فقط😥
والله که آسان شود این سختی ها
با آمدنِ حضرتِ موعود فقط 🌹
@khodaye_man313
May 11
اکنون که التهابی عظیم جامعه را فرا گرفته و برخی از جوانان و حتی بزرگترها ، تحت تاثیر این التهابات ، دچار تردید شده اند ، سعی بر آن است به یاری خداوند و مدد اهل بیت ع ، در مسیر تقویت باورها و ازرش های الهی ، و در راستای بیدار شدن وجدان ها و فطرت های پاکی که توسط شیاطین ، آلوده شده اند و مظلومانه در این جنگ فرهنگی ، به اسارت شیاطین انس و جن در آمده اند ، موثر باشیم و در جهت نجات عزیزان این مرز و بوم از ورطه هلاکت و خسران دنیا و آخرت کوتاهی نکرده باشیم و گامی هر چند ناچیز برداریم ، باشد که به درگاه الهی مقبول افتد .
@khodaye_man313